فخرفروشی: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (←تیتر) |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
فخرفروشى: احساس برترى نسبت به ديگران داشتن؛ به خود مباهات و افتخار كردن. فخر فروشى از صفات مذموم و نكوهيده و در روايات از آن نكوهش شده است. در حديثى از امام باقر عليه السّلام آمده است: «تعجب از شخص متكبر فخرفروشى كه آغازش نطفه و انجامش مردارى گنديده است».[1] در حديثى ديگر از آن حضرت، فخرفروشى به نسب از اعمال جاهليت برشمرده شده است.<ref>فرهنگ فقه فارسي، زير نظر محمود هاشمى شاهرودى. ـ ـ قم: مؤسّسه دائرة المعارف فقه اسلامى، 1387 ـ ، ج۵، ص۶۵۳.</ref> | فخرفروشى: احساس برترى نسبت به ديگران داشتن؛ به خود مباهات و افتخار كردن. فخر فروشى از صفات مذموم و نكوهيده و در روايات از آن نكوهش شده است. در حديثى از امام باقر عليه السّلام آمده است: «تعجب از شخص متكبر فخرفروشى كه آغازش نطفه و انجامش مردارى گنديده است».[1] در حديثى ديگر از آن حضرت، فخرفروشى به نسب از اعمال جاهليت برشمرده شده است.<ref>فرهنگ فقه فارسي، زير نظر محمود هاشمى شاهرودى. ـ ـ قم: مؤسّسه دائرة المعارف فقه اسلامى، 1387 ـ ، ج۵، ص۶۵۳.</ref> | ||
پروردگارا! به من صفات والا عنایت کن و از فخر و خودستایی مصون بدار. | |||
فخر و بالیدن به خود که در جمله دوم این فراز نورانی دوری از آن درخواست شده، یکی از صفات زشت است که سبب بیارزش شدن معالی اخلاق میشود. فخر، در نقطه مقابل تواضع محسوب میشود. در روایتی از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم چنین نقل شده است: | |||
إنّ اللَّهَ تعالى أوحى إلَيَّ أن تَواضَعوا؛ حتّى لا يَفخَرَ أحَدٌ على أحَد.[۲] | |||
خداوند متعال به من وحى فرمود كه: فروتن باشيد، تا هيچ كس به ديگرى فخر نفروشد. | |||
یا در روایت دیگری از امیرالمؤمنین علی علیه السلام چنین وارد شده است: | |||
ضَعْ فَخرَكَ، و احطُطْ كِبرَكَ، و اذكُرْ قَبرَكَ.[۳] | |||
فخرفروشى را كنار بگذار و تكبر را فرو نِه و به ياد قبرت باش. | |||
کنار گذاشتن فخر در کنار فرو نهادن کبر است . می تواند به این معنا باشد که اگر کسی واقعاً متکبر نباشد، فخرفروشی هم نمیکند. راه این که انسان فخرفروشی و تکبر را کنار بگذارد هم در این روایت نشان داده شده است و آن عبارت است از اینکه انسان یاد قبر بیافتد، یاد قبر و آن موقعی که بدن از هم متلاشی میشود و استخوانها میپوسد، موجب میشود که دچار کبر و فخر نشود. | |||
ریشه فخر هم همان ریشه کبر است. ریشه کبر احساس حقارت است، چنانچه از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است: | |||
ما تَكَبَّرَ إلّا وَضيعٌ.[۴] | |||
تکبر نورزد مگر انسان پست و فرومایه. انسانهای بزرگوار، هیچ وقت متکبر نیستند. | |||
جالب آنکه این انسانها در عین حالی که بزرگواری و رفعت دارند، در برابر خالق یکتا خود را از ذرّه هم کوچکتر میدانند. در جای دیگر از صحیفه سجادیه حضرت سید الساجدین امام سجّاد علیه السلام در مقام نیایش میفرماید: | |||
أَنَا بَعدُ أقَلُ الأَقَلّينَ و أَذَلُّ الأَذَلّينَ، و مِثلُ الذَّرَّةِ أو دونَها.[۵] | |||
من از همه کمترها کمتر هستم و از همه خوارها خوارترم و مثل ذرّه یا کمتر از آن هستم. | |||
آنها خود را در مقابل عظمت خدا خود را ناچیز میدانند. از جمله صفات متقین چنین دانسته شده است: | |||
عَظُمَ الخالِقُ في أنفُسِهِم؛ فَصَغُرَ ما دونَهُ في أعيُنِهِم.[۶] | |||
آفريننده، در پيش آنان بزرگ است و از اين رو، جز او در نظرشان كوچك گشته است. | |||
بنا بر این، خود کوچکبینی در برابر دیگران موجب فخر و تکبر در برابر آنها خواهد شد، ولی در برابر خداوند موجب کرامت نفس میشود. این مطلب از کنار هم قرار گرفتن روایتی که فرمود: «ما تَكَبَّرَ إلّا وَضيعٌ» با این روایت که میفرماید: «الافتِخارُ مِن صِغَرِ الأقدارِ»، یعنی فخر فروشی از بی مقداری است، به خوبی روشن میشود. | |||
نکته دیگر راجع به فخر فروشی این است که این صفت از حالات اهل دنیاست: | |||
﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ﴾[۷] | |||
بدانيد كه زندگانى اين جهان بازيچه و سرگرمى و زيور و فخر فروشی است ميان شما و افزون خواهى در دارايىها و فرزندان. | |||
کسی که مبتلا به این صفت زشت باشد، هرگز مورد محبت و عنایت خدا نخواهد بود: | |||
﴿إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور﴾ [۸] | |||
خداوند هيچ متكبر فخرفروشى را دوست ندارد.<ref>«[https://hadith.net/post/47351/419-%D8%AF%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D8%AE%D8%B1%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%DB%8C/ دوری از فخرفروشی]»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۱۲ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۴۲
خطا در ایجاد بندانگشتی: /bin/bash: convert: command not found | این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
اصلاح زبان در متون دینی چه جایگاهی دارد؟
' ...
از آيات فوق استفاده مىشود كه يكى از عوامل اصلى تفاخر و تكاثر و فخر فروشى همان جهل و نادانى نسبت به پاداش و كيفر الهى و عدم ايمان به معاد است. از اين گذشته جهل انسان به ضعفها و آسيبپذيريهايش، به آغاز پيدايش و سرانجامش، از عوامل ديگر اين كبر و غرور و تفاخر است، به همين دليل قرآن مجيد براى درهم شكستن اين تفاخر و تكاثر سرگذشت اقوام پيشين را در آيات مختلف بازگو مىكند كه چگونه اقوامى با داشتن امكانات و قدرت فراوان با وسائل سادهاى نابود شدهاند.
با وزش بادها، با يك جرقه آسمانى (صاعقه)، با يك زمين لرزه، با نزول باران بيش از حد، خلاصه با" آب" و" باد" و" خاك" و گاه با" سجيل" و" پرندگان كوچك"، نابود شدند و از ميان رفتند.
با اينحال اينهمه تفاخر و غرور براى چيست؟!. عامل ديگرى براى اين امر همان احساس ضعف و حقارت ناشى از شكستها است كه افراد براى پوشاندن شكستهاى خود پناه به تفاخر و فخرفروشى مىبرند، و لذا در حديثى از امام صادق ع ما من رجل تكبر او تجبر الا لذلة وجدها فى نفسه: " هيچكس تكبر و فخرفروشى نمىكند مگر به خاطر ذلتى كه در نفس خود مىيابد" [1] و لذا هنگامى كه احساس كند به حد كمال رسيده است.ص۲۸۱.[۱]
در حديث ديگرى از امام باقر ع مىخوانيم: ثلاثة من عمل الجاهلية: الفخر بالانساب، و الطعن فى الاحساب، و الاستسقاء بالانواء: " سه چيز است كه از عمل جاهليت است: تفاخر به نسب، و طعن در شخصيت و شرف خانوادگى افراد، و طلبيدن باران به وسيله ستارگان" [1] در حديث ديگرى از امير مؤمنان على ع مىخوانيم: اهلك الناس اثنان: خوف الفقر، و طلب الفخر: " دو چيز مردم را هلاك كرده: ترس از فقر (كه انسان را وادار به جمع مال از هر طريق و با هر وسيله مىكند) و تفاخر" [2] و به راستى از مهمترين عوامل حرص و بخل و دنياپرستى و رقابتهاى مخرب و بسيارى از مفاسد اجتماعى همين ترس بى دليل از فقر و تفاخر و برترىجويى در ميان افراد و قبائل و امتها است.ص۲۸۲.[۲]
تیتر
در حديث ديگرى از امام زين العابدين عليه السلام مىخوانيم كه در ضمن دعاى مكارم الاخلاق از خداوند چنين تقاضا مىكند: «وَهَبْ لِى مَعَالِى الْأَخْلَاقِ، وَاعْصِمْنِى مِنَ الْفَخْرِ ؛ خداوندا! اخلاق برجسته را به من ارزانى كن و از فخرفروشى مرا مصون دار».[۳]
فخرفروشى: احساس برترى نسبت به ديگران داشتن؛ به خود مباهات و افتخار كردن. فخر فروشى از صفات مذموم و نكوهيده و در روايات از آن نكوهش شده است. در حديثى از امام باقر عليه السّلام آمده است: «تعجب از شخص متكبر فخرفروشى كه آغازش نطفه و انجامش مردارى گنديده است».[1] در حديثى ديگر از آن حضرت، فخرفروشى به نسب از اعمال جاهليت برشمرده شده است.[۴]
پروردگارا! به من صفات والا عنایت کن و از فخر و خودستایی مصون بدار.
فخر و بالیدن به خود که در جمله دوم این فراز نورانی دوری از آن درخواست شده، یکی از صفات زشت است که سبب بیارزش شدن معالی اخلاق میشود. فخر، در نقطه مقابل تواضع محسوب میشود. در روایتی از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم چنین نقل شده است:
إنّ اللَّهَ تعالى أوحى إلَيَّ أن تَواضَعوا؛ حتّى لا يَفخَرَ أحَدٌ على أحَد.[۲]
خداوند متعال به من وحى فرمود كه: فروتن باشيد، تا هيچ كس به ديگرى فخر نفروشد.
یا در روایت دیگری از امیرالمؤمنین علی علیه السلام چنین وارد شده است:
ضَعْ فَخرَكَ، و احطُطْ كِبرَكَ، و اذكُرْ قَبرَكَ.[۳]
فخرفروشى را كنار بگذار و تكبر را فرو نِه و به ياد قبرت باش.
کنار گذاشتن فخر در کنار فرو نهادن کبر است . می تواند به این معنا باشد که اگر کسی واقعاً متکبر نباشد، فخرفروشی هم نمیکند. راه این که انسان فخرفروشی و تکبر را کنار بگذارد هم در این روایت نشان داده شده است و آن عبارت است از اینکه انسان یاد قبر بیافتد، یاد قبر و آن موقعی که بدن از هم متلاشی میشود و استخوانها میپوسد، موجب میشود که دچار کبر و فخر نشود.
ریشه فخر هم همان ریشه کبر است. ریشه کبر احساس حقارت است، چنانچه از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است:
ما تَكَبَّرَ إلّا وَضيعٌ.[۴]
تکبر نورزد مگر انسان پست و فرومایه. انسانهای بزرگوار، هیچ وقت متکبر نیستند.
جالب آنکه این انسانها در عین حالی که بزرگواری و رفعت دارند، در برابر خالق یکتا خود را از ذرّه هم کوچکتر میدانند. در جای دیگر از صحیفه سجادیه حضرت سید الساجدین امام سجّاد علیه السلام در مقام نیایش میفرماید:
أَنَا بَعدُ أقَلُ الأَقَلّينَ و أَذَلُّ الأَذَلّينَ، و مِثلُ الذَّرَّةِ أو دونَها.[۵]
من از همه کمترها کمتر هستم و از همه خوارها خوارترم و مثل ذرّه یا کمتر از آن هستم.
آنها خود را در مقابل عظمت خدا خود را ناچیز میدانند. از جمله صفات متقین چنین دانسته شده است:
عَظُمَ الخالِقُ في أنفُسِهِم؛ فَصَغُرَ ما دونَهُ في أعيُنِهِم.[۶]
آفريننده، در پيش آنان بزرگ است و از اين رو، جز او در نظرشان كوچك گشته است.
بنا بر این، خود کوچکبینی در برابر دیگران موجب فخر و تکبر در برابر آنها خواهد شد، ولی در برابر خداوند موجب کرامت نفس میشود. این مطلب از کنار هم قرار گرفتن روایتی که فرمود: «ما تَكَبَّرَ إلّا وَضيعٌ» با این روایت که میفرماید: «الافتِخارُ مِن صِغَرِ الأقدارِ»، یعنی فخر فروشی از بی مقداری است، به خوبی روشن میشود.
نکته دیگر راجع به فخر فروشی این است که این صفت از حالات اهل دنیاست:
﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ﴾[۷]
بدانيد كه زندگانى اين جهان بازيچه و سرگرمى و زيور و فخر فروشی است ميان شما و افزون خواهى در دارايىها و فرزندان.
کسی که مبتلا به این صفت زشت باشد، هرگز مورد محبت و عنایت خدا نخواهد بود:
﴿إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور﴾ [۸]
خداوند هيچ متكبر فخرفروشى را دوست ندارد.[۵]
منابع
- ↑ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷،
- ↑ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷،
- ↑ مكارم شيرازى، ناصر، پيام امام امير المومنين(ع)، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ۱۳۸۶ش، ج۱۵، ص۲۴۴.
- ↑ فرهنگ فقه فارسي، زير نظر محمود هاشمى شاهرودى. ـ ـ قم: مؤسّسه دائرة المعارف فقه اسلامى، 1387 ـ ، ج۵، ص۶۵۳.
- ↑ «دوری از فخرفروشی»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.