کاربر:Rezapour/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
خداوند با حضرت موسی(ع) سخن گفت، سخنی مستقیم و بدون واسطه و در غیر قالب وحی.
خداوند با حضرت موسی(ع) سخن گفت، سخنی مستقیم و بدون واسطه و در غیر قالب وحی.  


سخن گفتن خداوند با حضرت موسی(ع) را گفتاری بدون نیاز به اعضا و جوارح مادی مثل دهان
سخن گفتن خداوند با حضرت موسی(ع) را گفتاری بدون نیاز به اعضا و جوارح مادی مثل دهان
مفسران این سخن گفتن را فضیلتی برای حضرت موسی دانسته‌اند<ref name=":0" /> که البته نبود آن، نقص و مشکلی در نبوت دیگر پیامبران نیست.<ref name=":4" /> صفت «کلیم الله» به معنای کسی که خدا با او سخن گفت، اختصاص به حضرت موسی دارد؛ زیرا او تنها پیامبری بود که بدون واسطه با خداوند، سخن گفت.<ref name=":1" />
در مقابل، برخی با این‌که صفت کلیم الله را مختص به موسی(ع) می‌دانند، اما معتقدند خداوند در [[معراج]] با [[پیامبر اسلام]] نیز سخن گفت و روایات بر این سخن گفتن، دلالت دارد


== روش‌های سخن گفتنِ خداوند ==
== روش‌های سخن گفتنِ خداوند ==
خط ۱۷: خط ۲۱:
خداوند در [[سوره بقره]] برتری دادن برخی [[پیامبران]] بر برخی دیگر را ذکر می‌کند که گاه این برتری بوسیله سخن گفتن با خدواند بوده است.<ref>بقره، ۲۵۳.</ref> مشهور مفسران این فضیلت گفتگو را برای حضرت موسی دانسته‌اند.<ref>رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۳، ص۴.</ref> اختصاص گفتگو با خداوند به حضرت موسی را نشانه این دانسته‌اند که این سخن گفتن، غیر وحی رایج بوده است.<ref>رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۳، ص۴.</ref>  
خداوند در [[سوره بقره]] برتری دادن برخی [[پیامبران]] بر برخی دیگر را ذکر می‌کند که گاه این برتری بوسیله سخن گفتن با خدواند بوده است.<ref>بقره، ۲۵۳.</ref> مشهور مفسران این فضیلت گفتگو را برای حضرت موسی دانسته‌اند.<ref>رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۳، ص۴.</ref> اختصاص گفتگو با خداوند به حضرت موسی را نشانه این دانسته‌اند که این سخن گفتن، غیر وحی رایج بوده است.<ref>رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۳، ص۴.</ref>  


مفسران این سخن گفتن را فضیلتی برای حضرت موسی دانسته‌اند<ref name=":0">حسینی، تفسير اثنا عشري، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۶۵۳.</ref> که البته نبود آن، نقص و مشکلی در نبوت دیگر پیامبران نیست.<ref>فخر رازی، مفاتيح الغيب، ۱۴۲۰ق، ج۱۱، ص۲۶۷.</ref> صفت «کلیم الله» به معنای کسی که خدا با او سخن گفت، اختصاص به حضرت موسی دارد؛ زیرا او تنها پیامبری بود که بدون واسطه با خداوند، سخن گفت.<ref name=":1">فضل الله، تفسير من وحي القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۲۰، ص۲۰۲.</ref>  
مفسران این سخن گفتن را فضیلتی برای حضرت موسی دانسته‌اند<ref name=":0">حسینی، تفسير اثنا عشري، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۶۵۳.</ref> که البته نبود آن، نقص و مشکلی در نبوت دیگر پیامبران نیست.<ref name=":4">فخر رازی، مفاتيح الغيب، ۱۴۲۰ق، ج۱۱، ص۲۶۷.</ref> صفت «کلیم الله» به معنای کسی که خدا با او سخن گفت، اختصاص به حضرت موسی دارد؛ زیرا او تنها پیامبری بود که بدون واسطه با خداوند، سخن گفت.<ref name=":1">فضل الله، تفسير من وحي القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۲۰، ص۲۰۲.</ref>  


در مقابل، برخی با این‌که صفت کلیم الله را مختص به موسی(ع) می‌دانند، اما معتقدند خداوند در [[معراج]] با [[پیامبر اسلام]] نیز سخن گفت و روایات بر این سخن گفتن، دلالت دارد.<ref name=":2">بانوی اصفهانی، مخزن العرفان در تفسير قرآن، ۱۳۶۱ش، ج۲، ص۳۷۹.</ref> این محققان معتقدند سخن گفتن بدون واسطه با خداوند، مخصوص پیامبر اسلام(ص) و موسی(ع) بوده است.<ref>بروجردی، تفسير جامع، ۱۳۶۶ش، ج۲، ص۴۶۲.</ref>
در مقابل، برخی با این‌که صفت کلیم الله را مختص به موسی(ع) می‌دانند، اما معتقدند خداوند در [[معراج]] با [[پیامبر اسلام]] نیز سخن گفت و روایات بر این سخن گفتن، دلالت دارد.<ref name=":2">بانوی اصفهانی، مخزن العرفان در تفسير قرآن، ۱۳۶۱ش، ج۲، ص۳۷۹.</ref> این محققان معتقدند سخن گفتن بدون واسطه با خداوند، مخصوص پیامبر اسلام(ص) و موسی(ع) بوده است.<ref>بروجردی، تفسير جامع، ۱۳۶۶ش، ج۲، ص۴۶۲.</ref>

نسخهٔ ‏۸ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۲

خداوند با حضرت موسی(ع) سخن گفت، سخنی مستقیم و بدون واسطه و در غیر قالب وحی.

سخن گفتن خداوند با حضرت موسی(ع) را گفتاری بدون نیاز به اعضا و جوارح مادی مثل دهان

مفسران این سخن گفتن را فضیلتی برای حضرت موسی دانسته‌اند[۱] که البته نبود آن، نقص و مشکلی در نبوت دیگر پیامبران نیست.[۲] صفت «کلیم الله» به معنای کسی که خدا با او سخن گفت، اختصاص به حضرت موسی دارد؛ زیرا او تنها پیامبری بود که بدون واسطه با خداوند، سخن گفت.[۳]

در مقابل، برخی با این‌که صفت کلیم الله را مختص به موسی(ع) می‌دانند، اما معتقدند خداوند در معراج با پیامبر اسلام نیز سخن گفت و روایات بر این سخن گفتن، دلالت دارد

روش‌های سخن گفتنِ خداوند

خداوند در سوره شوری سه روش برای سخن گفتن خود با بندگان، آورده است:

  • وحی
  • از پس پرده (مِنْ وَراءِ حِجابٍ)
  • به‌وسیله فرستاده‏‌اى از فرشتگان.[۴]

مفسران گفتگوی خداوند با حضرت موسی(ع) را از نوع دوم دانسته‌اند.[۵] این گفتگو را مستقیم و بدون واسطه دانسته‌اند.[۵] در این نوع گفتگو، کلام به مخاطب می‌رسد اما گوینده کلام دیده نمی‌شود؛ زیرا یک حجاب و مانعی وجود دارد که از دیدن متکلم جلوگیری می‌کند.[۶]

امام علی(ع)‌ در ذیل گفتاری، سخن گفتن خداوند با حضرت موسی(ع) را گفتاری بدون نیاز به اعضا و جوارح مادی مثل دهان دانسته است.[۷] امام رضا(ع) نیز سخن گفتن خداوند را بدون استفاده از دهان و زبان دانسته که با سخن گفتن مخلوقات با یکدیگر تفاوت دارد.[۸]

سخن گفتن خداوند با حضرت موسی

خداوند در سوره نساء آورده که با موسی(ع) سخن گفته است: «كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْليماً؛ خداوند با موسى سخن گفت».[۹] همچنین در سوره اعراف خطاب به موسی(ع) فرموده که او را به جهت رسالت‌ها و سخن گفتن با خداوند، بر مردم برتری داده است.[۱۰]

خداوند در سوره بقره برتری دادن برخی پیامبران بر برخی دیگر را ذکر می‌کند که گاه این برتری بوسیله سخن گفتن با خدواند بوده است.[۱۱] مشهور مفسران این فضیلت گفتگو را برای حضرت موسی دانسته‌اند.[۱۲] اختصاص گفتگو با خداوند به حضرت موسی را نشانه این دانسته‌اند که این سخن گفتن، غیر وحی رایج بوده است.[۱۳]

مفسران این سخن گفتن را فضیلتی برای حضرت موسی دانسته‌اند[۱] که البته نبود آن، نقص و مشکلی در نبوت دیگر پیامبران نیست.[۲] صفت «کلیم الله» به معنای کسی که خدا با او سخن گفت، اختصاص به حضرت موسی دارد؛ زیرا او تنها پیامبری بود که بدون واسطه با خداوند، سخن گفت.[۳]

در مقابل، برخی با این‌که صفت کلیم الله را مختص به موسی(ع) می‌دانند، اما معتقدند خداوند در معراج با پیامبر اسلام نیز سخن گفت و روایات بر این سخن گفتن، دلالت دارد.[۱۴] این محققان معتقدند سخن گفتن بدون واسطه با خداوند، مخصوص پیامبر اسلام(ص) و موسی(ع) بوده است.[۱۵]

صفت کلیم الله برای حضرت موسی سبب شد، یهودیان، «کلیمی» خوانده شوند.[۱۶]

چگونگی سخن خداوند با موسی(ع)

همه مسلمانان، خداوند را دارای صفت کلام و سخن گفتن دانسته‌اند، اما در چگونگی کلام خداوند اختلاف دارند.[۱۷] گروه‌‌ها و فرقه‌های مختلف، از جمله اشاعره و معتزله در مورد این صفت خداوند و چگونگی آن، اختلاف نظر دارند.[۱۸] شیخ طوسی به حقیقی بودن سخن گفتن خدواند با موسی(ع) اشاره کرده است.[۱۹] علامه طباطبایی نویسنده تفسیر المیزان معتقد است سخن گفتن خداوند امر حقیقی بوده که آثاری مانند سخن گفتن‌های عادی برای آن وجود دارد، اما شکل خاصی از سخن گفتن بود.[۲۰]

همچنین برخی مفسران تأکید با کلمه «تَكْليماً» در آیه «وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْليماً[۲۱]» را شاهد بر حقیقت بودن سخن گفتن خداوند دانسته‌اند و معتقدند نمی‌توان این سخن گفتن را به معنای مجازی آن دانست.[۲۲]

خلق کلام

آیت الله مکارم شیرازی از مفسران شیعه معتقد است سخن گفتن خدا با موسى(ع) چنین بوده كه امواج صوتى را در فضا يا اجسام می‌‏آفريد؛ اين امواج صوتى از میان «شجره وادى ايمن»، و گاه در طور به گوش موسى(ع) می‌رسيد.[۲۳] شیخ طوسی در کتاب الرسائل العشر آورده که خداوند کلام را در جسمی از اجسام ایجاد می‌کند تا هدفش را به مخلوقات برساند.[۲۴] برخی دیگر از مفسران نیز نقل کرده‌اند که خداوند صوت و کلام را آفرید و موسی(ع) آن‌را شنید.[۲۵]

نامعلوم بودن نوع سخن

علامه طباطبایی معتقد است خداوند برای ما چگونگی سخن گفتن را ذکر نکرده است و ما نیز از تعابیر قرآن چگونگی این سخن گفتن را به‌دست نمی‌آوریم و تنها می‌دانیم کلام حقیقی بوده که آثار عادی سخن گفتن را داشته است.[۲۶] محمد جواد مغنیه از مفسران شیعه نیز معتقد است خداوند از چگونگی سخن گفتن خود، ساکت بوده و آن‌را توضیح نداده است و ما نیز از آن ساکت بوده و از ماهیت آن سخن نمی‌گوییم.[۵]

پانویس

الگو:پانویس۲

منابع

  • ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: محمد حسین شمس‌الدین، دارالکتب العلمیة، بیروت، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • بروجردی، سید محمدابراهیم، تفسیر جامع، تهران، انتشارات صدر، چاپ ششم، ۱۳۶۶ش.
  • حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، تهران، انتشارات میقات، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  • حسینی شیرازی، سیدمحمد، تبیین القرآن، بیروت، دارالعلوم، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
  • رشیدرضا، تفسیر المنار، مصر، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۰م.
  • سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱ش.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی‏، التوحید، محقق و مصحح: هاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: احمد قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • طباطبائی، سید محمدحسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، ۱۴۱۷ق.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فضل الله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک للطباعة و النشر، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق.
  • قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
  • «لقب جضرت موسی به فارسی چه می باشد و نبوت ایشان چگونه بود؟»، انجمن کلیمیان تهران تاریخ بازدید: ۱۷ آبان ۱۴۰۰ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ حسینی، تفسير اثنا عشري، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۶۵۳.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ فخر رازی، مفاتيح الغيب، ۱۴۲۰ق، ج۱۱، ص۲۶۷.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ فضل الله، تفسير من وحي القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۲۰، ص۲۰۲.
  4. سوره شوری، آیه۵۱.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ مغنیه، تفسير الكاشف، ۱۴۲۴ق، ج۲، ص۴۹۵.
  6. فضل الله، تفسير من وحي القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۲۰، ص۲۰۲.
  7. شیخ صدوق، التوحيد، ۱۳۹۸ق، ص۷۹.
  8. مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۱۵۲.
  9. سوره نساء، آیه ۱۶۴.
  10. سوره اعراف، آیه۱۴۴.
  11. بقره، ۲۵۳.
  12. رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۳، ص۴.
  13. رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۳، ص۴.
  14. بانوی اصفهانی، مخزن العرفان در تفسير قرآن، ۱۳۶۱ش، ج۲، ص۳۷۹.
  15. بروجردی، تفسير جامع، ۱۳۶۶ش، ج۲، ص۴۶۲.
  16. «لقب جضرت موسی به فارسی چه می باشد و نبوت ایشان چگونه بود؟»، انجمن کلیمیان تهران.
  17. لب الأثر في الجبر و القدر-الأمر بين الأمرين، ص: 20
  18. ابن‌کثیر، تفسير القرآن العظيم، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۴۲۱.
  19. شیخ طوسی، التبيان في تفسير القرآن، بیروت، ج‏۳، ص۲۴۰.
  20. طباطبائی، الميزان في تفسير القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۱۵.
  21. سوره نساء، آیه۱۶۴.
  22. قرطبی، الجامع لأحكام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۶، ص۱۸.
  23. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۶، ص۳۶۳.
  24. شیخ طوسی، الرسائل العشر، ۱۴۱۴ق، ص۹۵.
  25. حسینی شیرازی، تبيين القرآن، ۱۴۲۳ق، ص۱۱۵.
  26. طباطبائی، الميزان في تفسير القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۱۶.