تفاوت جسم و روح انسان: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} {{شروع متن}} سؤال: مگر گفته نشده كه حقيقت انسان روح اوست؟پس چرا باز ما مي گوييم روح من؟انگار روح مقابل ما است و ما ميگيم اين برا منه؟حقيقت اصلي ما چيه؟ با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی! از این که با مرکز مطالعات و پاسخگویی به ش...» ایجاد کرد) |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =') |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{در دست ویرایش|کاربر= | {{در دست ویرایش|کاربر=Shamloo}} | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | |||
گفته شده که حقیقت انسان روح اوست! پس چرا میگوییم روح من؟ انگار روح مقابل ما است و ما میگوییم این برای من است؟ حقیقت اصلی ما چیست؟ | |||
{{پایان سوال}} | |||
{{پاسخ}} | |||
پرسشگر گرامی انسان مخلوقی است که از جسم و روح تشکیل شده است. در جای خود ثابت شد که روح مجرد از ماده است و نیازی به مکان ندارد؛ زیرا مکان داشتن از خصوصیات جسم و جسمانیت است. ولی با توجه به این که در عالم ماده است و در افعال خود نیاز به آلات و ابزار دارد، اینجاست که با بدن ارتباط برقرار میکند و آن ارتباط از نوع تصرف است و همین رابطه یک نحو اتحاد را در میان این دو (روح و بدن) به وجود میآورد.<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۱۵، چاپ بنیاد علمی و فکری علامه.</ref> به عبارت دیگر، بدن تنها یک ابزار است که نفس (روح) به وسیله آن کارهای مادی خود را انجام میدهد و چون بین نفس (روح) و بدن وحدت برقرار است بدن را به نام نفس مینامند وگرنه اسماء اشخاصی در حقیقت اسم نفوس آنهاست و نه بدنهایشان، بنابراین انسانیّت انسان و حقیقت انسان به واسطه روح و نفس اوست نه بدن او.<ref>همان مدرک، ج۱۰، ص۱۸۸.</ref> | |||
بنابراین روح مدبّر بدن است و بدن به عنوان ابزار و آلات در خدمت روح میباشد و روح از طریق آن و قواهای آن با عالم ماده ارتباط برقرار کرده و آنها را ادراک میکند. | |||
در حقیقت تعبیر به «روح من» یعنی «خود من» یعنی روحی که به این بدن تعلق گرفته و این تعبیر مجاز است و این که هر انسانی با بدن خاص برای خویش دارای روحی مستقل است و به تعداد انسانها (بدنها) روح وجود دارد؛ بنابراین اطلاق روح من ایرادی ندارد و انسان میتواند روح را به خویش نسبت دهد و با این نسبت از روحهای دیگر تفکیک قائل شود. | |||
پاسخ | {{پایان پاسخ}} | ||
==مطالعه بیشتر== | |||
* مکارم شیرازی، ناصر، معاد و جهان پس از مرگ، ص۲۳۷–۳۰۳. | |||
* مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۲۵۲، ج۴، ص۸۵، ج۲۶، ص۵۷. | |||
== منابع == | |||
{{پانویس}} | |||
==منابع== | |||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = | | شاخه اصلی = | ||
| شاخه فرعی۱ = | | شاخه فرعی۱ = | ||
| شاخه فرعی۲ = | | شاخه فرعی۲ = | ||
| شاخه فرعی۳ = | | شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه = | ||
| تیترها = | | تیترها = | ||
| ویرایش = | | ویرایش = | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی = | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر = | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| | | ارزیابی کمی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت = | ||
| کیفیت = | | کیفیت = | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۴
این مقاله هماکنون به دست Shamloo در حال ویرایش است. |
گفته شده که حقیقت انسان روح اوست! پس چرا میگوییم روح من؟ انگار روح مقابل ما است و ما میگوییم این برای من است؟ حقیقت اصلی ما چیست؟
پرسشگر گرامی انسان مخلوقی است که از جسم و روح تشکیل شده است. در جای خود ثابت شد که روح مجرد از ماده است و نیازی به مکان ندارد؛ زیرا مکان داشتن از خصوصیات جسم و جسمانیت است. ولی با توجه به این که در عالم ماده است و در افعال خود نیاز به آلات و ابزار دارد، اینجاست که با بدن ارتباط برقرار میکند و آن ارتباط از نوع تصرف است و همین رابطه یک نحو اتحاد را در میان این دو (روح و بدن) به وجود میآورد.[۱] به عبارت دیگر، بدن تنها یک ابزار است که نفس (روح) به وسیله آن کارهای مادی خود را انجام میدهد و چون بین نفس (روح) و بدن وحدت برقرار است بدن را به نام نفس مینامند وگرنه اسماء اشخاصی در حقیقت اسم نفوس آنهاست و نه بدنهایشان، بنابراین انسانیّت انسان و حقیقت انسان به واسطه روح و نفس اوست نه بدن او.[۲]
بنابراین روح مدبّر بدن است و بدن به عنوان ابزار و آلات در خدمت روح میباشد و روح از طریق آن و قواهای آن با عالم ماده ارتباط برقرار کرده و آنها را ادراک میکند.
در حقیقت تعبیر به «روح من» یعنی «خود من» یعنی روحی که به این بدن تعلق گرفته و این تعبیر مجاز است و این که هر انسانی با بدن خاص برای خویش دارای روحی مستقل است و به تعداد انسانها (بدنها) روح وجود دارد؛ بنابراین اطلاق روح من ایرادی ندارد و انسان میتواند روح را به خویش نسبت دهد و با این نسبت از روحهای دیگر تفکیک قائل شود.
مطالعه بیشتر
- مکارم شیرازی، ناصر، معاد و جهان پس از مرگ، ص۲۳۷–۳۰۳.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۲۵۲، ج۴، ص۸۵، ج۲۶، ص۵۷.