اسفار اربعه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
{{درگاه|واژهها}} | |||
سفر در اصطلاح عرفا، توجه دل است به سوی حق و گذر از نفس است به جانب خداوند. ملاصدرا میگوید: برای سالکانِ راه حقیقت، چهار سفر قائل شدهاند: اول سفر از خلق به حق، دوم سفر به حق در حق، سوم سفر از حق به خلق و چهارم سفر به حق در خلق.<ref>ملا صدرا، اسفار اربعه، دارالاحیاء التراث، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۲–۲۰۰.</ref> | سفر در اصطلاح عرفا، توجه دل است به سوی حق و گذر از نفس است به جانب خداوند. ملاصدرا میگوید: برای سالکانِ راه حقیقت، چهار سفر قائل شدهاند: اول سفر از خلق به حق، دوم سفر به حق در حق، سوم سفر از حق به خلق و چهارم سفر به حق در خلق.<ref>ملا صدرا، اسفار اربعه، دارالاحیاء التراث، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۲–۲۰۰.</ref> | ||
نسخهٔ ۵ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۵۷
این مقاله هماکنون به دست Shamloo در حال ویرایش است. |
مراحل اسفار اربعه را به صورت خلاصه بیان کنید؟
سفر در اصطلاح عرفا، توجه دل است به سوی حق و گذر از نفس است به جانب خداوند. ملاصدرا میگوید: برای سالکانِ راه حقیقت، چهار سفر قائل شدهاند: اول سفر از خلق به حق، دوم سفر به حق در حق، سوم سفر از حق به خلق و چهارم سفر به حق در خلق.[۱]
توضیح آنکه سفر عبارت از ترک وطن است و در ظاهر، مسافر کسی را میگویند که از مألوف خود دور شده و دیوارهای شهرش را نبیند. پس تا در وطن است، یا شهر خود را میبیند، مسافر نیست. اما سفرِ نفس عبارت است از آنکه نفس، شهر بدن را نبیند و این امر مستلزم آن است که توجهی به بدن و امورات آن نداشته باشد و این اولین مرتبه از سفر است.
به عبارت دیگر انسان هرگاه خود را فراموش کند و توجهی به مادیات و مألوفات بدن نداشته و از جسمانیات گذشته باشد، تازه مسافر الی الله شده است؛ مسافری که برای رسیدن به مراتب کامل حقیقت، باید جمیع مدارج اسفار را بپیماید. به لحاظ آنکه حقیقت وجود در کلام عرفا، دارای مبدأ و مرجعی است و به اصطلاح در دو قوس صعود و نزول قرار میگیرد، اصل سفر هم در این دو قوس و شامل چهار مرتبه است که عرفای بسیاری به آن به انحاء گوناگون اشاره کردهاند.[۲]
سفر اول پس از رفع حجابهای ظلمانی و نورانی و از خلق (یا از نفس) به سوی حق است. سالک در انتهای این سفر، به فنای (محو) در افعال (توحید افعال) میرسد. در این مرتبه از توحید، تنها فاعل مستقل که فاعلیتش وابسته به موجود دیگری نیست، خداوند است و فاعلیت سایر موجودات، جلوه ای از فاعلیت او است که بدون اذن و اراده او محقق نمیگردد؛ بنابراین هر چه در پهنه هستی رخ میدهد، فعل خدا و در حیطه و خواست اوست.[۳]
در سفر دوم، سیر سالک از حق به حق است. در این مرحله از سفر، سالک در اسماء خداوند سیر میکند (تجلیات اسمائی) و از آنها بهره میبرد. به عبارت دیگر خداوند در این مرتبه از سفر، با اسماء خود بر سالک تجلی میکند و سالک تلاش میکند تا از این تجلیات نهایت استفاده را ببرد. نهایت این سفر توحید ذات (فنای ذات یا فنای تام) است.
مرحله سوم، سفر سالک از حق به خلق است. قوس نزولِ وجود از این مرحله شروع میشود. در این مرحله سالک از حالت فنا خارج شده، وارد مرحله صحو میشود و به عبارت دیگر، سالک از حالت بیخودی و سُکر خارج شده و بخود متوجه میشود.
و در مرحله چهارم که سفر از خلق است به خلق، توجه سالک هم به خدا و هم به خلق است. و چون چهار مرحله اسفار را کامل پیموده، قادر است بندگان را بر اساس مقتضای حالشان به طریقی که شایسته آن هستند، هدایت کند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر
۱ـ اسفار اربعه، مقدمه، ص۲.
۲ـ مبادی اخلاق در قرآن، آیت الله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، ۱۳۷۹ش، ص۲۸۱، مقامات عارفان.