مذهب شاه نعمتالله ولی
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
شاه نعمتالله ولی چه مذهبی داشت؟
زندگینامه
شاهْ نِعْمَتُاللّٰهِ وَلی، سید نورالدین (۷۳۰ یا ۷۳۱-۸۳۴ق) مؤسس فرقۀ نعمتاللٰهیه، و از سلسلۀ سادات و عارفان بزرگ ایران.[۱]
قطب الموحدین و سیدالکاملین نورالدین شاه نعمت الله ولی از اقطاب بزرگوار و عرفای مشهور قرن هشتم و نهم هجری است که چراغ تصوف اسلامی را در عصر خویش فروغ تازهای بخشید و به نیکوترین وجه روشن نگاه داشت و همه پیروان طریقت را تحت الشعاع مکتب خوبش قرار داد. او را میتوان از شعرای طراز اول و مشهور عصر خویش به شمار آورد. اشعار او همه دارای مضامین عرفانی است و بیان حال کسی است که عمری به غم عشق نشانده شده و از سر ذوق چون دلباختهای شیفته در پیشگاه معبود به نیایش پرداخته است. شاه نعمت الله اغلب به سرودن غزل اهتمام داشت و اشعار دیگرش از قبیل قصائد، مثنوی و رباعیات در مقام مقایسه با غزلیات بسیار ناچیز است.[۲]
كرمانى كهنبانى ماهانى، ملقّب به نور الدين، معروف به ولى و شاه نعمة اللّه كه اصلا از ناحيه كهنبان نام كرمان و ولادت و وفاتش در قصبه ماهان نام آن ناحيه بوده از اكابر عرفاى نامى شيعه امامى قرن نهم هجرت ميباشد كه در مكارم اخلاق طاق و در اصول طريقت مشهور آفاق، از اعاظم مشايخ و سلطان عرفا و اهل طريقت، پيشواى اهل سلوك و ارباب حقيقت بود، كرامات بسيارى بدو منسوب است و نسب شريف او با هفده يا هيجده واسطه بحضرت امام محمد باقر ع موصول و نسب طريقتى او هم بواسطه معروف كرخى بحضرت رضا ع منتهى ميگردد و سلسله نعمت اللهى كه گاهى تخفيفا به نعمتى هم موسوم و مشهورترين سلاسل عرفا و صوفيّه و موافق آنچه در شرح حال معروف كرخى تذكر داديم يكى از شعب سلسله معروفيّه هستند بهمين شاه نعمت اللّه منتسب ميباشد و اتباع او در هند و ايران و كابلستان و نقاط ديگر فراوان و از همه بيشتر و در ميان عرفا كمتر كسى باشد (اگر باشد) كه در اعتبار و شهرت و كثرت تبعه بمقام وى رسيده است.[۳]
شاه نعمت اللَّه ولی. این مرد نسب به علی (ع) میبرد و از معاریف و مشاهیر عرفا و صوفیه است.[۴]
از بزرگان عرفاى قرن هشتم هجرى به شمار مىرفت. وى در 730 يا 731 در حلب زاده شد و پس از عمرى دراز در سال 843 در ماهان كرمان درگذشت و تربتش زيارتگاه اهل طريقت و عرفان است. شهرت شاه نعمت اللّه بيشتر از جنبۀ تصوف است نه شاعرى و غالب اشعار او در شرح مبادى وحدت وجود و گاهى اشاره به (نقطه) است كه جلوۀ مظاهر حق مىباشد.[۵]
مذهب
در مورد مذهب شاه نعمتالله باید یادآور شد که او به گواه اشعار فراوانی که خود سروده و نیز همراهی با استاد خویش شیخ عبدالله یافعی، از اهل سنت بوده است، که به پاره ای از این دلایل اشاره میشود:
۱- به تصریح خود شاه ولی، سلسله مشایخ وی و خرقه او به شیخ احمد غزالی و حسن بصری میرسد که تمامی مورخان و صاحبان تراجم آنان را سنّی میدانند.[۶]
۲- شیخ عبدالله یافعی که او را استاد اقباد حنفی و شافعی شمردهاند در میان اهل سنت از تکریم فراوانی برخوردار است و امکان ندارد که مریدی صادق و عاشق مثل شاه ولی با استاد خویش هم مرام نباشد با اینکه با القاب و عناوین بزرگی او را ستوده است.[۷]
۳- اشعاری که بر تسنن خود تصریح کرده است: مثلاً او در دوستاری خلفاء را شدین چنین گفته است:
چهار یار رسولند دوستان خدا
به دوستی یکی دوست دارشان هرچار[۸]
ره سنّی گزین که مذهب ماست
ورنه گم گشتهای و در خللی[۹]
هم چنین در رساله مراتب الالهیه میگوید: «از نبی بر چهار رکن نبوت که ابوبکر و عمر و عثمان و امیرالمؤمنین علی است، ابوبکر صورت قلب است و عمر صورت عقل و عثمان صورت روح و علی صورت نفس و از ایشان بر چهار امام که ایشان چهار رکنند از ارکان الهی و آن، مالک است و احمد و (ابو) حنیفه و شافعی.»[۱۰]
او در باب حقانیت مذهب تسنن و برتری آن بر سایر مذاهب میگوید: «نزد ارباب بصائر مقرر است که اقرب طرق و انور سبل، طریق اهل سنت و جماعت است … امام حق بعد از رسول(ص) … امیرالمؤمنین ابابکر است …»[۱۱]
البته گفتنی است شاه نعمتالله همچنان به حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) و اولاد آن حضرت هم ابراز ارادت نموده و از آنان به نیکی یاد نموده امّا چونان شیعیان به امامت آن بزگواران اعتقادی نداشته است ولی از خوارج که بر حضرت علی شوریدند نیز بیزاری جسته است. چنانچه میگوید:
و دمبدم دم از ولای مرتضی باید زدن
دلت دل در دامن آل عبا باید زدن[۱۲]
ظاهراً در زمان حیات شاه نعمتالله نیز مذهب او مورد تردید و پرسش معاصرانش قرار میگرفته است. چنانچه با لحن تندی در جواب این سؤالات چنین گفته است:
پرسند زمن چه کیش داری
ای بی خبران چه کیش دارم
از شافعی و ابوحنیفه
آئینه خویش بیش دارم
در علم نبوت و ولایت
از جمله کمال بیش دارم[۱۳]
از سوی دیگر شاه نعمتالله ولی در تعریف از خویش و ادعای کمالات بزرگی که دیگران فاقد آن هستند، خودداری نکرده و در موارد بسیاری به خودستایی پرداخته و گفته است:
نعمتالله رسید تا جایی
که به جز جان اولیا نرسد[۱۴]
ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم
صد درد دل به گوشه چشمی دوا کنیم[۱۵]
در مجمع انبیاء حریفیم
سر حلقه جمله اولیاییم[۱۶]
امّا او از خودستایی قدم فراتر نهاده و به انحصار طلبی و خودمنشی روی آورده و پیروی از هر مرشد دیگری را مایه گمراهی و ضلالت دانسته و بی پرده گفته:
جز طریق نعمتالله در جهان راهی نرو
ورروی راه دگر می دان که سرگردان شوی[۱۷]
نعمتالله را مشو منکر
ور شوی کافری و در خللی[۱۸]
مطالعه بیشتر
- تحقيق در احوال و نقد آثار و افكار شاه نعمت اللَّه ولى، حميد فرزام. چاپ اوّل: تهران، انتشارات سروش، ۱۳۷۴ش.
منابع
- ↑ گلابزاده، محمدعلی، «شاه نعمتالله ولی»، دایره المعارف بزرگ فارسی، ج۵، ذیل مدخل.
- ↑ شاه نعمتالله ولی، کلیات اشعار شاه نعمت الله ولی، تصحیح جواد نوربخش، مقدمه، تهران، انتشارات خانقاه نعمت اللهی، ۱۳۵۵ش، ص۳ و ۱۷.
- ↑ مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب، تهران، کتابفروشی خیام، ۱۳۶۹ش، ج۶، ص۳۳۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۸۹ش، ج۲۳، ص۶۳.
- ↑ مشکور، محمد جواد، مدیرشانه چی، کاظم، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۴۷.
- ↑ حمید فرزام، نشریه دانشکده ادبیات اصفهان، مقاله: اختلاف جامی با شاه ولی، ۱۳۴۲، ش ۲، ص۱۰.
- ↑ السُبُکی، طبقات الشافعیه، مصر، ۱۳۲۴ هـ. ق، ج۶، ص۱۰۳.
- ↑ دیوان، ص۳۲۱.
- ↑ دیوان، ص۵۵۰.
- ↑ رسایل شاه نعمتالله ولی، به مساعی عبدالحسین ذوالریاستین، مطبعه ارمغان، ۱۳۱۱، ص۹۰.
- ↑ فرزام، حمید، پیشین، ص۵۹۶.
- ↑ دیوان شاه نعمتالله ولی، ص۳۰.
- ↑ دیوان، ص۵۷۹.
- ↑ همان، ص۲۸۲.
- ↑ همان، ص۴۳۶.
- ↑ همان، ص۴۳۲.
- ↑ همان، ص۵۵۱.
- ↑ همان، ص۵۴۹.