آمرزش گناه در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
[[استغفار]] و [[توبه]] گناهکار اولین شرط برای آمرزش اوست. واژه استغفار ۴۲بار در قرآن‌ كريم‌ به‌ شكل‌هايی گوناگون‌ آمده‌ است‌ كه‌ در بيشتر موارد، به‌ صيغه امر و از سوی خداوند خطاب‌ به‌ بندگان‌ است‌.<ref>دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۳۳۲۵</ref> استغفار یعنی طلب بخشش و غفران از خداوند و توبه یعنی پشیمانی از انجام گناه. توبه در لغت به معنای بازگشت یا بازگشت از معصیت است. توبه و واژگان هم‌ریشه آن ۸۷ مرتبه در قرآن کریم به کار رفته‌اند. در بسیاری از آیات توبه و استغفار در کنار هم آمده است.<ref>دانشنامه جهان اسلام،  بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۳۹۸۸</ref>
[[استغفار]] و [[توبه]] گناهکار اولین شرط برای آمرزش اوست. واژه استغفار ۴۲بار در قرآن‌ كريم‌ به‌ شكل‌هايی گوناگون‌ آمده‌ است‌ كه‌ در بيشتر موارد، به‌ صيغه امر و از سوی خداوند خطاب‌ به‌ بندگان‌ است‌.<ref>دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۳۳۲۵</ref> استغفار یعنی طلب بخشش و غفران از خداوند و توبه یعنی پشیمانی از انجام گناه. توبه در لغت به معنای بازگشت یا بازگشت از معصیت است. توبه و واژگان هم‌ریشه آن ۸۷ مرتبه در قرآن کریم به کار رفته‌اند. در بسیاری از آیات توبه و استغفار در کنار هم آمده است.<ref>دانشنامه جهان اسلام،  بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۳۹۸۸</ref>


در آیه ۸ [[سوره تحریم]] شرط آمرزش گناه را توبه خالصانه می‌داند: «تَوْبَةً نَصُوحًا». مفسران [[توبه نصوح]] را واجد چهار شرط می‌دانند: «پشيمانى قلبى، استغفار زبانى، ترك گناه، و تصميم بر ترك در آينده.»<ref>تفسير نمونه، مکارم شیرازی،‌ ج۲۴، ص: ۲۹۰</ref>
آيات فراوانى از قرآن دليل بر عموميّت توبه و شمول آن نسبت به جميع گناهان است.<ref>آيه 54 سوره انعام، آيه 135 سوره آل عمران، آيه 31 سوره نور، به نقل از اخلاق در قرآن، مکارم شیرازی، ج۱، ص۲۲۵</ref> در آیه ۸ [[سوره تحریم]] شرط آمرزش گناه را توبه خالصانه می‌داند: «تَوْبَةً نَصُوحًا». مفسران [[توبه نصوح]] را واجد چهار شرط می‌دانند: «پشيمانى قلبى، استغفار زبانى، ترك گناه، و تصميم بر ترك در آينده.»<ref>تفسير نمونه، مکارم شیرازی،‌ ج۲۴، ص: ۲۹۰</ref>


{{جعبه نقل‌قول|امام علی(ع): در توبه نمودن از گناهان خود تعجيل كنيد و توبه را به تأخير نيندازيد! <ref>پند جاويد، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۱۳۴</ref>}}
{{جعبه نقل‌قول|امام علی(ع): در توبه نمودن از گناهان خود تعجيل كنيد و توبه را به تأخير نيندازيد! <ref>پند جاويد، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۱۳۴</ref>}}


بارها در قرآن ذکر شده است که در قدم اول آمرزش گناه، انسان باید توبه کند و از گناه خود پشیمان باشد:{{قرآن||ترجمه=مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، که خداوند گناهان این گروه را به حسنات تبدیل می‌کند.|سوره=فرقان|آیه=۷۰}} و در آیات زیادی استغفار و توبه به صورت امر آمده است و بندگان را سفارش به این کار می‌کند تا گناهانشان بخشیده شود: در قرآن از زبان [[حضرت شعیب(ع)]] گفته می‌شود که از پرودگار خود آمرزش بخواهید (استغفار) و توبه کنید که پرودگار مهربان است.<ref>سوره هود آیه ۹۰</ref> هرجا که استغفار در قرآن با فعل امر گفته شده، با اوصاف [[غفار]]، [[غفور]]، [[رحیم]] و [[ودود]] آمده است.
بارها در قرآن ذکر شده است که در قدم اول آمرزش گناه، انسان باید توبه کند و از گناه خود پشیمان باشد:{{قرآن||ترجمه=مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، که خداوند گناهان این گروه را به حسنات تبدیل می‌کند.|سوره=فرقان|آیه=۷۰}} و در آیات زیادی استغفار و توبه به صورت امر آمده است و بندگان را سفارش به این کار می‌کند تا گناهانشان بخشیده شود. خداوند توبه‌کنندگان را دوست دارد.<ref>سوره بقره آیه ۲۲۲</ref> در قرآن از زبان [[حضرت شعیب(ع)]] گفته می‌شود که از پرودگار خود آمرزش بخواهید (استغفار) و توبه کنید که پرودگار مهربان است.<ref>سوره هود آیه ۹۰</ref> هرجا که استغفار در قرآن با فعل امر گفته شده، با اوصاف [[غفار]]، [[غفور]]، [[رحیم]] و [[ودود]] آمده است.
== عمل نیک ==
== عمل نیک ==
یکی از عواملی که سیئات (گناهان) را از بین می‌برد، انجام حسنات (نیکی‌ها) است. حسنات در قرآن مصادیق زیادی دارد. و عبادات و نماز و انفاق را شامل می‌شود و بر هر کار خیر و خوبی اطلاق دارد. برخی هم حلم و صبر را هم از مصادیق آن می‌دانند.<ref>ترجمه تفسير الميزان، طباطبایی، ج۱۶، ص: ۷۷
یکی از عواملی که سیئات (گناهان) را از بین می‌برد، انجام حسنات (نیکی‌ها) است. حسنات در قرآن مصادیق زیادی دارد. و عبادات و نماز و انفاق را شامل می‌شود و بر هر کار خیر و خوبی اطلاق دارد. برخی هم حلم و صبر را هم از مصادیق آن می‌دانند.<ref>ترجمه تفسير الميزان، طباطبایی، ج۱۶، ص: ۷۷