مذهب مولوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
مولوی نه تنها به مانند اکثر اهل تسنن، مولا را به معنی دوست میگیرد، بلکه همانند برخی مخالفین حاضر در غدیر، اصل این انتخاب و ابلاغ را ناشی از اجتهاد شخصی رسول خدا صلی الله علیه و آله میداند نه دستور خداوند! | مولوی نه تنها به مانند اکثر اهل تسنن، مولا را به معنی دوست میگیرد، بلکه همانند برخی مخالفین حاضر در غدیر، اصل این انتخاب و ابلاغ را ناشی از اجتهاد شخصی رسول خدا صلی الله علیه و آله میداند نه دستور خداوند! | ||
زين سبب پيغمبر با اجتهاد | {{نقل قول|زين سبب پيغمبر با اجتهاد *** نام خود وان على مولا نهاد|ارجاع=مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش۱۲۹}} | ||
در بیت بعدی، معنای بهتری برای مولا نقل می کند و عجیب است که برخی می خواهند از این بیت، تشیع مولوی را نتیجه بگیرند. در حالی که از آن، صرفا نوعی فضیلت معنوی و ولایت صوفیانه (نه افضلیت و برتری معنوی بر سایرین) برای امیرالمومنین علیه السلام استنباط می شود. | در بیت بعدی، معنای بهتری برای مولا نقل می کند و عجیب است که برخی می خواهند از این بیت، تشیع مولوی را نتیجه بگیرند. در حالی که از آن، صرفا نوعی فضیلت معنوی و ولایت صوفیانه (نه افضلیت و برتری معنوی بر سایرین) برای امیرالمومنین علیه السلام استنباط می شود. | ||
گفت هر كاو را منم مولا و دوست | {{نقل قول|گفت هر كاو را منم مولا و دوست *** ابن عم من على مولاى اوست|ارجاع=مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش۱۲۹}} | ||
خلافت و جانشینی بلافصل امیرمومنان علیه السلام و انحصار چنین فضائلی در وجود مقدس ایشان و همچنین برائت از دشمنان ایشان نقطه اصلی اختلاف شیعه و سنی است.[9] سایر سران اهل سنت نیز در کتب و مطالبشان فضائل بسیاری برای مولای متقیان نقل نموده اند که در انتهای مقاله به برخی از آنها اشاره خواهد شد و این مُثبِت شیعه بودن آنها نخواهد بود. | خلافت و جانشینی بلافصل امیرمومنان علیه السلام و انحصار چنین فضائلی در وجود مقدس ایشان و همچنین برائت از دشمنان ایشان نقطه اصلی اختلاف شیعه و سنی است.[9] سایر سران اهل سنت نیز در کتب و مطالبشان فضائل بسیاری برای مولای متقیان نقل نموده اند که در انتهای مقاله به برخی از آنها اشاره خواهد شد و این مُثبِت شیعه بودن آنها نخواهد بود. |
نسخهٔ ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۱
مولوی شیعه بود یا سنّی؟
در اینکه مولوی یک سنی حنفی بود تردیدی وجود ندارد تا جایی که حتی صاحب نظران صوفی شیعه و علاقمند به وی نیز به این مساله اذعان نموده اند. برای تسنن مولوی نیز شواهد و قرائن محکم و عدیده ای وجود دارد. اساتید و پدر و فرزندان مولوی همگی سنی مذهب بوده اند. برترین استاد و پیر و مراد مولوی یعنی شمس تبریزی نیز شیعه نبود. مولوی خود نیز بر اساس فقه حنفی فتوا می داد و در آثار خویش به کرات به مدح خلفای اهل تسنن پرداخته است. او چه در اصول و اعتقادات و چه در فروع دین، بر مبنای اهل تسنن مشی نموده و از ابراز مخالف صریح خود با تشیع و شیعیان نیز دریغ نکرده است. مولوی حتی از دشمنان اهل بیت علیهم السلم نیز تجلیل نموده و در مدح خلفا از جمهور اهل سنت، افراط کرده است. مولوی همچنین از حیث کمّی و کیفی، در نقل فضائل اهل بیت (ع) از همکیشان سنی مذهب خود ضعیفتر عمل نموده است.
شخصیت مولوی
بیتردید برخی شخصیتها در جهان اسلام و در علومی خاص، سرآمد روزگار خود بوده و به نسبت مهارتی که داشتند، با استقبال مسلمین مواجه شدهاند. همچنان که ابن سینا در علم طب و ابن رشد و فارابی در فلسفه اینگونه بوده اند. از جمله این دانشمندان که با اقبال بینظیری از سمت عموم مسلمانان واقع شده است، جلال الدین محمد بلخی ملقب به مولوی یا مولاناست.
شاعری بی نظیر و بی بدیل در ساحت شعر و ادب پارسی، که در کنار حافظ و سعدی و سنایی و جامی، بار گرانی از انتقال نظم و ادب فارسی به آیندگان را برعهده داشته است. یکی از مهم ترین ارکان اشعار مولوی، عرفان است. ورود مولانا به مقوله عرفان و نظریات خاص عرفانی او به دو نتیجه عمده انجامیده است:
- اقبال بی نظیر برخی از علما (عموما از اهل سنت) و اندیشمندان جهان اسلام به وی که تبلور آن را در شروح متعدد بر مهم ترین اثر او یعنی مثنوی میتوان دید.
- نقدها و اشکالات بی پرده علمای اسلام در مخالفت با آموزههای او.
مذهب خاندان مولوی
یکی از مواردی که به شناخت مذهب مولوی میتوان کمک کرد، بررسی مذهب خاندان ایشان میباشد. با دانستن مذهب و عقائد خاندان مولوی، حداقل میتوان احتمالات قوی تری نسبت به مذهب ایشان مطرح کرد.
مذهب پدر مولوی
پدر مولوی، به نام بهاءالدین ولد، از جمله فقها و امامان مشهور حنفی بود[۱]. او تعصب بر مذهب را لازم و ضروری می دانست. تذکره نویسان، نسب او را به ابوبکر رسانده و به او لقب بکری دادهاند، و شجره نامه هایی نیز در این زمینه نقل نموده اند.
بهاء الدين ولد در پاسخ به پرسش های فقهی بر اساس مذهب ابوحنیفه فتوی و به اشکالات پیروان شافعی پاسخ می داد. او در مسائل اعتقادی از قبیل رؤیت خداوند، کلام خدا و کسب نیز به مذهب اهل سنت (اشاعره) قائل بود.[۲]
یادداشتها و مطالب بهاءالدین ولد، نشاندهنده آشنایی او با اقوال و مبانی صوفیه است. بسیاری از نویسندگان تذکره، سلسله و سند خرقه او را از طریق احمد خطیبی به احمد غزالی میرسانند. کتاب "معارف بهاء ولد" نشانگر اندیشه ها و اعتقادات اوست. این کتاب به نحو چشمگیری بر تفکرات مولوی تأثیر گذاشته و او با این کتاب مأنوس بوده است.
میان اندیشهها و اعتقادات بهاءالدین ولد و فرزندش مولوی، شباهتها و اشتراکات بسیاری وجود دارد. بر اساس مطالعات استاد فروزانفر، کمتر نکته مهمی در معارف بهاءالدین ولد وجود دارد که در مثنوی به آن اشاره نشده باشد. بهاء ولد، بارها به تجلیل از خلفای اهل سنت پرداخته و جایگاه رفیعی برای آنان قائل می شود.
مذهب سلطان ولد (پسر مولوی)
فرزند محبوب مولوی یعنی سلطان ولد نیز یک سنی متعصب بود. وقتی سلطان ولد مطلع می شود که سلطان محمد خدا بنده با روشنگری های علامه حلی به مذهب تشیع گرویده و دستور داده که از خلفای اهل سنت بر روی منابر اسلامی یاد نشود، به شدت ناراحت میشود و به فرزندش عارف چلبی دستور می دهد که آماده سفر شده و خَربنده (به معنای بنده ی خر)[۳] را که گمراه شده و در مسیر جهنم به پیش رفته است، نصیحت نماید تا از این گمراهی نجات یابد. سلطان ولد (فرزند مولوی) در هنگام مرگ نیز به عارف چلپی توصیه می کند که خربنده خان را فراموش مکن و بر وی سهل مگیر![۴]
سلطان ولد درباره پدرش یعنی مولوی می گفت: حضرت پدرم از اول حال تا آخر عمر، عُمَر وار هرچه کرد برای خدا کرد.[۵]
مذهب شمس تبریزی
شمس تبریزی، برترین استاد مولوی نیز سنی مذهب بود و تصریح می کرد که شافعی است:
«المؤمن مفتش . اكنون آنچه معقول است از نجوم قبول بايد كردن . مثلا من شفعويم»[۶]
مطالب بسیاری از شمس نقل شده است که بر خلاف مکتب تشیع و نیز در مدح خلفا و شخصیت های اهل سنت است؛ شمس در بحثی درباره ایمان و اینکه اگر کسی قلبش تاریک باشد، با وجود معجزات متعدد هم ایمان نخواهد آورد، مدعی می شود که ابوبکر بدون دیدن هیچ معجزه ای به پیامبر ایمان آورد و این را کرامت و فضیلتی برای وی قلمداد می کند:
«اندرون خالیست ، براندرون باز میزند ، ايمان آرد . و آن را كه از اندرون نيست ، هزار معجزه می نمائى ايمان نمی آرد . ابوبكر رضى الله عنه هيچ معجزه نخواست . گفت : پيغمبرم . گفت : آمنّا و صدّقنا»[۷]
او در راستای کرامت سازی برای ابوبکر، شأن نزول آیات قرآن را تحریف می کند و از جهل و بت پرسی عمر نیز برای او فضیلت می تراشد؛ او عمر را با لقب امیرالمومنین مورد عنایت خود قرار داده و سپس مدعی می شود که در همان حالی که عمر بتها را میخواند نیز خداوند او را اجابت می کرد و لبیک می گفت:
«امير المؤمنين عمر رضى اللّه عنه چهل سال خدمت صنم مى كرد و حاجت از صنم مى خواست و مى گفت: اى صنم ، صمد میگفتش: لبيك»[۸]
و همچنین بنابر جستجو و تحقیق اجمالی که در این زمینه صورت گرفته، هیچ فضیلتی از امیرمومنان علی (ع) و امام حسن و امام حسین (ع) در مقالات شمس وجود ندارد!
دیدگاه مولوی درمورد غدیر خم
غدیر خم یکی از مهمترین وقایعی میباشد که نشانهگر مذهب تشیع شده و همانا کسی که معتقد به ولایت امیرالمونین باشد، قطعا واقعه غدیر و مخصوصا تفسیر شیعه در اینباره را معتقد است.
مولوی نه تنها به مانند اکثر اهل تسنن، مولا را به معنی دوست میگیرد، بلکه همانند برخی مخالفین حاضر در غدیر، اصل این انتخاب و ابلاغ را ناشی از اجتهاد شخصی رسول خدا صلی الله علیه و آله میداند نه دستور خداوند!
« | زين سبب پيغمبر با اجتهاد *** نام خود وان على مولا نهاد[۹] | » |
در بیت بعدی، معنای بهتری برای مولا نقل می کند و عجیب است که برخی می خواهند از این بیت، تشیع مولوی را نتیجه بگیرند. در حالی که از آن، صرفا نوعی فضیلت معنوی و ولایت صوفیانه (نه افضلیت و برتری معنوی بر سایرین) برای امیرالمومنین علیه السلام استنباط می شود.
« | گفت هر كاو را منم مولا و دوست *** ابن عم من على مولاى اوست[۱۰] | » |
خلافت و جانشینی بلافصل امیرمومنان علیه السلام و انحصار چنین فضائلی در وجود مقدس ایشان و همچنین برائت از دشمنان ایشان نقطه اصلی اختلاف شیعه و سنی است.[9] سایر سران اهل سنت نیز در کتب و مطالبشان فضائل بسیاری برای مولای متقیان نقل نموده اند که در انتهای مقاله به برخی از آنها اشاره خواهد شد و این مُثبِت شیعه بودن آنها نخواهد بود.
لذا این بیت از مولوی نهایتا نقل فضیلتی عادی (نسبت به حقیقت مقام ایشان و اعتقادات شیعه در این زمینه) برای امیرمومنان علیه السلام است، مانند بسیاری از سران اهل سنت که احادیث و فضائل ایشان را نقل نموده اند. ضمنا صوفیان -که مولوی نیز یکی از آنان است- مقاماتی بسیار بالاتر از این را برای اقطاب و مشایخ خود قائلند!
برای نمونه مولوی در اشعارش شمس را در جایگاه الوهیت قرار داده و با افشای سرّ، او را خدای خویش خطاب می کند. یا اینکه او را از انبیاء اولی العزم بالاتر دانسته و از عیسی و موسی علیهما السلام با عنوان چاکران شمس تبریزی یاد می کند(نعوذ باللّه من هذه الاراجيف و السّخائف).
جمعبندی
منابع
- ↑ معارف( بهاء ولد)، سلطان العلماء بهاء الدين محمد بلخى( پدر مولوى)، بديع الزمان فروزانفر، انتشارات طهورى، تهران، 1382، چاپ سوم، ج2، ص۳۳۱
- ↑ معارف( بهاء ولد)، سلطان العلماء بهاء الدين محمد بلخى( پدر مولوى)، بديع الزمان فروزانفر، انتشارات طهورى، تهران، 1382، چاپ سوم، ج۲، ص۱06
- ↑ شیعیان بخاطر خدمتی که الجایتو نسبت به نشر تشیع کرده بود او را خدا بنده می خواندند و در مقابل اهل سنت از روی دشمنی و ناراحتی از تشیع وی، او را خربنده می نامند.
- ↑ مناقب العارفین افلاکی ، ج ۲ ، ص ۸۵۸ – ۸۶۰
- ↑ مناقب العارفین ، ص۳۰۹
- ↑ مقالات شمس، شمس تبریزی، تصحیح محمدعلی موحد، تهران، خوارزمی، 1369، ص182
- ↑ مقالات شمس، شمس تبریزی، تصحیح محمدعلی موحد، تهران، خوارزمی، 1369، ص 619
- ↑ مقالات شمس، شمس تبریزی، تصحیح محمدعلی موحد، تهران، خوارزمی، 1369، ص 209
- ↑ مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش۱۲۹
- ↑ مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش۱۲۹