پیش نویس:حسنعلی نخودکی اصفهانی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Malekpor صفحهٔ کاربر:Hosseiney4030/صفحه تمرین4 را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به پیش نویس:حسنعلی نخودکی اصفهانی منتقل کرد)
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
عبدالکریم حائری کیست؟
حسن‌علی نخودکی اصفهانی کیست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
حسن‌علی اصفهانی معروف به نخودکی (۱۲۴۱ اصفهان — ۸ شهریور ۱۳۲۱هجری شمسی، مشهد) فقیه، فیلسوف و از عارفان شیعه در سده ۱۴ بود. وی در سال‌های پایانی عمر، در روستایی به نام نخودک در نزدیکی مشهد سکونت داشت و به همین دلیل او را به حسن‌علی نخودکی نام بردند. حسن‌علی مقدادی اصفهانی (نخودکی) فرزند علی‌اکبر مقدادی اصفهانی در خانواده‌ای مذهبی، متولد شده و زندگی پر افتخاری را برای خود ایجاد کرد. او از عالمان شیعی بوده و کمک بسیاری در رساندن معارف دینی به دست آیندگان کرده‌اند.
{{درگاه|حوزه و روحانیت}}
{{درگاه|حوزه و روحانیت}}


عبدالکریم حائری یزدی (۱۲۷۶–۱۳۵۵ق) معروف به آیت‌الله مؤسس از مراجع تقلید شیعه، بنیانگذار و زعیم حوزه علمیه قم از سال ۱۳۰۱ش تا ۱۳۱۵ش بود. حائری سال‌های طولانی در حوزه علمیه کربلا، سامرا و نجف تحصیل کرد. او در سال ۱۳۳۳ق/۱۲۹۳ش برای همیشه به ایران بازگشت و در ابتدا به اداره حوزه علمیه اراک مشغول شد. آیت‌الله حائری در سال ۱۳۴۰ق (۱۳۰۱ش) به دعوت عالمان قم، به آن شهر رفت و با شکل‌دادن به حوزه علمیه قم و بر عهده گرفتن ریاست آن، در قم ماندگار شد.
== ولادت ==
حاج شيخ حسن‌علی فرزند علی‌اكبر فرزند رجب‌علی مقدادی اصفهانی(ره) در سال ۱۲۷۹ در نيمه ماه ذی‌القعده، در خانواده‌ای متدين، چشم به جهان گشود. اين ولادت خجسته، مرحوم ملا‌ علی‌اكبر را كه از دوستان مرحوم محمدصادق درويش تخت پولادی و از عارفان صاحب نفس بود، بی اندازه خوشحال كرد؛ زيرا آن مرد خدا مدت‌ها آرزوی داشتن پسری را داشت و با خود عهد كرده بود كه به زيارت معصومين(ع) مشرف و در آن جا متوسل شود تا خداوند به او پسری عنايت كند. اين سفر انجام شد و ملا علی‌اكبر به آرزوی خود رسيد. پدر نام فرزند را به توصيه و سفارش مرادش، حاجی صادق حسن‌علی انتخاب کرد.  


حائری در دوران ریاست حوزه قم بیش از هر چیز به برنامه‌ریزی برای تثبیت و پیشرفت حوزه می‌اندیشید. تحول در روش‌های آموزش در حوزه، تخصصی شدن ابواب فقه، توسعه دامنه معلومات دانش‌پژوهان حوزه، حتی آموزش زبان‌های خارجی، و به‌طور خلاصه تربیت محقق و مجتهد، از برنامه‌های او بود.
== مرحوم ملا علی‌اكبر نخودکی (پدر) ==
حسن‌علی در خانواده‌ای متقی و زاهد پرورش يافت. پدر وی، مرحوم ملا علی‌اكبر، مردی پرهيزگار دوستدار اهل علم و ملازم مردان حق و عارفان بزرگی چون حاج محمدصادق تخت پولادی بود. او بر اثر مشاهده كراماتی از حاج محمدصادق در مورد همسرش و افزايش شير در سينه او، تا آخر عمرش از ارادتمندان ويژه مرحوم حاج محمدصادق گرديد و مدت ۲۲ سال در خدمت او بود و شب‌های دوشنبه و جمعه نزد او می‌رفت و در تخت پولاد با او به عبادت و رياضت‌ می‌پرداخت.


== تولد ==
اين پدر بزرگوار، نيمی از آنچه، از راه كسب و كار به دست می‌آورد، در اختيار حاج محمدصادق می‌گذاشت و همراه او به نیازمندان كمک می‌رساند. از ديگر افتخارات ملا علی‌اكبرـ پدر مرحوم شيخ حسن‌علی ـ كه بعدها آن فرزند خلف و صالح با عشق و علاقه آن را دنبال كرد، خدمت به سادات و فرزندان حضرت زهرا(س) بود.
سال ۱۲۶۷ هجری ق. در روستای «مهرجرد» یزد در خانه مردی پاکدل و پرهیزکار به نام «محمد جعفر» کودکی پا به عرصه حیات گذاشت و عبدالکریم نام گرفت.<ref>مجله حوزه، ش ۱۲، سال ۶۴؛ فصلنامه یاد، ش ۴، سال ۶۵.</ref> وی دوران کودکی را در دامان پر مهر مادری سپری کرد تا به شش سالگی رسید. در آن روزگار که عبدالکریم بایستی پایش به مکتب باز می‌شد در مهرجرد از مدرسه و مکتب خبری نبود و کودکانی که بزرگ می‌شدند به دنبال کار و حرفه پدران خود رفته، بهار عمرشان را در مزارع سپری می‌کردند. اما عبدالکریم که گویی سرنوشتی جز این داشت مورد لطف الهی قرار گرفت و خیلی زود وسیله درس و دانش‌اندوزی برایش فراهم شد.


== آغاز تحصیل ==
مرحوم ملا علی‌اكبر، در تربيت و پرورش فرزندش، نهايت دقت و تلاش را به عمل آورد. وی فرزندش را از همان كودكی در هر سحرگاه كه خود برای عبادت و شب‌ زنده‌داری بر می‌خاست، بيدار می‌كرد تا او لذت مناجات، نماز، دعا و راز و نياز را از همان سال‌های كودكی بچشد و ذكر و ياد خدا، شيره جانش شود. اين پدر شايسته، فرزندش را از هفت سالگی نزد حاج محمدصادق تخت پولادی برد و تربيت و تهذيب وی را به او واگذار كرد.  
«روزی یکی از بستگانش به نام محمد جعفر معروف به (میرابوجعفر) - که خود عالم و در کسوت روحانیّت بود - به مهرجرد آمد و (در دیدار نخست) آثار استعداد و پرتو نبوغی خارق‌العاده را در سیمای این کودک مشاهده نمود و این بود که تحصیل عبدالکریم را عهده‌دار شد و در همین سفر با رضایت پدر و مادرش، او را به اردکان برد و به مکتب سپرد.»<ref>یادداشتهای مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری (فرزند بزرگ ایشان).</ref>


عبدالکریم، در این شهر نا‌آشنا چندین سال در رفت‌و‌آمد بود. روزها در درس استادان حاضر می‌شد و شبها در خانه میر ابوجعفر به سر می‌برد و گاهی در شبهای جمعه به منظور دیدار با پدر و مادر راه مهرجرد را پیش می‌گرفت. عبدالکریم هر چند با رحلت پدر مدتّی از تحصیل بازماند امّا این فراق از مکتب چندان طول نکشید و دیگر بار شوق مدرسه و مکتب، قرار از کف اختیار او ربود و عشق به معارف قرآن در دلش جوانه زد و این بار راه حوزه علمیّه یزد را در پیش گرفت.
مرحوم حاج شيخ حسن‌علی تا يازده سالگی كه استادش وفات يافت، در خدمت او بود. فرزند مرحوم شيخ حسن‌علی در اين باره می‌نويسد:«پدرم از همان كودكی زير نظر حاجی به نماز و روزه و انجام مستحبات و نوافل شب و عبادت پرداخت و تا يازده سالگی كه فوت آن مرد بزرگ اتفاق افتاد، پيوسته مورد لطف و مرحمت خاص مرشد و استاد خود بود...<ref>مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی‌نشان‌ها, ج۱، ص۱۶.</ref>».


== حوزه یزد ==
در آن دوران (اواخر قرن سیزدهم) یزد حوزة علمی پر رونقی داشت. پنج مدرسة علوم دینی در این شهر، بخش عمده‌ای از دانشجویان علوم اسلامی را در خود جای داده بود و دانشمندان بزرگی که تربیت یافتة حوزة پر آوازه نجف و شاگردان شیخ بزرگ انصاری و میرزای شیرازی بودند، در آنجا به تدریس علوم مختلف اسلامی اشتغال داشتند.


«در میان مدرسه‌های مختلف علوم دینی، مدرسه بزرگ (و زیبای) «محمدتقی خان» از معروف‌ترین آنها به‌شمار می‌رفت.»<ref>تاریخ یزد، عبدالحسین آیتی، ص ۴۲۸.</ref> که بسیاری از درسهای دورة سطح و خارج در آنجا تدریس می‌شد. عبدالکریم جوان، در چنین جوّ معنوی وارد دارالعبادة یزد گردید و در مدرسة محمدتقی خان سکنی گزید و سالها با شور و اشتیاق فراوان در پای درس استادان بزرگ به تحصیل علوم اسلامی پرداخت.
== آغاز تحصيلات ==
شيخ حسن‌علی، تحصيل علم و دانش را همراه با سير و سلوک معنوی و تهذيب اخلاق، از همان اوایل كودكی، تحت نظارت پدر و مرحوم حاج محمدصادق تخت پولادی شروع كرد. وی در زادگاهش، اصفهان، مقدمات و ادبيات عرب را فرا گرفت. فقه، اصول، منطق و فلسفه را در همان شهر نزد استادان بزرگ آن عصر آموخت و در سال ۱۳۰۴ ق. پس از زيارت مرقد امام رضا(ع) برای ادامه تحصيلات، راهی نجف اشرف شد. تحصيلات عالی فقه، اصول و عرفان را در آن شهر نزد سرآمدترين استادان گذراند و در سال ۱۳۱۱ ق. دوباره از نجف اشرف راهی ايران شد و در مشهد مقدس، در مدرسه «حاج حسين» و «فاضل خان» اقامت کرد او در حجره‌ای در صحن عتيق، به رياضت و عبادت مشغول شد و بيش از يک‌سال، هر شب ختمی از قرآن مجيد در حرم رضوی داشت و روزها به كسب علم و تدريس و تربيت شاگردان مشغول بود. اقامت وی در شهر مشهد، چهار سال به طول انجاميد و در سال ۱۳۱۵ ق. دوباره به اصفهان بازگشت و از آن جا راهی نجف اشرف شد و تا سال ۱۳۱۸ ق. در آن جا ماند. در سال ۱۳۱۹ ق. به اصفهان و سپس به شيراز سفر كرد و در آن جا عصرها به فراگيری كتاب قانون ابن‌سینا نزد طبيب مشهور عصر، حاج ميرزاجعفر طبيب پرداخت و صبح ها نيز در مطب آن طبيب بزرگ به مداوای مريضان و نسخه نويسی مشغول بود.<ref>مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی‌نشان‌ها, ج۱، ص۲۳ الی ۳۰.</ref>


== شوق دیدار ==
== جامعيت علمی ==
هنوز بیش از ۱۸ بهار از عمر عبدالکریم سپری نگردیده بود که شوق دیدار عتبات در دل وی جوشیدن گرفت و راهی سرزمین عراق شد. چهار شهر مذهبی عراق (نجف، کربلا، کاظمین و سامرّا) که فرزندان پیامبر خدا را میزبان هستند و خاکشان وجود پاک امامان بزرگوار ما را در آغوش خود کشیده است، عتبات می‌گویند.
شيخ حسن‌علی اصفهانی بر اين باور بود كه بعد از علم توحيد و ولايت و احكام شريعت كه تحصيل آن واجب است، بايد به تحصيل دانش های ديگر پرداخت؛ چون جهل، در هر دانشی ناپسند است و مراد از حرمت برخی از علوم و فنون، به كار گرفتن آن‌هاست و نه آموزش آن‌ها. وی فقه، تفسير، هيئت و رياضيات را به طلبه‌ها می‌آموخت؛ ولی فلسفه و علوم الهی را به اين شرط درس می‌داد كه ابتدا طلبه با اخبار معصومين(ع) آشنا باشد و در تزكيه نفس بكوشد؛ چون به نظر وی، برخی از مشكلات حكمت و فلسفه، با مكاشفه ميسر است و اگر برخی شرايط مكاشفه در طالب علم نباشد، تحصيل آن بر وی نارواست و ممكن است او را از جاده شريعت منحرف كند. وی درباره فراگيری علم اصول گفت: «قسمتی از اين علم واجب و بسياری از آن اتلاف عمر است».<ref>مجله حوزه, سال اول, شماره ۱۱, نشان از بی‌نشان‌ها, ج۱, ص۱۱.</ref>


او به همراه مادر خویش با کاروان زیارتی راهی آنجا شد و بی‌درنگ به حلقه دانشوران و عالمان بزرگی که گرداگرد امامان را گرفته بودند، پیوست. عبدالکریم ابتدا چند سالی در حوزة علمیة کربلا در محضر آیة الله فاضل اردکانی بود و پس از آن با راهنمایی استادش به حوزه علمیه سامرّا و به محضر میرزای بزرگ شیرازی شتافت.
== استادان ==


== در حوزه سامرا ==
* مرحوم حاج محمدصادق تخت پولادی خاتون آبادی
میرزای شیرازی در آن زمان مرجع وقت و در رأس حوزه علمیه سامرا بود. وی از آنجا که به علم و معنویت آیت الله اردکانی احترام زیادی می‌گذاشت شیخ عبدالکریم را مورد توجه قرار داد. می‌گویند وقتی نامه فاضل اردکانی را خواند رو به عبدالکریم کرد و فرمود: «من به شما اخلاص پیدا کردم».<ref>آیت الله مؤسس، کریم جهرمی، ص ۳۱، به نقل از یادداشتهای مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری.</ref> از همین رو آن طلبه جوان و پرتلاش را در منزل خود جای داد.
* آخوند ملا محمد كاشی
* جهانگير خان قشقایی
* حاج سيد سينا
* حاج سيد مرتضی كشميری
* حاج سيد محمد طباطبایی فشارکی
* ملا اسماعيل قره‌باغی
* حاج محمد‌علی‌ فاضل
* آقا مير سيد علی حائری يزدی
* حاج آقا حسين قمی
* آقا سيد عبدالرحمن مدرس
* آقا سيد جعفر حسينی قزوينی
* مرحوم حاج ميرزاجعفر طبيب


آیت الله حائری پس از اینکه به مقام اجتهاد نایل گشته بود از این دروان به نیکی یاد کرده، از خانه میرزا خاطراتی را این گونه نقل می‌کند:
== تدريس ==
با اين كه شيخ حسن‌علی اصفهانی را از عالمان بزرگ زمان خود دانسته‌اند، بسياری از علوم را نزد فقها و عرفای بزرگ تحصيل كرد. اما به دليل توجه زياد مردم و بيماران به او، می‌توان گفت او خود را وقف خدمت به مردم و درمان بيمارانشان كرده است. يكی از شاگردان او


«سرداب خانه میرزا هم محل مطالعه‌ام بود و هم محل استراحتم و در ماه مبارک رمضان سحری را نیز در آنجا می‌خوردم امّا برای افطار به خانه میرزا باز نمی‌گشتم، بلکه به علت گرمای طاقت فرسای هوا، به سوی فرات رفته، آب مفصلی می‌خوردم و شنا می‌کردم.»<ref>آیت الله مؤسس، کریم جهرمی، ص ۳۰، به نقل از یادداشتهای مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری.</ref>
آيت‌الله مرواريد می‌گويد:«هر روز در جلوی منزل او و حتی در محل تدريس او، بيماران صف می‌كشيدند و از او دعا می‌خواستند و آن بزرگوار، هميشه با روی خوش با آن‌ها برخورد میكرد و گاه برای پيدا كردن نوعی از گياهان دارویی، به كوه‌ها و نواحی اطراف مشهد مقدس می‌رفت و كمتر در شهر بود و همين عامل و عوامل ديگر، سبب می‌شد كه نتواند به نحو دلخواه به تدريس علوم بپردازد؛ ولی با اين حال، تا آنجا كه فرصت داشته، به تدريس و پرورش شاگردانی‌ پرداخته است؛ اما به دليل شهرت او در استجابت دعا و مداوای بيماران، از شاگردان و كرسی تدريس او اطلاعات كمی در اختيار می‌باشد.<ref>به نقل از حجت‌الاسلام و المسلمين محمدعلی رحيميان فردوسی.</ref>


شیخ عبدالکریم در حوزه عملیه سامرا دوازده سال تمام به تحصیل علم پرداخت. او در این مدت. با همه رنج‌ها و مشقت‌ها ساخت و فارغ از هر گونه اشتغال دیگری با دلی پرامید، به آینده روشن خویش چشم می‌دوخت و سرانجام نیز به کمالات علمی و معنوی نائل گشت.
== آثار ==


== در محضر استادان ==
* ترجمه و تصحيح كتاب صلاه فيض كاشانی‌
گذشته از اراده محکم و تلاش خستگی ناپذیر شیخ عبدالکریم در راه تحصیل دانش، استادان پرمایه نیز در شکل‌گیری شخصیت علمی و معنوی او نقش اساسی ایفا می‌کردند.
* تعليقاتی بر تذكره المتقين شيخ محمد بهاری همدانی
* رسائلی در توحيد، خداشناسی، امامت، معرفت نفس، عقل، عشق و ... .


وی در سال‌هایی که در حوزه علمیه سامرا حضور داشت از خرمن دانش فقهای بزرگی چون آیت الله سید محمد فشارکی، آیت الله نوری، که هر یک از ستاره‌های درخشان آسمان فقاهت به‌شمار می‌رفتند. خوشه علم و معنویت چید.
== كرامات ==
يكی از دلايل عمده مشهور شدن حاج شيخ حسن‌علی اصفهانی، كرامات بی‌شمار وی بوده است كه خاص و عام به طور مستقيم شاهد آن بوده‌اند.


== اقامت در کربلا ==
آيت‌الله مرعشی نجفی در كتاب «المسلسلات فی الاجازات» در اين باره می‌نويسد:
آیت الله حائری پس از رحلت میرزای شیرازی راهی نجف گردید و در آنجا رحل اقامت افکند اما به زودی دریافت که حوزه علمیه کربلا اکنون به وجود او نیاز بیشتر دارد. به همین سبب شهر امام مظلومان حسین ـ علیه السلام ـ را برگزید و راهی کربلا گردید.


کربلا که روزگاری حوزه علمیه معروف و باشکوهی داشت در آن روزها دیگر شکوه و رونق خود را از دست داده بود هیچ جنب و جوشی در مدرسه‌های علمیه به چشم نمی‌خورد و از تراکم طلاب مثل سالهای دوران تحصیل او خبری نبود.
«او در بين مردم به مستجاب الدعوه بودن شناخته شده بود و بسياری از حاجت مندان و بيماران به او پناه می‌بردند؛ پس او برای آن‌ها دعا می‌كرد يا برای آن‌ها دعاها و حرزهایی می‌نوشت و به اين وسيله، گرفتاری آن‌ها برطرف می‌شد و بيماران آ‌ن‌ها شفا می‌يافتند و با اين وجود، در كمال تواضع و فروتنی بود و هيچ ادعایی نداشت و نمونه بارز زاهدانی بود كه تنها به خدا توجه دارند و از امور دنیوی دور هستند<ref>المسلسلات في الاجازات, ج۲, ص۳۰۷.</ref>»


بارگاه مقدس حسینی نیز آرام و خالی از درس و بحث علمی، روزگار خود را تنها با زمزمه شیفتگان اهل بیت و زائران مشتاق ضریح حسین ـ علیه السلام ـ می‌گذراند. وی به موجب همین اوضاع تأسف بار حوزه علمیه، این شهر را انتخاب کرد و اینجا بود که او لقب حائری را برای خود برگزید با حضور اندک خود در حوزه علمیه، کربلا، غبار عزلت و فراموشی سال‌های گذشته را از چهره این شهر زدود و پس از سال‌ها آرامش و سکوت بار دیگر همهمه طلاب در مدارس پیچید و بارگاه امام حسین ـ علیه السلام ـ نیز با طنین افکندن بحث‌های علمی دانش پژوهان در آن، جلوه‌ای دیگر گرفت. آیت الله حائری در این مدّت دو درس عمده خارج اصول و فقه تدریس می‌کرد و باقی اوقاتش را در اختیار طلاب علوم دینی قرار داد و علاوه بر اینها، در مقام کسی که آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی مرجع تقلید شیعه احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده، پاسخگویی به مسائل دینی مردم را نیز بر عهده گرفت.
ميرزا عبدالرحمن مدرس، از اساتيد مرحوم شيخ حسن‌علی، درباره او چنين می‌نويسد:


== بازگشت به ایران ==
«حاج شيخ حسن‌علی بن علی‌اكبر، از اعلام بزرگوار و پاكان روزگار، نفس گرم جذابش هر مريضی را شفا و هر درد را دوا بود. در شهرهای خراسان، بلكه ساير از شهرهای ايران شهرتی بسزا داشت و گرفتاران و دردمندان از وضيع و شريف به آستانه او متوجه و فيضی می‌بردند و هنوز هم در محافل و مجالس وصف دستورات و انجيرهای دعا خوانده او كه شافی دردها بود و خانواده ما هم از آن نعمت مرزوق بودند، زبانزد خاص و عام است. مردم از همه طرف برای اخذ حوائج بدان مقام پناهنده می‌شدند و بسی از دردها كه دكتران حاذق از بهبود آن عاجز بودند، با نفس گرم خود شفا می‌داد<ref>تاريخ علمای خراسان, ميرزا عبدالرحمن مدرس, ص۲۵۲.</ref>»
آیت الله حائری در اواخر سال ۱۳۳۲ هجری ق. وقتی ماجراجویی انگلیس در عراق شدت گرفت و دامنه آشوب به شهر کربلا نیز کشیده شده به دعوت مردم اراک عزم سفر به ایران کرد. و تا سال ۱۳۴۰ که عازم قم شد در کنار مردم این دیار و در خدمت حوزه علمیه شهر اراک بود. گویند در این ایام امام خمینی (ره) جوانی بیست ساله بود که با شنیدن آوازه حوزه علمیه شهر اراک، از عزیمت به حوزه اصفهان صرف نظر کرد و به سوی اراک شتافت و تا انتقال این حوزه به شهر مقدس قم از حوزه دانش و معرفت این مرد بزرگ بهره‌ها جست.<ref>فصلنامه یاد، ش ۱۷.</ref>


آیت الله حائری به مدت هشت سال در این حوزه پرشکوه بر مسند تدریس تکیه زد و در کنار مسئولیت سنگین مرجعیت از پرورش و شکوفایی استعدادهای طلاب جوان نیز لحظه‌ای غافل نبود و به موجب اهمیت فوق‌العاده به این امر صدها جوان پاک طینت دیگر را که امید آن می‌رفت همه در زمره مراجع بزرگ بشمار آیند در دامان پر مهر و محبت پدرانه خود پرورش داد.
كرامات حسن‌علی نخودکی، هم از حيث كميت و هم از حيث كيفيت، قابل توجه است و اين عنايات، شامل بزرگان، علما، استادان و شاگردان و عموم مردم، به ويژه سادات بوده است.


== قم شهر فضیلت ==
== ويژگی‌های اخلاقی ==
قم از بزرگترین شهرهای مذهبی جهان تشیّع به‌شمار می‌آید که از روزگاران نخست تولد تشیع در ایران، به مرکزیت شیعه شهرت داشته و تاکنون نیز مرکزیت خود را در دانش و بینش اسلامی و تصمیم‌گیری درباره حوادث سیاسی و اجتماعی حفظ کرده است. این شهر همانند شهرهای نجف و کربلا در سال‌های پس از ظهور اسلام ایجاد گردید و با ورود دختر امام موسی کاظم ـ علیه السلام ـ و بعدها به سبب وجود بارگاه عظیم آن حضرت به عظمتش افزوده شد و مورد توجه مشتاقان اهل علم و ایمان قرار گرفت.


قم تاریخ درخشانی در خصوص برپایی حوزه علمیه و پایگاه دینی مردم دارد. اولین کسانی که در این شهر برای تأسیس حوزه علمیه قیام کردند محدثان و روایت‌کنندگان قبیله اشعری بودند که از یاران امامان معصوم (ع) به‌شمار می‌رفتند.
=== خدمت به مردم ===
در نظر مردان الهی و عالمان ربانی و به ويژه شيخ حسن‌علی اصفهانی، خدمت به مردم و برآوردن حاجات آنان و تواضع و فروتنی‌ در برابر آنان، از عالی‌ترين مصادیق عبادت خدا به شمار می‌رود. هيچ‌گاه در خانه شيخ حسن‌علی به روی بيماران، گرفتاران و مستمندان بسته نمی‌ماند و از اينكه مردم وقت و بی‌وقت برای حل مشكلات خود به منزل شيخ مراجعه می‌كردند، چهره درهم نمی‌كشيد و حتی غير مسلمانان از الطاف او برخوردار بودند و برای برآورده شدن حاجات خود به او متوسل می‌شدند.


سپس ظهور شخصیت‌های بزرگی چون شیخ کلینی و شیخ صدوق و پس از آن‌ها رو آوردن شیعیان علوی بدین حوزه بر او نقش افزود. اما  این شهر روزگاری نیز خالی از عالمان بوده و از قرن ششم هجری تا دوران صفویه چندان رونقی نداشته و بر حجره‌های مدارس آن گرد غربت و تنهایی نشسته بود.
فرزند وی در اين باره می‌نويسد:«مرحوم پدرم حاج شيخ حسن‌علی اصفهانی‌ در كليه ساعات روز و شب، برای رفع حوائج حاجتمندان و درماندگان، آماده بودند. روزی عرضه داشتم: خوب است برای مراجعه مردم، وقتی مقرر بشود. فرمود: پسرم! ليس عند ربنا صباح و لامساء؛ آن كس كه برای رضای خدا، به خلق خدمت می‌كند، نبايد كه وقتی معين كند.


«در اوایل قرن یازدهم هجری ق. چند سالی شخصیت‌های بزرگی چون صدرالدین شیرازی، فیاض لاهیجی و فیض کاشانی و بعدها میرزای قمی در مدارس این شهر به بحث و انتشار علوم اسلامی در فقه، تفسیر کلام، فلسفه و عرفان پرداختند.»<ref>ر. ک. آشنایی با حوزه‌های علمیه شیعه، سیّد حجه موحّدی ابطحی، ج ۱، ص ۲۹۱.</ref> و با تشکیل جلسات پرشکوه علمی مدتی کور سوی دانش را در این شهر روشن نگه‌داشتند. اما پس از آن تا روزی که آیت‌الله حائری پا به این شهر می‌گذارد وضع حوزه‌های علمیه همچنان اسفبار و مدت‌ها عظمت گذشته آن فراموش شده بود.
پدرم در ابتدای شب‌ها پس از انجام فريضه، به نگارش پاسخ نامه‌ها و انجام خواسته‌های مراجعان مشغول و سپس مدتی به مطالعه می‌پرداختند. از نيمه‌های شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذكر و نوافل و تعقيبات سرگرم بودند. پس از طلوع خورشيد، اندكی استراحت می‌فرمودند و بعد از آن تا ظهر به ملاقات و گفتگو با مراجعان و تهيه و ساخت دارو برای بيماران می‌نشستند و بالاخره عصرها برای تدريس به مدرسه می‌رفتند و پس از آن نيز به پاسخ‌گویی و رفع نيازمندی محتاجان و گرفتاران مشغول بودند<ref>مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی‌نشان‌ها, ج۱, ص۲۳ـ۲۴.</ref>»


آیت‌الله حائری پیش از آن‌که از طرف اهالی قم به این شهر دعوت شود یک بار در سال ۱۳۳۲ هجری ق. در سفری که به مشهد رضوی رفت، از قم نیز دیدن کرده و چند شبی را در کنار حرم حضرت فاطمه معصومه (ع) گذرانده و اوضاع مدارس دینی را از نزدیک مشاهده نموده بود. مدرسه فیضیه را دیده بود که حجره‌های پرغوغای دیروزش اکنون خالی از همهمه محصلان علوم دینی شده و بر قفسه‌های کتاب گرد فراموشی نشسته است. انگار هیچ‌گاه زمزمه دانش پژوهان اسلامی در فضای قم طنین انداز نبوده است! مدرسه بزرگ «دارالشفا» را دیده بود که سالن‌های درس و بحث آن اکنون محل اسکان فقرای شهر یا زائران شده است «و بعضا کسبه اطراف حرم از حجره‌هایش به عنوان انبار اجناس استفاده می‌کردند.» و از همه غمناک‌تر حال و روز طلاب جوانی بود که به علت محروم بودن از استادان چیره‌دست و نبود نظم با چهره‌های افسرده، عمر خود را به بیهودگی می‌گذرانیدند و در آن حجره‌های تاریک و غبار گرفته با مباحثات سطحی، روزگار سپری می‌کردند.
او هميشه به دوستان و نزديكان توصيه می‌كرد كه خدمتگزار مردم باشند و برای حل گرفتاری به فقرا صدقه بدهند يا چيزی نذر كنند؛ از جمله در جواب نامه آنان كه از او توصيه‌ای می‌خواهند، با بيان حكايت‌هایی از زندگی عيسی(ع) و روايتی از وصايای مولا علی‌(ع) به فرزندش امام حسن‌(ع) آن‌ها، را به خدمت مردم سفارش می‌نمايد.<ref>مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی‌نشان‌ها, ج۱, ص۱۰۶.</ref>


گویند ایشان پس از آنکه از نزدیک اوضاع اسفبار مدارس علمی این شهر را دید، بسیار ناراحت و افسرده خاطر قم را ترک کرد و اطرافیانش بارها از او شنیدند که می‌گفت: «چه می‌شد اگر حوزه علمیه قم سر و سامان می‌گرفت!».
=== خدمت به سادات ===
شيخ حسن‌علی و پدر بزرگوارش، خود را وقف خدمت به اهل‌بيت پيامبر(ص) و فرزندان آنان كرده بودند، به طوری كه از حكايات زندگی آن عالم ربانی فهميده می‌شود، او نسبت به خدمت به سادات، تلاش ويژه‌ای داشته است؛ به طوری كه در آخرين روز عمر خويش، در وصيت خود چنين فرمود: «بدان كه انجام امور مكروه، موجب تنزل مقام بنده خدا می‌شود و به عكس اتيان، مستحبات، مرتبه او را ترقی می‌بخشد. بدان كه در راه حق و سلوک اين طريق، اگر به جایی رسيده‌ام، به بركت بيداری شب‌ها و مراقبت در امور مستحب و ترک مكروهات بوده است؛ ولی اصل و روح اين اعمال، خدمت به ذراری‌ ارجمند رسول اكرم(ص) است.»


آیت‌الله حائری در اواخر زمستان ۱۳۰۰ هجری ش. (۲۲ رجب ۱۳۴۰ ق) بود که با فرزند بزرگش حاج شیخ مرتضی حائری به همراه آیت‌الله محمدتقی خوانساری به قصد اجابت دعوت مردم، از اراک به سمت قم حرکت کردند و در میان انبوه جمعیت استقبال کننده وارد شهر قم شدند.
سپس فرزندش را به ادای نمازهای يوميه در اول وقت و تلاش در انجام حوائج مردم سفارش كرده،


== تأسیس حوزه ==
می‌گويد:«سوم آن‌كه سادات را بسيار گرامی و محترم شماری و هر چه داری، در راه ايشان صرف و خرج كنی و از فقر و درويشی در اين كار پروا منمایی».<ref>مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی‌نشان‌ها, ج۱, ص۳۱.</ref>
تأسیس حوزه علمیه قم چیزی بود که زمزمه آن قرن‌ها پیش از حوزه علمیه نجف شروع شده بود و ریشه در روایات امامام معصوم (ع) داشت امام صادق (ع) در قرن دوم هجری قمری به یاران خود درباره شهر قم و مرکزیت این شهر برای دانش اسلامی چنین فرموده بود:


زود باشد که کوفه روزگاری از مؤمنان خالی گردد و دانش در آن ناپدید شود و به شهری که آن را «قم» گویند ظاهر شود و معدن اهل علم و فضل شود.<ref>گنجینة دانشمندان، ج ۱، ص ۳۲.</ref>
=== زهد و ساده زيستی ===
يكی از جلوه‌های بارز شخصت شيخ حسن‌علی، زهد و بی‌اعتنایی نسبت به دنيا و مظاهر دنیوی بوده است.


حضور آیت‌‌الله حائری در قم این نوید امامان بزرگوار شیعه را که همواره زبان به زبان نقل شده و در ذهن شیعیان جای گرفته بود. تحقق می‌بخشید.
وی‌ از مناصب دنيوی دوری می‌كرد و پيوسته به ياران و دوستان سفارش می‌كرد كه از اين مناصب پرهيز كنند و از دست دادن آن را مهم ندانند.


اوایل بهار ۱۳۰۱ ش، پس از دو ماه اقامت آیت‌الله حائری در شهر قم، در منزل آیت‌الله پایین شهری، جلسه‌ای از طرف علما، بازاریان و کسبه تهران تشکیل شد که بزرگانی از فقهای قم چون آیة الله بافقی، آیة الله کبیر وآیة الله فیض در آن شرکت داشتند. در این جلسه، گفتگو پیرامون حوزة علمیة قم، ساعتها به درازا کشید و سرانجام نظر نهایی به آیة الله حائری محوّل شد.
هجرت او به شهرهای مختلف ـ به ويژه در دوران جوانی ـ حكايت از آن دارد كه او از تعلقات دنيوی آزاد بوده است. او پيوسته از دنيا طلبان و شيفتگان دنيا و از آن دسته عالمانی كه دين را وسيله كسب افتخارات دنيوی قرار می‌دادند و از مردمی كه برای رسيدن به مقاصد خود در اطراف چنين كسانی جمع می‌شدند، گله و شكايت داشته، و راه خود را از آن‌ها جدا می‌دانست.


همة علما و بزرگان علم و معرفت قبول این امر مهم را به آیة الله حائری اصرار کردند ونیز بسیاری از بازاریان و کسبه در تأمین مالی حوزه اعلام آمادگی نمودند. آیة الله حائری ابتدا بر این عقیده بود که بزرگان قم خود این کار را انجام دهند و از عهدة این امر خطیر نیز برخواهند آمد. امّا چون اصرار بی حد علما را مشاهده کرد تکلیف را بر عهدة خود ثابت دید و این نکته را بیان فرمود: «استخاره خواهیم کرد آیا صلاح است در قم مانده، به فضلا و محصلین حوزة اراک که انتظار بازگشت مرا دارند، بنویسم به قم بیایند یا نه؟».
او عامل عمده سعادت و خوشبختی انسان را تقوی می‌دانست و می‌فرمود: «بالتقوي بلغنا ما بلغنا». اگر در اين راه، تقوی نباشد، رياضت‌ها و مجاهدت‌ها جز خسران، ثمری ندارند و نتيجه‌ای جز دوری از درگاه حق تعالی نخواهند داشت. اگر آدمی يک اربعين به رياضت بپردازد، اما يک نماز صبح از او قضا شود، نتيجه آن اربعين هباء منثورا خواهد گرديد.<ref>مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی‌نشان‌ها, ج۱, ص۳۱.</ref>وی در جواب يكی از دوستان و ارادتمندان می‌نويسد:«مادام كه چشم بر اين متاع بی‌قدر و اين دنيای‌ پست، دوخته‌داری، بدان كه معامله تو با زيان همراه و اساس معنويت همعنان تباهی است، و روی تو در قيامت عبوس خواهد بود و گمان مبر كه زيركانه عمل می‌كنی؛ پس از اين خانه هلاكت، پهلو تهی كن و روی به سوی خانه آخرت نما تا روی تو خرم گردد و ديده‌ات به سوی پروردگار ناظر و روشن شود<ref>مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی‌نشان‌ها, ج۱, ص۱۱۰.</ref>»


وی صبح روز بعد، پس از آنکه نماز صبح را به پایان رساند در حرم حضرت معصومه علیهما السلام به دعا و نیایش ایستاد و به قرآن روی آورد. نقل است که آیة الله حائری به قرآن استخاره نمی‌کرد و می‌فرمود من درست نمی‌فهمم مثلاً «یسبح له ما فی السموات و الارض، نسبت به موضوع استخاره خوب است یا بد». اما در مورد ماندن در قم به قرآن استخاره کرد و خود را به مشیّت الهی سپرد، که آیه‌ای زیبا و مناسب حالش «... وَ أْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ»<ref>سوره یوسف، آیه ۹۳؛ یعنی «پدر: و همه کسان خود را نزد من بیاورید».</ref> خط مشی آینده او را ترسیم نمود و آیة الله حائری را مصمّم ساخت حوزة علمیّه قم را سامان داده، شاگردان خود را از اراک به این شهر فرا خواند.<ref>گنجینة دانشمندان، ج ۱، ص ۲۸۷.</ref>
== وفات ==
 
شيخ حسن‌علی اصفهانی نخودكی، پس از عمری خدمت به مردم و كسب مراحل عالی كمال، سرانجام در هفدهم شعبان سال ۱۳۶۱ ق. جهان فانی را وداع گفت و به ديار باقی شتافت. جمعيت زيادی از مردم ايران در شهرهای مختلف و شهر مقدس مشهد، در مرگ او به سوگ نشستند. او از جمله مردان بزرگی بود كه مقام مرگ اختياری را كسب كرده بود و دو ماه قبل از رحلتش، اطرافيان و فرزندش را از روز مرگش آگاه كرد و حتی يک بار قبل از تاريخ فوت، روح بلندش از بدن خارج شد؛ اما با توسل به امام رضا(ع) برای انجام برخی وصايا، دوباره حيات ظاهر يافت. او در روزهای آخر عمر، جز سادات، كسی ديگری را بر بالين خود راه نمی‌داد.
با اقامت گزیدن آیة الله حائری در قم بنیان حوزة عملیّه قم نیز نهاده شد و با گامهای بزرگی که ایشان برداشت این حوزه بتدریج رشد کرد و در ردیف بزرگترین حوزه‌های علمیّة جهان تشیّع درآمد.
 
اساسی‌ترین گام آیة الله حائری پس از تأسیس حوزه، تعمیر مدارس دینی و تغییر روش آموزشی بود که تحوّلی عظیم را در آنها به وجود آورد. و دوران نابسامان حوزة علمیّه قم که پس از میرزای قمّی وضع رقّت باری یافته بود، پایان گرفت. ابتکار آیة الله حائری پس از توجه دادن محصلان علوم دینی به ژرف نگری در درس و بحث علمی گزینش «هیئت ممتحنه» برای گرفتن امتحان از دروس حوزوی بود که امروز چنین روشی در آموزش و پرورش همة کشورها از ضروریات کار محسوب می‌شود.
 
شکوه و عظمت حوزة علمیّة قم از آغاز تا به امروز که بیش از هفتاد سال از شکل‌گیری آن می‌کذرد هر سال چشمگیرتر از گذشته در عرصه‌های مختلف، نمود داشته است و پرتو آثار وجودی‌اش افقهای جدیدی از دورترین نقاط عالم را درنوردیده است. این حوزه با شکوه گذشته از اینکه بزرگ‌ترین دانشگاه علوم اسلامی است در رشته‌های اعتقادات، فقه و حقوق، و عرفان، فلسفه، اقتصاد، تفسیر، کلام و …
 
پاسخگوی نیازهای اجتماعی، فرهنگی و فکری جامعه نیز بوده و هست و در این راه اندیشمندان و فرزانگان فراوانی در دامن خود پرورانده است و اکنون بیش از ۴۰ هزار دانشجوی علوم اسلامی از ایران و هزاران نفر از ۴۵ کشور اسلامی را در خود جای داده است.
 
به‌طور کلی حوزة علمیه در زمینه‌های مختلف فرهنگی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعی آثار و برکات فراوانی به جای گذاشت که می‌توان در یک‌کلام از آن، احیای عظمتهای فراموش شده این سرزمین تعبیر آورد. پس از تأسیس حوزة عملیّه قم بود که در کمترین زمان، روح بالندگی و تحرّک علمی و فرهنگی در بسیاری از شهرهای ایران نمایان گردید. پرورش یافتگان حوزة علمیّة قم به سایر بلاد سرازیر گشتند، و ده‌ها کتابخانه و مدرسة علوم دینی در سراسر کشور تأسیس شد. در آن روزگار که چند مدرسة دولتی ایران محدود به شاهزادگان و حکومتیان بود درگاه حوزه‌های علمیّة سراسر کشور، به روی فرزندان همة اقشار ملّت گشوده بود و حتی در دورترین نقاط کشور هم به همّت علمای اسلام آثار اسلامی انتشار می‌یافت و مکتبهای درسی رونق می‌گرفت و از هر خانة گلی در دل کوه‌ها و میان جنگلها هم صدای دلنشین قرآن بچه‌های مسلمان در آسمان این کشور طنین انداز می‌شد و روز به روز فرهنگ اسلامی و معارف تشیّع در ایران راه می‌یافت.
 
به برکت شکل‌گیری حوزة علمیّة قم در زمانی اندک فروغ درخشان آن به افقهای دور دست رسید.
 
وضع مدارس دیگر شهرستانها - نیز با گسیل شاگردان مکتب آیة الله حائری بدان مناطق - رو به بهبود گذاشت. و در خود شهر قم علاوه بر احیای مدرسه‌های علمیّه قدیمی چون، فیضیه، دارالشّفا، مؤمنیّه، خان، مدرسه‌های بزرگ دیگری نیز نأسیس شد که امروزه تعداد آنها «به بیش از ۷۰» مدرسه می‌رسد.<ref>آشنایی با حوزه‌های علمیه، ص ۱۲۸.</ref>
 
== آثار ==
در کنار همة تلاشهای خستگی ناپذیر آیة الله حائری آثار قلمی مهمی نیز از ایشان به یادگار مانده است که از آن میان می‌توان به کتابهای ذیل اشاره کرد:
 
# کتاب الصلوة - کتاب مفصّلی درباره مسائل نماز است.
# کتاب دور الاصول - این کتاب تقریرات درس آیة الله سید محمد فشارکی است.
گویند آیة الله محمدحسین کمپانی اصفهانی، صاحب کتاب گرانقدر «نهایة الدرایه فی شرح الکفایه» بحثهای درس خارج خود را مطابق با سرفصلهای همین کتاب پیش می‌برده و از مؤلف آن با عنوان «بعض الأجله» (یکی از مردان بزرگ) تعبیر می‌فرموده است.<ref>آیة الله مؤسس، ص ۱۰۳.</ref>
 
۳. کتابهای دیگر آیة الله حائری مجموعة رسائلی است که در ابواب مختلف فقهی مانند احکام ارث، احکام شیر دادن و مسائل ازدواج و طلاق به رشتة تحریر درآورده است.
 
شاگردان مکتب آیة الله حائری
 
آیة الله حائری در دوران زندگی پربار خود علاوه بر خدمات بسیار ارزشمند فرهنگی و اجتماعی به اسلام و مسلمانان، در مکتب خود فرزانگان و اندیشمندان بزرگی را تربیت کرد.
 
او که در دوران تدریس توجّه ویژه‌ای نسبت به شاگردان تشویق می‌نمود و مورد حمایت خویش قرار می‌داد و بدین ترتیب توانست شخصیّتهای بارزی را به جهان اسلام تقدیم دارد که از میان آنان می‌توان از آیة الله گلپایگانی، آیة الله العظمی آٌقای اراکی، آیة الله العظمی آقای مرعشی نجفی و صدها فرزانة دیگر نام برد.<ref>ر. ک. گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۲۹۰. (در این کتاب نام ۸۱ شاگرد آیت الله حائری ذکر شده است).</ref>


== ویژگی روحی ==
پيكر مطهرش روی دست هزاران نفر از ارادتمندان سوگوارش تا ده سمرقند تشييع شد و در آن جا برحسب وصيتش در آب روان غسل داده شد و سپس همراه با برپایی و راه‌اندازی دسته‌های بزرگ سينه‌زن تا حرم شهر رضوی تشييع گرديد و در صحن عتيق، كنار ايوان عباسی به خاک سپرده شد.
از خصوصیات بارز آیة الله حائری که سایر خصوصیات اخلاقی دیگر او را تحت الشعاع خویش قرار می‌داد، زهد و ساده زیستی و زندگی بی‌آلایش - قبل و پس از مرجعیّت - او بود. پای‌بندی او به طلبگی زیستن تا آخر عمر، از او تندیسی از زهد ساخته بود. او همواره خدا را شاکر بود که از همان اندک چیزی که در دست دارد می‌تواند به وضع فقرا رسیدگی کند. روزی یکی از بزرگان، عبای گرانقیمتی را به فرزندش هدیه کرد و آیة الله حائری چون از آن مطلع گردید با فرزندش به سخن نشست و با این جمله که «فرزندم، این عبا برای تو زیاد است» او را متقاعد ساخت که آن را فروخته، با پولش سه عبای متوسط برای خود و دو طلبة دیگر تهیه نماید.
 
در مقام زهد ایشان، همین بس که امام خمینی (ره) وقتی به یاوه گوییهای پسر رضاخان پاسخ می‌دهد. با اشاره به زهد آیة الله حائری چنین می‌فرماید:
 
«ما مفت خوریم! … مایی که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری ما از دنیا می‌رود، همان شب آقازاده‌های ایشان شام ندارند، مفت خوریم! یا آنها که بانکهای خارج را پر کرده‌اند و باز دست از مملکت برنمی‌دارند مفت خور نیستند!».<ref>صحیفه نور، ج ۱۶، ص ۹۲.</ref>
 
در جای دیگر حضرت امام (ره) در خصوص زندگی زاهدانه استاد معظم خود فرموده است:
 
«جناب استاد معظم و فقیه مکرّم حاج شیخ عبدالکریم یزدی حائری - که از سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۵۵ ریاست تامّه و مرجعیّت کامله قطر شیعه را داشت همه دیدیم که چه سیره‌ای داشت. با نوکر و خادم خود همسفره و هم غذا بود و روی زمین می‌نشست.»<ref>چهل حدیث، امام خمینی، ص ۹۷.</ref>
 
از دیگر ویژگیهای روحی آیة الله حائری اینکه اخلاق بسیار در معاشرت با مردم داشت وی کم حرف بود و با مردم با مهربانی و ملایمت رفتار می‌کرد و در برخورد با طلاب جوان حال و روحیّه آنها را مراعات می‌نمود و همواره چهره‌ای بشاش و بر لبهایش تبسّم داشت.
 
گاهی در دمادم سحر برای سرکشی و شناخت طلاب پرکار و سحرخیز، راهی مدارس می‌شد و در رفع مشکلات مالی و رفاهی آنان همواره تلاش می‌کرد. بارها می‌شد که به صاحبان مغازه‌های اطراف حرم مراجعه می‌کرد و بدهی طلابی را که از آنها جنس نسیه برده بودند، ادا می‌نمود.
 
== بردباری ==
صبر و بردباری یکی دیگر از خصوصیات روحی آیة الله حائری در مقابل مشکلات بود که از وی رادمردی پراستقامت ساخته بود. ایشان در مقابل حوادث و مسائل سیاسی در اوایل شکل‌گیری حوزه که مصادف با روی کار آمدن رضاخان پهلوی و به دنبال آن ماجرای کشف حجاب بود همواره صبر و بردباری را پیشة خود ساخت و حراست از حوزة علمیّة نوپا را که انهدام آن در رأس توطئة دشمنان دین بود، تلاش بسیاری نمود و همواره می‌فرمود: «من حفظ حوزه علمیه را اهم می‌دانم.» آیة الله حائری در ماجرای کشف حجاب بارها با رضاخان برخورد و ستیز نمود.
 
معروف است که: پس از ماجرای کشف حجاب و کشتار مسجد گوهرشاد ایشان هیچ‌گاه حال و روز خوشی نداشت و این اندوه را تا پایان عمر در دل داشت.
 
== وفات ==
آیة الله حائری پس از عمری تلاش و تحمل رنج و مشقت، در ۸۱ سالگی، در ۱۷ ذیقعده ۱۳۵۵ هجری ق (۱۳۱۵ هجری ش) به دیار ابدی شتافت و در جوار مرقد مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام به آغوش خاک سپرده شد.


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
| شاخه اصلی = تاریخ تمدن اسلامی
| شاخه اصلی = تاریخ
| شاخه فرعی۱ = مشاهیر
| شاخه فرعی۱ = تاریخ تمدن اسلامی
| شاخه فرعی۲ = عالمان دینی
| شاخه فرعی۲ = مشاهیر
| شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =عالمان دینی
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۹

سؤال

حسن‌علی نخودکی اصفهانی کیست؟

حسن‌علی اصفهانی معروف به نخودکی (۱۲۴۱ اصفهان — ۸ شهریور ۱۳۲۱هجری شمسی، مشهد) فقیه، فیلسوف و از عارفان شیعه در سده ۱۴ بود. وی در سال‌های پایانی عمر، در روستایی به نام نخودک در نزدیکی مشهد سکونت داشت و به همین دلیل او را به حسن‌علی نخودکی نام بردند. حسن‌علی مقدادی اصفهانی (نخودکی) فرزند علی‌اکبر مقدادی اصفهانی در خانواده‌ای مذهبی، متولد شده و زندگی پر افتخاری را برای خود ایجاد کرد. او از عالمان شیعی بوده و کمک بسیاری در رساندن معارف دینی به دست آیندگان کرده‌اند.

درگاه‌ها
حوزه-و-روحانیت.png


ولادت

حاج شيخ حسن‌علی فرزند علی‌اكبر فرزند رجب‌علی مقدادی اصفهانی(ره) در سال ۱۲۷۹ در نيمه ماه ذی‌القعده، در خانواده‌ای متدين، چشم به جهان گشود. اين ولادت خجسته، مرحوم ملا‌ علی‌اكبر را كه از دوستان مرحوم محمدصادق درويش تخت پولادی و از عارفان صاحب نفس بود، بی اندازه خوشحال كرد؛ زيرا آن مرد خدا مدت‌ها آرزوی داشتن پسری را داشت و با خود عهد كرده بود كه به زيارت معصومين(ع) مشرف و در آن جا متوسل شود تا خداوند به او پسری عنايت كند. اين سفر انجام شد و ملا علی‌اكبر به آرزوی خود رسيد. پدر نام فرزند را به توصيه و سفارش مرادش، حاجی صادق حسن‌علی انتخاب کرد.

مرحوم ملا علی‌اكبر نخودکی (پدر)

حسن‌علی در خانواده‌ای متقی و زاهد پرورش يافت. پدر وی، مرحوم ملا علی‌اكبر، مردی پرهيزگار دوستدار اهل علم و ملازم مردان حق و عارفان بزرگی چون حاج محمدصادق تخت پولادی بود. او بر اثر مشاهده كراماتی از حاج محمدصادق در مورد همسرش و افزايش شير در سينه او، تا آخر عمرش از ارادتمندان ويژه مرحوم حاج محمدصادق گرديد و مدت ۲۲ سال در خدمت او بود و شب‌های دوشنبه و جمعه نزد او می‌رفت و در تخت پولاد با او به عبادت و رياضت‌ می‌پرداخت.

اين پدر بزرگوار، نيمی از آنچه، از راه كسب و كار به دست می‌آورد، در اختيار حاج محمدصادق می‌گذاشت و همراه او به نیازمندان كمک می‌رساند. از ديگر افتخارات ملا علی‌اكبرـ پدر مرحوم شيخ حسن‌علی ـ كه بعدها آن فرزند خلف و صالح با عشق و علاقه آن را دنبال كرد، خدمت به سادات و فرزندان حضرت زهرا(س) بود.

مرحوم ملا علی‌اكبر، در تربيت و پرورش فرزندش، نهايت دقت و تلاش را به عمل آورد. وی فرزندش را از همان كودكی در هر سحرگاه كه خود برای عبادت و شب‌ زنده‌داری بر می‌خاست، بيدار می‌كرد تا او لذت مناجات، نماز، دعا و راز و نياز را از همان سال‌های كودكی بچشد و ذكر و ياد خدا، شيره جانش شود. اين پدر شايسته، فرزندش را از هفت سالگی نزد حاج محمدصادق تخت پولادی برد و تربيت و تهذيب وی را به او واگذار كرد.

مرحوم حاج شيخ حسن‌علی تا يازده سالگی كه استادش وفات يافت، در خدمت او بود. فرزند مرحوم شيخ حسن‌علی در اين باره می‌نويسد:«پدرم از همان كودكی زير نظر حاجی به نماز و روزه و انجام مستحبات و نوافل شب و عبادت پرداخت و تا يازده سالگی كه فوت آن مرد بزرگ اتفاق افتاد، پيوسته مورد لطف و مرحمت خاص مرشد و استاد خود بود...[۱]».


آغاز تحصيلات

شيخ حسن‌علی، تحصيل علم و دانش را همراه با سير و سلوک معنوی و تهذيب اخلاق، از همان اوایل كودكی، تحت نظارت پدر و مرحوم حاج محمدصادق تخت پولادی شروع كرد. وی در زادگاهش، اصفهان، مقدمات و ادبيات عرب را فرا گرفت. فقه، اصول، منطق و فلسفه را در همان شهر نزد استادان بزرگ آن عصر آموخت و در سال ۱۳۰۴ ق. پس از زيارت مرقد امام رضا(ع) برای ادامه تحصيلات، راهی نجف اشرف شد. تحصيلات عالی فقه، اصول و عرفان را در آن شهر نزد سرآمدترين استادان گذراند و در سال ۱۳۱۱ ق. دوباره از نجف اشرف راهی ايران شد و در مشهد مقدس، در مدرسه «حاج حسين» و «فاضل خان» اقامت کرد او در حجره‌ای در صحن عتيق، به رياضت و عبادت مشغول شد و بيش از يک‌سال، هر شب ختمی از قرآن مجيد در حرم رضوی داشت و روزها به كسب علم و تدريس و تربيت شاگردان مشغول بود. اقامت وی در شهر مشهد، چهار سال به طول انجاميد و در سال ۱۳۱۵ ق. دوباره به اصفهان بازگشت و از آن جا راهی نجف اشرف شد و تا سال ۱۳۱۸ ق. در آن جا ماند. در سال ۱۳۱۹ ق. به اصفهان و سپس به شيراز سفر كرد و در آن جا عصرها به فراگيری كتاب قانون ابن‌سینا نزد طبيب مشهور عصر، حاج ميرزاجعفر طبيب پرداخت و صبح ها نيز در مطب آن طبيب بزرگ به مداوای مريضان و نسخه نويسی مشغول بود.[۲]

جامعيت علمی

شيخ حسن‌علی اصفهانی بر اين باور بود كه بعد از علم توحيد و ولايت و احكام شريعت كه تحصيل آن واجب است، بايد به تحصيل دانش های ديگر پرداخت؛ چون جهل، در هر دانشی ناپسند است و مراد از حرمت برخی از علوم و فنون، به كار گرفتن آن‌هاست و نه آموزش آن‌ها. وی فقه، تفسير، هيئت و رياضيات را به طلبه‌ها می‌آموخت؛ ولی فلسفه و علوم الهی را به اين شرط درس می‌داد كه ابتدا طلبه با اخبار معصومين(ع) آشنا باشد و در تزكيه نفس بكوشد؛ چون به نظر وی، برخی از مشكلات حكمت و فلسفه، با مكاشفه ميسر است و اگر برخی شرايط مكاشفه در طالب علم نباشد، تحصيل آن بر وی نارواست و ممكن است او را از جاده شريعت منحرف كند. وی درباره فراگيری علم اصول گفت: «قسمتی از اين علم واجب و بسياری از آن اتلاف عمر است».[۳]

استادان

  • مرحوم حاج محمدصادق تخت پولادی خاتون آبادی
  • آخوند ملا محمد كاشی
  • جهانگير خان قشقایی
  • حاج سيد سينا
  • حاج سيد مرتضی كشميری
  • حاج سيد محمد طباطبایی فشارکی
  • ملا اسماعيل قره‌باغی
  • حاج محمد‌علی‌ فاضل
  • آقا مير سيد علی حائری يزدی
  • حاج آقا حسين قمی
  • آقا سيد عبدالرحمن مدرس
  • آقا سيد جعفر حسينی قزوينی
  • مرحوم حاج ميرزاجعفر طبيب

تدريس

با اين كه شيخ حسن‌علی اصفهانی را از عالمان بزرگ زمان خود دانسته‌اند، بسياری از علوم را نزد فقها و عرفای بزرگ تحصيل كرد. اما به دليل توجه زياد مردم و بيماران به او، می‌توان گفت او خود را وقف خدمت به مردم و درمان بيمارانشان كرده است. يكی از شاگردان او

آيت‌الله مرواريد می‌گويد:«هر روز در جلوی منزل او و حتی در محل تدريس او، بيماران صف می‌كشيدند و از او دعا می‌خواستند و آن بزرگوار، هميشه با روی خوش با آن‌ها برخورد میكرد و گاه برای پيدا كردن نوعی از گياهان دارویی، به كوه‌ها و نواحی اطراف مشهد مقدس می‌رفت و كمتر در شهر بود و همين عامل و عوامل ديگر، سبب می‌شد كه نتواند به نحو دلخواه به تدريس علوم بپردازد؛ ولی با اين حال، تا آنجا كه فرصت داشته، به تدريس و پرورش شاگردانی‌ پرداخته است؛ اما به دليل شهرت او در استجابت دعا و مداوای بيماران، از شاگردان و كرسی تدريس او اطلاعات كمی در اختيار می‌باشد.[۴]

آثار

  • ترجمه و تصحيح كتاب صلاه فيض كاشانی‌
  • تعليقاتی بر تذكره المتقين شيخ محمد بهاری همدانی
  • رسائلی در توحيد، خداشناسی، امامت، معرفت نفس، عقل، عشق و ... .

كرامات

يكی از دلايل عمده مشهور شدن حاج شيخ حسن‌علی اصفهانی، كرامات بی‌شمار وی بوده است كه خاص و عام به طور مستقيم شاهد آن بوده‌اند.

آيت‌الله مرعشی نجفی در كتاب «المسلسلات فی الاجازات» در اين باره می‌نويسد:

«او در بين مردم به مستجاب الدعوه بودن شناخته شده بود و بسياری از حاجت مندان و بيماران به او پناه می‌بردند؛ پس او برای آن‌ها دعا می‌كرد يا برای آن‌ها دعاها و حرزهایی می‌نوشت و به اين وسيله، گرفتاری آن‌ها برطرف می‌شد و بيماران آ‌ن‌ها شفا می‌يافتند و با اين وجود، در كمال تواضع و فروتنی بود و هيچ ادعایی نداشت و نمونه بارز زاهدانی بود كه تنها به خدا توجه دارند و از امور دنیوی دور هستند[۵]»

ميرزا عبدالرحمن مدرس، از اساتيد مرحوم شيخ حسن‌علی، درباره او چنين می‌نويسد:

«حاج شيخ حسن‌علی بن علی‌اكبر، از اعلام بزرگوار و پاكان روزگار، نفس گرم جذابش هر مريضی را شفا و هر درد را دوا بود. در شهرهای خراسان، بلكه ساير از شهرهای ايران شهرتی بسزا داشت و گرفتاران و دردمندان از وضيع و شريف به آستانه او متوجه و فيضی می‌بردند و هنوز هم در محافل و مجالس وصف دستورات و انجيرهای دعا خوانده او كه شافی دردها بود و خانواده ما هم از آن نعمت مرزوق بودند، زبانزد خاص و عام است. مردم از همه طرف برای اخذ حوائج بدان مقام پناهنده می‌شدند و بسی از دردها كه دكتران حاذق از بهبود آن عاجز بودند، با نفس گرم خود شفا می‌داد[۶]»

كرامات حسن‌علی نخودکی، هم از حيث كميت و هم از حيث كيفيت، قابل توجه است و اين عنايات، شامل بزرگان، علما، استادان و شاگردان و عموم مردم، به ويژه سادات بوده است.

ويژگی‌های اخلاقی

خدمت به مردم

در نظر مردان الهی و عالمان ربانی و به ويژه شيخ حسن‌علی اصفهانی، خدمت به مردم و برآوردن حاجات آنان و تواضع و فروتنی‌ در برابر آنان، از عالی‌ترين مصادیق عبادت خدا به شمار می‌رود. هيچ‌گاه در خانه شيخ حسن‌علی به روی بيماران، گرفتاران و مستمندان بسته نمی‌ماند و از اينكه مردم وقت و بی‌وقت برای حل مشكلات خود به منزل شيخ مراجعه می‌كردند، چهره درهم نمی‌كشيد و حتی غير مسلمانان از الطاف او برخوردار بودند و برای برآورده شدن حاجات خود به او متوسل می‌شدند.

فرزند وی در اين باره می‌نويسد:«مرحوم پدرم حاج شيخ حسن‌علی اصفهانی‌ در كليه ساعات روز و شب، برای رفع حوائج حاجتمندان و درماندگان، آماده بودند. روزی عرضه داشتم: خوب است برای مراجعه مردم، وقتی مقرر بشود. فرمود: پسرم! ليس عند ربنا صباح و لامساء؛ آن كس كه برای رضای خدا، به خلق خدمت می‌كند، نبايد كه وقتی معين كند.

پدرم در ابتدای شب‌ها پس از انجام فريضه، به نگارش پاسخ نامه‌ها و انجام خواسته‌های مراجعان مشغول و سپس مدتی به مطالعه می‌پرداختند. از نيمه‌های شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذكر و نوافل و تعقيبات سرگرم بودند. پس از طلوع خورشيد، اندكی استراحت می‌فرمودند و بعد از آن تا ظهر به ملاقات و گفتگو با مراجعان و تهيه و ساخت دارو برای بيماران می‌نشستند و بالاخره عصرها برای تدريس به مدرسه می‌رفتند و پس از آن نيز به پاسخ‌گویی و رفع نيازمندی محتاجان و گرفتاران مشغول بودند[۷]»

او هميشه به دوستان و نزديكان توصيه می‌كرد كه خدمتگزار مردم باشند و برای حل گرفتاری به فقرا صدقه بدهند يا چيزی نذر كنند؛ از جمله در جواب نامه آنان كه از او توصيه‌ای می‌خواهند، با بيان حكايت‌هایی از زندگی عيسی(ع) و روايتی از وصايای مولا علی‌(ع) به فرزندش امام حسن‌(ع) آن‌ها، را به خدمت مردم سفارش می‌نمايد.[۸]

خدمت به سادات

شيخ حسن‌علی و پدر بزرگوارش، خود را وقف خدمت به اهل‌بيت پيامبر(ص) و فرزندان آنان كرده بودند، به طوری كه از حكايات زندگی آن عالم ربانی فهميده می‌شود، او نسبت به خدمت به سادات، تلاش ويژه‌ای داشته است؛ به طوری كه در آخرين روز عمر خويش، در وصيت خود چنين فرمود: «بدان كه انجام امور مكروه، موجب تنزل مقام بنده خدا می‌شود و به عكس اتيان، مستحبات، مرتبه او را ترقی می‌بخشد. بدان كه در راه حق و سلوک اين طريق، اگر به جایی رسيده‌ام، به بركت بيداری شب‌ها و مراقبت در امور مستحب و ترک مكروهات بوده است؛ ولی اصل و روح اين اعمال، خدمت به ذراری‌ ارجمند رسول اكرم(ص) است.»

سپس فرزندش را به ادای نمازهای يوميه در اول وقت و تلاش در انجام حوائج مردم سفارش كرده،

می‌گويد:«سوم آن‌كه سادات را بسيار گرامی و محترم شماری و هر چه داری، در راه ايشان صرف و خرج كنی و از فقر و درويشی در اين كار پروا منمایی».[۹]

زهد و ساده زيستی

يكی از جلوه‌های بارز شخصت شيخ حسن‌علی، زهد و بی‌اعتنایی نسبت به دنيا و مظاهر دنیوی بوده است.

وی‌ از مناصب دنيوی دوری می‌كرد و پيوسته به ياران و دوستان سفارش می‌كرد كه از اين مناصب پرهيز كنند و از دست دادن آن را مهم ندانند.

هجرت او به شهرهای مختلف ـ به ويژه در دوران جوانی ـ حكايت از آن دارد كه او از تعلقات دنيوی آزاد بوده است. او پيوسته از دنيا طلبان و شيفتگان دنيا و از آن دسته عالمانی كه دين را وسيله كسب افتخارات دنيوی قرار می‌دادند و از مردمی كه برای رسيدن به مقاصد خود در اطراف چنين كسانی جمع می‌شدند، گله و شكايت داشته، و راه خود را از آن‌ها جدا می‌دانست.

او عامل عمده سعادت و خوشبختی انسان را تقوی می‌دانست و می‌فرمود: «بالتقوي بلغنا ما بلغنا». اگر در اين راه، تقوی نباشد، رياضت‌ها و مجاهدت‌ها جز خسران، ثمری ندارند و نتيجه‌ای جز دوری از درگاه حق تعالی نخواهند داشت. اگر آدمی يک اربعين به رياضت بپردازد، اما يک نماز صبح از او قضا شود، نتيجه آن اربعين هباء منثورا خواهد گرديد.[۱۰]وی در جواب يكی از دوستان و ارادتمندان می‌نويسد:«مادام كه چشم بر اين متاع بی‌قدر و اين دنيای‌ پست، دوخته‌داری، بدان كه معامله تو با زيان همراه و اساس معنويت همعنان تباهی است، و روی تو در قيامت عبوس خواهد بود و گمان مبر كه زيركانه عمل می‌كنی؛ پس از اين خانه هلاكت، پهلو تهی كن و روی به سوی خانه آخرت نما تا روی تو خرم گردد و ديده‌ات به سوی پروردگار ناظر و روشن شود[۱۱]»

وفات

شيخ حسن‌علی اصفهانی نخودكی، پس از عمری خدمت به مردم و كسب مراحل عالی كمال، سرانجام در هفدهم شعبان سال ۱۳۶۱ ق. جهان فانی را وداع گفت و به ديار باقی شتافت. جمعيت زيادی از مردم ايران در شهرهای مختلف و شهر مقدس مشهد، در مرگ او به سوگ نشستند. او از جمله مردان بزرگی بود كه مقام مرگ اختياری را كسب كرده بود و دو ماه قبل از رحلتش، اطرافيان و فرزندش را از روز مرگش آگاه كرد و حتی يک بار قبل از تاريخ فوت، روح بلندش از بدن خارج شد؛ اما با توسل به امام رضا(ع) برای انجام برخی وصايا، دوباره حيات ظاهر يافت. او در روزهای آخر عمر، جز سادات، كسی ديگری را بر بالين خود راه نمی‌داد.

پيكر مطهرش روی دست هزاران نفر از ارادتمندان سوگوارش تا ده سمرقند تشييع شد و در آن جا برحسب وصيتش در آب روان غسل داده شد و سپس همراه با برپایی و راه‌اندازی دسته‌های بزرگ سينه‌زن تا حرم شهر رضوی تشييع گرديد و در صحن عتيق، كنار ايوان عباسی به خاک سپرده شد.

منابع

  1. مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی‌نشان‌ها, ج۱، ص۱۶.
  2. مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی‌نشان‌ها, ج۱، ص۲۳ الی ۳۰.
  3. مجله حوزه, سال اول, شماره ۱۱, نشان از بی‌نشان‌ها, ج۱, ص۱۱.
  4. به نقل از حجت‌الاسلام و المسلمين محمدعلی رحيميان فردوسی.
  5. المسلسلات في الاجازات, ج۲, ص۳۰۷.
  6. تاريخ علمای خراسان, ميرزا عبدالرحمن مدرس, ص۲۵۲.
  7. مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی‌نشان‌ها, ج۱, ص۲۳ـ۲۴.
  8. مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی‌نشان‌ها, ج۱, ص۱۰۶.
  9. مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی‌نشان‌ها, ج۱, ص۳۱.
  10. مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی‌نشان‌ها, ج۱, ص۳۱.
  11. مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی‌نشان‌ها, ج۱, ص۱۱۰.