شاخصه‌های حکومت اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} سؤال: شاخصه هاي حكومت اسلامي چيست؟ پاسخ اجمالي : پاسخ تفصيلي :...» ایجاد کرد)
 
جز (ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}


سؤال: شاخصه‌های حکومت اسلامی چیست؟


پاسخ اجمالی:


سؤال: شاخصه هاي حكومت اسلامي چيست؟
پاسخ تفصیلی:


پاسخ اجمالي :
با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی. از اینکه با مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات مکاتبه نموده‌اید صمیمانه تشکر می‌کنیم.


پاسخ تفصيلي :
مهم‌ترین شاخصه‌های حکومت اسلامی عبارتند از:


با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامي. از اينکه با مرکز مطالعات و پاسخگويي به شبهات مکاتبه نموده ايد صميمانه تشکر مي کنيم.
الف –مبتنی بودن حکومت بر توحید و حق حاکمیت الهی (مشروعیت الهی حکومت):


مهم ترين شاخصه هاي حکومت اسلامي عبارتند از :
به عبارت دیگر اساس و سرچشمه قدرت سیاسی و توانایی حکومت بر انجام امور و وظایف و اعمال آمریت را «حاکمیت» می‌نامند. هر حکومتی با تکیه بر حاکمیت خود به اعمال اقتدار سیاسی می‌پردازد و خواست خود را در داخل و خارج از کشور تحقق می‌بخشد. مقوم حاکمیت، سلطه و قدرت سیاسی است که حاکم با کاربرد مشروع آن، انسجام و وحدت جامعه را حفظ می‌کند. اما در خصوص این مسئله که منشأ حاکمیت چیست، چند نظر مطرح است.


الف –مبتني بودن حکومت بر توحید و حق حاکميت الهي (مشروعيت الهي حکومت):
# گروهی منشأ حاکمیت را «سلطه و زور» یک فرد یا طبقه می‌دانند که از آن به حاکمیت فردی تعبیر می‌شود.
# گروهی دیگر منشأ آن را اراده و پذیرش عمومی مردم قلمداد می‌کنند که آن را حاکمیت مردمی گویند.
# گروهی دیگر منشأ حاکمیت را مالکیت و ربوبیت حق تعالی برمی‌شمارند.
در نظام سیاسی اسلام بر اساس مبانی دینی و از جمله با مراجعه به آیاتی همچون «ان الحکم الا لله<ref>انعام/۵۷</ref>»، «الا له الحکم<ref>همان/۶۲</ref>» و … می‌توان دریافت حاکمیت به صورت انحصاری از آن خداوند است و به همین دلیل گفته می‌شود در نظام سیاسی اسلام حاکمیت از ربوبیت تشریعی خداوند سر چشمه می‌گیرد و او ربّ و صاحب اختیار هستی و انسان‌ها می‌باشد. چنین اعتقادی ایجاب می‌کند که تصرف در امور مخلوقات خدا حتماً با اذن خداوند صورت گیرد، در واقع تشکیل حکومت و تنظیم قوانین و ایجاد نظم مستلزم تصرف در امور انسان‌ها و محدود ساختن آزادی افراد است و این امر تنها از سوی کسی رواست که دارای این حق و اختیار باشد<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، نظریه سیاسی اسلام، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۷۷، ج۲، ص۴۰.</ref> یا از طرف او مأذون و منصوب باشد. وقتی خداوند که منشأ حقوق است حق حکومت و ولایت بر مردم را به پیامبر اکرم(ص)، امامان معصوم(ع) یا جانشینان معصوم واگذار نموده است، او حق دارد احکام الهی را در جامعه پیاده کند، چون از ناحیه کسی نصب شده است که همه هستی و حقوق و خوبی‌ها از اوست.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، نظریه سیاسی اسلام، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۰.</ref> بر این اساس در بینش اسلامی، منبع و سرچشمه مشروعیت، الهی بوده و از ولایت تشریعی و اراده تشریعی خداوند سرچشمه می‌گیرد، روح مشروعیت را اذن الهی تشکیل می‌دهد و رأی و خواست مردم در مقام فعلیت بخشیدن و عینیت بخشیدن به حکومت و زمینه‌سازی برای تشکیل حکومت، مؤثر است، پس این‌طور نیست که رأی مردم در مشروعیت دخالت داشته باشد به گونه ای که این رأی موجب نفوذ در حوزه مشروعیت باشد، حوزه مشروعیت همیشه از نظر تطرق<ref>راهیابی و دخالت و نفوذ</ref> مردمی مصون است و حوزه مقبولیت همیشه برای تطرق مردمی باز می‌باشد.<ref>جوادی آملی، عبدالله، شریعت، روح سیاست، سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه، نشست‌ها و گفتگوها، قم، پژوهشکده علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۷ش، ص۱۸۱.</ref> در نتیجه بر اساس آموزه‌های دینی، منبع مشروعیت از ناحیه خداوند است و از ولایت و اراده تشریعی او سرچشمه می‌گیرد و مردم هیچ حقی در این حوزه ندارند.


به عبارت ديگر اساس و سرچشمه قدرت سياسي و توانايي حكومت بر انجام امور و وظايف و اعمال آمريت را «حاكميت» مي‎نامند. هر حكومتي با تكيه بر حاكميت خود به اعمال اقتدار سياسي مي‎پردازد و خواست خود را در داخل و خارج از كشور تحقق مي‎بخشد. مقوم حاكميت، سلطه و قدرت سياسي است كه حاكم با كاربرد مشروع آن ،انسجام و وحدت جامعه را حفظ مي‎كند. اما در خصوص اين مسئله كه منشأ حاكميت چيست، چند نظر مطرح است.
ب – لزوم کسب مقبولیت مردمی به منظور استقرار حکومت اسلامی:


۱. گروهي منشأ حاكميت را «سلطه و زور» يك فرد يا طبقه مي‎دانند كه از آن به حاكميت فردي تعبير مي‎شود.
بدین معنا که اگر چه از منظر اسلام مشروعیت حکومت باید از ناحیه پروردگار متعال باشد اما در عین حال اینگونه نیست که مردم درحکومت اسلامی هیچ نقشی نداشته باشند بلکه پذیرش مردم هم در عصر حضور امام معصوم و هم در عصر غیبت، شرایط تحقق حکومت و اِعمال حاکمیت را فراهم می‌آورد. به عبارت دیگر بنا به دلائلی چون آیات و روایات،<ref>آیاتی چون اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم و انما ولیّکم الله و رسوله والذین آمنواالذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون (مائده آیه ۵۵) دلالت بر نصب امامان معصوم به امر ولایت دارند.</ref> امامان معصوم از جانب پروردگار به امامت و ولایت منصوب گشته و حق حاکمیت، ولایت و زعامت سیاسی را از ناحیه خداوند دارند و روایات معصومین هم حاکی از این است که ولایت و زعامت فقهای جامع‌الشرایط در عصر غیبت از ناحیه امام معصوم بوده و به نیابت عام از جانب معصوم منصوب شده‌اند.<ref>به عنوان مثال امام صادق(ع) در روایت عمربن حنظله به این نصب تصریح می‌کنند و می‌فرمایند من کان منکم ممن قد روی حدیثا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانی قد جعلته حاکما (اصول کافی جاول کتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث، ص۶۷)</ref> لکن مشخص است تا مردم حمایت نکنند این ولایت و زعامت در سطح تشکیل حکومت محقق نخواهد گشت و شرایط و زمینه برای اِعمال حاکمیت فراهم نمی‌گردد، چنان‌که حضرت علی(ع) نیز می‌فرماید: لارأی لمن لایطاع.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۷</ref> در واقع بدون اقبال و همراهی مردم، بسط ید برای حاکم و زمینه برای اِعمال حاکمیت وی فراهم نیست و این مطلب از فرمایش حضرت امیر(ع) که فرمود: لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر،<ref>نهج البلاغه، خطبه سوم</ref> در خصوص اِعمال حکومت و حاکمیت ایشان، (با توجه به هجوم مردم برای بیعت) فهمیده می‌شود که حضور و بیعت بیعت کنندگان زمینه گسترده نفوذ و اعمال ولایت حضرت را فراهم نمود و بهانه ای برای مخالفت باقی نگذاشت. دراین زمینه حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: و قد کان رسول الله عهد الیّ عهداً فقال یابن ابی طالب لک ولاء امّتی فان ولّوک فی عافیه و اجمعوا علیک بالرّضا فَقُم فی امرهم و ان اختلفوا علیک فدعهم وما هم فیه فانّ الله سیجعل لک مخرجاً؛ یعنی پیامبر خدا(ص) با من پیمانی بست و فرمود ای پسر ابوطالب، پیشوای و رهبری امت من در حقیقت از آن توست… اگر مردم بدون نزاع ولایت تو را پذیرفتند در امر حکومت قیام کن و اگر درباره تو اختلاف کردند آنان را به حال خود واگذار، خدا هم برای تو راه نجاتی قرار می‌دهد.<ref>کشف المحجه، ابن طاووس، چاپ بیروت، ص۱۸</ref> همین روایت مشخص می‌کند که اگر چه ولایت به حق از آن حضرت امیر(ع) است لکن پذیرش مردم در تحقق حکومت حضرت علی(ع) کارساز است. در واقع مقبولیت و پذیرش مردم بستر و زمینه حاکمیت و اِعمال حکومت مشروع را فراهم می‌کند و اگر این مقبولیت و پذیرش مردم نباشد گستره نفوذ و اِعمال حاکمیت و ولایت در حدّ ممکن و مقدور محدود می‌شود و زمینه گسترش آن فراهم نمی‌شود.


۲. گروهي ديگر منشأ آن را اراده و پذيرش عمومي مردم قلمداد مي‎كنند كه آن را حاكميت مردمي گويند.
ج – نقش آفرینی مردم پس از استقرار حکومت اسلامی:


۳. گروهي ديگر منشاء حاكميت را مالكيت و ربوبيت حق تعالی برمي‎شمارند.
به عبارتی دیگر نقش مردم در حکومت اسلامی تنها منحصر به ایجاد و استقرار حکومت دینی نبوده و پس از استقرار حکومت نیز مردم به گونه‌های مختلف نقش خویش را در حکومت اسلامی ایفا می‌کنند که از جمله آنها باید به دو نقش ذیل اشاره کرد:


در نظام سياسي اسلام بر اساس مباني ديني و از جمله با مراجعه به آياتي همچون «ان الحکم الا لله<ref>انعام/۵۷</ref>» ، «الا له الحکم<ref>همان/۶۲</ref>» و ... مي توان دريافت حاكميت به صورت انحصاري از آن خداوند است و به همين دليل گفته مي شود در نظام سياسي اسلام حاکميت از ربوبيت تشريعي خداوند سر چشمه مي گيرد و او ربّ و صاحب اختيار هستي و انسان ها مي باشد. چنين اعتقادي ايجاب مي كند كه تصرف در امور مخلوقات خدا حتماً با اذن خداوند صورت گيرد ، در واقع تشكيل حكومت و تنظيم قوانين و ايجاد نظم مستلزم تصرف در امور انسان ها و محدود ساختن آزادي افراد است و اين امر تنها از سوي كسي رواست كه داراي اين حق و اختيار باشد<ref>مصباح يزدي، محمدتقي، نظريه سياسي اسلام، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، ۱۳۷۷، ج۲، ص۴۰.</ref> يا از طرف او مأذون و منصوب باشد. وقتي خداوند که منشأ حقوق است حق حکومت و ولايت بر مردم را به پيامبر اکرم(ص) ، امامان معصوم(ع) و يا جانشينان معصوم واگذار نموده است، او حق دارد احکام الهي را در جامعه پياده کند، چون از ناحيه کسي نصب شده است که همه هستي و حقوق و خوبي ها از اوست.<ref>مصباح يزدي، محمد تقي، نظريه سياسي اسلام، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۰.</ref> بر اين اساس در بينش اسلامي، منبع و سرچشمه مشروعيت، الهي بوده و از ولايت تشريعي و اراده تشريعي خداوند سرچشمه مي گيرد، روح مشروعيت را اذن الهي تشکيل مي دهد و رأي و خواست مردم در مقام فعليت بخشيدن و عينيت بخشيدن به حکومت و زمينه سازي براي تشکيل حکومت، مؤثر است، پس اين طور نيست که رأي مردم در مشروعيت دخالت داشته باشد به گونه اي که اين رأي موجب نفوذ در حوزه مشروعيت باشد، حوزه مشروعيت هميشه از نظر تطرق<ref>راهيابي و دخالت و نفوذ</ref> مردمي مصون است و حوزه مقبوليت هميشه براي تطرق مردمي باز مي باشد.<ref>جوادي آملي، عبدالله، شريعت، روح سياست، سياست متعاليه از منظر حکمت متعاليه، نشست ها و گفتگوها، قم، پژوهشکده علوم و فرهنگ اسلامي، ۱۳۸۷ش، ص۱۸۱.</ref> در نتيجه بر اساس آموزه هاي ديني، منبع مشروعيت از ناحيه خداوند است و از ولايت و اراده تشريعي او سرچشمه مي گيرد و مردم هيچ حقي در اين حوزه ندارند.
۱ – نقد و نظارت، چنان‌که امام علی(ع) در یکی از خطبه‌هایی که برای مردم بیان می‌کند نصیحت حاکم (که همان معادل انتقاد امروزین می‌باشد) در آشکار و نهان را یکی از حقوقی معرفی می‌کند که مردم باید آن را مراعات کنند<ref>أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَه وَ النَّصِیحَه فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیب‏، نهج البلاغه، خطبه ۳۴</ref> یا در جایی دیگر از مردم می‌خواهد که حاکم را از گفتار حق و مشورت عادلانه خویش محروم نکنند.<ref>فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَه بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَه، نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶</ref>


ب لزوم کسب مقبوليت مردمي به منظور استقرار حکومت اسلامي :  
۲ گزینش مسئولان، چنان‌که در تجربه جمهوری اسلامی بعینه شاهد آن هستیم که کلیه مسئولان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم منتخب مردم هستند که مقام معظم رهبری نیز به همین مسئله به این صورت اشاره می‌فرمایند: «امروز در جمهوری اسلامی همهٔ مقاماتی که به نحوی در کار مردم دخالت دارند، مستقیم یا غیرمستقیم منتخب خود مردمند؛ حتّی رهبری.<ref>بیانات در دیدار کارگزاران نظام - ۱۳۷۰/۱۱/۱۳</ref>»


بدين معنا که اگر چه از منظر اسلام مشروعيت حکومت بايد از ناحيه پروردگار متعال باشد اما در عين حال اينگونه نيست که مردم درحکومت اسلامي هيچ نقشي نداشته باشند بلکه پذیرش مردم هم در عصر حضور امام معصوم و هم در عصر غیبت، شرایط تحقق حکومت و اِعمال حاکمیت را فراهم می آورد. به عبارت ديگر بنا به دلائلی چون آیات و روایات<ref>آیاتی چون اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم و انما ولیّکم الله و رسوله والذین آمنواالذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون( مائده آیه ۵۵ ) دلالت بر نصب امامان معصوم به امر ولایت دارند.</ref>، امامان معصوم از جانب پروردگار به امامت و ولایت منصوب گشته و حق حاکمیت، ولایت و زعامت سیاسی را از ناحیه خداوند دارند و روایات معصومین هم حاکی از اين است که ولایت و زعامت فقهای جامع الشرایط در عصر غیبت از ناحیه امام معصوم بوده و به نیابت عام از جانب معصوم منصوب شده اند.<ref>به عنوان مثال امام صادق(ع) در روایت عمربن حنظله به این نصب تصریح می کنند و می فرمایند من کان منکم ممن قد روی حدیثا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانی قد جعلته حاکما ( اصول کافی جاول کتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث،ص۶۷)</ref> لکن مشخص است تا مردم حمایت نکنند این ولایت و زعامت در سطح تشکیل حکومت محقق نخواهد گشت و شرایط و زمینه برای اِعمال حاکمیت فراهم نمی گردد ، چنانکه حضرت علی(ع) نيز می فرماید: لارأی لمن لایطاع<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۷</ref>. در واقع بدون اقبال و همراهی مردم، بسط ید برای حاکم و زمینه برای اِعمال حاکمیت وی فراهم نیست و این مطلب از فرمایش حضرت امیر(ع) که فرمود : لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر<ref>نهج البلاغه ، خطبه سوم</ref>، در خصوص اِعمال حکومت و حاکمیت ایشان، (با توجه به هجوم مردم برای بیعت) فهمیده می شود که حضور و بيعت بيعت کنندگان زمينه گسترده نفوذ و اعمال ولایت حضرت را فراهم نمود و بهانه ای برای مخالفت باقی نگذاشت . دراین زمینه حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: و قد کان رسول الله عهد الیّ عهداً فقال یابن ابی طالب لک ولاء امّتی فان ولّوک فی عافیه و اجمعوا علیک بالرّضا فَقُم فی امرهم و ان اختلفوا علیک فدعهم وما هم فیه فانّ الله سیجعل لک مخرجاً. یعنی پیامبر خدا(ص) با من پیمانی بست و فرمود ای پسر ابوطالب، پیشوای و رهبری امت من در حقیقت از آن توست... اگر مردم بدون نزاع ولایت تو را پذیرفتند در امر حکومت قیام کن و اگر درباره تو اختلاف کردند آنان را به حال خود واگذار، خدا هم برای تو راه نجاتی قرار می دهد.<ref>کشف المحجه، ابن طاووس،چاپ بیروت، ص۱۸</ref> همین روایت مشخص می کند که اگر چه ولایت به حق از آن حضرت امیر(ع) است لکن پذیرش مردم در تحقق حکومت حضرت علی(ع) کارساز است. در واقع مقبولیت و پذیرش مردم بستر و زمینه حاکمیت و اِعمال حکومت مشروع را فراهم می کند و اگر اين مقبولیت و پذيرش مردم نباشد گستره نفوذ و اِعمال حاکمیت و ولایت در حدّ ممکن و مقدور محدود می شود و زمینه گسترش آن فراهم نمی شود.
د – پذیرش آزادی‌های مشروع:


ج – نقش آفريني مردم پس از استقرار حکومت اسلامي :
اسلام آزادی و آزادی‌خواهی را به عنوان یک ارزش از ارزشهای بشر مطرح کرده است اما نه ارزش منحصر به فرد و نه آزادی با این تعبیرها و تفسیرهای ساختگی، بلکه آزادی به معنای واقعی،<ref>مطهری، مرتضی، آزادی از نگاه استاد مطهری، ص۷۰.</ref> آزادی از منظر اسلام با مصالح مادی و معنوی انسانها ـ فرد و جامعه ـ محدود می‌شود. آزادی مطلق را کسی نمی‌تواند بپذیرد، اگر قانون بگوید که آزادی حدی ندارد، این جمله خود متناقض است، چون قانون حدی است که آزادی را محدود می‌نماید و دایره این محدودیت در نظام اسلامی تنگ‌تر از سایر نظام‌ها است.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، سلسله مباحث اسلام، سیاست، حکومت، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، ص۵۳.</ref> نگاه اسلام به آزادی و آزادی‌خواهی نگاهی فراگیر و همه‌جانبه است در حالی که در مکاتب سیاسی و حقوقی جهان معاصر که داعیه آزادی دارند آنها به آزادی بیرونی انسان در زمینه روابط اجتماعی با هم نوعان خود و با دولت و حکومت پرداخته‌اند، اسلام علاوه بر آن که این بخش از آزادی را با توجه تمام مورد عنایت قرار داده، از بعد دیگر آزادی که در سرنوشت مادی و معنوی او بسیار تعیین‌کننده می‌باشد نیز غفلت نکرده است، در بخش آزادی بیرونی اسلام پیام آور راستین آزادی است و در تعالیم دینی ارزش والای انسان مورد توجه قرار گرفته و نفی بندگی و سلطه پذیری انسان از انسان اعلام گردیده است.<ref>جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص۸۳.</ref> از دیدگاه اسلام انسان آزاد است، آزاد آفریده شده و آزاد زندگی می‌کند و از بهترین و بالاترین نوع آزادی برخوردار است<ref>فصلنامه علوم سیاسی، قم، مؤسسه باقرالعلوم، سال دوم، شماره پنجم، ص۱۲۱.</ref> لیکن آزادی به شکل درست و معقول آن در مرز قانون و از سوی دیگر در بخش آزادی درونی، اسلام کرامت و ارزش والای انسانی را در بندگی خالصانه خدا و آزادی از هوس‌ها و اسارت‌های نفسانی می‌داند.<ref>جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص۸۴.</ref>


به عبارتي ديگر نقش مردم در حکومت اسلامي تنها منحصر به ايجاد و استقرار حکومت ديني نبوده و پس از استقرار حکومت نيز مردم به گونه هاي مختلف نقش خويش را در حکومت اسلامي ايفا مي کنند که از جمله آنها بايد به دو نقش ذيل اشاره کرد :
در همین زمینه امام خمینی (ره) می‌فرمایند آزادی بهترین نعمتی است که خدا برای بشر قرار داده است.<ref>صحیفه نور، ج۶، ص۲۱۰.</ref> امام خمینی (ره) هم چنین درباره آزادی چنین می‌گویند: «آزادی یک مسئله‌ای نیست که تعریف داشته باشد، مردم عقیده‌شان آزاد است کسی الزامشان نمی‌کند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمی‌کند که حتماً باید این راه را بروید، کسی الزام به شما نمی‌کند که باید این را انتخاب کنید، کسی الزامتان نمی‌کند که در کجا مسکن داشته باشید … آزادی یک چیز واضحی است».<ref>همان، ج۹، ص۸۸.</ref> در واقع امام (ره) در این سخن، مفهوم آزادی را با اشاره به برخی از مصادیق آن تبیین می‌کند.


۱ نقد و نظارت ، چنانکه امام علي(ع) در يکي از خطبه هايي که براي مردم بيان مي کند نصيحت حاکم (که همان معادل انتقاد امروزين مي باشد) در آشکار و نهان را يکي از حقوقي معرفي مي کند که مردم بايد آن را مراعات کنند<ref>أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَه وَ النَّصِيحَه فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيب‏، نهج البلاغه ، خطبه ۳۴</ref> و يا در جايي ديگر از مردم مي خواهد که حاکم را از گفتار حق و مشورت عادلانه خويش محروم نکنند<ref>فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَه بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَه ، نهج البلاغه ، خطبه ۲۱۶</ref> .
ه توجه به عدالت، بر این اساس یکی از شاخصه‌های حکومت اسلامی توجه به مقوله عدالت است؛ البته عدالتی که در حکومت اسلامی مطرح می‌شود با عدالت مطرح در دیدگاه‌های چپ گرایانه که به بهانه عدالت، حقوق خصوصی افراد را زیر پا می‌گذارند تفاوت دارد. در منابع دینی و به ویژه علم کلام عدل را به این معنا تفسیر کرده‌اند: «اِعطاءُ کل ذی حقٍ حقّه<ref>آموزش عقاید، ص۱۶۲، محمد تقی مصباح یزدی، چاپ دوم، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل سازمان تبلیغات اسلامی.</ref> هر کسی را حقی که سزاوار او است را به او بدهند نه کم و نه زیاد»


۲ – گزينش مسئولان ، چنانکه در تجربه جمهوري اسلامي بعينه شاهد آن هستيم که کليه مسئولان به صورت مستقيم يا غير مستقيم منتخب مردم هستند که مقام معظم رهبري نيز به همين مساله به اين صورت اشاره مي فرمايند: «امروز در جمهوری اسلامی همه‌ی مقاماتی که به نحوی در کار مردم دخالت دارند، مستقیم یا غیرمستقیم منتخب خود مردمند؛ حتّی رهبری.<ref>بیانات در دیدار کارگزاران نظام - ۱۳۷۰/۱۱/۱۳</ref>»
از طرفی دیگر از منظر دین مبین اسلام عدالت در تمام ابعاد زندگی انسان باید رعایت شود. «عدل در وسیع‌ترین مفهومش، شامل حقوق خدا بر انسان (تکالیف الهی که انسان باید انجام بدهد) و حقوق انسان بر انسان (یا حقوق انسانها بر یکدیگر یا عدالت اجتماعی) و حق انسان بر خودش و حتی حق اعضا و جوارحِ انسان بر او هم می‌شود یعنی در این صورت، مفهوم عدل، تقریباً برابر همه ارزش‌های خوب و مثبت است.<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳، محمد تقی مصباح یزدی، چاپ دوم ۱۳۸۰، مؤسسه امام خمینی،</ref> و در تمام ابعاد زندگی باید اجرا شود علاوه بر اینکه عقل انسان بر این مسئله حکم می‌کند در قرآن و روایات روی این مسئله انگشت تأکید نهاده شده است. خداوند در قرآن می‌فرماید:


د – پذيرش آزادي هاي مشروع :
«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»<ref>سوره نحل، آیه ۹۰.</ref> خداوند به عدل و احسان فرمان می‌دهد و حضرت علی(ع) می‌فرماید: عدالت در رأس ایمان و گرد آورنده احسان است.<ref>جلوه‌های حکمت، ص۳۹۴، سید اصغر ناظم زاده، چ چهارم، دفتر تبلیغات اسلامی به نقل از غررالحکم، ج۱، ص۳۰۳.</ref>یکی از جنبه‌هایی که عدالت باید در آن مورد توجه قرار گیرد عبارت است از: «عدالت اجتماعی» که خود به چند قسم تقسیم‌بندی می‌شود:


اسلام آزادي و آزادي‌خواهي را به عنوان يك ارزش از ارزشهاي بشر مطرح كرده است اما نه ارزش منحصر به فرد و نه آزادي با اين تعبيرها و تفسيرهاي ساختگي، بلكه آزادي به معناي واقعي<ref>مطهري، مرتضي، آزادي از نگاه استاد مطهري، ص۷۰.</ref>، آزادي از منظر اسلام با مصالح مادي و معنوي انسانها ـ فرد و جامعه ـ محدود مي‌شود. آزادي مطلق را كسي نمي‌تواند بپذيرد، اگر قانون بگويد كه آزادي حدي ندارد، اين جمله خود متناقض است، چون قانون حدي است كه آزادي را محدود مي‌نمايد و دايره اين محدوديت در نظام اسلامي تنگ ‌تر از ساير نظام‌ها است<ref>مصباح يزدي، محمد تقي، سلسله مباحث اسلام، سياست، حكومت، انتشارات موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره)، ص۵۳.</ref>. نگاه اسلام به آزادي و آزادي‌خواهي نگاهي فراگير و همه جانبه است در حالي كه در مكاتب سياسي و حقوقي جهان معاصر كه داعيه آزادي دارند آنها به آزادي بيروني انسان در زمينه روابط اجتماعي با هم نوعان خود و با دولت و حكومت پرداخته‌اند، اسلام علاوه بر آن كه اين بخش از آزادي را با توجه تمام مورد عنايت قرار داده، از بعد ديگر آزادي كه در سرنوشت مادي و معنوي او بسيار تعيين كننده مي‌باشد نيز غفلت نكرده است، در بخش آزادي بيروني اسلام پيام آور راستين آزادي است و در تعاليم ديني ارزش والاي انسان مورد توجه قرار گرفته و نفي بندگي و سلطه پذيري انسان از انسان اعلام گرديده است<ref>جوان آراسته، حسين، مباني حكومت اسلامي، ص۸۳.</ref>. از ديدگاه اسلام انسان آزاد است، آزاد آفريده شده و آزاد زندگي مي‌كند و از بهترين و بالاترين نوع آزادي برخوردار است<ref>فصلنامه علوم سياسي، قم، مؤسسه باقرالعلوم، سال دوم، شماره پنجم، ص۱۲۱.</ref> ليكن آزادي به شكل درست و معقول آن در مرز قانون و از سوي ديگر در بخش آزادي دروني، اسلام كرامت و ارزش والاي انساني را در بندگي خالصانه خدا و آزادي از هوس‌ها و اسارت‌هاي نفساني مي‌داند<ref>جوان آراسته، حسين، مباني حكومت اسلامي، ص۸۴.</ref>.
الف: عدالت در ریاست و رهبری: یکی از مواردی که تأکید فراوانی بر عدالت او شده رهبر و حاکم جامعه است که وظیفه دارد با مردم به عدل رفتار کند و امام ظالم و جائر را شدیداً مورد نکوهش قرار داده‌اند. حضرت امیر(ع) می‌فرماید: پیشوای عادل بهتر است از باران فراوان.<ref>جلوه‌های حکمت، ص۳۹۳، نقل از دستور معالم الحکم، ص۱۷.</ref>


در همين زمينه امام خميني (ره) مي‌فرمايند آزادي بهترين نعمتي است كه خدا براي بشر قرار داده است<ref>صحيفه نور، ج۶، ص۲۱۰.</ref>. امام خميني (ره) هم چنين درباره آزادي چنين مي‌گويند: «آزادي يك مسئله‌اي نيست كه تعريف داشته باشد، مردم عقيده‌شان آزاد است كسي الزامشان نمي‌كند كه شما بايد حتما اين عقيده را داشته باشيد. كسي الزام به شما نمي‌كند كه حتماً بايد اين راه را برويد، كسي الزام به شما نمي‌كند كه بايد اين را انتخاب كنيد، كسي الزامتان نمي‌كند كه در كجا مسكن داشته باشيد ... آزادي يك چيز واضحي است».<ref>همان، ج۹، ص۸۸.</ref> در واقع امام(ره) در اين سخن، مفهوم آزادي را با اشاره به برخي از مصاديق آن تبيين مي كند.
و همچنین در این زمینه فرمودند: عدالت، فضیلت حاکم است.<ref>غررالحکم، ج۱، ص۳۷، حدیث ۷۵۳.</ref>


ه – توجه به عدالت ، بر اين اساس يکي از شاخصه هاي حکومت اسلامي توجه به مقوله عدالت است ؛ البته عدالتي که در حکومت اسلامي مطرح مي شود با عدالت مطرح در ديدگاه هاي چپ گرايانه که به بهانه عدالت ، حقوق خصوصي افراد را زير پا مي گذارند تفاوت دارد . در منابع ديني و به ويژه علم کلام عدل را به اين معنا تفسير کرده اند : « اِعطاءُ كل ذي حقٍ حقّه<ref>آموزش عقايد، ص۱۶۲، محمد تقي مصباح يزدي، چاپ دوم، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي.</ref> هر كسي را حقي كه سزاوار او است را به او بدهند نه كم و نه زياد »
ب: عدالت در قضاوت: از دیگر مواردی که به عدالت تأکید شده عدالت در مقام قضاوت و داوری است خداوند در قرآن فرموده است: هرگاه قضاوت نمودی در میان ایشان به عدالت داوری کن که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.<ref>مائده، آیه ۴۲.</ref> و در جای دیگر می‌فرماید: و هر گاه میان مردم داوری کردید به عدل و داد داوری کنید.<ref>سوره نساء، آیه ۵۸.</ref> و حضرت امیر(ع) در این باره سخن زیبا و متینی دارند: از عدالت به دور است که در قضاوت اعتماد به مجرد ظنّ و گمان شود<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۲۰.</ref> البته لازم است ذکر شود که قاضی و داور در اسلام شرایطی دارد که از جمله آنها عدالت است؛ یعنی قاضی علاوه بر اینکه در مقام قضاوت باید عدل حکم کند، در محیط فردی خود هم باید عادل باشد و گناه انجام ندهد.<ref>جلوه‌های حکمت، ص۳۹۵، نقل از غررالحکم، ج۲، ص۳۶۸.</ref>


از طرفي ديگر از منظر دين مبين اسلام عدالت در تمام ابعاد زندگي انسان بايد رعايت شود.«عدل در وسيع ترين مفهومش، شامل حقوق خدا بر انسان (تكاليف الهي كه انسان بايد انجام بدهد) و حقوق انسان بر انسان(يا حقوق انسانها بر يكديگر و يا عدالت اجتماعي) و حق انسان بر خودش و حتي حق اعضا و جوارحِ انسان بر او هم مي شود يعني در اين صورت، مفهوم عدل، تقريباً برابر همه ارزش هاي خوب و مثبت است.<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳، محمد تقي مصباح يزدي، چاپ دوم ۱۳۸۰، موسسه امام خميني،</ref> و در تمام ابعاد زندگي بايد اجرا شود علاوه بر اينكه عقل انسان بر اين مسئله حكم مي كند در قرآن و روايات روي اين مسئله انگشت تاكيد نهاده شده است. خداوند در قرآن مي فرمايد:
ج: عدالت در سیاست: در مسائل سیاسی نیز این اصل مهم نباید فراموش شود، زیرا مکتب ما سیاست را از دیانت جدا نمی‌داند، لذا در مسائل سیاسی نیز باید به عدالت نوشت و سخن گفت و موضع گرفت و … حضرت علی(ع) در این باره می‌فرماید: در کار سیاست، هیچ ریاستی مثل عدالت و دادگری نیست<ref>مبادی فقه و اصول، ص۳۴۷.</ref> و نیز می‌فرماید: بهترین سیاستها، دادگستری و عدالت است.<ref>جلوه‌های حکمت، ص۳۹۵، نقل از غررالحکم، ج۱، ص۳۴۸.</ref>


«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»<ref>سوره نحل، آيه ۹۰.</ref> خداوند به عدل و احسان فرمان مي دهد و حضرت علي(ع) مي فرمايد: عدالت در رأس ايمان و گرد آورنده احسان است.<ref>جلوه هاي حكمت، ص۳۹۴، سيد اصغر ناظم زاده، چ چهارم، دفتر تبليغات اسلامي به نقل از غررالحكم، ج۱، ص۳۰۳.</ref>يکي از جنبه هايي که عدالت بايد در آن مورد توجه قرار گيرد عبارت است از : «عدالت اجتماعي» که خود به چند قسم تقسيم بندي مي شود :
بسیاری از غربیان و مخالفان مکتب علی(ع) با این فکر و ایده مخالف هستند و اولین کاری که در سیاست انجام می‌دهند این است که عدالت را به گوشه ای می‌نهند و با بی عدالتی و منفعت طلبی و هواپرستی در مسائل سیاسی وارد می‌شوند و هر کاری که به نفع خود یا حزب و گروهشان است را انجام می‌دهند چه عدالت باشد یا نباشد اما از آنجا که اسلام دینی اجتماعی و سیاسی است، مسئله عدالت را به تمام زندگی انسان از جمله سیاست
می‌کشاند و دستور به عدل می‌دهد.


الف: عدالت در رياست و رهبري: يكي از مواردي كه تاكيد فراواني بر عدالت او شده رهبر و حاكم جامعه است كه وظيفه دارد با مردم به عدل رفتار كند و امام ظالم و جائر را شديداً مورد نكوهش قرار داده اند. حضرت امير(ع) مي فرمايد: پيشواي عادل بهتر است از باران فراوان.<ref>جلوه هاي حكمت، ص۳۹۳، نقل از دستور معالم الحكم، ص۱۷.</ref>
و – پیگیری توأمان پیشرفت و توسعه مادی و معنوی:


و همچنين در اين زمينه فرمودند: عدالت، فضيلت حاكم است.<ref>غررالحكم، ج۱، ص۳۷، حديث ۷۵۳.</ref>
یکی از موضوعاتی که هر نظام سیاسی به دنبال تحقق آن می‌باشد یا مدعی است که در پی تحقق آن است عبارت است از «رشد و پیشرفت» کشور، در این میان نظام‌های سیاسی از منظر رشدو پیشرفت به دو دسته تقسیم می‌شوند: یا فاقد الگوی رشد و توسعه مستقل بوده و در نتیجه تابع الگوهای غیر بومی و عمدتاً تقلیدی هستند یا اینکه خود دارای الگوی رشد و توسعه مستقل و بر اساس الزامات بومی و فرهنگی خاص خود می‌باشند که از میان این دو دسته، نظام حکومتی اسلام، یکی از نظام‌هایی است که خود دارای الگوهای رشد و پیشرفت مستقل می‌باشد، البته در زمینه ویژگی‌های این الگو مباحث فراوانی می‌توان گفت اما آنچه بیش از هر چیز دیگری در این الگو خود نمایی می‌کند این است که در این الگو، رشد و پیشرفت مادی و معنوی به صورت توامان و همزمان مد نظر است بر خلاف الگوهای غربی رشد و توسعه که با توجه به حاکمیت سکولاریسم و مادی گرایی بر هستی‌شناسی و انسان‌شناسی آنها، تنها به فکر رشد و پیشرفت مادی انسان‌ها هستند و کاری با جنبه‌های معنوی آنها ندارند، در واقع در این مکاتب، انسان تنها جنبه مادی دارد و به همین دلیل اگر هم رشد و پیشرفتی صورت می‌گیرد صرفاً بایددر جنبه‌های مادی صورت گیرد، این در حالی است که از منظر اسلام، دنیا و آخرت، مادیت و معنویت، همه و همه با یکدیگر در پیوند و ارتباط مستقیم بوده و به همین دلیل، انسان تنها در صورتی به رشد حقیقی می‌رسد که هر دو جنبه آن با یکدیگر رشدو توسعه پیدا کند و گرنه انسانی که رشد در جنبه‌های معنوی او مورد غفلت قرار بگیردوصرفا به او به عنوان موجودی مادی نگریسته شود حیوانی است که تنها تفاوت آن باسایر جانداران، بالا بودن نسبی قدرت تفکر و نوآوری اوست. بر این اساس نظام اسلامی هم که در روند رشدو پیشرفت خویش از الگوهای بومی خویش بهره می‌گیرد به تبع ویژگی‌های الگوی مورد استفاده خود، به دنبال رشد و پیشرفت توامان جنبه‌های مادی و معنوی انسان‌ها می‌باشد. در همین زمینه مقام معظم رهبری معتقدند: «پیشرفت، فقط پیشرفت در مظاهر مادی نیست؛ در همهٔ ابعاد وجودی انسان است؛ که درونش آزادی هم هست، عدالت هم هست، اعتلای اخلاقی و معنوی هم هست.<ref>بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی (ره)، ۱۴/۳/۱۳۹۱</ref>»


ب: عدالت در قضاوت: از ديگر مواردي كه به عدالت تاكيد شده عدالت در مقام قضاوت و داوري است خداوند در قرآن فرموده است: هرگاه قضاوت نمودي در ميان ايشان به عدالت داوري كن كه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد.<ref>مائده، آيه ۴۲.</ref> و در جاي ديگر مي فرمايد: و هر گاه ميان مردم داوري كرديد به عدل و داد داوري كنيد.<ref>سوره نساء، آيه ۵۸.</ref> و حضرت امير(ع) در اين باره سخن زيبا و متيني دارند: از عدالت به دور است كه در قضاوت اعتماد به مجرد ظنّ و گمان شود<ref>نهج البلاغه، حكمت ۲۲۰.</ref> البته لازم به ذكر است كه قاضي و داور در اسلام شرايطي دارد كه از جمله آنها عدالت است. يعني قاضي علاوه بر اينكه در مقام قضاوت بايد عدل حكم كند، در محيط فردي خود هم بايد عادل باشد و گناه انجام ندهد.<ref>جلوه هاي حكمت، ص۳۹۵، نقل از غررالحكم، ج۲، ص۳۶۸.</ref>
«؟».


ج: عدالت در سياست: در مسائل سياسي نيز اين اصل مهم نبايد فراموش شود، زيرا مكتب ما سياست را از ديانت جدا نمي داند، لذا در مسائل سياسي نيز بايد به عدالت نوشت و سخن گفت و موضع گرفت و ... حضرت علي(ع) در اين باره مي فرمايد: در كار سياست، هيچ رياستي مثل عدالت و دادگري نيست<ref>مبادي فقه و اصول، ص۳۴۷.</ref> و نيز مي فرمايد: بهترين سياستها، دادگستري و عدالت است.<ref>جلوه هاي حكمت، ص۳۹۵، نقل از غررالحكم، ج۱، ص۳۴۸.</ref>
== منابع ==
 
بسياري از غربيان و مخالفان مكتب علي(ع) با اين فكر و ايده مخالف هستند و اولين كاري كه در سياست انجام مي دهند اين است كه عدالت را به گوشه اي مي نهند و با بي عدالتي و منفعت طلبي و هواپرستي در مسائل سياسي وارد مي شوند و هر كاري كه به نفع خود و يا حزب و گروهشان است را انجام مي دهند چه عدالت باشد يا نباشد اما از آنجا كه اسلام ديني اجتماعي و سياسي است، مسئله عدالت را به تمام زندگي انسان از جمله سياست
مي كشاند و دستور به عدل مي دهد.
 
و – پيگيري توأمان پيشرفت و توسعه مادي و معنوي :
 
يکي از موضوعاتي که هر نظام سياسي به دنبال تحقق آن مي باشد و يا مدعي است که در پي تحقق آن است عبارت است از «رشد و پيشرفت» کشور ، در اين ميان نظام هاي سياسي از منظر رشدو پيشرفت به دو دسته تقسيم مي شوند : يا فاقد الگوي رشد و توسعه مستقل بوده و در نتيجه تابع الگوهاي غير بومي و عمدتا تقليدي هستند و يا اينکه خود داراي الگوي رشد و توسعه مستقل و بر اساس الزامات بومي و فرهنگي خاص خود مي باشند که از ميان اين دو دسته ، نظام حکومتي اسلام ، يکي از نظام هايي است که خود داراي الگوهاي رشد و پيشرفت مستقل مي باشد ، البته در زمينه ويژگي هاي اين الگو مباحث فراواني مي توان گفت اما آنچه بيش از هر چيز ديگري در اين الگو خود نمايي مي کند اين است که در اين الگو، رشد و پيشرفت مادي و معنوي به صورت توامان و همزمان مد نظر است بر خلاف الگوهاي غربي رشد و توسعه که با توجه به حاکميت سکولاريسم و مادي گرايي بر هستي شناسي و انسان شناسي آنها ، تنها به فکر رشد و پيشرفت مادي انسان ها هستند و کاري با جنبه هاي معنوي آنها ندارند ، در واقع در اين مکاتب ، انسان تنها جنبه مادي دارد و به همين دليل اگر هم رشد و پيشرفتي صورت مي گيرد صرفا بايددر جنبه هاي مادي صورت گيرد ، اين در حالي است که از منظر اسلام ، دنيا و آخرت ، ماديت و معنويت ، همه و همه با يکديگر در پيوند و ارتباط مستقيم بوده و به همين دليل ، انسان تنها در صورتي به رشد حقيقي مي رسد که هر دو جنبه آن با يکديگر رشدو توسعه پيدا کند و گرنه انساني که رشد در جنبه هاي معنوي او مورد غفلت قرار بگيردوصرفا به او به عنوان موجودي مادي نگريسته شود حيواني است که تنها تفاوت آن باساير جانداران ، بالا بودن نسبي قدرت تفکر و نوآوري اوست . بر اين اساس نظام اسلامي هم که در روند رشدو پيشرفت خويش از الگوهاي بومي خويش بهره مي گيرد به تبع ويژگي هاي الگوي مورد استفاده خود ، به دنبال رشد و پيشرفت توامان جنبه هاي مادي و معنوي انسان ها مي باشد . در همين زمينه مقام معظم رهبري معتقدند : « پیشرفت، فقط پیشرفت در مظاهر مادی نیست؛ در همه‌ی ابعاد وجودی انسان است؛ که درونش آزادی هم هست، عدالت هم هست، اعتلای اخلاقی و معنوی هم هست.<ref>بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره) ، ۱۴/۳/۱۳۹۱</ref>»
 
 
 
 
«؟؟؟».<ref></ref>
 
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}


{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =
  | شاخه فرعی۱ =  
  | شاخه فرعی۱ =
  | شاخه فرعی۲ =  
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۳ =  
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۲۱ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۴


سؤال: شاخصه‌های حکومت اسلامی چیست؟

پاسخ اجمالی:

پاسخ تفصیلی:

با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی. از اینکه با مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات مکاتبه نموده‌اید صمیمانه تشکر می‌کنیم.

مهم‌ترین شاخصه‌های حکومت اسلامی عبارتند از:

الف –مبتنی بودن حکومت بر توحید و حق حاکمیت الهی (مشروعیت الهی حکومت):

به عبارت دیگر اساس و سرچشمه قدرت سیاسی و توانایی حکومت بر انجام امور و وظایف و اعمال آمریت را «حاکمیت» می‌نامند. هر حکومتی با تکیه بر حاکمیت خود به اعمال اقتدار سیاسی می‌پردازد و خواست خود را در داخل و خارج از کشور تحقق می‌بخشد. مقوم حاکمیت، سلطه و قدرت سیاسی است که حاکم با کاربرد مشروع آن، انسجام و وحدت جامعه را حفظ می‌کند. اما در خصوص این مسئله که منشأ حاکمیت چیست، چند نظر مطرح است.

  1. گروهی منشأ حاکمیت را «سلطه و زور» یک فرد یا طبقه می‌دانند که از آن به حاکمیت فردی تعبیر می‌شود.
  2. گروهی دیگر منشأ آن را اراده و پذیرش عمومی مردم قلمداد می‌کنند که آن را حاکمیت مردمی گویند.
  3. گروهی دیگر منشأ حاکمیت را مالکیت و ربوبیت حق تعالی برمی‌شمارند.

در نظام سیاسی اسلام بر اساس مبانی دینی و از جمله با مراجعه به آیاتی همچون «ان الحکم الا لله[۱]»، «الا له الحکم[۲]» و … می‌توان دریافت حاکمیت به صورت انحصاری از آن خداوند است و به همین دلیل گفته می‌شود در نظام سیاسی اسلام حاکمیت از ربوبیت تشریعی خداوند سر چشمه می‌گیرد و او ربّ و صاحب اختیار هستی و انسان‌ها می‌باشد. چنین اعتقادی ایجاب می‌کند که تصرف در امور مخلوقات خدا حتماً با اذن خداوند صورت گیرد، در واقع تشکیل حکومت و تنظیم قوانین و ایجاد نظم مستلزم تصرف در امور انسان‌ها و محدود ساختن آزادی افراد است و این امر تنها از سوی کسی رواست که دارای این حق و اختیار باشد[۳] یا از طرف او مأذون و منصوب باشد. وقتی خداوند که منشأ حقوق است حق حکومت و ولایت بر مردم را به پیامبر اکرم(ص)، امامان معصوم(ع) یا جانشینان معصوم واگذار نموده است، او حق دارد احکام الهی را در جامعه پیاده کند، چون از ناحیه کسی نصب شده است که همه هستی و حقوق و خوبی‌ها از اوست.[۴] بر این اساس در بینش اسلامی، منبع و سرچشمه مشروعیت، الهی بوده و از ولایت تشریعی و اراده تشریعی خداوند سرچشمه می‌گیرد، روح مشروعیت را اذن الهی تشکیل می‌دهد و رأی و خواست مردم در مقام فعلیت بخشیدن و عینیت بخشیدن به حکومت و زمینه‌سازی برای تشکیل حکومت، مؤثر است، پس این‌طور نیست که رأی مردم در مشروعیت دخالت داشته باشد به گونه ای که این رأی موجب نفوذ در حوزه مشروعیت باشد، حوزه مشروعیت همیشه از نظر تطرق[۵] مردمی مصون است و حوزه مقبولیت همیشه برای تطرق مردمی باز می‌باشد.[۶] در نتیجه بر اساس آموزه‌های دینی، منبع مشروعیت از ناحیه خداوند است و از ولایت و اراده تشریعی او سرچشمه می‌گیرد و مردم هیچ حقی در این حوزه ندارند.

ب – لزوم کسب مقبولیت مردمی به منظور استقرار حکومت اسلامی:

بدین معنا که اگر چه از منظر اسلام مشروعیت حکومت باید از ناحیه پروردگار متعال باشد اما در عین حال اینگونه نیست که مردم درحکومت اسلامی هیچ نقشی نداشته باشند بلکه پذیرش مردم هم در عصر حضور امام معصوم و هم در عصر غیبت، شرایط تحقق حکومت و اِعمال حاکمیت را فراهم می‌آورد. به عبارت دیگر بنا به دلائلی چون آیات و روایات،[۷] امامان معصوم از جانب پروردگار به امامت و ولایت منصوب گشته و حق حاکمیت، ولایت و زعامت سیاسی را از ناحیه خداوند دارند و روایات معصومین هم حاکی از این است که ولایت و زعامت فقهای جامع‌الشرایط در عصر غیبت از ناحیه امام معصوم بوده و به نیابت عام از جانب معصوم منصوب شده‌اند.[۸] لکن مشخص است تا مردم حمایت نکنند این ولایت و زعامت در سطح تشکیل حکومت محقق نخواهد گشت و شرایط و زمینه برای اِعمال حاکمیت فراهم نمی‌گردد، چنان‌که حضرت علی(ع) نیز می‌فرماید: لارأی لمن لایطاع.[۹] در واقع بدون اقبال و همراهی مردم، بسط ید برای حاکم و زمینه برای اِعمال حاکمیت وی فراهم نیست و این مطلب از فرمایش حضرت امیر(ع) که فرمود: لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر،[۱۰] در خصوص اِعمال حکومت و حاکمیت ایشان، (با توجه به هجوم مردم برای بیعت) فهمیده می‌شود که حضور و بیعت بیعت کنندگان زمینه گسترده نفوذ و اعمال ولایت حضرت را فراهم نمود و بهانه ای برای مخالفت باقی نگذاشت. دراین زمینه حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: و قد کان رسول الله عهد الیّ عهداً فقال یابن ابی طالب لک ولاء امّتی فان ولّوک فی عافیه و اجمعوا علیک بالرّضا فَقُم فی امرهم و ان اختلفوا علیک فدعهم وما هم فیه فانّ الله سیجعل لک مخرجاً؛ یعنی پیامبر خدا(ص) با من پیمانی بست و فرمود ای پسر ابوطالب، پیشوای و رهبری امت من در حقیقت از آن توست… اگر مردم بدون نزاع ولایت تو را پذیرفتند در امر حکومت قیام کن و اگر درباره تو اختلاف کردند آنان را به حال خود واگذار، خدا هم برای تو راه نجاتی قرار می‌دهد.[۱۱] همین روایت مشخص می‌کند که اگر چه ولایت به حق از آن حضرت امیر(ع) است لکن پذیرش مردم در تحقق حکومت حضرت علی(ع) کارساز است. در واقع مقبولیت و پذیرش مردم بستر و زمینه حاکمیت و اِعمال حکومت مشروع را فراهم می‌کند و اگر این مقبولیت و پذیرش مردم نباشد گستره نفوذ و اِعمال حاکمیت و ولایت در حدّ ممکن و مقدور محدود می‌شود و زمینه گسترش آن فراهم نمی‌شود.

ج – نقش آفرینی مردم پس از استقرار حکومت اسلامی:

به عبارتی دیگر نقش مردم در حکومت اسلامی تنها منحصر به ایجاد و استقرار حکومت دینی نبوده و پس از استقرار حکومت نیز مردم به گونه‌های مختلف نقش خویش را در حکومت اسلامی ایفا می‌کنند که از جمله آنها باید به دو نقش ذیل اشاره کرد:

۱ – نقد و نظارت، چنان‌که امام علی(ع) در یکی از خطبه‌هایی که برای مردم بیان می‌کند نصیحت حاکم (که همان معادل انتقاد امروزین می‌باشد) در آشکار و نهان را یکی از حقوقی معرفی می‌کند که مردم باید آن را مراعات کنند[۱۲] یا در جایی دیگر از مردم می‌خواهد که حاکم را از گفتار حق و مشورت عادلانه خویش محروم نکنند.[۱۳]

۲ – گزینش مسئولان، چنان‌که در تجربه جمهوری اسلامی بعینه شاهد آن هستیم که کلیه مسئولان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم منتخب مردم هستند که مقام معظم رهبری نیز به همین مسئله به این صورت اشاره می‌فرمایند: «امروز در جمهوری اسلامی همهٔ مقاماتی که به نحوی در کار مردم دخالت دارند، مستقیم یا غیرمستقیم منتخب خود مردمند؛ حتّی رهبری.[۱۴]»

د – پذیرش آزادی‌های مشروع:

اسلام آزادی و آزادی‌خواهی را به عنوان یک ارزش از ارزشهای بشر مطرح کرده است اما نه ارزش منحصر به فرد و نه آزادی با این تعبیرها و تفسیرهای ساختگی، بلکه آزادی به معنای واقعی،[۱۵] آزادی از منظر اسلام با مصالح مادی و معنوی انسانها ـ فرد و جامعه ـ محدود می‌شود. آزادی مطلق را کسی نمی‌تواند بپذیرد، اگر قانون بگوید که آزادی حدی ندارد، این جمله خود متناقض است، چون قانون حدی است که آزادی را محدود می‌نماید و دایره این محدودیت در نظام اسلامی تنگ‌تر از سایر نظام‌ها است.[۱۶] نگاه اسلام به آزادی و آزادی‌خواهی نگاهی فراگیر و همه‌جانبه است در حالی که در مکاتب سیاسی و حقوقی جهان معاصر که داعیه آزادی دارند آنها به آزادی بیرونی انسان در زمینه روابط اجتماعی با هم نوعان خود و با دولت و حکومت پرداخته‌اند، اسلام علاوه بر آن که این بخش از آزادی را با توجه تمام مورد عنایت قرار داده، از بعد دیگر آزادی که در سرنوشت مادی و معنوی او بسیار تعیین‌کننده می‌باشد نیز غفلت نکرده است، در بخش آزادی بیرونی اسلام پیام آور راستین آزادی است و در تعالیم دینی ارزش والای انسان مورد توجه قرار گرفته و نفی بندگی و سلطه پذیری انسان از انسان اعلام گردیده است.[۱۷] از دیدگاه اسلام انسان آزاد است، آزاد آفریده شده و آزاد زندگی می‌کند و از بهترین و بالاترین نوع آزادی برخوردار است[۱۸] لیکن آزادی به شکل درست و معقول آن در مرز قانون و از سوی دیگر در بخش آزادی درونی، اسلام کرامت و ارزش والای انسانی را در بندگی خالصانه خدا و آزادی از هوس‌ها و اسارت‌های نفسانی می‌داند.[۱۹]

در همین زمینه امام خمینی (ره) می‌فرمایند آزادی بهترین نعمتی است که خدا برای بشر قرار داده است.[۲۰] امام خمینی (ره) هم چنین درباره آزادی چنین می‌گویند: «آزادی یک مسئله‌ای نیست که تعریف داشته باشد، مردم عقیده‌شان آزاد است کسی الزامشان نمی‌کند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمی‌کند که حتماً باید این راه را بروید، کسی الزام به شما نمی‌کند که باید این را انتخاب کنید، کسی الزامتان نمی‌کند که در کجا مسکن داشته باشید … آزادی یک چیز واضحی است».[۲۱] در واقع امام (ره) در این سخن، مفهوم آزادی را با اشاره به برخی از مصادیق آن تبیین می‌کند.

ه – توجه به عدالت، بر این اساس یکی از شاخصه‌های حکومت اسلامی توجه به مقوله عدالت است؛ البته عدالتی که در حکومت اسلامی مطرح می‌شود با عدالت مطرح در دیدگاه‌های چپ گرایانه که به بهانه عدالت، حقوق خصوصی افراد را زیر پا می‌گذارند تفاوت دارد. در منابع دینی و به ویژه علم کلام عدل را به این معنا تفسیر کرده‌اند: «اِعطاءُ کل ذی حقٍ حقّه[۲۲] هر کسی را حقی که سزاوار او است را به او بدهند نه کم و نه زیاد»

از طرفی دیگر از منظر دین مبین اسلام عدالت در تمام ابعاد زندگی انسان باید رعایت شود. «عدل در وسیع‌ترین مفهومش، شامل حقوق خدا بر انسان (تکالیف الهی که انسان باید انجام بدهد) و حقوق انسان بر انسان (یا حقوق انسانها بر یکدیگر یا عدالت اجتماعی) و حق انسان بر خودش و حتی حق اعضا و جوارحِ انسان بر او هم می‌شود یعنی در این صورت، مفهوم عدل، تقریباً برابر همه ارزش‌های خوب و مثبت است.[۲۳] و در تمام ابعاد زندگی باید اجرا شود علاوه بر اینکه عقل انسان بر این مسئله حکم می‌کند در قرآن و روایات روی این مسئله انگشت تأکید نهاده شده است. خداوند در قرآن می‌فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»[۲۴] خداوند به عدل و احسان فرمان می‌دهد و حضرت علی(ع) می‌فرماید: عدالت در رأس ایمان و گرد آورنده احسان است.[۲۵]یکی از جنبه‌هایی که عدالت باید در آن مورد توجه قرار گیرد عبارت است از: «عدالت اجتماعی» که خود به چند قسم تقسیم‌بندی می‌شود:

الف: عدالت در ریاست و رهبری: یکی از مواردی که تأکید فراوانی بر عدالت او شده رهبر و حاکم جامعه است که وظیفه دارد با مردم به عدل رفتار کند و امام ظالم و جائر را شدیداً مورد نکوهش قرار داده‌اند. حضرت امیر(ع) می‌فرماید: پیشوای عادل بهتر است از باران فراوان.[۲۶]

و همچنین در این زمینه فرمودند: عدالت، فضیلت حاکم است.[۲۷]

ب: عدالت در قضاوت: از دیگر مواردی که به عدالت تأکید شده عدالت در مقام قضاوت و داوری است خداوند در قرآن فرموده است: هرگاه قضاوت نمودی در میان ایشان به عدالت داوری کن که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.[۲۸] و در جای دیگر می‌فرماید: و هر گاه میان مردم داوری کردید به عدل و داد داوری کنید.[۲۹] و حضرت امیر(ع) در این باره سخن زیبا و متینی دارند: از عدالت به دور است که در قضاوت اعتماد به مجرد ظنّ و گمان شود[۳۰] البته لازم است ذکر شود که قاضی و داور در اسلام شرایطی دارد که از جمله آنها عدالت است؛ یعنی قاضی علاوه بر اینکه در مقام قضاوت باید عدل حکم کند، در محیط فردی خود هم باید عادل باشد و گناه انجام ندهد.[۳۱]

ج: عدالت در سیاست: در مسائل سیاسی نیز این اصل مهم نباید فراموش شود، زیرا مکتب ما سیاست را از دیانت جدا نمی‌داند، لذا در مسائل سیاسی نیز باید به عدالت نوشت و سخن گفت و موضع گرفت و … حضرت علی(ع) در این باره می‌فرماید: در کار سیاست، هیچ ریاستی مثل عدالت و دادگری نیست[۳۲] و نیز می‌فرماید: بهترین سیاستها، دادگستری و عدالت است.[۳۳]

بسیاری از غربیان و مخالفان مکتب علی(ع) با این فکر و ایده مخالف هستند و اولین کاری که در سیاست انجام می‌دهند این است که عدالت را به گوشه ای می‌نهند و با بی عدالتی و منفعت طلبی و هواپرستی در مسائل سیاسی وارد می‌شوند و هر کاری که به نفع خود یا حزب و گروهشان است را انجام می‌دهند چه عدالت باشد یا نباشد اما از آنجا که اسلام دینی اجتماعی و سیاسی است، مسئله عدالت را به تمام زندگی انسان از جمله سیاست می‌کشاند و دستور به عدل می‌دهد.

و – پیگیری توأمان پیشرفت و توسعه مادی و معنوی:

یکی از موضوعاتی که هر نظام سیاسی به دنبال تحقق آن می‌باشد یا مدعی است که در پی تحقق آن است عبارت است از «رشد و پیشرفت» کشور، در این میان نظام‌های سیاسی از منظر رشدو پیشرفت به دو دسته تقسیم می‌شوند: یا فاقد الگوی رشد و توسعه مستقل بوده و در نتیجه تابع الگوهای غیر بومی و عمدتاً تقلیدی هستند یا اینکه خود دارای الگوی رشد و توسعه مستقل و بر اساس الزامات بومی و فرهنگی خاص خود می‌باشند که از میان این دو دسته، نظام حکومتی اسلام، یکی از نظام‌هایی است که خود دارای الگوهای رشد و پیشرفت مستقل می‌باشد، البته در زمینه ویژگی‌های این الگو مباحث فراوانی می‌توان گفت اما آنچه بیش از هر چیز دیگری در این الگو خود نمایی می‌کند این است که در این الگو، رشد و پیشرفت مادی و معنوی به صورت توامان و همزمان مد نظر است بر خلاف الگوهای غربی رشد و توسعه که با توجه به حاکمیت سکولاریسم و مادی گرایی بر هستی‌شناسی و انسان‌شناسی آنها، تنها به فکر رشد و پیشرفت مادی انسان‌ها هستند و کاری با جنبه‌های معنوی آنها ندارند، در واقع در این مکاتب، انسان تنها جنبه مادی دارد و به همین دلیل اگر هم رشد و پیشرفتی صورت می‌گیرد صرفاً بایددر جنبه‌های مادی صورت گیرد، این در حالی است که از منظر اسلام، دنیا و آخرت، مادیت و معنویت، همه و همه با یکدیگر در پیوند و ارتباط مستقیم بوده و به همین دلیل، انسان تنها در صورتی به رشد حقیقی می‌رسد که هر دو جنبه آن با یکدیگر رشدو توسعه پیدا کند و گرنه انسانی که رشد در جنبه‌های معنوی او مورد غفلت قرار بگیردوصرفا به او به عنوان موجودی مادی نگریسته شود حیوانی است که تنها تفاوت آن باسایر جانداران، بالا بودن نسبی قدرت تفکر و نوآوری اوست. بر این اساس نظام اسلامی هم که در روند رشدو پیشرفت خویش از الگوهای بومی خویش بهره می‌گیرد به تبع ویژگی‌های الگوی مورد استفاده خود، به دنبال رشد و پیشرفت توامان جنبه‌های مادی و معنوی انسان‌ها می‌باشد. در همین زمینه مقام معظم رهبری معتقدند: «پیشرفت، فقط پیشرفت در مظاهر مادی نیست؛ در همهٔ ابعاد وجودی انسان است؛ که درونش آزادی هم هست، عدالت هم هست، اعتلای اخلاقی و معنوی هم هست.[۳۴]»

«؟».

منابع

  1. انعام/۵۷
  2. همان/۶۲
  3. مصباح یزدی، محمدتقی، نظریه سیاسی اسلام، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۷۷، ج۲، ص۴۰.
  4. مصباح یزدی، محمد تقی، نظریه سیاسی اسلام، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۰.
  5. راهیابی و دخالت و نفوذ
  6. جوادی آملی، عبدالله، شریعت، روح سیاست، سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه، نشست‌ها و گفتگوها، قم، پژوهشکده علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۷ش، ص۱۸۱.
  7. آیاتی چون اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم و انما ولیّکم الله و رسوله والذین آمنواالذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون (مائده آیه ۵۵) دلالت بر نصب امامان معصوم به امر ولایت دارند.
  8. به عنوان مثال امام صادق(ع) در روایت عمربن حنظله به این نصب تصریح می‌کنند و می‌فرمایند من کان منکم ممن قد روی حدیثا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانی قد جعلته حاکما (اصول کافی جاول کتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث، ص۶۷)
  9. نهج البلاغه، خطبه ۲۷
  10. نهج البلاغه، خطبه سوم
  11. کشف المحجه، ابن طاووس، چاپ بیروت، ص۱۸
  12. أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَه وَ النَّصِیحَه فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیب‏، نهج البلاغه، خطبه ۳۴
  13. فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَه بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَه، نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶
  14. بیانات در دیدار کارگزاران نظام - ۱۳۷۰/۱۱/۱۳
  15. مطهری، مرتضی، آزادی از نگاه استاد مطهری، ص۷۰.
  16. مصباح یزدی، محمد تقی، سلسله مباحث اسلام، سیاست، حکومت، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، ص۵۳.
  17. جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص۸۳.
  18. فصلنامه علوم سیاسی، قم، مؤسسه باقرالعلوم، سال دوم، شماره پنجم، ص۱۲۱.
  19. جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص۸۴.
  20. صحیفه نور، ج۶، ص۲۱۰.
  21. همان، ج۹، ص۸۸.
  22. آموزش عقاید، ص۱۶۲، محمد تقی مصباح یزدی، چاپ دوم، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل سازمان تبلیغات اسلامی.
  23. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳، محمد تقی مصباح یزدی، چاپ دوم ۱۳۸۰، مؤسسه امام خمینی،
  24. سوره نحل، آیه ۹۰.
  25. جلوه‌های حکمت، ص۳۹۴، سید اصغر ناظم زاده، چ چهارم، دفتر تبلیغات اسلامی به نقل از غررالحکم، ج۱، ص۳۰۳.
  26. جلوه‌های حکمت، ص۳۹۳، نقل از دستور معالم الحکم، ص۱۷.
  27. غررالحکم، ج۱، ص۳۷، حدیث ۷۵۳.
  28. مائده، آیه ۴۲.
  29. سوره نساء، آیه ۵۸.
  30. نهج البلاغه، حکمت ۲۲۰.
  31. جلوه‌های حکمت، ص۳۹۵، نقل از غررالحکم، ج۲، ص۳۶۸.
  32. مبادی فقه و اصول، ص۳۴۷.
  33. جلوه‌های حکمت، ص۳۹۵، نقل از غررالحکم، ج۱، ص۳۴۸.
  34. بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی (ره)، ۱۴/۳/۱۳۹۱