پرش به محتوا

عصمت

از ویکی پاسخ
سؤال

اگر معصوم بودن به‌معنای نداشتن خطا، گناه و اشتباه در تمام عمر است، چگونه می‌توان این ویژگی را برای انسان‌هایی پذیرفت که در شرایط طبیعی و اجتماعی زندگی می‌کردند؟ آیا باور به عصمت مطلق، با اصل اختیار، مسئولیت‌پذیری و تجربه انسانی در تعارض نیست؟


درگاه‌ها


معناشناسی

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده ««عَصِمَ يَعْصِمُ»» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: ««مَسَکَ»» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: ««مَنَعَ»» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶].
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۷].[۸]

پیشینه تاریخی باور به عصمت

بحثِ عصمت دارای پیشینه‌ای طولانی بوده و در ادیان الهی و بلکه ادیان غیر وحیانی نیز به نوعی به آن توجه شده است[۹]. در دین یهود به عصمت پیامبران توجه شده و برخی سخن ایشان را سخن خداوند دانسته‌اند[۱۰]. در آیین مسیحیت نیز عصمت پیامبر(ص) بلکه عصمت نویسندگان کتاب مقدس و تأیید آنان توسط روح‌القدس مطرح شده است[۱۱].

در دین اسلام، اعتقاد به عصمت، جزو نخستین تعالیم بوده و از همان ابتدای ظهور اسلام میان مسلمانان رواج داشته است. عده‌ای از بزرگان بر این عقیده‌اند که به کار بردن اصطلاح عصمت، همچون بسیاری از اصطلاحات کلامی دیگر، بعد از پیدایش و رشد علم کلام، در زمان امام صادق(ع) بوده است[۱۲]. ولی می‌توان گفت هر چند این اصطلاح، یک اصطلاح قرآنی نیست، امّا شواهد و قرائن نشان می‌دهد که در صدر اسلام و از زبان خود رسول الله(ص) برای تبیین این مقام معنوی و الهی، از این اصطلاح استفاده می‌شده است[۱۳].

اوایل قرن دوم هجری قمری، نحله‌ها و مکتب‌های کلامی و فقهی به بحث از عصمت پرداخته‌اند و بخشی از آثار خود را به این بحث اختصاص داده‌اند[۱۴]. در قرن‌های بعد، مفسران[۱۵]، محدثان[۱۶] و متکلمان شیعی[۱۷] مسئله عصمت را در آثار خود مطرح کرده‌اند[۱۸].

منابع

  1. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰.
  2. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵.
  4. ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  5. سید علی حسینی میلانی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹.
  8. محمد حسین فاریاب، عصمت امام، ص۳۴ ـ ۳۵.
  9. ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، ص۱۸۴-۱۸۵.
  10. کتاب مقدس، سفر خروج، ب۴، ص۱۵.
  11. ضیایی‌فر، سعید، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۳۸۶.
  12. رسالة التقریب، ش۲، ص۱۳۳.
  13. احمد حسین شریفی، حسن یوسفیان، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۲۶.
  14. طبری امامی، محمد بن جریر، المسترشد فی امامة امیرالمؤمنین، ص۴۰۰ و ۶۰۰.
  15. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۲۱ ـ ۳۲۲؛ حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۳۳۱ و ۳۷۶.
  16. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۹۸ ـ ۲۰۰؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۶۳۲؛ معانی الاخبار، ص۱۳۲.
  17. ابن نوبخت، ابراهیم، الیاقوت فی علم الکلام، ص۷۳-۷۵؛ شیخ مفید، تصحیح اعتقادات، ص۱۲۸؛ سید مرتضی، الشافی، ج۱، ص۳۰۰ ـ ۳۱۴؛ سبحانی، جعفر، الالهیات، ج۳، ص۱۶۳.
  18. صمدی و باقر صاحبی، مقاله «عصمت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۲۱.