فخرفروشی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
...
...


از آیات فوق استفاده می‌شود که یکی از عوامل اصلی تفاخر و تکاثر و فخر فروشی همان جهل و نادانی نسبت به پاداش و کیفر الهی و عدم ایمان به معاد است. از این گذشته جهل انسان به ضعفها و آسیب‌پذیریهایش، به آغاز پیدایش و سرانجامش، از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است، به همین دلیل قرآن مجید برای درهم شکستن این تفاخر و تکاثر سرگذشت اقوام پیشین را در آیات مختلف بازگو می‌کند که چگونه اقوامی با داشتن امکانات و قدرت فراوان با وسائل ساده‌ای نابود شده‌اند.
یکی از عوامل اصلی تفاخر و تکاثر و فخر فروشی همان جهل و نادانی نسبت به پاداش و کیفر الهی و عدم ایمان به معاد است. از این گذشته جهل انسان به ضعفها و آسیب‌پذیریهایش، به آغاز پیدایش و سرانجامش، از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است، به همین دلیل قرآن مجید برای درهم شکستن این تفاخر و تکاثر سرگذشت اقوام پیشین را در آیات مختلف بازگو می‌کند که چگونه اقوامی با داشتن امکانات و قدرت فراوان با وسائل ساده‌ای نابود شده‌اند. با وزش بادها، با یک جرقه آسمانی (صاعقه)، با یک زمین لرزه، با نزول باران بیش از حد، خلاصه با «آب» و «باد» و «خاک» و گاه با «سجیل» و «پرندگان کوچک»، نابود شدند و از میان رفتند. با اینحال اینهمه تفاخر و غرور برای چیست؟!. عامل دیگری برای این امر همان احساس ضعف و حقارت ناشی از شکستها است که افراد برای پوشاندن شکستهای خود پناه به تفاخر و فخرفروشی می‌برند، و لذا در حدیثی از امام صادق(ع): «هیچکس تکبر و فخرفروشی نمی‌کند مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود می‌یابد» و لذا هنگامی که احساس کند به حد کمال رسیده است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۲۸۱.</ref>


با وزش بادها، با یک جرقه آسمانی (صاعقه)، با یک زمین لرزه، با نزول باران بیش از حد، خلاصه با «آب» و «باد» و «خاک» و گاه با «سجیل» و «پرندگان کوچک»، نابود شدند و از میان رفتند.
در حدیث دیگری از امام باقر(ع) آمده است: «سه چیز است که از عمل جاهلیت است: تفاخر به نسب، و طعن در شخصیت و شرف خانوادگی افراد، و طلبیدن باران به وسیله ستارگان» در حدیث دیگری از امام علی(ع) آمده است: «دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از فقر (که انسان را وادار به جمع مال از هر طریق و با هر وسیله می‌کند) و تفاخر» و به راستی از مهمترین عوامل حرص و بخل و دنیاپرستی و رقابتهای مخرب و بسیاری از مفاسد اجتماعی همین ترس بی‌دلیل از فقر و تفاخر و برتری‌جویی در میان افراد و قبائل و امتها است. ص۲۸۲.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۲۸۲.</ref>


با اینحال اینهمه تفاخر و غرور برای چیست؟!. عامل دیگری برای این امر همان احساس ضعف و حقارت ناشی از شکستها است که افراد برای پوشاندن شکستهای خود پناه به تفاخر و فخرفروشی می‌برند، و لذا در حدیثی از امام صادق ع ما من رجل تکبر او تجبر الا لذلة وجدها فی نفسه: «هیچکس تکبر و فخرفروشی نمی‌کند مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود می‌یابد» [۱] و لذا هنگامی که احساس کند به حد کمال رسیده است. ص۲۸۱.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷،</ref>
== تیتر ==
در حدیث دیگری از امام زین العابدین علیه السلام می‌خوانیم که در ضمن دعای مکارم الاخلاق از خداوند چنین تقاضا می‌کند: «خداوندا! اخلاق برجسته را به من ارزانی کن و از فخرفروشی مرا مصون دار».<ref>مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المومنین(ع)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش، ج۱۵، ص۲۴۴.</ref>


در حدیث دیگری از امام باقر ع می‌خوانیم: ثلاثة من عمل الجاهلیة: الفخر بالانساب، و الطعن فی الاحساب، و الاستسقاء بالانواء: «سه چیز است که از عمل جاهلیت است: تفاخر به نسب، و طعن در شخصیت و شرف خانوادگی افراد، و طلبیدن باران به وسیله ستارگان» [۱] در حدیث دیگری از امیر مؤمنان علی ع می‌خوانیم: اهلک الناس اثنان: خوف الفقر، و طلب الفخر: «دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از فقر (که انسان را وادار به جمع مال از هر طریق و با هر وسیله می‌کند) و تفاخر» [۲] و به راستی از مهمترین عوامل حرص و بخل و دنیاپرستی و رقابتهای مخرب و بسیاری از مفاسد اجتماعی همین ترس بی‌دلیل از فقر و تفاخر و برتری‌جویی در میان افراد و قبائل و امتها است. ص۲۸۲.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷،</ref>
فخرفروشی: احساس برتری نسبت به دیگران داشتن؛ به خود مباهات و افتخار کردن. فخر فروشی از صفات مذموم و نکوهیده و در روایات از آن نکوهش شده است. در حدیثی از امام باقر علیه السّلام آمده است: «تعجب از شخص متکبر فخرفروشی که آغازش نطفه و انجامش مرداری گندیده است». در حدیثی دیگر از آن حضرت، فخرفروشی به نسب از اعمال جاهلیت برشمرده شده است.<ref>فرهنگ فقه فارسی، زیر نظر محمود هاشمی شاهرودی. ـ ـ قم: مؤسّسه دائرة المعارف فقه اسلامی، 1387 ـ، ج۵، ص۶۵۳.</ref>


== تیتر ==
== تیتر ==
در حدیث دیگری از امام زین العابدین علیه السلام می‌خوانیم که در ضمن دعای مکارم الاخلاق از خداوند چنین تقاضا می‌کند: «وَهَبْ لِی مَعَالِی الْأَخْلَاقِ، وَاعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ؛ خداوندا! اخلاق برجسته را به من ارزانی کن و از فخرفروشی مرا مصون دار».<ref>مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المومنین(ع)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش، ج۱۵، ص۲۴۴.</ref>
امام سجاد: پروردگارا! به من صفات والا عنایت کن و از فخر و خودستایی مصون بدار.


فخرفروشی: احساس برتری نسبت به دیگران داشتن؛ به خود مباهات و افتخار کردن. فخر فروشی از صفات مذموم و نکوهیده و در روایات از آن نکوهش شده است. در حدیثی از امام باقر علیه السّلام آمده است: «تعجب از شخص متکبر فخرفروشی که آغازش نطفه و انجامش مرداری گندیده است».[۱] در حدیثی دیگر از آن حضرت، فخرفروشی به نسب از اعمال جاهلیت برشمرده شده است.<ref>فرهنگ فقه فارسی، زیر نظر محمود هاشمی شاهرودی. ـ ـ قم: مؤسّسه دائرة المعارف فقه اسلامی، 1387 ـ، ج۵، ص۶۵۳.</ref>
فخر و بالیدن به خود که در جمله دوم این فراز نورانی دوری از آن درخواست شده، یکی از صفات زشت است که سبب بی‌ارزش شدن معالی اخلاق می‌شود. فخر، در نقطه مقابل تواضع محسوب می‌شود. در روایتی از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم چنین نقل شده است: خداوند متعال به من وحی فرمود که: فروتن باشید، تا هیچ‌کس به دیگری فخر نفروشد.


پروردگارا! به من صفات والا عنایت کن و از فخر و خودستایی مصون بدار.
یا در روایت دیگری از امیرالمؤمنین علی علیه السلام چنین وارد شده است: فخرفروشی را کنار بگذار و تکبر را فرو نِه و به یاد قبرت باش.


فخر و بالیدن به خود که در جمله دوم این فراز نورانی دوری از آن درخواست شده، یکی از صفات زشت است که سبب بی‌ارزش شدن معالی اخلاق می‌شود. فخر، در نقطه مقابل تواضع محسوب می‌شود. در روایتی از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم چنین نقل شده است:
کنار گذاشتن فخر در کنار فرونهادن کبر است. می‌تواند به این معنا باشد که اگر کسی واقعاً متکبر نباشد، فخرفروشی هم نمی‌کند. راه این که انسان فخرفروشی و تکبر را کنار بگذارد هم در این روایت نشان داده شده است و آن عبارت است از اینکه انسان یاد قبر بیافتد، یاد قبر و آن موقعی که بدن از هم متلاشی می‌شود و استخوان‌ها می‌پوسد، موجب می‌شود که دچار کبر و فخر نشود.<ref>«[https://hadith.net/post/47351/419-%D8%AF%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D8%AE%D8%B1%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%DB%8C/ دوری از فخرفروشی]»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.</ref>


إنّ اللَّهَ تعالی أوحی إلَیَّ أن تَواضَعوا؛ حتّی لا یَفخَرَ أحَدٌ علی أحَد.[۲]
ریشه فخر هم همان ریشه کبر است. ریشه کبر احساس حقارت است، چنانچه از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است: تکبر نورزد مگر انسان پست و فرومایه. انسان‌های بزرگوار، هیچ وقت متکبر نیستند.


خداوند متعال به من وحی فرمود که: فروتن باشید، تا هیچ‌کس به دیگری فخر نفروشد.
جالب آنکه این انسان‌ها در عین حالی که بزرگواری و رفعت دارند، در برابر خالق یکتا خود را از ذرّه هم کوچک‌تر می‌دانند. در جای دیگر از صحیفه سجادیه حضرت سید الساجدین امام سجّاد علیه السلام در مقام نیایش می‌فرماید: من از همه کمترها کمتر هستم و از همه خوارها خوارترم و مثل ذرّه یا کمتر از آن هستم.


یا در روایت دیگری از امیرالمؤمنین علی علیه السلام چنین وارد شده است:
آنها خود را در مقابل عظمت خدا خود را ناچیز می‌دانند. از جمله صفات متقین چنین دانسته شده است: آفریننده، در پیش آنان بزرگ است و از این رو، جز او در نظرشان کوچک گشته است.
 
ضَعْ فَخرَکَ، و احطُطْ کِبرَکَ، و اذکُرْ قَبرَکَ.[۳]
 
فخرفروشی را کنار بگذار و تکبر را فرو نِه و به یاد قبرت باش.
 
کنار گذاشتن فخر در کنار فرونهادن کبر است. می‌تواند به این معنا باشد که اگر کسی واقعاً متکبر نباشد، فخرفروشی هم نمی‌کند. راه این که انسان فخرفروشی و تکبر را کنار بگذارد هم در این روایت نشان داده شده است و آن عبارت است از اینکه انسان یاد قبر بیافتد، یاد قبر و آن موقعی که بدن از هم متلاشی می‌شود و استخوان‌ها می‌پوسد، موجب می‌شود که دچار کبر و فخر نشود.
 
ریشه فخر هم همان ریشه کبر است. ریشه کبر احساس حقارت است، چنانچه از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است:
 
ما تَکَبَّرَ إلّا وَضیعٌ.[۴]
 
تکبر نورزد مگر انسان پست و فرومایه. انسان‌های بزرگوار، هیچ وقت متکبر نیستند.
 
جالب آنکه این انسان‌ها در عین حالی که بزرگواری و رفعت دارند، در برابر خالق یکتا خود را از ذرّه هم کوچک‌تر می‌دانند. در جای دیگر از صحیفه سجادیه حضرت سید الساجدین امام سجّاد علیه السلام در مقام نیایش می‌فرماید:
 
أَنَا بَعدُ أقَلُ الأَقَلّینَ و أَذَلُّ الأَذَلّینَ، و مِثلُ الذَّرَّةِ أو دونَها.[۵]
 
من از همه کمترها کمتر هستم و از همه خوارها خوارترم و مثل ذرّه یا کمتر از آن هستم.
 
آنها خود را در مقابل عظمت خدا خود را ناچیز می‌دانند. از جمله صفات متقین چنین دانسته شده است:
 
عَظُمَ الخالِقُ فی أنفُسِهِم؛ فَصَغُرَ ما دونَهُ فی أعیُنِهِم.[۶]
 
آفریننده، در پیش آنان بزرگ است و از این رو، جز او در نظرشان کوچک گشته است.


بنا بر این، خود کوچک‌بینی در برابر دیگران موجب فخر و تکبر در برابر آنها خواهد شد، ولی در برابر خداوند موجب کرامت نفس می‌شود. این مطلب از کنار هم قرار گرفتن روایتی که فرمود: «ما تَکَبَّرَ إلّا وَضیعٌ» با این روایت که می‌فرماید: «الافتِخارُ مِن صِغَرِ الأقدارِ»، یعنی فخر فروشی از بی‌مقداری است، به خوبی روشن می‌شود.
بنا بر این، خود کوچک‌بینی در برابر دیگران موجب فخر و تکبر در برابر آنها خواهد شد، ولی در برابر خداوند موجب کرامت نفس می‌شود. این مطلب از کنار هم قرار گرفتن روایتی که فرمود: «ما تَکَبَّرَ إلّا وَضیعٌ» با این روایت که می‌فرماید: «الافتِخارُ مِن صِغَرِ الأقدارِ»، یعنی فخر فروشی از بی‌مقداری است، به خوبی روشن می‌شود.


نکته دیگر راجع به فخر فروشی این است که این صفت از حالات اهل دنیاست:
نکته دیگر راجع به فخر فروشی این است که این صفت از حالات اهل دنیاست: بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و فخر فروشی است میان شما و افزون خواهی در دارایی‌ها و فرزندان.
 
﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ﴾[۷]
 
بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و فخر فروشی است میان شما و افزون خواهی در دارایی‌ها و فرزندان.
 
کسی که مبتلا به این صفت زشت باشد، هرگز مورد محبت و عنایت خدا نخواهد بود:
 
﴿إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور﴾    [۸]


خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.<ref>«[https://hadith.net/post/47351/419-دوری-از-فخرفروشی/ دوری از فخرفروشی]»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.</ref>
کسی که مبتلا به این صفت زشت باشد، هرگز مورد محبت و عنایت خدا نخواهد بود: در قرآن آمده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور﴾    خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.<ref>«[https://hadith.net/post/47351/419-دوری-از-فخرفروشی/ دوری از فخرفروشی]»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۳۵

سؤال

اصلاح زبان در متون دینی چه جایگاهی دارد؟

...

یکی از عوامل اصلی تفاخر و تکاثر و فخر فروشی همان جهل و نادانی نسبت به پاداش و کیفر الهی و عدم ایمان به معاد است. از این گذشته جهل انسان به ضعفها و آسیب‌پذیریهایش، به آغاز پیدایش و سرانجامش، از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است، به همین دلیل قرآن مجید برای درهم شکستن این تفاخر و تکاثر سرگذشت اقوام پیشین را در آیات مختلف بازگو می‌کند که چگونه اقوامی با داشتن امکانات و قدرت فراوان با وسائل ساده‌ای نابود شده‌اند. با وزش بادها، با یک جرقه آسمانی (صاعقه)، با یک زمین لرزه، با نزول باران بیش از حد، خلاصه با «آب» و «باد» و «خاک» و گاه با «سجیل» و «پرندگان کوچک»، نابود شدند و از میان رفتند. با اینحال اینهمه تفاخر و غرور برای چیست؟!. عامل دیگری برای این امر همان احساس ضعف و حقارت ناشی از شکستها است که افراد برای پوشاندن شکستهای خود پناه به تفاخر و فخرفروشی می‌برند، و لذا در حدیثی از امام صادق(ع): «هیچکس تکبر و فخرفروشی نمی‌کند مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود می‌یابد» و لذا هنگامی که احساس کند به حد کمال رسیده است.[۱]

در حدیث دیگری از امام باقر(ع) آمده است: «سه چیز است که از عمل جاهلیت است: تفاخر به نسب، و طعن در شخصیت و شرف خانوادگی افراد، و طلبیدن باران به وسیله ستارگان» در حدیث دیگری از امام علی(ع) آمده است: «دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از فقر (که انسان را وادار به جمع مال از هر طریق و با هر وسیله می‌کند) و تفاخر» و به راستی از مهمترین عوامل حرص و بخل و دنیاپرستی و رقابتهای مخرب و بسیاری از مفاسد اجتماعی همین ترس بی‌دلیل از فقر و تفاخر و برتری‌جویی در میان افراد و قبائل و امتها است. ص۲۸۲.[۲]

تیتر

در حدیث دیگری از امام زین العابدین علیه السلام می‌خوانیم که در ضمن دعای مکارم الاخلاق از خداوند چنین تقاضا می‌کند: «خداوندا! اخلاق برجسته را به من ارزانی کن و از فخرفروشی مرا مصون دار».[۳]

فخرفروشی: احساس برتری نسبت به دیگران داشتن؛ به خود مباهات و افتخار کردن. فخر فروشی از صفات مذموم و نکوهیده و در روایات از آن نکوهش شده است. در حدیثی از امام باقر علیه السّلام آمده است: «تعجب از شخص متکبر فخرفروشی که آغازش نطفه و انجامش مرداری گندیده است». در حدیثی دیگر از آن حضرت، فخرفروشی به نسب از اعمال جاهلیت برشمرده شده است.[۴]

تیتر

امام سجاد: پروردگارا! به من صفات والا عنایت کن و از فخر و خودستایی مصون بدار.

فخر و بالیدن به خود که در جمله دوم این فراز نورانی دوری از آن درخواست شده، یکی از صفات زشت است که سبب بی‌ارزش شدن معالی اخلاق می‌شود. فخر، در نقطه مقابل تواضع محسوب می‌شود. در روایتی از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم چنین نقل شده است: خداوند متعال به من وحی فرمود که: فروتن باشید، تا هیچ‌کس به دیگری فخر نفروشد.

یا در روایت دیگری از امیرالمؤمنین علی علیه السلام چنین وارد شده است: فخرفروشی را کنار بگذار و تکبر را فرو نِه و به یاد قبرت باش.

کنار گذاشتن فخر در کنار فرونهادن کبر است. می‌تواند به این معنا باشد که اگر کسی واقعاً متکبر نباشد، فخرفروشی هم نمی‌کند. راه این که انسان فخرفروشی و تکبر را کنار بگذارد هم در این روایت نشان داده شده است و آن عبارت است از اینکه انسان یاد قبر بیافتد، یاد قبر و آن موقعی که بدن از هم متلاشی می‌شود و استخوان‌ها می‌پوسد، موجب می‌شود که دچار کبر و فخر نشود.[۵]

ریشه فخر هم همان ریشه کبر است. ریشه کبر احساس حقارت است، چنانچه از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است: تکبر نورزد مگر انسان پست و فرومایه. انسان‌های بزرگوار، هیچ وقت متکبر نیستند.

جالب آنکه این انسان‌ها در عین حالی که بزرگواری و رفعت دارند، در برابر خالق یکتا خود را از ذرّه هم کوچک‌تر می‌دانند. در جای دیگر از صحیفه سجادیه حضرت سید الساجدین امام سجّاد علیه السلام در مقام نیایش می‌فرماید: من از همه کمترها کمتر هستم و از همه خوارها خوارترم و مثل ذرّه یا کمتر از آن هستم.

آنها خود را در مقابل عظمت خدا خود را ناچیز می‌دانند. از جمله صفات متقین چنین دانسته شده است: آفریننده، در پیش آنان بزرگ است و از این رو، جز او در نظرشان کوچک گشته است.

بنا بر این، خود کوچک‌بینی در برابر دیگران موجب فخر و تکبر در برابر آنها خواهد شد، ولی در برابر خداوند موجب کرامت نفس می‌شود. این مطلب از کنار هم قرار گرفتن روایتی که فرمود: «ما تَکَبَّرَ إلّا وَضیعٌ» با این روایت که می‌فرماید: «الافتِخارُ مِن صِغَرِ الأقدارِ»، یعنی فخر فروشی از بی‌مقداری است، به خوبی روشن می‌شود.

نکته دیگر راجع به فخر فروشی این است که این صفت از حالات اهل دنیاست: بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و فخر فروشی است میان شما و افزون خواهی در دارایی‌ها و فرزندان.

کسی که مبتلا به این صفت زشت باشد، هرگز مورد محبت و عنایت خدا نخواهد بود: در قرآن آمده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور﴾ خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.[۶]

منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۲۸۱.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۲۸۲.
  3. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المومنین(ع)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش، ج۱۵، ص۲۴۴.
  4. فرهنگ فقه فارسی، زیر نظر محمود هاشمی شاهرودی. ـ ـ قم: مؤسّسه دائرة المعارف فقه اسلامی، 1387 ـ، ج۵، ص۶۵۳.
  5. «دوری از فخرفروشی»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.
  6. «دوری از فخرفروشی»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.