کاربر:Rezapour/صفحه تمرین
روشهای سخن گفتنِ خداوند
خداوند در سوره شوری سه روش برای سخن گفتن خود با بندگان، آورده است: «براى هيچ انسانى ممكن نيست كه با خدا (با ديد مستقيم و آشكارا) سخن گويد، مگر بوسيله وحى يا از پس پرده (مِنْ وَراءِ حِجابٍ) يا اينكه فرستادهاى از فرشتگان مأمور شود»[۱]
مفسران گفتگوی خداوند با حضرت موسی(ع) را از نوع دوم و گفتگو مستقیم، بدون واسطه و تنها از پس پرده دانستهاند.[۲] در این نوع گفتگو، کلام به مخاطب میرسد اما گوینده کلام دیده نمیشود؛ زیرا یک حجاب و مانعی وجود دارد که از دیدن متکلم جلوگیری میکند. این نوع گفتگو اختصاص به حضرت موسی(ع) داشته است.[۳]
امام علی(ع) در ذیل گفتاری، سخن گفتن خداوند با حضرت موسی(ع) را گفتاری بدون دخالت اعضا و جوارح مادی مثل دهان دانسته است.[۴] امام رضا(ع) نیز سخن گفتن خداوند با مخلوقات را غیر از سخن گفتن مخلوقات با یکدیگر دانسته و سخن گفتن خداوند را بدون استفاده از دهان و زبان دانسته است.[۵]
سخن گفتن خداوند با حضرت موسی
خداوند در سوره نساء آورده که با موسی(ع) سخن گفته است: «كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْليماً؛ خداوند با موسى سخن گفت».[۶] همچنین در سوره اعراف خطاب به موسی(ع) فرموده که او را به جهت رسالتها و سخن گفتن با خداوند، بر مردم برتری داده است.[۷]
خداوند در سوره بقره برتری دادن برخی از پیامبران بر برخی دیگر را ذکر میکند که برخی از این برتری بوسیله سخن گفتن با خدواند بوده است.[۸] مشهور مفسران این فضیلت گفتگو را برای حضرت موسی دانستهاند.[۹] اختصاص گفتگو با خداوند به حضرت موسی را نشانه این دانستهاند که این سخن گفتن غیر وحی رایجی بوده که به پیامبران میشده است.[۱۰] این سخن گفتن را فضیلتی برای حضرت موسی دانستهاند[۱۱] که البته نبود آن، نقص و مشکلی در نبوت دیگر پیامبران نیست.[۱۲] در همین راستا صفت «کلیم الله» به معنای کسی که خدا با او سخن گفت، اختصاص به حضرت موسی دارد؛ زیرا او تنها پیامبری بود که بدون واسطه با خداوند، سخن گفت.[۱۳]
در مقابل، برخی با اینکه صفت کلیم الله را مختص به موسی(ع) میدانند، اما اصل سخن گفتن بدون واسطه با خدواند اختصاص به موسی نداشته و خداوند در معراج با پیامبر اسلام نیز سخن گفت و روایات بر این سخن گفتن دلالت دارد.[۱۴] سخن گفتن با خداوند را مخصوص پیامبر اسلام و موسی(ع) دانستهاند.[۱۵]
صفت کلیم الله برای حضرت موسی سبب شد، یهودیان، کلیمی خوانده شوند.[۱۶]
چگونگی سخن خداوند با موسی(ع)
همه مسلمانان، خداوند را دارای صفت کلام و سخن گفتن دانستهاند، اما در چگونگی کلام خداوند اختلاف دارند.[۱۷] گروهها و فرقههای مختلف مسلمان، از جمله اشاعره و معتزله در مورد این صفت خداوند و چگونگی آن، اختلاف نظر دارند.[۱۸] علامه طباطبایی نویسنده تفسیر المیزان معتقد است سخن گفتن خداوند امر حقیقی بوده که آثاری مانند سخن گفتنهای عادی برای آن وجود دارد، اما باید آنرا شکل خاصی از سخن گفتن دانست.[۱۹] شیخ طوسی نیز به حقیقی بودن این سخن گفتن اشاره کرده است.[۲۰]
همچنین برخی مفسران تأکید با کلمه «تَكْليماً» در آیه «وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْليماً[۲۱]» را شاهد بر حقیقت بودن سخن گفتن خداوند است و نمیتوان سخن گفتن را به معنای مجازی آن دانست.[۲۲]
خلق کلام
آیت الله مکارم شیرازی از مفسران شیعه معتقد است سخن گفتن خدا با موسى(ع) چنین بوده كه امواج صوتى را در فضا يا اجسام میآفريد؛ اين امواج صوتى از میان «شجره وادى ايمن»، و گاه در «كوه طور» به گوش موسى(ع) میرسيد.[۲۳] شیخ طوسی
وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً بأن خلق الصوت فسمعه الكليم عليه السّلام[۲۴]
مسألة: اللَّه تعالى متكلم لا بجارحة [بمعنى أنه أوجد الكلام في جسم من الأجسام لإيصال غرضه الى الخلق[1]]، بدليل قوله تعالى «وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيما[۲۵]
نامعلوم بودن نوع سخن
علامه طباطبایی معتقد است خداوند برای ما چگونگی سخن گفتن را ذکر نکرده است و ما نیز از تعابیر قرآن چگونگی این سخن گفتن را بهدست نمیآوریم و تنها میدانیم کلام حقیقی بوده که آثار عادی سخن گفتن را داشته است.[۲۶] محمد جواد مغنیه از مفسران شیعه نیز معتقد است خداوند از چگونگی سخن کفت خود، ساکت بوده و آنرا توضیح نداده است و ما نیز از آن ساکت بوده و سخنی از ماهیت ان نمیکنیم.[۲]
پانویس
- ↑ سوره شوری، آیه۵۱.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ تفسير الكاشف، ج2، ص: 495
- ↑ تفسير من وحي القرآن، ج20، ص: ۲۰۲
- ↑ التوحيد (للصدوق)، ص: 79
- ↑ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج4، ص: 152
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۶۴.
- ↑ سوره اعراف، آیه۱۴۴.
- ↑ بقره، ۲۵۳.
- ↑ المنار، ج۳، ص۴.
- ↑ المنار، ج۳، ص۴.
- ↑ تفسير اثنا عشري، ج2، ص: 653
- ↑ مفاتيح الغيب، ج11، ص ۲۶۷
- ↑ تفسير من وحي القرآن، ج20، ص: ۲۰۲
- ↑ مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج2، ص: ۳۷۹
- ↑ تفسير جامع، ج2، ص: ۴۶۲.
- ↑ «لقب جضرت موسی به فارسی چه می باشد و نبوت ایشان چگونه بود؟»، انجمن کلیمیان تهران.
- ↑ لب الأثر في الجبر و القدر-الأمر بين الأمرين، ص: 20
- ↑ تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج2، ص: 421
- ↑ الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص: 315
- ↑ التبيان في تفسير القرآن، ج3، ص: 240
- ↑ سوره نساء، آیه۱۶۴.
- ↑ الجامع لأحكام القرآن، ج6، ص: 18
- ↑ تفسير نمونه، ج6، ص: 363
- ↑ تبيين القرآن، ص: 115
- ↑ الرسائل العشر، ص: 95
- ↑ الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص: ۳۱۶.