پیش نویس:ضرورت رشد دادن ایمان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Malekpor صفحهٔ کاربر:Mohammad7576 را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به پیش نویس:ضرورت رشد دادن ایمان منتقل کرد)
 
(۳۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''<big>ارتباط میان ایمان و عمل صالح</big>'''
<big>'''ضرورت رشد دادن ایمان'''</big>
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
چه ارتباطی میان ایمان و عمل صالح وجود دارد؟
آیا تلاش برای رشد و تقویت ایمان برای انسان ضروری است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}علمی که از طریق درس خواندن و کتاب فراگرفته می شود، به تنهایی برای سعادت و عاقبت به خیری کافی نیست. برای تحقق این امر لازم است تا به علوم فراگرفته شده جامه عمل پوشاند. با عمل کردن به علم، خداوند آن را به [[قلب سلیم و قلب منیب در قرآن|قلب]] انسان می رساند و با جان او گره می زند. در نتیجه زوال آن سخت تر شده و احتمال انتقال آن به عالم پس از مرگ بیشتر خواهد بود.
==تفاوت ایمان و علم==
مراد از علم در این مقاله ادراکاتی است که از طریق درس خواندن در حوزه و دانشگاه و محافل علمی دیگر کسب می شود. علم آن چیزی است که برای انسان تصور و تصدیق ذهنی را به همراه دارد. اما مراد از ایمان نوری است که وارد قلب می شود. ایمان آن ادراکی است در حیطه تصور و تصدیق ذهنی نیست بلکه از جنس نور بوده و با جان و دل مؤمن گره می خورد<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص42</ref>.


==ضرورت تحصیل ایمان==
انسان مؤمن برای سعادت و عاقبت به خیری لازم است تا علوم دینی فراگرفته شده را به قلب خود برساند و به جان خود گره بزند. انسان در این صورت می تواند این علوم و معارف را به همراه خود به عالم پس از مرگ منتقل کند. علم حتی اگر علم توحید باشد تا زمانی که با دل و جان گره نخورده است معلوم نیست انسان را عاقبت به خیر کند. علم با رسیدن به قلب تبدیل به ایمان می شود. بنابراین تحصیل ایمان امری ضروری برای انسان مؤمن است<ref>شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص106</ref>


 
==تقویت ایمان با عمل صالح==
خداوند متعال در آیه دهم از سوره مبارکه فاطر می فرماید:«مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا ۚ إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ ۚ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ ۖ وَمَكْرُ أُولَٰئِكَ هُوَ يَبُورُ»؛ «هر که طالب عزت است (بداند که همانا در ملک وجود) تمام عزت خاص خدا (و خداپرستان) است. کلمه نیکو (ی توحید و روح پاک آسمانی) به سوی خدا بالا رود و عمل نیک خالص آن را بالا برد. و بر آنان که به مکر و تزویر اعمال بد کنند عذاب سخت خواهد بود و فکر و مکرشان به کلی نابود خواهد شد».<ref>ترجمه الهی قمشه ای</ref> قسمت مورد نظر فراز «الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» می باشد. در این قسمت تأثیر عمل صالح خالص در ایمان بیان شده است. مرحوم علامه طباطبایی(ره) ذیل این آیه شریفه توضیحی پیرامون رابطه اعتقاد حق و عمل صالح بیان می کنند. بر اساس توضیح ایشان عمل صالح خالص موجب رفعت ایمان و اعتقاد حق می شود. رفعت ایمان و اعتقاد حق نیز به معنای راسخ شدن آن و قوی شدن آن در تأثیر است<ref>طباطبایی، المیزان، 1375ق، ج17، ص23</ref>.
بعد از بیان تفاوت علم و ایمان و بیان ضروری بودن تحصیل ایمان این سوال پاسخ داده می شود که ایمان چگونه حاصل شده و راه تقویت آن چیست؟ خداوند در آیه دهم سوره فاطر می فرماید:{{قرآن|إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ ۚ|ترجمه=حقایق پاک [چون عقاید و اندیشه های صحیح] به سوی او بالا می رود و عمل شایسته آن را بالا می برد.|}} [[علامه طباطبایی]] ذیل این آیه توضیحی پیرامون رابطه اعتقاد حق که می توان از آن تعبیر به ایمان کرد و عمل صالح بیان می کنند. بر اساس توضیح ایشان عمل صالحِ خالص موجب راسخ شدن ایمان و اعتقاد حق می گردد<ref>طباطبایی، المیزان، 1375ق، ج17، ص23</ref>.
 
==منابع==
علاوه بر این که عمل صالح باعث رشد ایمان می شود، ایمان نیز بر  کمیت و کیفیت عمل صالح می افزاید. لذا ارتباط میان ایمان و عمل صالح ارتباط طرفینی است. به تعبیر شهید مطهری(ره) ایمان عمل می زاید و عمل بر ایمان می افزاید.<ref>مطهری، آشنایی با قرآن، 1387ش، جلد6، صفحه144</ref>
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
| شاخه اصلی = تفسیر
| شاخه اصلی = تفسیر
| شاخه فرعی۱ =  
| شاخه فرعی۱ = معارف قرآن
| شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۲ =  
| شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
| شناسه =شد
| شناسه = شد
| تیترها =شد
| تیترها = شد
| ویرایش =شد
| ویرایش = شد
| لینک‌دهی =
| لینک‌دهی =  
| ناوبری =
| ناوبری =  
| نمایه =
| نمایه =  
| تغییر مسیر =
| تغییر مسیر =  
| ارجاعات = شد
| ارجاعات =  
| بازبینی نویسنده =
| بازبینی نویسنده =  
| بازبینی = شد
| بازبینی =  
| تکمیل =
| تکمیل =  
| اولویت =ج
| اولویت =  
| کیفیت =ج
| کیفیت =  
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۲۱

ضرورت رشد دادن ایمان

سؤال

آیا تلاش برای رشد و تقویت ایمان برای انسان ضروری است؟

علمی که از طریق درس خواندن و کتاب فراگرفته می شود، به تنهایی برای سعادت و عاقبت به خیری کافی نیست. برای تحقق این امر لازم است تا به علوم فراگرفته شده جامه عمل پوشاند. با عمل کردن به علم، خداوند آن را به قلب انسان می رساند و با جان او گره می زند. در نتیجه زوال آن سخت تر شده و احتمال انتقال آن به عالم پس از مرگ بیشتر خواهد بود.

تفاوت ایمان و علم

مراد از علم در این مقاله ادراکاتی است که از طریق درس خواندن در حوزه و دانشگاه و محافل علمی دیگر کسب می شود. علم آن چیزی است که برای انسان تصور و تصدیق ذهنی را به همراه دارد. اما مراد از ایمان نوری است که وارد قلب می شود. ایمان آن ادراکی است در حیطه تصور و تصدیق ذهنی نیست بلکه از جنس نور بوده و با جان و دل مؤمن گره می خورد[۱].

ضرورت تحصیل ایمان

انسان مؤمن برای سعادت و عاقبت به خیری لازم است تا علوم دینی فراگرفته شده را به قلب خود برساند و به جان خود گره بزند. انسان در این صورت می تواند این علوم و معارف را به همراه خود به عالم پس از مرگ منتقل کند. علم حتی اگر علم توحید باشد تا زمانی که با دل و جان گره نخورده است معلوم نیست انسان را عاقبت به خیر کند. علم با رسیدن به قلب تبدیل به ایمان می شود. بنابراین تحصیل ایمان امری ضروری برای انسان مؤمن است[۲]

تقویت ایمان با عمل صالح

بعد از بیان تفاوت علم و ایمان و بیان ضروری بودن تحصیل ایمان این سوال پاسخ داده می شود که ایمان چگونه حاصل شده و راه تقویت آن چیست؟ خداوند در آیه دهم سوره فاطر می فرماید:﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ ۚ؛ حقایق پاک [چون عقاید و اندیشه های صحیح] به سوی او بالا می رود و عمل شایسته آن را بالا می برد. علامه طباطبایی ذیل این آیه توضیحی پیرامون رابطه اعتقاد حق که می توان از آن تعبیر به ایمان کرد و عمل صالح بیان می کنند. بر اساس توضیح ایشان عمل صالحِ خالص موجب راسخ شدن ایمان و اعتقاد حق می گردد[۳].

منابع

  1. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص42
  2. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص106
  3. طباطبایی، المیزان، 1375ق، ج17، ص23