اختیار انسان‌ها در به‌دست آوردن کفر یا ایمان: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۶: خط ۱۶:


قضا و قدر الهی به تشریعی و تکوینی تقسیم شده و قضا و قدر تکوینی به دو قسم علمی و عینی تقسیم شده است:
قضا و قدر الهی به تشریعی و تکوینی تقسیم شده و قضا و قدر تکوینی به دو قسم علمی و عینی تقسیم شده است:
* قضا و قدر تشریعی یعنی دستوراتی که خداوند به واسطه کتاب آسمانی و به واسطه پیامبران و امامان(ع) فرستاده است. بر اساس قضا و قدر تشریعی هر کسی با قدرتی که خداوند به او داده دستورات او را پیروی کند رستگار شده و هر کس نافرمانی کند دچار عذاب خواهد شد؛ بنابراین قضا و قدر تشریعی با اختیار انسان ناسازگار نیست.
* '''قضا و قدر تشریعی''' یعنی دستوراتی که خداوند به واسطه کتاب آسمانی و به واسطه پیامبران و امامان(ع) فرستاده است. بر اساس قضا و قدر تشریعی هر کسی با قدرتی که خداوند به او داده دستورات او را پیروی کند رستگار شده و هر کس نافرمانی کند دچار عذاب خواهد شد؛ بنابراین قضا و قدر تشریعی با اختیار انسان ناسازگار نیست.
* قضا و قدر تکوینی همان حقایقی است که در هستی، تعبیه شده و به دو قسم علمی و عینی است:
* '''قضا و قدر تکوینی''' همان حقایقی است که در هستی، تعبیه شده و به دو قسم علمی و عینی است:
::* قضا و قدر تکوینی علمی: تقدیر علمی یعنی خدا به حدود و ویژگی‌های اشیاء قبل از ایجاد آنها آگاه است. قضاء علمی یعنی علم خداوند به اینکه وجود شیء وقتی همه علت‌های آن موجود باشد، ضروری است، و از بین رفتن شیء زمانی که همه علت‌های آن موجود باشد، ضروری است.
::* قضا و قدر تکوینی علمی: تقدیر علمی یعنی خدا به حدود و ویژگی‌های اشیاء قبل از ایجاد آنها آگاه است. قضاء علمی یعنی علم خداوند به اینکه وجود شیء وقتی همه علت‌های آن موجود باشد، ضروری است، و از بین رفتن شیء زمانی که همه علت‌های آن موجود باشد، ضروری است.
::* قضا و قدر تکوینی عینی: تقدیر عینی عبارت است از ویژگی‌هایی که شیء در زمان محقق شدنش از علت‌های خود در وجود خارجی می‌گیرد. قضاء عینی عبارت است از ضروری بودن وجود شیء در زمانی که علت تامه آن، موجود باشد.<ref>محاضرات فی الالهیات، ص۲۲۵ ـ ۲۳۴ ـ ۲۲۳.</ref>
::* قضا و قدر تکوینی عینی: تقدیر عینی عبارت است از ویژگی‌هایی که شیء در زمان محقق شدنش از علت‌های خود در وجود خارجی می‌گیرد. قضاء عینی عبارت است از ضروری بودن وجود شیء در زمانی که علت تامه آن، موجود باشد.<ref>محاضرات فی الالهیات، ص۲۲۵ ـ ۲۳۴ ـ ۲۲۳.</ref>