الگو:سوال برگزیده: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
خط ۱: خط ۱:
<div style="bor der: 1px solid #a7d7f9; padding: 10px; background-color: #f3f9ff; border-radius: 5px; font-size: 115%">
<div style="bor der: 1px solid #a7d7f9; padding: 10px; background-color: #f3f9ff; border-radius: 5px; font-size: 115%">
اگر زنی مورد تجاوز جنسی قرار بگیرد، می‌تواند برای حفظ آبرو، خودکشی کند؟</div>
داستان پارچه گذاشتن بر روی بت توسط زلیخا حقیقت دارد؟</div>
مورد تجاوز قرار گرفتن و از بین رفتن عفت و آبرو، یا هر مشکل بزرگ دیگری را دلیل درستی برای [[خودکشی]] ندانسته‌اند. زندگی در چنین شرایطی را بسیار سخت برشمرده‌اند که البته می‌توان آن‌را نیز پشت‌سر قرار داد. به این افراد، توصیه شده با مشاور و متخصص مشورت کنند. همچنین سفارش شده ارتباط خود را با خداوند بهتر کرده و تلاش کنند با نزدیک‌شدن به خداوند، بر مشکلات غلبه کنند.
براساس برخی روایات [[زلیخا]] پیش از کامجویی از [[یوسف(ع)]]، به سبب شرم از معبود خود، پارچه‌ای روی بت در خانه‌اش قرار داد و وقتی با پرسش یوسف مواجه شد که چرا چنین کردی، گفت من از او خجالت می‌کشم، پارچه‌ای بر روی آن نهادم تا ما را نبیند. یوسف گفت تو از بتی که نه می‌شنود و نه می‌بیند حیا می‌کنی و من از [[خداوند]] خود حیا نکنم؟


به این نوع افراد توجه داده شده که زندگی، نعمتی ارزشمند است و فرصتی است که باید از آن استفاده کرد تا به [[سعادت]] رسید. خداوند در [[قرآن]]، خودکشی را نهی و مذمت نموده است:{{قرآن|ترجمه=ای اهل ایمان خودتان را نکشید، به درستی که خداوند به شما مهربان است و هر کسی این کار را از روی دشمنی و شقاوت انجام دهد، به زودی وی را به آتش جهنم می‌کشانیم و این کار بر خدا آسان است.|سوره=نساء|آیه=۲۹}}
این روایت در [[کتاب تفسیر قمی]] نوشته شده در قرن سوم قمری و برخی از دیگر منابع شیعه نقل شده است. منابعی از اهل‌سنت از جمله [[فخر رازی]] عالم قرن ششم قمری نیز، این روایت را با کمی تفاوت نقل کرده‌اند.


{{چپ|[[خودکشی دختری که به او تجاوز شده|... مطالعه بیشتر]]}}
{{چپ|[[پارچه انداختن روی بت به دست زلیخا|... مطالعه بیشتر]]}}

نسخهٔ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۰۳

داستان پارچه گذاشتن بر روی بت توسط زلیخا حقیقت دارد؟

براساس برخی روایات زلیخا پیش از کامجویی از یوسف(ع)، به سبب شرم از معبود خود، پارچه‌ای روی بت در خانه‌اش قرار داد و وقتی با پرسش یوسف مواجه شد که چرا چنین کردی، گفت من از او خجالت می‌کشم، پارچه‌ای بر روی آن نهادم تا ما را نبیند. یوسف گفت تو از بتی که نه می‌شنود و نه می‌بیند حیا می‌کنی و من از خداوند خود حیا نکنم؟

این روایت در کتاب تفسیر قمی نوشته شده در قرن سوم قمری و برخی از دیگر منابع شیعه نقل شده است. منابعی از اهل‌سنت از جمله فخر رازی عالم قرن ششم قمری نیز، این روایت را با کمی تفاوت نقل کرده‌اند.