دلیل عصمت امامان شیعه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
خط ۱۱: خط ۱۱:


===عصمت امام در آیات قرآن===
===عصمت امام در آیات قرآن===
* آیهٔ امامت: قرآن کریم ظالمان را شایستهٔ مقام امامت نمی‌داند و با توجه به آن که در فرهنگ قرآن، هر گناه کاری ظالم خوانده می‌شود، چاره ای جز پذیرش عصمت امام باقی نمی‌ماند. این آیه هر چند گفت و گوهای فراوانی برانگیخته، اما روشنی آن به اندازه ای است که برخی از مفسران اهل سنّت را نیز به اعترافی چنین واداشته است:
آیات متعددی از قرآن در مورد عصمت ائمه شیعه بحث می کند.  آنرا شایسته هر شخصی نمی‌داند و تنها دارندگان این عنوان را شایسته رهبری و هدایت جامعه معرفی می‌کنند:
* آیه امامت: {{قرآن|وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لايَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ|ترجمه=هنگامی که خداوند، ابراهیم(ع) را با وسایل گوناگونی آزمود [و او به خوبی از عهده آزمون برآمد]؛ خداوند به او فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم. ابراهیم(ع) گفت: از فرزندان من] نیز [امامانی قرار بده]. خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد.|سوره=بقره|آیه=۱۲۴}}
قرآن کریم ظالمان را شایسته مقام امامت نمی‌داند و با توجه به آن که در فرهنگ قرآن، هر گناهکاری ظالم خوانده می‌شود، چاره‌ای جز پذیرش عصمت امام باقی نمی‌ماند. این آیه هر چند گفتگوهای فراوانی برانگیخته، اما روشنی آن به اندازه‌ای است که برخی از مفسران اهل سنّت را نیز به اعترافی چنین واداشته است:
فیه دَلیلٌ عَلی عِصمة الانبیاء مِنَ الکَبائِر قَبل البِعثة وَ انّ الفاسِق لا یَصلح لَلامامَة؛
فیه دَلیلٌ عَلی عِصمة الانبیاء مِنَ الکَبائِر قَبل البِعثة وَ انّ الفاسِق لا یَصلح لَلامامَة؛
این آیه دلیل بر آن است که پیامبران (حتّی) پیش از بعثت نیز از گناهان کبیره معصوم اند و فاسقان شایستگی امامت ندارند.
این آیه دلیل بر آن است که پیامبران (حتّی) پیش از بعثت نیز از گناهان کبیره معصوم اند و فاسقان شایستگی امامت ندارند.
این مفسّر نام دار اگر پیش فرض‌های ذهنی خود را کنار می‌نهاد، میان امامت و نبوّت فرقی نمی‌گذاشت و در بیان شرایط امام، بر عدالتِ تنها بسنده نمی‌کرد؛ زیرا در آیهٔ مورد بحث، سخن بر سر آن است که ظالمان شایستگی دریافت عهد الهی را ندارند. ما نیز می‌پذیریم که عهد الهی، عنوانی است فراگیر که نبوت و امامت، هر دو، را در بر می‌گیرد، اما چگونه این جمله در یکی از مصادیق عهد، لزوم عصمت را نتیجه می‌دهد و در مصداق دیگر آن، از حدّ اشتراط عدالت فراتر نمی‌رود؟!
این مفسّر نام دار اگر پیش فرض‌های ذهنی خود را کنار می‌نهاد، میان امامت و نبوّت فرقی نمی‌گذاشت و در بیان شرایط امام، بر عدالتِ تنها بسنده نمی‌کرد؛ زیرا در آیهٔ مورد بحث، سخن بر سر آن است که ظالمان شایستگی دریافت عهد الهی را ندارند. ما نیز می‌پذیریم که عهد الهی، عنوانی است فراگیر که نبوت و امامت، هر دو، را در بر می‌گیرد، اما چگونه این جمله در یکی از مصادیق عهد، لزوم عصمت را نتیجه می‌دهد و در مصداق دیگر آن، از حدّ اشتراط عدالت فراتر نمی‌رود؟!
* آیهٔ اولی الامر: در آیه ای دیگر، قرآن کریم همگان را به اطاعت از اولی الامر فرا می‌خواند و این گروه را در کنار پیامبر می‌نشاند. این اطاعت به دلیل آن که قید و شرطی را به همراه ندارد، اطاعتی همه‌جانبه و بی چون و چرا است و این مطلب جز با عصمت اولوالامر سازگار نیست؛ زیرا سرسپردگیِ این چنینی تنها در برابر کسی سزاوار است که از کج روی و کج اندیشی در امان است و نه تنها در گفتار، بلکه با رفتار خود نیز مردم را جز به آنچه رضای خداوند است نمی‌خواند.
* آیه اولی‌الامر: {{قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ..|ترجمه=ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید..|سوره=نساء|آیه=۵۹}}
فخر رازی، اندیشمند و مفسّر بزرگ اهل سنّت، که به دلیل توانایی زیاد در شبهه افکنی، امام المشکّکین خوانده می‌شود، دلالت آیه بر عصمت را می‌پذیرد، اما منظور از اولوالامر را نخبگان امّت می‌داند؛ در حالی که پیامبر اکرم در پاسخ به پرسشی در این باره از امامان دوازده‌گانه شیعه نام می‌برد و آنان را جانشین خود و پیشوای مردم معرفی می‌کند.
قرآن همگان را به اطاعت از اولی الامر فرا می‌خواند و این گروه را در کنار پیامبر می‌نشاند. این اطاعت به دلیل آن که قید و شرطی را به همراه ندارد، اطاعتی همه جانبه و بی چون و چراست و این مطلب جز با عصمت اولوالامر سازگار نیست؛ زیرا سرسپردگیِ این چنینی تنها در برابر کسی سزاوار است که از کجروی و کج اندیشی در امان است و نه تنها در گفتار، بلکه با رفتار خود نیز مردم را جز به آنچه رضای خداوند است نمی‌خواند.
* آیهٔ تطهیر: آیهٔ تطهیر از دیگر آیاتی است که به روشنی، عصمت اهل بیت را می‌نمایاند و بر پاکی و طهارت آنان تأکید می‌ورزد. سخن در بارهٔ این آیه نیز فراوان است، اما آنچه به‌طور گذرا می‌توان گفت این است که بر اساس این آیه، ارادهٔ ازلی و تخلف ناپذیر الهی بر این تعلّق گرفته است که هر گونه رجس و پلیدی را از اهل بیت بزداید و آنان را پاک گرداند. این حقیقت، با توجه به این نکته که قرآن کریم هر گونه آلودگی ظاهری و باطنی را رجس می‌شمارد، تفسیری جز عصمت برنمی‌تابد.
فخر رازی، اندیشمند و مفسر اهل سنت، که به دلیل توانایی زیاد در شبهه افکنی، امام المشکّکین خوانده می‌شود، دلالت آیه بر عصمت را می‌پذیرد، اما منظور از اولوالامر را نخبگان امت می‌داند؛ در حالی که پیامبر اکرم در پاسخ به پرسشی در اینباره از امامان دوازده‌گانه شیعه نام می‌برد و آنان را جانشین خود و پیشوای مردم معرفی می‌کند.
* آیه تطهیر:{{قرآن|إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً|ترجمه=بی‌گمان، خدا اراده کرده است تا آلودگی را از شما اهل بیت [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.|سوره=احزاب|آیه=۳۳}}
از دیگر آیاتی است که به روشنی، عصمت اهل بیت را می‌نمایاند و بر پاکی و طهارت آنان تأکید می‌ورزد. سخن در بارهٔ این آیه نیز فراوان است، اما آنچه به‌طور گذرا می‌توان گفت این است که بر اساس این آیه، ارادهٔ ازلی و تخلف ناپذیر الهی بر این تعلّق گرفته است که هر گونه رجس و پلیدی را از اهل بیت بزداید و آنان را پاک گرداند. این حقیقت، با توجه به این نکته که قرآن کریم هر گونه آلودگی ظاهری و باطنی را رجس می‌شمارد، تفسیری جز عصمت برنمی‌تابد.


===عصمت اهل بیت در روایات نبوی===
===عصمت اهل بیت در روایات نبوی===

نسخهٔ ‏۵ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۲۵

سؤال

شیعیان بر اساس چه دلایلی امامان خود را معصوم می‌دانند؟


اندیشمندان شیعه برای اثبات عصمت امامان از ادلّهٔ گوناگونی بهره می‌برند که تبیین آن‌ها نیازمند کتابی پر حجم و مستقل است؛ چنان‌که علامه حلّی با شرح و بسط این دلایل، بیش از هزار نکته در این باره فراهم نموده است. با این حال، اشاره ای کوتاه به این ادلّه، خالی از فایده نیست و زمینهٔ جست و جوهای بیش تر و عمیق‌تر را فراهم می‌سازد.

جدایی ناپذیری مقام امامت از عصمت

مقام امامت، آن گونه که از کتاب و سنّت بر می‌آید، در رهبری سیاسی جامعهٔ اسلامی خلاصه نمی‌شود؛ بلکه دنبالهٔ نبوّت و کامل کنندهٔ رسالت است. چنین تصویری از مسئله، پیامبر و امام را کنار هم می‌نشاند و دلایل عقلی عصمت را به قلمرو امامت نیز می‌کشاند. با این تفاوت که در این‌جا، به جای ابلاغ وحی، از تبیین معارف وحیانی سخن می‌رود.

عصمت امام در آیات قرآن

آیات متعددی از قرآن در مورد عصمت ائمه شیعه بحث می کند. آنرا شایسته هر شخصی نمی‌داند و تنها دارندگان این عنوان را شایسته رهبری و هدایت جامعه معرفی می‌کنند:

  • آیه امامت: ﴿وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لايَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ هنگامی که خداوند، ابراهیم(ع) را با وسایل گوناگونی آزمود [و او به خوبی از عهده آزمون برآمد]؛ خداوند به او فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم. ابراهیم(ع) گفت: از فرزندان من] نیز [امامانی قرار بده]. خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد.(بقره:۱۲۴)

قرآن کریم ظالمان را شایسته مقام امامت نمی‌داند و با توجه به آن که در فرهنگ قرآن، هر گناهکاری ظالم خوانده می‌شود، چاره‌ای جز پذیرش عصمت امام باقی نمی‌ماند. این آیه هر چند گفتگوهای فراوانی برانگیخته، اما روشنی آن به اندازه‌ای است که برخی از مفسران اهل سنّت را نیز به اعترافی چنین واداشته است: فیه دَلیلٌ عَلی عِصمة الانبیاء مِنَ الکَبائِر قَبل البِعثة وَ انّ الفاسِق لا یَصلح لَلامامَة؛ این آیه دلیل بر آن است که پیامبران (حتّی) پیش از بعثت نیز از گناهان کبیره معصوم اند و فاسقان شایستگی امامت ندارند. این مفسّر نام دار اگر پیش فرض‌های ذهنی خود را کنار می‌نهاد، میان امامت و نبوّت فرقی نمی‌گذاشت و در بیان شرایط امام، بر عدالتِ تنها بسنده نمی‌کرد؛ زیرا در آیهٔ مورد بحث، سخن بر سر آن است که ظالمان شایستگی دریافت عهد الهی را ندارند. ما نیز می‌پذیریم که عهد الهی، عنوانی است فراگیر که نبوت و امامت، هر دو، را در بر می‌گیرد، اما چگونه این جمله در یکی از مصادیق عهد، لزوم عصمت را نتیجه می‌دهد و در مصداق دیگر آن، از حدّ اشتراط عدالت فراتر نمی‌رود؟!

  • آیه اولی‌الامر: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ..؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید..(نساء:۵۹)

قرآن همگان را به اطاعت از اولی الامر فرا می‌خواند و این گروه را در کنار پیامبر می‌نشاند. این اطاعت به دلیل آن که قید و شرطی را به همراه ندارد، اطاعتی همه جانبه و بی چون و چراست و این مطلب جز با عصمت اولوالامر سازگار نیست؛ زیرا سرسپردگیِ این چنینی تنها در برابر کسی سزاوار است که از کجروی و کج اندیشی در امان است و نه تنها در گفتار، بلکه با رفتار خود نیز مردم را جز به آنچه رضای خداوند است نمی‌خواند. فخر رازی، اندیشمند و مفسر اهل سنت، که به دلیل توانایی زیاد در شبهه افکنی، امام المشکّکین خوانده می‌شود، دلالت آیه بر عصمت را می‌پذیرد، اما منظور از اولوالامر را نخبگان امت می‌داند؛ در حالی که پیامبر اکرم در پاسخ به پرسشی در اینباره از امامان دوازده‌گانه شیعه نام می‌برد و آنان را جانشین خود و پیشوای مردم معرفی می‌کند.

  • آیه تطهیر:﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؛ بی‌گمان، خدا اراده کرده است تا آلودگی را از شما اهل بیت [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.(احزاب:۳۳)

از دیگر آیاتی است که به روشنی، عصمت اهل بیت را می‌نمایاند و بر پاکی و طهارت آنان تأکید می‌ورزد. سخن در بارهٔ این آیه نیز فراوان است، اما آنچه به‌طور گذرا می‌توان گفت این است که بر اساس این آیه، ارادهٔ ازلی و تخلف ناپذیر الهی بر این تعلّق گرفته است که هر گونه رجس و پلیدی را از اهل بیت بزداید و آنان را پاک گرداند. این حقیقت، با توجه به این نکته که قرآن کریم هر گونه آلودگی ظاهری و باطنی را رجس می‌شمارد، تفسیری جز عصمت برنمی‌تابد.

عصمت اهل بیت در روایات نبوی

روایات پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)، فضایل فراوانی برای اهل بیت (علیهم السلام) برمی‌شمارند که برخی از آن‌ها جز با عصمت آنان سازگار نیست. در این قسمت، از احادیثی که تنها شیعیان روایت گر آن اند درمی‌گذریم و به نمونه‌هایی از آنچه در کتب اهل سنّت آمده است، بسنده می‌کنیم. الف. اهل بیت، همراه و همتای قرآن: در حدیث پر آوازهٔ ثقلین، توجّه به دو نکته اندیشهٔ حق جویان را به عصمت اهل بیت ره نمون می‌گردد: یکی آن که در این حدیث، کتاب و عترت در کنار یک دیگر محور هدایت به شمار آمده‌اند «ما ان تَمَسّکتُم بِهُما لَن تَضّلوا ابَدا» ; دیگر آن که در این روایت بر جدایی ناپذیری قرآن و عترت تأکید شده است «لَن یَفتَرقا حَتّی یَرِدا عَلیّ الحَوض» ; اگر اهل بیت معصوم از گناه و خطا نبودند، پی روی از آنان همواره موجب هدایت نمی‌گردید و جدایی ناپذیری آنان از قرآن، معنای روشنی نمی‌یافت. ب. علی بن ابی طالب، مدار و معیار حق: برای داوری میان انسان‌های عادی، چیزی جز حق را نمی‌توان محور ارزیابی قرار داد. باید ابتدا حق را شناخت تا میزان حقانیّت اشخاص بر اساس نزدیکی و دوری به این محور سنجیده شود: «اعرِفِ الحَق تَعرف اهلَه». تنها کسانی که خود معیار حق اند و حق برگِرد آنان می‌چرخد، معصومان اند و امام علی (علیه السلام) به گواهی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)، از این گروه است: «عَلی مَع الحَق وَ الحَقُّ مَعَ عَلی»، «اللّهم ادِر الحَق مَعَ عَلی حیثُ دار». ج. پی روی از اهل بیت، مایهٔ رستگاری: افزون بر حدیث معروف سفینه «مَثَلُ اهل بَیتی مَثَل سَفینة نوح» که اهل بیت را به کشتی نوح همانند می‌کند و رستگاری ابدی را با پی روی از آنان پیوند می‌زند، احادیث فراوان دیگری نیز در این باره می‌توان یافت که روایت زیر نمونه ای از آن‌ها است: هر کس می‌خواهد زندگی و مرگش هم چون حیات و ممات من باشد،... ولایت علی و فرزندانش را برگزیند؛ زیرا آنان هرگز شما را از راه هدایت بیرون نمی‌برند و به گم راهی نمی‌کشانند.


مطالعه بیشتر


منابع