شق الصدر: تفاوت میان نسخهها
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mnazarzadeh (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
این داستان به تدریج در منابع اهل سنت توسعه یافت تا آن جا که نقل شده است، شکافته شدن سینه پیامبر، پنج بار اتفاق افتاده است؛ در سه سالگی، ده سالگی، بیست سالگی، هنگام بعثت و در معراج. اشعاری نیز در مورد این داستان سروده شده است.<ref>رسولی محلاتی، درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام، ج۱، به نقل از الصحیح من السیره، ج۱، ص۸۳.</ref> | این داستان به تدریج در منابع اهل سنت توسعه یافت تا آن جا که نقل شده است، شکافته شدن سینه پیامبر، پنج بار اتفاق افتاده است؛ در سه سالگی، ده سالگی، بیست سالگی، هنگام بعثت و در معراج. اشعاری نیز در مورد این داستان سروده شده است.<ref>رسولی محلاتی، درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام، ج۱، به نقل از الصحیح من السیره، ج۱، ص۸۳.</ref> | ||
در منابع شیعی این داستان را میتوان در کتابهای تفسیر ذیل آیه اول «سوره اسراء» که جریان [[معراج پیامبر(ص)]] را بیان میکند و در «سوره انشراح» ذیل آیه «الم نشرح…» و در منابع روایی در کتاب [[بحارالانوار]] (جلد ۱۵) جستجو کرد. همچنین شبیه به این داستان از ابن شهر آشوب از عالمان شیعه در کتاب مناقب ذکر شده که تفاوت زیادی با داستان | در منابع شیعی این داستان را میتوان در کتابهای تفسیر ذیل آیه اول «سوره اسراء» که جریان [[معراج پیامبر(ص)]] را بیان میکند و در «سوره انشراح» ذیل آیه «الم نشرح…» و در منابع روایی در کتاب [[بحارالانوار]] (جلد ۱۵) جستجو کرد. همچنین شبیه به این داستان از ابن شهر آشوب از عالمان شیعه در کتاب مناقب ذکر شده که تفاوت زیادی با داستان اهل سنت دارد.<ref>کربلایی، علی، سرگذشت «شق صدر النبى» (ص) از پندار تا حقیقت، کلام اسلامی، شماره ۳۱، ۱۳۷۸ش.</ref> | ||
===روایت صحیح مسلم=== | ===روایت صحیح مسلم=== | ||
مسلم بن حجاج نیشابوری از انس بن مالک نقل میکند که جبرئیل نزد رسول خدا(ص) آمد درحالی که با نوجوانی مشغول بازی بود. وی را گرفت، بر زمین انداخت، آنگاه سینهاش را شکافت، قلب او را بیرون آورد، و از درون آن لخته خونی بیرون کشید و گفت: این سهم [[شیطان]] از تو است، سپس قلب را با آب زمزم، در طشتی از طلا شستشو داد و بعد از ترمیم در جای خود نهاد، بچهها نزد مادرش (دایه او) رفتند و گفتند: محمد کشته شد. آنان به طرف او شتافتند و او را رنگ پریده یافتند. «انس» میگوید: من اثر بخیه را در سینهاش دیدم.<ref>صحیح مسلم، کتاب الایمان، ح۲۳۶.</ref> | مسلم بن حجاج نیشابوری از انس بن مالک نقل میکند که جبرئیل نزد رسول خدا(ص) آمد درحالی که با نوجوانی مشغول بازی بود. وی را گرفت، بر زمین انداخت، آنگاه سینهاش را شکافت، قلب او را بیرون آورد، و از درون آن لخته خونی بیرون کشید و گفت: این سهم [[شیطان]] از تو است، سپس قلب را با آب زمزم، در طشتی از طلا شستشو داد و بعد از ترمیم در جای خود نهاد، بچهها نزد مادرش (دایه او) رفتند و گفتند: محمد کشته شد. آنان به طرف او شتافتند و او را رنگ پریده یافتند. «انس» میگوید: من اثر بخیه را در سینهاش دیدم.<ref>صحیح مسلم، کتاب الایمان، ح۲۳۶.</ref> | ||
=== روایت سیره نبوی === | === روایت سیره نبوی === | ||
در سیره ابن هشام از [[حلیمه]] روایت کرده که گفت: آن حضرت به همراه برادر رضاعی خود در پشت | در سیره ابن هشام از [[حلیمه]] روایت کرده که گفت: آن حضرت به همراه برادر رضاعی خود در پشت خیمهها به چراندن گوسفندان مشغول بودند که ناگهان برادر رضاعی او به سرعت نزد ما آمد و به من و پدرش گفت: این برادر قرشی ما را دو مرد سفید پوش آمده و او را خوابانده و شکمش را شکافتند و میزدند. حلیمه گفت: من و پدرش به نزد وی رفتیم و محمد را که ایستاده و رنگش پریده بود مشاهده کردیم، ما که چنان دیدیم او را به سینه گرفته و از او پرسیدیم: ای فرزند تو را چه شد؟ فرمود: دو مرد سفیدپوش آمدند و مرا خوابانده و شکم مرا دریدند و به دنبال چیزی میگشتند که من ندانستم چیست؟ حلیمه میگوید: ما او را برداشته به خیمههای خود آوردیم.<ref>سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۶۴–۱۶۵.</ref> | ||
در هر دوی این نقلها اینطور آمده است که همین جریان سبب شد تا حلیمه آن حضرت را به نزد مادرش [[آمنه]] بازگرداند. | در هر دوی این نقلها اینطور آمده است که همین جریان سبب شد تا حلیمه آن حضرت را به نزد مادرش [[آمنه]] بازگرداند. | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
در قبول یا رد این داستان دو نظریه از طرف دانشمندان مسلمان مطرح شده است: | در قبول یا رد این داستان دو نظریه از طرف دانشمندان مسلمان مطرح شده است: | ||
# دانشمندان اهل سنت بعد از نقل این داستان، آن را پذیرفته و از کمالات حضرت رسول(ص) برشمردهاند یا لااقل آن را تلقی به قبول کرده و در مخالفت با مفاد داستان حرفی نزدهاند. از دانشمندان اهل سنت تنها محمود ابوریة در کتاب «اضواء علی السنة المحمدیة» این داستان را جعلی و از اسراییلیات دانسته است. | # دانشمندان اهل سنت بعد از نقل این داستان، آن را پذیرفته و از کمالات حضرت رسول(ص) برشمردهاند یا لااقل آن را تلقی به قبول کرده و در مخالفت با مفاد داستان حرفی نزدهاند. از دانشمندان اهل سنت تنها محمود ابوریة در کتاب «اضواء علی السنة المحمدیة» این داستان را جعلی و از [[اسراییلیات]] دانسته است. | ||
# دانشمندان شیعی در رابطه با صحت این داستان به سه دسته تقسیم میشوند: | # دانشمندان شیعی در رابطه با صحت این داستان به سه دسته تقسیم میشوند: | ||
* اکثر آنها این داستان را جعلی و از اسراییلیات میدانند؛ مانند: طبرسی در کتاب مجمع البیان. | * اکثر آنها این داستان را جعلی و از اسراییلیات میدانند؛ مانند: طبرسی در کتاب مجمع البیان. | ||
* عدهای وقوع این حادثه را از قبیل تمثیل و تمثل دانسته و در صدد توجیه عقلانی آن بودهاند؛ مانند: علامه طباطبایی در «المیزان». | * عدهای وقوع این حادثه را از قبیل تمثیل و تمثل دانسته و در صدد توجیه عقلانی آن بودهاند؛ مانند: [[علامه طباطبایی]] در «المیزان». | ||
* بعضی از دانشمندان شیعی نیز به خاطر وقایع شگفتانگیزی که در این داستان است، آن را تلقی به قبول کردهاند؛ مانند: علامه مجلسی در کتاب «بحار الانوار».<ref>کربلایی، علی، سرگذشت «شق صدر النبى» (ص) از پندار تا حقیقت، کلام اسلامی، شماره ۳۱، ۱۳۷۸ش.</ref> | * بعضی از دانشمندان شیعی نیز به خاطر وقایع شگفتانگیزی که در این داستان است، آن را تلقی به قبول کردهاند؛ مانند: علامه مجلسی در کتاب «بحار الانوار».<ref>کربلایی، علی، سرگذشت «شق صدر النبى» (ص) از پندار تا حقیقت، کلام اسلامی، شماره ۳۱، ۱۳۷۸ش.</ref> | ||
===دلایل جعلی بودن این داستان=== | ===دلایل جعلی بودن این داستان=== | ||
'''- اختلاف در علت بازگرداندن پیامبر(ص) به آمنه''': در مورد علت بازگرداندن [[رسول خدا]](ص) به مکه و نزد مادرش آمنه، در دو نقل این داستان، سبب بازگرداندن آن حضرت همین جریان ذکر شده است در صورتی که در روایات دیگر و از جمله در سیره ابن هشام برای بازگرداندن آن حضرت علت دیگری نقل شده و آن گفتار مسیحیان [[حبشه]] بود که چون پیامبر(ص) را دیدند به یکدیگر گفتند ما این کودک را ربوده و به دیار خود خواهیم برد. | |||
علاوه بر این سال بازگرداندن آن حضرت به مادرش آمنه سال پنجم عمر ایشان دانسته شده است<ref>بحارالانوار، ج۱۵، ص۳۳۷–۴۰۱.</ref> در حالیکه بنابر این روایت، سال سوم عمر پیامبر زمان بازگشت ایشان بوده است. | علاوه بر این سال بازگرداندن آن حضرت به مادرش آمنه سال پنجم عمر ایشان دانسته شده است<ref>بحارالانوار، ج۱۵، ص۳۳۷–۴۰۱.</ref> در حالیکه بنابر این روایت، سال سوم عمر پیامبر(ص) زمان بازگشت ایشان بوده است. | ||
'''- خیر و شر از امور معنوی است''': خیر و شرّ و هر خوبی و بدی قلب انسانی، از امور اعتقادی و معنوی است و چگونه با عمل جراحی و شکافتن قلب و شستشوی آن میتوان ماده شر و بدی را به صورت یک لخته خون بیرون آورد و شتسشو داد. آیا این غده بدی و شر فقط در سینه رسول خدا(ص) بوده و دیگران ندارند؟ | |||
مرحوم طبرسی در مجمع البیان در داستان معراج فرموده است: «این که روایت شده است که سینه آن حضرت را شکافته و شتسشو دادند ظاهر آن صحیح نیست، و قابل توجیه هم نیست مگر به سختی، زیرا آن حضرت پاک و پاکیزه از هر بدی و عیبی بوده و چگونه میتوان دل و اعتقادات درونی آن حضرت را با آب شستشو داد؟...».<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۳۹۵.</ref> | مرحوم طبرسی در مجمع البیان در داستان معراج فرموده است: «این که روایت شده است که سینه آن حضرت را شکافته و شتسشو دادند ظاهر آن صحیح نیست، و قابل توجیه هم نیست مگر به سختی، زیرا آن حضرت پاک و پاکیزه از هر بدی و عیبی بوده و چگونه میتوان دل و اعتقادات درونی آن حضرت را با آب شستشو داد؟...».<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۳۹۵.</ref> | ||
'''- عدم تسلط شیطان بر پیامبران''': | |||
نمیتوان معنای این روایات را با آیاتی که در قرآن آمده و هر نوع تسلط و نفوذی را از طریق شیطان در دل پیغمبران و مردان الهی و حتی مؤمنان و متوکلان سلب و نفی کرده جمع کرد. از این بیشتر چگونه این عمل چند بار تکرار شده و حتی پس از نبوت و بعثت هم نیاز به این عمل جراحی پیدا شد؟ این جریان با [[عصمت]] پیامبر(ص) قابل جمع نیست. | نمیتوان معنای این روایات را با آیاتی که در قرآن آمده و هر نوع تسلط و نفوذی را از طریق شیطان در دل پیغمبران و مردان الهی و حتی مؤمنان و متوکلان سلب و نفی کرده جمع کرد. از این بیشتر چگونه این عمل چند بار تکرار شده و حتی پس از نبوت و بعثت هم نیاز به این عمل جراحی پیدا شد؟ این جریان با [[عصمت]] پیامبر(ص) قابل جمع نیست. | ||