موانع ایمان به خدا: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی پاسخ
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۴: خط ۴:
    {{پایان سوال}}
    {{پایان سوال}}
    {{پاسخ}}
    {{پاسخ}}
    در [[قرآن]] اموری ذکر شده که مانع تحقق یا تشدید [[ایمان]] است؛
    [[قرآن]] اموری را به عنوان مانع تحقق ایمان و یا تشدید آن ذکر کرده است؛


    '''ختم [[قلب]]''': {{قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَه|سوره = بقره|آیه = ۷–۶|ترجمه = مهر نهاد خدا بر دل‌های ایشان و بر گوششان، و بر چشم‌هایشان پرده‌ای است …}}
    '''ختم [[قلب]]''': {{قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَه|سوره = بقره|آیه = ۷–۶|ترجمه = مهر نهاد خدا بر دل‌های ایشان و بر گوششان، و بر چشم‌هایشان پرده‌ای است …}}
    خط ۲۷: خط ۲۷:
    }}
    }}
    {{تکمیل مقاله
    {{تکمیل مقاله
      | شناسه =
      | شناسه = -
      | تیترها =
      | تیترها = شد
      | ویرایش =
      | ویرایش = شد
      | لینک‌دهی =
      | لینک‌دهی = شد
      | ناوبری =
      | ناوبری =
      | نمایه =
      | نمایه =
    خط ۳۷: خط ۳۷:
      | بازبینی =
      | بازبینی =
      | تکمیل =
      | تکمیل =
      | اولویت =
      | اولویت = ج
      | کیفیت =
      | کیفیت = ج
    }}
    }}
    {{پایان متن}}
    {{پایان متن}}

    نسخهٔ ‏۱۶ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۲۲:۲۲

    سؤال

    آیا در قرآن اشاره‌ای به موانع ایمان شده است؟

    قرآن اموری را به عنوان مانع تحقق ایمان و یا تشدید آن ذکر کرده است؛

    ختم قلب: ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَه؛ مهر نهاد خدا بر دل‌های ایشان و بر گوششان، و بر چشم‌هایشان پرده‌ای است …(بقره:۷–۶)

    مرض قلب: ﴿فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً؛ در دل‌های ایشان مرضی است. پس خداوند مرضی بر دل‌هایشان افزود …(بقره:۱۰–۹)


    مرحوم علامه طباطبایی در بخش مستقلی به تحلیل معنای «مرض قلب» در قرآن پرداخته‌اند و بعد از بررسی آیات به این نتیجه رسیده‌اند که مرض قلب چیزی جز شک، دو دلی، ریب و تزلزل، که در محدوده درک و معرفت پیدا می‌شود، نیست: «فالظاهر أن مرض القلب فی عرف القرآن هو الشک و الریب المستولی علی ادراک الانسان فیما یتعلق بالله و آیاته، و عدم تمکن القلب من العقد علی عقیده دینیه.»[۱]

    در برابر، سلامت قلب آن است که دل و جان آدمی از انواع آسیب‌های معرفت که «شک و خلاء معرفتی» در رأس آن است در امان باشد. درمان قلب مریض، توبه است و توبه او تفکر صحیح و عمل صالح و در نهایت، پدید آمدن شعله‌های نورانی ایمان در قلب است: ﴿وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ۝۱۲۵أَوَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ مَرَّه أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ۝۱۲۶؛ و اما آنان که دل‌هاشان به مرض (شک و نفاق) مبتلاست هم بر خبث ذاتی آنان خبائث افروده گردید تا در حال کفر جان دادند.(توبه:۱۲۶–۱۲۵)

    نتیجه‌ این که ایمان «امری معرفتی» است؛ بدین معنا که معرفت شرط لازم برای ایمان است. از این روی ایمان با معرفتی هرچند ساده و ناچیز آغاز می‌شود و معنا ندارد که ایمان با شک و شکاکیت قابل جمع باشد. مگر می‌شود انسانی که در انتخاب یک دوست یا به سامان رساندن یک کار ساده، دقت فراوان به خرج می‌دهد و تا آن امر برای او وضوح نیابد به آن اقدام نمی‌کند، در مسئله ایمان که با سرنوشت و تمام وجود انسان گره خورده است، شک روا دارد و کار خود را در یک «خلأ معرفتی» صورت دهد؟


    منابع

    1. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۵، ص۳۷۸.