فخرفروشی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
اصلاح زبان در متون دینی چه جایگاهی دارد؟
اصلاح زبان در متون دینی چه جایگاهی دارد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
'''{{پاسخ}}'''
{{پاسخ}}
...
...


از آيات فوق استفاده مى‌شود كه يكى از عوامل اصلى تفاخر و تكاثر و فخر فروشى همان جهل و نادانى نسبت به پاداش و كيفر الهى و عدم ايمان به معاد است. از اين گذشته جهل انسان به ضعفها و آسيب‌پذيريهايش، به آغاز پيدايش و سرانجامش، از عوامل ديگر اين كبر و غرور و تفاخر است، به همين دليل قرآن مجيد براى درهم شكستن اين تفاخر و تكاثر سرگذشت اقوام پيشين را در آيات مختلف بازگو مى‌كند كه چگونه اقوامى با داشتن امكانات و قدرت فراوان با وسائل ساده‌اى نابود شده‌اند.
از آیات فوق استفاده می‌شود که یکی از عوامل اصلی تفاخر و تکاثر و فخر فروشی همان جهل و نادانی نسبت به پاداش و کیفر الهی و عدم ایمان به معاد است. از این گذشته جهل انسان به ضعفها و آسیب‌پذیریهایش، به آغاز پیدایش و سرانجامش، از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است، به همین دلیل قرآن مجید برای درهم شکستن این تفاخر و تکاثر سرگذشت اقوام پیشین را در آیات مختلف بازگو می‌کند که چگونه اقوامی با داشتن امکانات و قدرت فراوان با وسائل ساده‌ای نابود شده‌اند.


با وزش بادها، با يك جرقه آسمانى (صاعقه)، با يك زمين لرزه، با نزول باران بيش از حد، خلاصه با" آب" و" باد" و" خاك" و گاه با" سجيل" و" پرندگان كوچك"، نابود شدند و از ميان رفتند.
با وزش بادها، با یک جرقه آسمانی (صاعقه)، با یک زمین لرزه، با نزول باران بیش از حد، خلاصه با «آب» و «باد» و «خاک» و گاه با «سجیل» و «پرندگان کوچک»، نابود شدند و از میان رفتند.


با اينحال اينهمه تفاخر و غرور براى چيست؟!. عامل ديگرى براى اين امر همان احساس ضعف و حقارت ناشى از شكستها است كه افراد براى پوشاندن شكستهاى خود پناه به تفاخر و فخرفروشى مى‌برند، و لذا در حديثى از امام صادق ع‌ ما من رجل تكبر او تجبر الا لذلة وجدها فى نفسه: " هيچكس تكبر و فخرفروشى نمى‌كند مگر به خاطر ذلتى كه در نفس خود مى‌يابد" [1] و لذا هنگامى كه احساس كند به حد كمال رسيده است‌.ص۲۸۱.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، تهران، دار الكتب الاسلاميه‌، ۱۳۷۴ش، ج۲۷،</ref>
با اینحال اینهمه تفاخر و غرور برای چیست؟!. عامل دیگری برای این امر همان احساس ضعف و حقارت ناشی از شکستها است که افراد برای پوشاندن شکستهای خود پناه به تفاخر و فخرفروشی می‌برند، و لذا در حدیثی از امام صادق ع ما من رجل تکبر او تجبر الا لذلة وجدها فی نفسه: «هیچکس تکبر و فخرفروشی نمی‌کند مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود می‌یابد» [۱] و لذا هنگامی که احساس کند به حد کمال رسیده است. ص۲۸۱.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷،</ref>


در حديث ديگرى از امام باقر ع مى‌خوانيم: ثلاثة من عمل الجاهلية: الفخر بالانساب، و الطعن فى الاحساب، و الاستسقاء بالانواء: " سه چيز است كه از عمل جاهليت است: تفاخر به نسب، و طعن در شخصيت و شرف خانوادگى افراد، و طلبيدن باران به وسيله ستارگان" [1] در حديث ديگرى از امير مؤمنان على ع مى‌خوانيم: اهلك الناس اثنان: خوف الفقر، و طلب الفخر: " دو چيز مردم را هلاك كرده: ترس از فقر (كه انسان را وادار به جمع مال از هر طريق و با هر وسيله مى‌كند) و تفاخر" [2] و به راستى از مهمترين عوامل حرص و بخل و دنياپرستى و رقابتهاى مخرب و بسيارى از مفاسد اجتماعى همين ترس بى دليل از فقر و تفاخر و برترى‌جويى در ميان افراد و قبائل و امتها است.ص۲۸۲.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، تهران، دار الكتب الاسلاميه‌، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، </ref>
در حدیث دیگری از امام باقر ع می‌خوانیم: ثلاثة من عمل الجاهلیة: الفخر بالانساب، و الطعن فی الاحساب، و الاستسقاء بالانواء: «سه چیز است که از عمل جاهلیت است: تفاخر به نسب، و طعن در شخصیت و شرف خانوادگی افراد، و طلبیدن باران به وسیله ستارگان» [۱] در حدیث دیگری از امیر مؤمنان علی ع می‌خوانیم: اهلک الناس اثنان: خوف الفقر، و طلب الفخر: «دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از فقر (که انسان را وادار به جمع مال از هر طریق و با هر وسیله می‌کند) و تفاخر» [۲] و به راستی از مهمترین عوامل حرص و بخل و دنیاپرستی و رقابتهای مخرب و بسیاری از مفاسد اجتماعی همین ترس بی‌دلیل از فقر و تفاخر و برتری‌جویی در میان افراد و قبائل و امتها است. ص۲۸۲.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷،</ref>


== تیتر ==
== تیتر ==
در حديث ديگرى از امام زين العابدين عليه السلام مى‌خوانيم كه در ضمن دعاى مكارم الاخلاق از خداوند چنين تقاضا مى‌كند: «وَهَبْ لِى مَعَالِى الْأَخْلَاقِ، وَاعْصِمْنِى مِنَ الْفَخْرِ ؛ خداوندا! اخلاق برجسته را به من ارزانى كن و از فخرفروشى مرا مصون دار».<ref>مكارم شيرازى، ناصر، پيام امام امير المومنين(ع)، تهران، دار الكتب الاسلاميه‌، ۱۳۸۶ش، ج۱۵، ص۲۴۴.</ref>
در حدیث دیگری از امام زین العابدین علیه السلام می‌خوانیم که در ضمن دعای مکارم الاخلاق از خداوند چنین تقاضا می‌کند: «وَهَبْ لِی مَعَالِی الْأَخْلَاقِ، وَاعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ؛ خداوندا! اخلاق برجسته را به من ارزانی کن و از فخرفروشی مرا مصون دار».<ref>مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المومنین(ع)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش، ج۱۵، ص۲۴۴.</ref>


فخرفروشى: احساس برترى نسبت به ديگران داشتن؛ به خود مباهات و افتخار كردن. فخر فروشى از صفات مذموم و نكوهيده و در روايات از آن نكوهش شده است. در حديثى از امام باقر عليه السّلام آمده است: «تعجب از شخص متكبر فخرفروشى كه آغازش نطفه و انجامش مردارى گنديده است».[1] در حديثى ديگر از آن حضرت، فخرفروشى به نسب از اعمال جاهليت برشمرده شده است.<ref>فرهنگ فقه فارسي،  زير نظر محمود هاشمى شاهرودى. ـ ـ قم: مؤسّسه دائرة المعارف فقه اسلامى، 1387 ـ ، ج۵، ص۶۵۳.</ref>
فخرفروشی: احساس برتری نسبت به دیگران داشتن؛ به خود مباهات و افتخار کردن. فخر فروشی از صفات مذموم و نکوهیده و در روایات از آن نکوهش شده است. در حدیثی از امام باقر علیه السّلام آمده است: «تعجب از شخص متکبر فخرفروشی که آغازش نطفه و انجامش مرداری گندیده است».[۱] در حدیثی دیگر از آن حضرت، فخرفروشی به نسب از اعمال جاهلیت برشمرده شده است.<ref>فرهنگ فقه فارسی، زیر نظر محمود هاشمی شاهرودی. ـ ـ قم: مؤسّسه دائرة المعارف فقه اسلامی، 1387 ـ، ج۵، ص۶۵۳.</ref>


پروردگارا! به من صفات والا عنایت کن و از فخر و خودستایی مصون بدار.
پروردگارا! به من صفات والا عنایت کن و از فخر و خودستایی مصون بدار.
خط ۲۴: خط ۲۴:
فخر و بالیدن به خود که در جمله دوم این فراز نورانی دوری از آن درخواست شده، یکی از صفات زشت است که سبب بی‌ارزش شدن معالی اخلاق می‌شود. فخر، در نقطه مقابل تواضع محسوب می‌شود. در روایتی از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم چنین نقل شده است:
فخر و بالیدن به خود که در جمله دوم این فراز نورانی دوری از آن درخواست شده، یکی از صفات زشت است که سبب بی‌ارزش شدن معالی اخلاق می‌شود. فخر، در نقطه مقابل تواضع محسوب می‌شود. در روایتی از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم چنین نقل شده است:


إنّ اللَّهَ تعالى‌ أوحى‌ إلَيَّ أن‌ تَواضَعوا؛ حتّى‌ لا يَفخَرَ أحَدٌ على‌ أحَد.[۲]
إنّ اللَّهَ تعالی أوحی إلَیَّ أن تَواضَعوا؛ حتّی لا یَفخَرَ أحَدٌ علی أحَد.[۲]


خداوند متعال به من وحى فرمود كه: فروتن باشيد، تا هيچ كس به ديگرى فخر نفروشد.
خداوند متعال به من وحی فرمود که: فروتن باشید، تا هیچ‌کس به دیگری فخر نفروشد.


یا در روایت دیگری از امیرالمؤمنین علی علیه السلام چنین وارد شده است:
یا در روایت دیگری از امیرالمؤمنین علی علیه السلام چنین وارد شده است:


ضَعْ‌ فَخرَكَ‌، و احطُطْ كِبرَكَ، و اذكُرْ قَبرَكَ.[۳]
ضَعْ فَخرَکَ، و احطُطْ کِبرَکَ، و اذکُرْ قَبرَکَ.[۳]


فخرفروشى را كنار بگذار و تكبر را فرو نِه و به ياد قبرت باش.
فخرفروشی را کنار بگذار و تکبر را فرو نِه و به یاد قبرت باش.


کنار گذاشتن فخر در کنار فرو نهادن کبر است . می تواند به این معنا باشد که اگر کسی واقعاً متکبر نباشد، فخرفروشی هم نمی‌کند. راه این که انسان فخرفروشی و تکبر را کنار بگذارد هم در این روایت نشان داده شده است و آن عبارت است از اینکه انسان یاد قبر بیافتد، یاد قبر و آن موقعی که بدن از هم متلاشی می‌شود و استخوان‌ها می‌پوسد، موجب می‌شود که دچار کبر و فخر نشود.
کنار گذاشتن فخر در کنار فرونهادن کبر است. می‌تواند به این معنا باشد که اگر کسی واقعاً متکبر نباشد، فخرفروشی هم نمی‌کند. راه این که انسان فخرفروشی و تکبر را کنار بگذارد هم در این روایت نشان داده شده است و آن عبارت است از اینکه انسان یاد قبر بیافتد، یاد قبر و آن موقعی که بدن از هم متلاشی می‌شود و استخوان‌ها می‌پوسد، موجب می‌شود که دچار کبر و فخر نشود.


ریشه فخر هم همان ریشه کبر است. ریشه کبر احساس حقارت است، چنانچه از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است:
ریشه فخر هم همان ریشه کبر است. ریشه کبر احساس حقارت است، چنانچه از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است:


ما تَكَبَّرَ إلّا وَضيعٌ.[۴]
ما تَکَبَّرَ إلّا وَضیعٌ.[۴]


تکبر نورزد مگر انسان پست و فرومایه. انسان‌های بزرگوار، هیچ وقت متکبر نیستند.
تکبر نورزد مگر انسان پست و فرومایه. انسان‌های بزرگوار، هیچ وقت متکبر نیستند.
خط ۴۴: خط ۴۴:
جالب آنکه این انسان‌ها در عین حالی که بزرگواری و رفعت دارند، در برابر خالق یکتا خود را از ذرّه هم کوچک‌تر می‌دانند. در جای دیگر از صحیفه سجادیه حضرت سید الساجدین امام سجّاد علیه السلام در مقام نیایش می‌فرماید:
جالب آنکه این انسان‌ها در عین حالی که بزرگواری و رفعت دارند، در برابر خالق یکتا خود را از ذرّه هم کوچک‌تر می‌دانند. در جای دیگر از صحیفه سجادیه حضرت سید الساجدین امام سجّاد علیه السلام در مقام نیایش می‌فرماید:


أَنَا بَعدُ أقَلُ‌ الأَقَلّينَ‌ و أَذَلُّ الأَذَلّينَ، و مِثلُ الذَّرَّةِ أو دونَها.[۵]
أَنَا بَعدُ أقَلُ الأَقَلّینَ و أَذَلُّ الأَذَلّینَ، و مِثلُ الذَّرَّةِ أو دونَها.[۵]


من از همه کمتر‌ها کمتر هستم و از همه خوارها خوارترم و مثل ذرّه یا کمتر از آن هستم.
من از همه کمترها کمتر هستم و از همه خوارها خوارترم و مثل ذرّه یا کمتر از آن هستم.


آنها خود را در مقابل عظمت خدا خود را ناچیز می‌دانند. از جمله صفات متقین چنین دانسته شده است:
آنها خود را در مقابل عظمت خدا خود را ناچیز می‌دانند. از جمله صفات متقین چنین دانسته شده است:


عَظُمَ‌ الخالِقُ‌ في أنفُسِهِم؛ فَصَغُرَ ما دونَهُ في أعيُنِهِم‌.[۶]
عَظُمَ الخالِقُ فی أنفُسِهِم؛ فَصَغُرَ ما دونَهُ فی أعیُنِهِم.[۶]


آفريننده، در پيش آنان بزرگ است و از اين رو، جز او در نظرشان كوچك گشته است.
آفریننده، در پیش آنان بزرگ است و از این رو، جز او در نظرشان کوچک گشته است.


بنا بر این، خود کوچک‌بینی در برابر دیگران موجب فخر و تکبر در برابر آنها خواهد شد، ولی در برابر خداوند موجب کرامت نفس می‌شود. این مطلب از کنار هم قرار گرفتن روایتی که فرمود: «ما تَكَبَّرَ إلّا وَضيعٌ» با این روایت که می‌فرماید: «الافتِخارُ مِن‌ صِغَرِ الأقدارِ»، یعنی فخر فروشی از بی مقداری است، به خوبی روشن می‌شود.
بنا بر این، خود کوچک‌بینی در برابر دیگران موجب فخر و تکبر در برابر آنها خواهد شد، ولی در برابر خداوند موجب کرامت نفس می‌شود. این مطلب از کنار هم قرار گرفتن روایتی که فرمود: «ما تَکَبَّرَ إلّا وَضیعٌ» با این روایت که می‌فرماید: «الافتِخارُ مِن صِغَرِ الأقدارِ»، یعنی فخر فروشی از بی‌مقداری است، به خوبی روشن می‌شود.


نکته دیگر راجع به فخر فروشی این است که این صفت از حالات اهل دنیاست:
نکته دیگر راجع به فخر فروشی این است که این صفت از حالات اهل دنیاست:


﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ﴾[۷]
﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ﴾[۷]


بدانيد كه زندگانى اين جهان بازيچه و سرگرمى و زيور و فخر فروشی ‌است ميان شما و افزون خواهى در دارايى‌ها و فرزندان.
بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و فخر فروشی است میان شما و افزون خواهی در دارایی‌ها و فرزندان.


کسی که مبتلا به این صفت زشت باشد، هرگز مورد محبت و عنایت خدا نخواهد بود:
کسی که مبتلا به این صفت زشت باشد، هرگز مورد محبت و عنایت خدا نخواهد بود:


﴿إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور﴾    [۸]
﴿إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور﴾    [۸]


خداوند هيچ متكبر فخرفروشى را دوست ندارد.<ref>«[https://hadith.net/post/47351/419-%D8%AF%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D8%AE%D8%B1%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%DB%8C/ دوری از فخرفروشی]»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.</ref>
خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.<ref>«[https://hadith.net/post/47351/419-دوری-از-فخرفروشی/ دوری از فخرفروشی]»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۲۳

سؤال

اصلاح زبان در متون دینی چه جایگاهی دارد؟

...

از آیات فوق استفاده می‌شود که یکی از عوامل اصلی تفاخر و تکاثر و فخر فروشی همان جهل و نادانی نسبت به پاداش و کیفر الهی و عدم ایمان به معاد است. از این گذشته جهل انسان به ضعفها و آسیب‌پذیریهایش، به آغاز پیدایش و سرانجامش، از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است، به همین دلیل قرآن مجید برای درهم شکستن این تفاخر و تکاثر سرگذشت اقوام پیشین را در آیات مختلف بازگو می‌کند که چگونه اقوامی با داشتن امکانات و قدرت فراوان با وسائل ساده‌ای نابود شده‌اند.

با وزش بادها، با یک جرقه آسمانی (صاعقه)، با یک زمین لرزه، با نزول باران بیش از حد، خلاصه با «آب» و «باد» و «خاک» و گاه با «سجیل» و «پرندگان کوچک»، نابود شدند و از میان رفتند.

با اینحال اینهمه تفاخر و غرور برای چیست؟!. عامل دیگری برای این امر همان احساس ضعف و حقارت ناشی از شکستها است که افراد برای پوشاندن شکستهای خود پناه به تفاخر و فخرفروشی می‌برند، و لذا در حدیثی از امام صادق ع ما من رجل تکبر او تجبر الا لذلة وجدها فی نفسه: «هیچکس تکبر و فخرفروشی نمی‌کند مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود می‌یابد» [۱] و لذا هنگامی که احساس کند به حد کمال رسیده است. ص۲۸۱.[۱]

در حدیث دیگری از امام باقر ع می‌خوانیم: ثلاثة من عمل الجاهلیة: الفخر بالانساب، و الطعن فی الاحساب، و الاستسقاء بالانواء: «سه چیز است که از عمل جاهلیت است: تفاخر به نسب، و طعن در شخصیت و شرف خانوادگی افراد، و طلبیدن باران به وسیله ستارگان» [۱] در حدیث دیگری از امیر مؤمنان علی ع می‌خوانیم: اهلک الناس اثنان: خوف الفقر، و طلب الفخر: «دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از فقر (که انسان را وادار به جمع مال از هر طریق و با هر وسیله می‌کند) و تفاخر» [۲] و به راستی از مهمترین عوامل حرص و بخل و دنیاپرستی و رقابتهای مخرب و بسیاری از مفاسد اجتماعی همین ترس بی‌دلیل از فقر و تفاخر و برتری‌جویی در میان افراد و قبائل و امتها است. ص۲۸۲.[۲]

تیتر

در حدیث دیگری از امام زین العابدین علیه السلام می‌خوانیم که در ضمن دعای مکارم الاخلاق از خداوند چنین تقاضا می‌کند: «وَهَبْ لِی مَعَالِی الْأَخْلَاقِ، وَاعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ؛ خداوندا! اخلاق برجسته را به من ارزانی کن و از فخرفروشی مرا مصون دار».[۳]

فخرفروشی: احساس برتری نسبت به دیگران داشتن؛ به خود مباهات و افتخار کردن. فخر فروشی از صفات مذموم و نکوهیده و در روایات از آن نکوهش شده است. در حدیثی از امام باقر علیه السّلام آمده است: «تعجب از شخص متکبر فخرفروشی که آغازش نطفه و انجامش مرداری گندیده است».[۱] در حدیثی دیگر از آن حضرت، فخرفروشی به نسب از اعمال جاهلیت برشمرده شده است.[۴]

پروردگارا! به من صفات والا عنایت کن و از فخر و خودستایی مصون بدار.

فخر و بالیدن به خود که در جمله دوم این فراز نورانی دوری از آن درخواست شده، یکی از صفات زشت است که سبب بی‌ارزش شدن معالی اخلاق می‌شود. فخر، در نقطه مقابل تواضع محسوب می‌شود. در روایتی از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم چنین نقل شده است:

إنّ اللَّهَ تعالی أوحی إلَیَّ أن تَواضَعوا؛ حتّی لا یَفخَرَ أحَدٌ علی أحَد.[۲]

خداوند متعال به من وحی فرمود که: فروتن باشید، تا هیچ‌کس به دیگری فخر نفروشد.

یا در روایت دیگری از امیرالمؤمنین علی علیه السلام چنین وارد شده است:

ضَعْ فَخرَکَ، و احطُطْ کِبرَکَ، و اذکُرْ قَبرَکَ.[۳]

فخرفروشی را کنار بگذار و تکبر را فرو نِه و به یاد قبرت باش.

کنار گذاشتن فخر در کنار فرونهادن کبر است. می‌تواند به این معنا باشد که اگر کسی واقعاً متکبر نباشد، فخرفروشی هم نمی‌کند. راه این که انسان فخرفروشی و تکبر را کنار بگذارد هم در این روایت نشان داده شده است و آن عبارت است از اینکه انسان یاد قبر بیافتد، یاد قبر و آن موقعی که بدن از هم متلاشی می‌شود و استخوان‌ها می‌پوسد، موجب می‌شود که دچار کبر و فخر نشود.

ریشه فخر هم همان ریشه کبر است. ریشه کبر احساس حقارت است، چنانچه از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است:

ما تَکَبَّرَ إلّا وَضیعٌ.[۴]

تکبر نورزد مگر انسان پست و فرومایه. انسان‌های بزرگوار، هیچ وقت متکبر نیستند.

جالب آنکه این انسان‌ها در عین حالی که بزرگواری و رفعت دارند، در برابر خالق یکتا خود را از ذرّه هم کوچک‌تر می‌دانند. در جای دیگر از صحیفه سجادیه حضرت سید الساجدین امام سجّاد علیه السلام در مقام نیایش می‌فرماید:

أَنَا بَعدُ أقَلُ الأَقَلّینَ و أَذَلُّ الأَذَلّینَ، و مِثلُ الذَّرَّةِ أو دونَها.[۵]

من از همه کمترها کمتر هستم و از همه خوارها خوارترم و مثل ذرّه یا کمتر از آن هستم.

آنها خود را در مقابل عظمت خدا خود را ناچیز می‌دانند. از جمله صفات متقین چنین دانسته شده است:

عَظُمَ الخالِقُ فی أنفُسِهِم؛ فَصَغُرَ ما دونَهُ فی أعیُنِهِم.[۶]

آفریننده، در پیش آنان بزرگ است و از این رو، جز او در نظرشان کوچک گشته است.

بنا بر این، خود کوچک‌بینی در برابر دیگران موجب فخر و تکبر در برابر آنها خواهد شد، ولی در برابر خداوند موجب کرامت نفس می‌شود. این مطلب از کنار هم قرار گرفتن روایتی که فرمود: «ما تَکَبَّرَ إلّا وَضیعٌ» با این روایت که می‌فرماید: «الافتِخارُ مِن صِغَرِ الأقدارِ»، یعنی فخر فروشی از بی‌مقداری است، به خوبی روشن می‌شود.

نکته دیگر راجع به فخر فروشی این است که این صفت از حالات اهل دنیاست:

﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ﴾[۷]

بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و فخر فروشی است میان شما و افزون خواهی در دارایی‌ها و فرزندان.

کسی که مبتلا به این صفت زشت باشد، هرگز مورد محبت و عنایت خدا نخواهد بود:

﴿إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور﴾ [۸]

خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.[۵]

منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷،
  2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷،
  3. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المومنین(ع)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش، ج۱۵، ص۲۴۴.
  4. فرهنگ فقه فارسی، زیر نظر محمود هاشمی شاهرودی. ـ ـ قم: مؤسّسه دائرة المعارف فقه اسلامی، 1387 ـ، ج۵، ص۶۵۳.
  5. «دوری از فخرفروشی»، حدیث نت، بازدید: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ش.