کارکرد اعتقاد به معاد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (ویرایش به‌وسیلهٔ ابرابزار:)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


{{سوال}}
{{سوال}}
کارکرد اعتقاد به[[معاد]] و [[قیامت]] در زندگی چیست؟
کارکرد اعتقاد به [[معاد]] و [[قیامت]] در زندگی چیست؟
{{پایان}}
{{پایان}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
اعتقاد به آخرت از جمله اموری است که در عقاید و رفتار و اخلاق [[انسان]] نقش به سزایی دارد، به گونه‌ای که حتی اعتقاد به[[توحید]] چنین تأثیری ندارد. اعتقاد به آخرت و معاد سومین رکن از ارکان اعتقادی [[اسلام]] محسوب می‌شود. به گونه‌ای که اگر کسی معاد را نپذیرد گویا آن دو رکن دیگر یعنی توحید و [[نبوت]] را هم نپذیرفته است.
اعتقاد به آخرت از جمله اموری است که در عقاید و رفتار و اخلاق [[انسان]] نقش به سزایی دارد، به گونه‌ای که حتی اعتقاد به [[توحید]] چنین تأثیری ندارد. اعتقاد به آخرت و معاد سومین رکن از ارکان اعتقادی [[اسلام]] محسوب می‌شود. به گونه‌ای که اگر کسی معاد را نپذیرد گویا آن دو رکن دیگر یعنی توحید و [[نبوت]] را هم نپذیرفته است.


انسانی که به معاد اعتقاد داشته باشد در می‌یابد که زندگی در دنیا را زودگذر است و اجزای جهت به سوی جهانی جاوید و ابدی در حرکت هستند. وقتی انسان به این نگاه نسبت به ناپایداری دنیا برسد، احساسات و غرایز درونی خود را تعدیل نموده و آن‌ها را در جهت مقصود و هدفی که در پیش دارد به کار می‌گیرد. اعتقاد به معاد و کیفر و پاداش الهی حس وظیفه‌شناسی را در انسان تقویت می‌کند. همچنین اعتقاد به معاد ضامن اجرای قوانین اجتماعی و رعایت حقوق دیگر انسان‌هاست.
انسانی که به معاد اعتقاد داشته باشد در می‌یابد که زندگی در دنیا را زودگذر است و اجزای جهت به سوی جهانی جاوید و ابدی در حرکت هستند. وقتی انسان به این نگاه نسبت به ناپایداری دنیا برسد، احساسات و غرایز درونی خود را تعدیل نموده و آن‌ها را در جهت مقصود و هدفی که در پیش دارد به کار می‌گیرد. اعتقاد به معاد و کیفر و پاداش الهی حس وظیفه‌شناسی را در انسان تقویت می‌کند. همچنین اعتقاد به معاد ضامن اجرای قوانین اجتماعی و رعایت حقوق دیگر انسان‌هاست.


== تاثیر اعتقاد به معاد ==
== تاثیر اعتقاد به معاد ==
اعتقاد به آخرت از جمله اموری است که در عقاید و رفتار و اخلاق [[انسان]] نقش به سزایی دارد، به گونه‌ای که حتی اعتقاد به[[توحید]] چنین تأثیری ندارد. اعتقاد به آخرت و معاد سومین رکن از ارکان اعتقادی [[اسلام]] محسوب می‌شود. به گونه‌ای که اگر کسی معاد را نپذیرد گویا آن دو رکن دیگر یعنی توحید و [[نبوت]] را هم نپذیرفته است و اصلاً داخل در دین اسلام نشده است.<ref>ر. ک. طباطبایی، سید محمد حسین، مجموعة مقالات، ج ۲، ص ۱۳۰؛ و ر.ک. مصباح یزدی، محمد تقی، پند جاوید، ص ۲۸۵.</ref>
اعتقاد به آخرت از جمله اموری است که در عقاید و رفتار و اخلاق [[انسان]] نقش به سزایی دارد، به گونه‌ای که حتی اعتقاد به [[توحید]] چنین تأثیری ندارد. اعتقاد به آخرت و معاد سومین رکن از ارکان اعتقادی [[اسلام]] محسوب می‌شود. به گونه‌ای که اگر کسی معاد را نپذیرد گویا آن دو رکن دیگر یعنی توحید و [[نبوت]] را هم نپذیرفته است و اصلاً داخل در دین اسلام نشده است.<ref>ر. ک. طباطبایی، سید محمد حسین، مجموعه مقالات، ج ۲، ص ۱۳۰؛ و ر.ک. مصباح یزدی، محمد تقی، پند جاوید، ص ۲۸۵.</ref>


ایمان به حیات اخروی (معاد) و یاد آن در زندگی دنیوی آثاری دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
ایمان به حیات اخروی (معاد) و یاد آن در زندگی دنیوی آثاری دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
خط ۳۹: خط ۳۹:


=== فعالیت و کوشش در زندگی ===
=== فعالیت و کوشش در زندگی ===
تصور مرگ و جهان پس از مرگ و مسئله قیامت زندگی را بر انسان تلخ نمی‌کند و او را از فعالیت و کوشش در امور زندگانی بازنمی‌دارد. چرا که علت فعالیت انسان در امور زندگی حسّ احتیاج است و با یاد مرگ و قیامت حس احتیاج از بین نمی‌رود. بله یاد آخرت و قیامت باعث می‌شود که از زیاده‌روی در شهوت پرستی جلوگیری شود و او در طریقی قرار گیرد که دائماً بداند هر کار نیکی که انجام دهد، روزی وجود دارد که پاداش آن کار خیر خود را ببیند، پس سعی و کوشش خود را به همین طریق معطوف می‌نماید.<ref>ر. ک. طباطبایی، سید محمد حسین، مجموعة مقالات، ج ۲، ص ۱۳۲.</ref>
تصور مرگ و جهان پس از مرگ و مسئله قیامت زندگی را بر انسان تلخ نمی‌کند و او را از فعالیت و کوشش در امور زندگانی بازنمی‌دارد. چرا که علت فعالیت انسان در امور زندگی حسّ احتیاج است و با یاد مرگ و قیامت حس احتیاج از بین نمی‌رود. بله یاد آخرت و قیامت باعث می‌شود که از زیاده‌روی در شهوت پرستی جلوگیری شود و او در طریقی قرار گیرد که دائماً بداند هر کار نیکی که انجام دهد، روزی وجود دارد که پاداش آن کار خیر خود را ببیند، پس سعی و کوشش خود را به همین طریق معطوف می‌نماید.<ref>ر. ک. طباطبایی، سید محمد حسین، مجموعه مقالات، ج ۲، ص ۱۳۲.</ref>


{{پایان}}
{{پایان}}