بدعتبودن عزاداری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر = | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| | | ارزیابی کمی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت = |
نسخهٔ ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۰
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
در شریعت مقدس اسلام از گریه و زاریها بر میت نهی شده است و این نهی و منع در روایات ما و شما مشهود است. شیخ صدوق دریکی از احادیث پیامبر(ص) نقل کرده که: «ألنیاحه من عمل الجاهلیه؛ نوحهخوانی و گریه و زاری از کارهای دوران جاهلیت است». اما برخلاف این احادیث برای امام حسین(ع) عزاداری میگیرند. افزون بر آنکه در این مراسم گریه میکنند نوحهسرایی هم میکنند.
اصل گریه بر میت که بدون نیاحه باشد هیچ روایتی بر منع آن وجود ندارد چه اینکه گریه در هنگام مردن بستگان و حتی آشنایان یک امر طبیعی و عاطفی است. تمام این احادیث و روایات دیگری را که از پیامبر اسلام (ص) و امامان شیعه نقلشده است علمای شیعه دیدهاند و آنها را قبول دارند. در فتواهای مراجع شیعه نیز بر طبق همین روایات گفتهشده در هنگام مرگ بستگان نباید نیاحه و گریهای با صدای بلند انجام شود. این روایات مربوط به مرگ بستگان است که باید بر آن صبر شود و هیچ ربطی به عزاداری امام حسین (ع) و گریه برای مصیبتهایی که در مورد آن حضرت و سایر امامان (ع) از سوی امویان و عباسیان صورت گرفته است ندارد. به همین دلیل هیچ روایتی در احادیث نبوی و اهلبیت(ع) نقل نشده که مسلمانان را از عزاداری بر امام حسین (ع) منع کرده باشد.
اصل گریه بر مرگ بستگان و عزیزان یک امر طبیعی و عاطفی است که با هیچ دلیل و حکمی نمیتوان جلو آن را گرفت. اگر کسی از مرگ بستگانش متأثر نشود و گریهاش نگیرد قطعاً سنگدل و بیرحم بوده یا ممکن است مشکل روانی داشته باشد که از هیچچیزی متأثر نمیشود.
پیامبر اکرم در موارد بسیاری با سخنان و سیره عملی خود گریه و نوحه بر میت و شهید را امضا نموده است؛ مثلاً در مرگ ابراهیم فرزند خودش پیامبر گریه کرد وقتیکه از حضرت سؤال کردند فرمود: «چشمها اشک میریزد و قلب میسوزد اما آنچه خدا را به خشم آورد نمیگوییم»[۱] یا در شهادت حضرت حمزه عموی پیامبر که در احد به شهادت رسید پیامبر شدیداً گریه کرد. و هنگامیکه به مدینه برگشت دید زنهای انصار بر کشتگانشان گریه میکنند، حضرت فرمود: (اما حمزه گریه کننده و عزادار ندارد).[۲] انصار با شنیدن این کلام و آن گریه پیغمبر (صلیالله علیه و آله) به زنهایشان دستور دادند که بروند بر حمزه گریه کنند و آنها رفتند خانه پیغمبر بر حمزه گریه کردند. پیغمبر در حق آنها دعا کرد و فرمود: «خدا از شما و اولاد شماراضی باشد».[۳]
روایاتی که در شبهه مطرحشده از گریه بر مرگ عزیزان و بستگان نهی نکرده و آن را نکوهش نمیکند بلکه فریاد و ناله و یخن پاره کردن و امثال اینها را مورد نکوهش قرار داده و عزاداران بر بستگان را دعوت به صبر میکند. چنانکه خداوند نیز در قرآن کریم میفرماید: «لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ * الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَه قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ؛[۴] قطعاً همه شمارا با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش میکنیم؛ و بشارتده به استقامتکنندگان! آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او بازمیگردیم!»
بنابراین جزعوفزع و بیتابی و بیصبری در مرگ بستگان امر پسندیده نیست و بر طبق فرموده پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) در مرگ بستگان نباید سخنی گفت و کاری انجام داد که خدا را به خشم آورد.
اما این احادیث شامل عزاداری امام حسین (علیهالسلام) نمیشود؛ زیرا عزاداری برای امام حسین (علیهالسلام) و برپایی مراسم محرم و عاشورا، گریه بر مرگ بستگان نیست؛ بلکه مراسم عزاداری امام حسین (علیهالسلام) دارای غایت معقول و مشروع است و یک حرکت دینی و سیاسی است که باید برای زنده نگاهداشتن نهضت عاشورا برپا گردد تا برای حفظ اسلام از انحراف پیوسته روح آزادی را در کالبد جامعه اسلامی بدمد.
با توجه به اینکه امام حسن (علیهالسلام) و شهدای کربلا خدمت بزرگی برای اسلام انجام داد و برای این هدف آگاهانه و برای رضای خداوند از جان و مالشان گذشت و خانوادهشان را به اسارت دادند و حادثهای آفریدند که در تاریخ بشریت مانندی ندارد، هر انسان منصفی به مشروعیت و بلکه استحباب و مطلوب بودن مسئله عزاداری شهدای کربلا پی میبرد. شیعیان هرساله مجالس عزاداری و سوگواری بر امام شهید خود را برای این هدف عالی برپا میکنند نه باهدف مرگ بستگان که در روایات نکوهش شده است. شیعیان در عزاداریهایشان از مقام، منزلت و رشادت امام حسین (علیهالسلام) ویارانش که درراه حق و عدالت از جان خود گذشتند؛ تجلیل و تکریم میکنند و از دشمنانش بیزاری میجویند. این مراسم نهتنها هیچ منافاتی با این احادیث و مبانی دین اسلام ندارد بلکه موافق با مبانی دین اسلام است. معلوم است بر هواداران یزید بن معاویه این مراسم سنگینی میکند و برای از بین بردن آن باید دستوپا زده و احادیثی را که هیچ ارتباطی با این مسئله ندارند علیه آن اقامه کنند.
شبهه کننده از احادیث امامان شیعه علیه عزاداری امام حسین (علیهالسلام) که همه آنها بیتابی و بیصبری در مرگ عزیزان و بستگان را مورد نکوهش قرار داده استفاده کرده است درحالیکه احادیث زیادی از آنان نقلشده که بر عزاداری امام حسین (علیهالسلام) تأکید داشته و خود آنان باوجود اختناق و فشار حاکمان وقت، مجالس عزاداری امام حسین (علیهالسلام) را برگزار میکردهاند که بهعنوان نمونه به چند مورداشاره میشود:
امام سجاد (علیهالسلام) با اختناق فراگیر تا لحظات آخر زندگی، خانهاش محل عزاداری بود. هرگاه افرادی نزد حضرت میآمدند، آن حضرت از حادثه کربلا میگفت و خود و دیگران گریه میکردند.[۵]
امام باقر (علیهالسلام) برای مرثیهسرایان و شاعران مجلسی را در منزلشان فراهم میکردند و از آنان دعوت به مرثیهسرایی مینمودند. کمیت اسدی، شاعر بزرگ شیعی، هرگاه وارد مدینه میشد خدمت امام باقر (علیهالسلام) میرسید. آن حضرت همراه فرزندش امام صادق (علیهالسلام) و جمعی از دوستانشان و خانواده، مجلسی عزا برپا میکردند. کمیت میگوید: هرگاه من شروع به خواندن اشعار حادثه کربلا میکردم، امام اشک میریخت و صدای گریه و ضجّه از اهل حرم امام از پشت پرده بلند میشد.[۶]
از عبدالله بن سنان روایتشده است که در روز عاشورا بر امام صادق (علیهالسلام) وارد شدم درحالیکه جمع زیادی اطراف ایشان را گرفته بودند و همه سوگوار بودند و ایشان غمگین و اشکبار بود. تا خواستم چیزی بپرسم، گریه امان نداد و همه اطرافیانشان به حالت عزادار نشسته و گریه میکردند.[۷]
اهمیت عاشورا و عزاداری برای امام حسین (علیهالسلام) ازآنجا روشنتر میگردد که نهضت عاشورا یک حادثه خارقالعاده است که برای حفظ اسلام از انحراف اتفاق افتاد. این مطلب از احادیث و مطالبی به دست میآید که از سوی اهل سنت نیز نقلشده است.
۱. از پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) درباره شهادت امام حسین(ع) نقلشده که «... روزی حسین در کودکی بر پشت و گردن پیامبر (صلیالله علیه و سلم) بازی میکرد که جبرئیل به پیامبر گفت آیا او را دوست داری فرمود بلی. جبرئیل گفت امت تو او را خواهد کشت. و سپس محل شهادت او را به پیامبر (صلیالله علیه و سلم) نشان داده و مشتی خاک سرخرنگ را از آن محل برداشته و به ام سلمه داد…».[۸]
۲. درباره حوادث روز عاشورا و حوادث بعدازآن روایاتی نقلشده که دریکی از آنها چنین آمده است: «هنگامیکه حسین بن علی کشته شد آفاق آسمان تا چندین ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و این سرخی آسمان حکایت از گریه آن داشته است.»[۹] بیشتر مفسرین اهل سنت این سخن را در ذیل آیه «فَما بَکَتْ عَلَیهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ»[۱۰] آوردهاند.[۱۱] برخی گفتهاند آسمان بر هیچکسی نگریسته است مگر بر دو نفر؛ یکی یحیی بن زکریا و دیگری حسین بن علی. چونکه حسین کشته شد آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و گریستن آسمان سرخ شدن اطراف آن است.[۱۲]
منابع
- ↑ ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بیتا، ج۱، ص۱۴۳.
- ↑ «امّا حَمْزَه فَلا بَواکی لَه» ابن کثیر، اسماعیل بنعمر، البدایه و النهایه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چ۱، ۱۴۰۸، ج۴، ص۵۵.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه: دکترمحمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، ج۳، ص ۵.
- ↑ بقره، ۱۵۵ – ۱۵۶.
- ↑ جعفر بن محمد قولویه، کامل الزیارات، نجف، مطبعه المرضویه، ص۱۱۵، باب ۳۲.
- ↑ ازدی کوفی، نصوص من تاریخ ابی مخنف، بیروت، دارالمحجّه البیضاء، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۵۰۳ به بعد؛ الغدیر، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۲۰۲.
- ↑ شیخ صدوق، آمالی، ترجمه محمد کمرهای، تهران، انتشارات کتابخانه اسلامی، ۱۳۶۲ش، مجلس ۲۷.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۳، ص ۲۴۲، بیروت، دار صادر؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج ۹، ص۱۸۷، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ ق.
- ↑ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۷، ص۴۱۳، بیروت، دار الفکر، ۱۹۹۳م؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۱۴۳، بیروت، دار ا لفکر، ۱۴۰۱ ق؛ طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، ج۲۵، ص۱۲۴، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۵ ق.
- ↑ دخان، ۲۹.
- ↑ رک: اندلسی، عبد الحق بن غالب، المحرز الوجیزفی تفسیر الکتاب العزیز، ج۵، ص۷۳، لبنان، دار الکتب العلمیه، چ۱، ۱۴۱۳ق/ ۱۹۹۳م، تحقیق: عبد السلام عبد الشافی محمد؛ بغوی، تفسیر بغوی، ج۴، ص۱۵۲، بیروت، دار المعرفه، بیتا، تحقیق: خالد عبد الرحمن العک؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۲۵، ص۱۲۴، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۵ق؛ قرطبی، محمد بن أحمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۶، ص۱۴۱، قاهره، دار الشعب، بی تا و…
- ↑ رازی، عبد الرحمن بن محمد، تفسیر ابن ابیحاتم، ج۱۰، ص۳۲۸۹، صیدا، المکتبه العصریه، تحقیق: أسعد محمد الطیب.