لعن یزید بن معاویه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = ادیان و مذاهب | | شاخه اصلی = ادیان و مذاهب | ||
| شاخه | | شاخه فرعی1 = شیعه امامیه | ||
| شاخه | | شاخه فرعی2 = پاسخ به شبهات بر شیعه امامیه | ||
}} | }} |
نسخهٔ ۱۱ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۱۸
وهابیها به خصوص ابن تیمیه میگویند شیعه بر خلاف شرع مقدس اسلام، یزید را لعن میکند؛ شیعه چه دلیلی بر جواز لعن یزید دارد؟
وهابی ها و سران آنها لعن یزید را جایز نمیدانند. اما جمهور اهلسنت و شیعیان لعن یزید بن معاویه را جایز میدانند. رفتار و اعمال فردی و عقیده او، حادثه کربلا، واقعه حرّه و آتش زدن کعبه او را مستحق لعن میکند. کسانی که لعن و مذمت او را جایز نمیدانند متأثر از فرهنگ بنیامیه هستند که دشمن اهلبیت بودهاند. علمای با تقوا و دانشمند اهلسنت بر جواز لعن یزید فتوا دادهاند. آیات قرآن و احادیث نبوی نیز ملعون بودن یزید را به اثبات میرساند.
نظر ابنتیمیه درباره لعن یزید
ابنتیمیه و پیروان او لعنت یزید بن معاویه را جایز نمیدانند. ابنتیمیه و وهابیها یزید را در حادثه عاشورا مقصر ندانسته و لعن او را ممنوع کرده اند. او در جلد چهارم منهاجالسنه از ص۵۴۹ تا ۵۷۵ در ضمن اینکه یزید بن معاویه را همسان و همشأن سایر خلفای مسلمین قرار داده، کمال سعی و تلاش خود را برای اثبات بیگناهی یزید در حادثه دلخراش کربلاء چنین می گوید:
« | به فرض اینکه یزید بن معاویه فاسق و ظالم باشد خداوند او را به خاطر انجام کارهای خوب و بزرگش میبخشد! | » |
حمایت از یزید بن معاویه مبنی بر عدم جواز لعن او به گفته ابنجوزی از عصبیت عامیانه و کمبود فهم و علم ابنتیمیه ناشی میشود.[۲] اینکه وهابیها به خصوص ابنتیمیه شیعه را به خاطر لعن یزید مذمت میکند حجیت شرعی و عقلی نداشته و تفکر و عقیده او مبتنی بر مبانی دینی نیست و پیشوایان اهلسنت و معاصرین وی از شافعیها و مالکیها و حنفیها، بر فساد افکار و اقوال او تصریح دارند. ازاینرو سخنان ابنتیمیه فاقد ارزش بوده، بلکه او فردی بدعتگذار، گمراه، گمراهگر و غیر معتدل است.[۳]
جواز لعن یزید بن معاویه از دیدگاه علمای اهلسنت
کمالالدین دمیری در کتاب حیات الحیوان، جواز لعن یزید را مورد اتفاق مذاهب چهارگانه فقهی اهلسنت دانسته و لعن او را «یا به تصریح یا به تلویح» از پیشوایان بزرگ فقهی اهل سنت مانند ابوحنیفه، مالک و احمد بن حنبل حکایت میکند.[۴]
احمد بن حنبل رئیس مذهب حنبلی بر جواز لعن یزید بن معاویه تصریح کرده است آنجا که پسرش عبدالله از لعن یزید پرسید، او در پاسخ گفت چگونه کسی لعن نشود در حالی که خداوند در کتاب خود او را لعن کرده است. خداوند در قرآن کریم فرموده است: «فَهَلْ عَسَیتُمْ إِن تَوَلَّیتُمْ أَن تُفْسِدُواْ فیِ الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُواْ أَرْحَامَکُمْ، أُوْلَئکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ الله؛ اگر (از این دستورها) روی گردان شوید، جز این انتظار میرود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنید، آنها کسانی هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته»[۵] و چه فساد و قطع رحم شدید تر از آنچه است که یزید انجام داد.[۶]
به گفته ابنجوزی علمای باتقوا لعن یزید را جایز دانسته[۷] و حافظ الدین کردی حنفی در فتاوایش بر جواز لعن یزید فتوا داده و قوامالدین صفاری گفته لعن یزید اشکالی ندارد. ابن الکمال گفته است حق این است که لعن یزید به خاطر اشتهارش بر کفر و شدت رسوایی و شرارت که به صورت مفصل نقل شده جایز است. تفتازانی با وجود اینکه در اسلام یزید شک ندارد میگوید لعنت خدا بر او و یاران و اعوانش باد.[۸]
قاضی ابویعلی کتابی در بیان کسانی که مستحق لعن است نوشته و در آن اسم یزید را هم ذکر نموده و سپس حدیثی را از پیامبر اسلام (ص) نقل کرده که فرموده است: «هر کسی اهل مدینه را ظالمانه بترساند خدا او را میترساند و لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر او باد». این در حالی است که شکی در ترساندن اهل مدینه بهوسیله یزید وجود ندارد.[۹]
کشتار و فساد بزرگ و اسارت و اباحه زنان مدینه از سوی لشکر یزید مشهور است که سیصد دختر در این حادثه بکارت شان را از دست دادند و به همین اندازه از صحابه رسول خدا و در حدود هفت صد قاری قرآن را کشتند و شهر مدینه مدت چند روز برای لشکریان یزید مباح شده بود و مسجد نبوی روزهای متمادی از جماعت خالی شده و به جای مردم سگها وارد مسجد گردیده و بر منبر پیامبر خدا (ص) بول کرده دقیقاً همانگونه که رسول خدا (ص) از آن خبر داده بودند. لشکر یزید پس از این فاجعه رو بهسوی پسر زبیر رفته و کعبه را با منجنیق تیرباران نموده و آن را با آتش سوزاندند و چه چیزی از این قبایح بزرگتر است که در زمان یزید اتفاق افتاد.[۱۰]
ابو حامد غزالی و لعن یزید
در این میان ابوحامد غزالی لعن یزید را جایز ندانسته است حتی غزالی گفته است بر واعظ حرام است از مقتل حسین سخن بگوید و حکایات آن را نقل کند؛ زیرا از بیان این مطالب طعن صحابه لازم میآید. این فتوای غزالی افزون بر اینکه هیچ مدرک شرعی و عقلی ندارد، مخالف با فتاوای علمای اهلسنت است و نیز این سخن او آشکارا دلالت بر حمایت از یزید بن معاویه و پوشاندن جنایات او دارد که با هیچ مبنا و معیاری قابل پذیرش نیست.[۱۱]
ابوحامد محمد غزالی یعد از اینکه میگوید قتل نفس فسق است نه کفر، و بر فرضی که او قاتل باشد ممکن است قبل از مرگ توبه کرده باشد و برای مؤمن سزاوار نیست کسی را که کفرش ثابت نیست لعن کند.[۱۲]
اما جنایات یزید بن معاویه بر هیچکسی پوشیده نیست. امام حسین (ع) به علت بیعت نکردن با یزید به قتل رسید. اسارت خانواده پاک رسول خدا (ص) و سوار کردن آنان بر پشت شتران و با طناب بستن آنان گناه بزرگی است که دامن گیر یزید بن معاویه است. همچنین گذاشتن سر مبارک امام حسین در نزد یزید و زدن چوب به دندانهای مبارک آن حضرت،[۱۳] ثابت میکند که امام حسین به دستور یزید به شهادت رسیده است. چه اینکه خود این افعال فسق و ظلم یزید و دشمنی او را با امام حسین و اهلبیت(ع) پیامبر ثابت میکند.
اما امکان توبه یزید افزون بر اینکه قابل اثبات نیست، هیچیکی از فجایع و جنایات او را از بین نمیبرد و جواز لعن را به عدم جواز تبدیل نمیکند. امیر علیشیر نوایی (۹۰۶ ق) در پاسخ به غزالی این دو بیت را سروده است:
ای که گفتی بر یزید و آل او لعنت مکن | زان که شاید حق تعالی کرده باشد رحمتش | |
آنچه با آل نبی کرد او، اگر بخشد خدای | هم ببخشاید مرا گر کرده باشم لعنتش |
سخن سعدالدین تفتازانی درباره لعن یزید
سعدالدین تفتازانی متکلم بنام اهل سنت درباره یزید گفته است: ظلمی که بر اهل بیت پیامبر(ع) جاری گردید به قدری آشکار است که مجالی برای پنهان کردن آن وجود ندارد و به قدری شنیع است که هیچکسی در آن تردید نمیکند بلکه جمادات و حیوانات بر آن شهادت میدهند و اهل زمین و آسمان بر آن گریه میکنند و نزدیک است کوهها به خاطر از جا کنده شده و سنگها تکهتکه شوند و بدی این عمل با گذر زمان از بین نمیرود پس لعنت خدا بر کسی باد که مباشر این کار بود یا راضی به آن شده و برای انجام آن تلاش نموده است و عذاب قیامت شدید تر و پایدارتر است. اگر کفته شود برخی از علمای اهلسنت لعن بر یزید را جایز نمیداند با اینکه او مستحق لعن است در جواب میگو ییم که آنان به علت اینکه این لعن به بالاتر سرایت نکند فتوا به عدم جواز دادهاند.[۱۴]
جهنمی بودن دشمنان اهل بیت(ع)
حدیثی از پیامبر اسلام مبنی بر جهنمی بودن دشمنان اهل بیت نقل شده است. در دشمنی یزید با اهلبیت پیامبر هیچ تردیدی وجود ندارد. در صحیح ابن حبان و در مستدرک حاکم و کتابهای دیگر اهلسنت حدیثی از پیامبر (ص) نقل شده که فرمود: «قسم به آن کسی که جان من در دست اوست کسی با ما اهل بیت دشمنی نمیکند مگر اینکه خدا اورا داخل جهنم کند».[۱۵]
قرآن و جواز لعن یزید بن معاویه
کشتن نواده پیامبر(ص) و اسارت خاندان آن حضرت به یقین موجب خشم، اذیت و آزار پیامبر اسلام(ص) گردیده است؛ زیرا هیچ عاقلی نمیتواند بگوید که پیامبر خدا از وقوع حادثه دلخراش کربلا که به دستور یزید انجام گرفت ناراضی نبوده است. از سوی دیگر خداوند در قرآن کریم میفرماید: «آنها که خدا و پیامبرش را آزار میدهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته، و برای آنها عذاب خوارکننده ای آماده کرده است.[۱۶]
منابع
- ↑ ابنتیمیه، احمد بن عبد الحلیم، مجمو ع الفتاوی، ج3ص413و ج4ص475، بی تا، بی جا.
- ↑ ابنجوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، الرد علی المتعصب العنید، ص7-8، 1403ق/ 1983م. بیجا، بینا
- ↑ هیثمی، احمد بن حجر، الفتاوی الحدیثه، ص86، مصر، مطبعه العلمیه.
- ↑ کمال الدین محمد بن موسی بن عیسی الدمیری، حیاة الحیوان الکبری، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ: سوم 1424، ج2، ص306.
- ↑ سوره محمد، آیات 22-23.
- ↑ ألوسی، سید محمود بغدادی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج26، ص72، بیروت، دار إحیاء التراث العربی. بی تا.
- ↑ ابنجوری، ابوالفرج، الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید.
- ↑ مناوی، عبدالرؤوف، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج1، ص205، مصر، المکتبة التجاریة الکبری، چ1، 1356ق.
- ↑ ابنحجر هیثمی، احمد بن محمد، الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج2، 635، لبنان، مؤسسة الرسالة – چ1، 1417ق/ 1997م، تحقیق: عبد الرحمن بن عبدالله الترکی - کامل محمد الخراط.
- ↑ رک: الصواعق المحرقه، ج2، ص 637-639.
- ↑ الصواعق المحرقه، ج2، 640.
- ↑ ابوحامد غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم ادین، ج3، ص125، بیروت، دار االمعرفة، بیتا
- ↑ الصواعق المحرقه، ج2، ص580
- ↑ شرح المقاصد فی علم الکلام، ج2، ص307
- ↑ صحیح ابن حبان، ج 15 ص،435، حدیث 6578؛ المستدرک علی الصحیحین، ج3 ص162، حدیث 4717. نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحن، بیروت، دار الکتب العلمیه، اول
- ↑ سوره احزاب، آیه57.