خلق کودکانی که زود می‌میرند: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} چرا خداوند کودکی را که عمرش فقط چند ماه است بوجود می آورد؟...» ایجاد کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۲۶ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۵۲

سؤال

چرا خداوند کودکی را که عمرش فقط چند ماه است بوجود می آورد؟

خداوند متعال، جهان هستي را بر اساس نظام سبب و مسببي خلق نموده است، به اين معني که اراده خداوند تعلق گرفته تا هر اتفاق و جرياني در عالم هستي مستند به سبب و علت خودش باشد. طبق اين نظام و قانون علت و معلول خداوندِ حکيم، خواسته است تا از طريق تزويج بين زن و مرد، امکان بوجود آمدن نسل بشر فراهم گردد. از طرف ديگر قانون علت و معلول مي گويد؛ زماني معلول به وجود مي آيد که تمام اجزاء و شرايط آن فراهم باشد، به عبارت ديگر علتِ آن معلول تامّه شود، در اين صورت معلول ايجاد مي شود.[۱]

مطلب ديگر اين که چون خداوند، حکيم است و کمال مطلق و خير محض مي باشد، خواهان خير نيز هست، پس فعل و اراده اش طبق حکمت بوده و نظامي که آفريده شده است، هدفمند بوده و خير است،[۲] هر چند که موانع و تزاحماتي نيز در عالم ماده وجود دارد و لکن اين تضاد و تزاحمات لازمه عالم مادي است يعني عالم ماده نمي تواند خير محض باشد و هيچ تضاد ناخوشايندي در آن نباشد[۳] و از طرفي عالم ماده است که زمينه رشد و تعالي انسان را به وجود مي آورد زيرا در مسير اين عالم ماده است که انسان به کمال مي رسد و استعدادهايش شکوفا مي گردد.[۴] خلاصه اگر نظام هستي در کل، ملاحظه شود، نظام احسن و نظام خير است.

حال در مورد سئوال مي گوييم زماني بچه اي به دنيا مي آيد که تمام شرايط فراهم بوده و علّت به دنيا آمدن طفل تامّه شده باشد و اين زماني است که پدر و مادر اراده تزويج کنند و ساير شرايط لازم نيز به وجود آيد، در چنين صورتي که زمينه و شرايط بوجود آمدن بچه اي، آماده گردد، خداوند متعال وجود را به آن طفل افاضه مي فرمايد پس به دنيا آمدن نوزاد و طفل معلول رابطه زن و شوهري و فراهم بودن تمام شرايط آن است که در اين لحظه خداوند وجود را به او افاضه مي نمايد و اين مطابق با قوانين نظام هستي بوده، اشکالي بر آن وارد نيست.

نکته ديگر اين که صرف اعطاء وجود از طرف خداوند لطف و تفضّل است و همين که طفل به عرصه وجود پا مي گذارد خير است،[۵] چون گفتيم که اراده خداوند به نظام خير و احسن تعلق گرفته و طفل نيز طبق قوانين اين نظام به دنيا آمده است. از طرف ديگر مرگ نيستي و نابودي نيست، اگر نيستي و عدم بود، جاي سئوال وجود داشت که چرا به وجود آمد و چرا از بين رفت و لکن گفتيم که صرف وجود پيدا کردن خير است.

مطلب ديگر اين که گفتيم: عالم ماده، عالم تزاحم و تضاد است، لازمه عالم ماده بودن مشکلات، بلاها، مريضي ها و مرگ ها و... است. با توجه به اين مطلب طفلي که به دنيا آمده طبق قانون کلي براي رسيدن به کمال آفريده شده است ولي چون عالم ماده جاي تضادها و موانع است، در مواردي اين طفل قبل از رسيدن به مرحله رشد و تکامل زندگي اش در اثر انواع مشکلات و موانع خاتمه پيدا مي کند. مثلاً در اثر کوتاهي والدين و سرپرستان در نگهداري او، و يا امکان دارد پدر و مادر تمام تلاش خود را هم در اين زمينه کرده اند ولي وجود مريضي ها و بلاها و تصادفات و... باعث مرگ طفل مي شود، در اينجا هم مي گوييم اشکالي نيست زيرا همه اين اتفاقات و جريانات بر اساس قوانين عالم ماده روي مي دهد و چيزي خارج از اين قوانين هستي نبوده است. پس هم تولد طفل و هم مرگ او مطابق قانون حاکم بر عالم بوده است، و اين که اين موجود در راه رسيدن به هدف وجودي خويش مواجه با مانعي شده، نمي توان گفت که بي هدف و بدون دليل خلق شده است.[۶]

نکته ديگر اينکه: در تولد و مرگ اين طفل حکمت هاي ديگري نيز نهفته است، اولاً اين که اين جريان نظير ساير مشکلات و سختي هاي دنيا باعث امتحان و آزمايش افراد و در اينجا والدين و نزديکان طفل مي شود که در صورت صبر بر آن، به مقامات معنوي و پاداش هاي اخروي و دنيوي نائل مي آيند،[۷] و يا حکمت ديگر اين که والدين طفل در اثر تحمل سختي هاي تولد و مراقبت از او به پاداش مي رسند.

مطلب آخر در اين زمينه اينکه در مورد سرنوشت کودک هم امر غير حکيمانه و غير عادلانه اي روي نمي دهد چنان چه در روايات وارد شده که اطفال مؤمنين که از دنيا مي روند در بهشت همراه آنها خواهند بود.[۸]

خلاصه بحث اين که تولدهايي که در عالم اتفاق مي افتد همه از روي حکمت و قانون کلي نظام هستي است و مرگ ها و ناراحتي ها و سختي ها نيز لازمه عالم مادي است پس در تولد و مرگ اطفال اتفاق بيهوده و غير حکيمانه اي روي نداده و خلقتِ هستي همه اش بر اساس مصلحت و حکمت بوده و هدف والايي را دنبال مي کند.

در پايان يادآوري مي کنيم که مشکلات، لازمه زندگي مادي است و براي همه انسان ها کم و بيش بنابر مصالح و حکمت هاي آن، وجود داشته است، حتي براي اولياء الهي و انبياء و امامان(ع) ، امتحانات و مشکلاتِ به مراتب سخت تري پيش آمده است، آنچه مهم است صبر و تحمل و توکل بر خداوند، در برابر اين سختي ها است مثلاً همين مساله در مورد پيامبر(ص) نيز اتفاق افتاده است که بنابر نقل روايت، حضرت همسر خود خديجه(س) را اينچنين در آن حادثه، دلداري مي دهند: «... اي خديجه آيا راضي نيستي که روز قيامت به سوي درِ بهشت بيايي در حالي که او (فرزندشان که از دنيا رفته بود) ايستاده باشد و دست تو را بگيرد و تو را وارد بهشت نمايد و در بهترين جاي آن تو را فرود آورد و آن براي هر مؤمني هست، خداوند متعال، حاکم تر و گرامي تر از آن است که از مؤمن ثمره قلبش را بگيرد، سپس بعد از آن او را عذاب نمايد، ابداً».[۹]


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱ـ مرتضي مطهري، توحيد و مساله شرور در مجموعه آثار، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۷۴ش، ج۴.

۲ـ جعفر سبحاني، حسن و قبح، مؤسسه امام صادق، قم، ۱۳۸۲ش.

۳ـ محمد تقي مصباح يزدي، آموزش عقايد، شرکت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، ۱۳۷۹ش، ج۱.


منابع

  1. شيرواني، علي، ترجمه و اضافات بدايه الحکمه، قم، مؤسسه انتشارات دارالعلم، چاپ دهم، ۱۳۸۴ش، ص۱۶۹.
  2. سبحاني، جعفر، و محمدرضايي، محمد، انديشه اسلامي(۱)، قم، دفتر نشر معارف، چاپ چهلم، ۱۳۸۷ش، ص۱۲۳.
  3. مطهري، مرتضي، عدل الهي، تهران، انتشارات صدرا، چاپ دوم، ۱۳۵۲ش، ص۱۵۹ـ۱۶۲.
  4. انديشه اسلامي(۱)، همان، ص۱۳۲.
  5. خرازي، سيد محسن، بدايه المعارف الالهيه، قم، مؤسسه نشر اسلامي، چاپ نهم، ۱۴۲۲ق، ص۱۲۷.
  6. ترجمه و اضافات بدايه الحکمه، همان، ص۱۸۲ـ۱۸۹.
  7. انديشه اسلامي(۱)، همان، ص۱۳۳ـ۱۳۴.
  8. صدوق، محمد بن علي من لايحضره الفقيه، قم، انتشارات جامعه مدرسين، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۴۹۰، ح۴۷۳۱.
  9. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي (دوره ۸ جلدي)، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ۱۳۶۵ش، ج۳، ص۲۱۸، ح۲، باب مصيبه الولد از فروع کافي.