عصمت حضرت زهرا(س): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}}سؤال: آيا عصمت حضرت زهراء (عليها السلام) ذاتي است.؟ پاسخ : عصمت در...» ایجاد کرد)
 
جز (ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}سؤال: آيا عصمت حضرت زهراء (عليها السلام) ذاتي است.؟
{{شروع متن}}سؤال: آیا عصمت حضرت زهراء (علیها السلام) ذاتی است.


پاسخ :  
پاسخ:


عصمت در لغت به معناي مصونيت و منع است. بر اين اساس به چيزي که جنبه محافظت و نگهداري دارد «عصمت» گفته مي شود و لذا عرب به طناب و ريسماني که بار و اجناس را مي بندد تا از پراکنده شدن حفظ کند «عصام» مي گويند.<ref>بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ۴۰۳. مجمع البحرين، سيدي جامع الاحاديث نور. و مقايس اللغه، ج۴، ص۳۳۱.</ref>  
عصمت در لغت به معنای مصونیت و منع است. بر این اساس به چیزی که جنبه محافظت و نگهداری دارد «عصمت» گفته می‌شود و لذا عرب به طناب و ریسمانی که بار و اجناس را می‌بندد تا از پراکنده شدن حفظ کند «عصام» می‌گویند.<ref>بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ۴۰۳. مجمع البحرین، سیدی جامع الاحادیث نور. و مقایس اللغه، ج۴، ص۳۳۱.</ref>


عصمت در هیچ یک از معصومین ((ع))، یک امر ذاتی نیست بلکه ملکه و نيرويي است که از طرف خدا به فرد معصوم عطا مي شود و با وجود آن، انگيزه براي ترک طاعت يا ارتکاب معاصي وجود ندارد<ref>فاضل قوشجي، شرح تجريد، ص۴۶۴. تفسير الميزان، ج۲/۱۴۱. موسسه اعلمي، بيروت، سيد علي ميلاني، االعصمه، مرکز ابحاث اعتقاديه، اول، ۱۴۲۱ق، ص۱۳.</ref>؛ زيرا سير اختياري انسان داراي دو ركن اساسي است: علم و اراده. ما اگر دچار معصيت مي شويم، يا نسبت به زشتي گناه آگاهي كامل نداريم و يا از اراده اي قوي براي ترك آن برخوردار نيستيم. هر چه اين دو عامل تقويت شوند، دايره ي گناهان آدمي، تنگ تر و تنگ تر خواهد شد. معصومين كساني هستند كه هم از نظر شناخت چنان اند كه زشتي و ناپسندي هر كار بدي را به چشم دل مي بينند و هم به لحاظ اراده چنان قدرتي دارند كه طوفان غرايز حيواني، عنان اختيار را از كف آنان نمي ربايد. همه ي ما مرتبه اي از چنين مصونيت هايي را تجربه نموده ايم; به عنوان مثال، خوردن برخي از نجاسات، حتّي به فكر هيچ عاقلي هم خطور نمي كند، چه رسد به اين كه جامه ي تحقّق پوشد<ref>ر.ك: تلخيص المحصّل، ص۳۶۹; ارشاد الطالبين، ص۳۰۱; كشف المراد، ص۳۶۵; الالهيات، ج۳، ص۱۵۹; الصحيح من سيره النبي الاعظم، ج۳، ص۲۹۷; امام شناسي، ج۱، ص۸۰; امامت و رهبري، ص۱۷۴; تنزيه انبيا از آدم تا خاتم، ص۱۹; گوهر مراد، ص۳۷۹; انيس الموحدين، ب ۳، ف ۲; و فلسفه ي وحي و نبوت، ص۲۱۸.</ref>.
عصمت در هیچ‌یک از معصومین «ع»، یک امر ذاتی نیست بلکه ملکه و نیرویی است که از طرف خدا به فرد معصوم عطا می‌شود و با وجود آن، انگیزه برای ترک طاعت یا ارتکاب معاصی وجود ندارد<ref>فاضل قوشجی، شرح تجرید، ص۴۶۴. تفسیر المیزان، ج۲/۱۴۱. مؤسسه اعلمی، بیروت، سید علی میلانی، االعصمه، مرکز ابحاث اعتقادیه، اول، ۱۴۲۱ق، ص۱۳.</ref>؛ زیرا سیر اختیاری انسان دارای دو رکن اساسی است: علم و اراده. ما اگر دچار معصیت می‌شویم، یا نسبت به زشتی گناه آگاهی کامل نداریم یا از اراده ای قوی برای ترک آن برخوردار نیستیم. هر چه این دو عامل تقویت شوند، دایرهٔ گناهان آدمی، تنگ‌تر و تنگ‌تر خواهد شد. معصومین کسانی هستند که هم از نظر شناخت چنان اند که زشتی و ناپسندی هر کار بدی را به چشم دل می‌بینند و هم به لحاظ اراده چنان قدرتی دارند که طوفان غرایز حیوانی، عنان اختیار را از کف آنان نمی‌رباید. همهٔ ما مرتبه ای از چنین مصونیت‌هایی را تجربه نموده‌ایم؛ به عنوان مثال، خوردن برخی از نجاسات، حتّی به فکر هیچ عاقلی هم خطور نمی‌کند، چه رسد به این که جامهٔ تحقّق پوشد.<ref>ر. ک. تلخیص المحصّل، ص۳۶۹; ارشاد الطالبین، ص۳۰۱; کشف المراد، ص۳۶۵; الالهیات، ج۳، ص۱۵۹; الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۳، ص۲۹۷; امام‌شناسی، ج۱، ص۸۰; امامت و رهبری، ص۱۷۴; تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۹; گوهر مراد، ص۳۷۹; انیس الموحدین، ب ۳، ف ۲; و فلسفهٔ وحی و نبوت، ص۲۱۸.</ref>


خداوند درباره عصمت فرشتگان و مصونيت پيامبر اکرم((ص)) در گرفتن وحي و رساندن آن به مردم بيان گويا و روشني دارد:  
خداوند درباره عصمت فرشتگان و مصونیت پیامبر اکرم «ص» درگرفتن وحی و رساندن آن به مردم بیان گویا و روشنی دارد:


«لا يعصون الله ما أمرهم و يفعلون ما يؤمرون»<ref>تحريم/ ۶.</ref> بدانچه خدا به آن ها امر کند مخالفت نمي کنند و انجام مي دهند. «و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي»<ref>نجم، ۳- ۴.</ref> از روي ميل و هواي نفساني سخن نمي گويد؛ بلکه وحي الهي است که به او القاء مي گردد.  
«لا یعصون الله ما أمرهم و یفعلون ما یؤمرون»<ref>تحریم/ ۶.</ref> بدانچه خدا به آن‌ها امر کند مخالفت نمی‌کنند و انجام می‌دهند. «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی»<ref>نجم، ۳–۴.</ref> از روی میل و هوای نفسانی سخن نمی‌گوید؛ بلکه وحی الهی است که به او القاء می‌گردد.


عصمت موهبت الهي است نه ذاتی:
عصمت موهبت الهی است نه ذاتی:


عصمت در هیچکدام از معصومین ذاتی نیست اما در اين که عصمت انبياء و ائمه و حضرت زهرا(ع) اکتسابي است يا خدادادي، آيات و روايات زيادي وجود دارد مبني بر اين که عصمت يک موهبت الهي و خدادادي است که از طرف خداوند به فرد معصوم افاضه شده است منتها افاضه چنين نيروي حياتي بدون حساب و کتاب نيست؛ بلکه بايد زمينه هاي لازم، استعداد کافي، انديشه مقتدر، توانمندي جسمي و روحي شايسته اين گوهر گرانبها در افراد فراهم بشود تا مشمول اين لطف بي منتها الهي قرار بگيرد.  
عصمت در هیچ‌کدام از معصومین ذاتی نیست اما در این که عصمت انبیاء و ائمه و حضرت زهرا(ع) اکتسابی است یا خدادادی، آیات و روایات زیادی وجود دارد مبنی بر این که عصمت یک موهبت الهی و خدادادی است که از طرف خداوند به فرد معصوم افاضه شده است منتها افاضه چنین نیروی حیاتی بدون حساب و کتاب نیست؛ بلکه باید زمینه‌های لازم، استعداد کافی، اندیشه مقتدر، توانمندی جسمی و روحی شایسته این گوهر گرانبها در افراد فراهم بشود تا مشمول این لطف بی منتها الهی قرار بگیرد.


عصمت معصومين(ع) از الطاف الهي است اما نه در همه شرايط بلکه بايد زمينه هاي آن بوجود بيايد قسمتي از اين زمينه ها غير اختياري است و از طريق وراثت بدست مي آيد چه آن که در علم «زيست شناسي» ثابت شده که بخشي از صفات خوب و بد از راه وراثت از نسلي به نسلي منتقل مي گردد و قسمتي هم از طريق تعليم و تربيت.  
عصمت معصومین(ع) از الطاف الهی است اما نه در همه شرایط بلکه باید زمینه‌های آن بوجود بیاید قسمتی از این زمینه‌ها غیر اختیاری است و از طریق وراثت بدست می‌آید چه آن که در علم «زیست‌شناسی» ثابت شده که بخشی از صفات خوب و بد از راه وراثت از نسلی به نسلی منتقل می‌گردد و قسمتی هم از طریق تعلیم و تربیت.


دو عامل عمده ديگر نيز در افاضه عصمت وجود دارد: يکي مجاهدت هاي فردي انبيا و ائمه(ع) پيش از رسيدن به منصب الهي بوده و لذا مورد امتحانات سختي قرار مي گرفتند تا زمينه افاضه عصمت نهايي فراهم گردد. ديگري آگاهي خداوند از فعاليت هاي ثمربخش آنان و اين که اين گروه پس از مأموريت با جديت تمام در راه جهاد فردي اجتماعي تلاش خواهند کرد».<ref>سبحانی، جعفر، منشور جاويد، ج۴، ۲۸ ـ ۳۰.</ref>  
دو عامل عمده دیگر نیز در افاضه عصمت وجود دارد: یکی مجاهدت‌های فردی انبیا و ائمه(ع) پیش از رسیدن به منصب الهی بوده و لذا مورد امتحانات سختی قرار می‌گرفتند تا زمینه افاضه عصمت نهایی فراهم گردد. دیگری آگاهی خداوند از فعالیت‌های ثمربخش آنان و این که این گروه پس از مأموریت با جدیت تمام در راه جهاد فردی اجتماعی تلاش خواهند کرد».<ref>سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۴، ۲۸–۳۰.</ref>


دانشمندان و بزرگان علم کلام نيز با استفاده از آيات و روايات، عصمت را موهبت الهي دانسته اند نه اکتسابي، شيخ مفيد (ره) مي گويد: عصمت تفضلي است از جانب خداوند متعال به کسي که مي داند به عصمت او چنگ مي زند»<ref>تصحيح الاعتقادات، تحقيق در گاهي ص۱۲۸، دار المفيد، بيروت/ ۱۴۱۴ ق.</ref>  
دانشمندان و بزرگان علم کلام نیز با استفاده از آیات و روایات، عصمت را موهبت الهی دانسته‌اند نه اکتسابی، شیخ مفید (ره) می‌گوید: عصمت تفضلی است از جانب خداوند متعال به کسی که می‌داند به عصمت او چنگ می‌زند»<ref>تصحیح الاعتقادات، تحقیق در گاهی ص۱۲۸، دار المفید، بیروت/ ۱۴۱۴ ق.</ref>


علامه حلي در کشف المراد، سيد مرتضي در تکمله المرتضي ج۲، ص۳۴۷ و نیز فاضل مقداد در این‌باره فرموده اند:  
علامه حلی در کشف المراد، سید مرتضی در تکمله المرتضی ج۲، ص۳۴۷ و نیز فاضل مقداد در این‌باره فرموده‌اند:


عصمت لطف الهي است و با وجود آن صدور گناه ممتنع و محال مي شود چه اينکه انگيزه اي براي ارتکاب معاصي وجود ندارد؛ ولي در عين حال قدرت انسان بر انجام گناه محفوظ است. بر خلاف اشاعره که عصمت را قدرت بر طاعت و ناتواني از گناه مي داند. البته مرادشان از محال، محال عادي است نه محال عقلي.  
عصمت لطف الهی است و با وجود آن صدور گناه ممتنع و محال می‌شود چه اینکه انگیزه ای برای ارتکاب معاصی وجود ندارد؛ ولی در عین حال قدرت انسان بر انجام گناه محفوظ است. بر خلاف اشاعره که عصمت را قدرت بر طاعت و ناتوانی از گناه می‌داند. البته مرادشان از محال، محال عادی است نه محال عقلی.


دليل نقلي:  
دلیل نقلی:


در اين باره آيات و روايات زيادي وارد شده مبني بر اين که عصمت موهوبي و از فضل خداوند است:  
در این باره آیات و روایات زیادی وارد شده مبنی بر این که عصمت موهوبی و از فضل خداوند است:


۱. ولولا فضل الله عليک... اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود عده از آنان در صدد شده بودند که تو را گمراه کنند ولي به لطف خدا جز خودشان را گمراه نتوانند و هرگز ضرر و زياني نمي رسانند در حالي که خدا بر تو کتاب و حکمت فرستاده، و آن چه را قادر به فراگيري نبودي بتو آموخت، به راستي فضل خدا بر تو بي اندازه است»<ref>سوره نساء/ ۱۱۴.</ref>  
۱. ولولا فضل الله علیک… اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود عده از آنان در صدد شده بودند که تو را گمراه کنند ولی به لطف خدا جز خودشان را گمراه نتوانند و هرگز ضرر و زیانی نمی‌رسانند در حالی که خدا بر تو کتاب و حکمت فرستاده، و آنچه را قادر به فراگیری نبودی بتو آموخت، به راستی فضل خدا بر تو بی‌اندازه است»<ref>سوره نساء/ ۱۱۴.</ref>


۲. «و ما من نعمه فمن الله»<ref>نحل/ ۵۳.</ref> هر نعمتي که به شما رسيده از جانب خدا است. بي ترديد مقام عصمت از بزرگترين نعمت هايي است که انسان با داشتن آن به درجه اعلاي از اخلاص علمي و شهود عيني مي رسد چنان که خود اعتراف مي نمايد: ما شککت في الحق مذاريته»<ref>نهج البلاغه.</ref> از هنگامي که حق (نيروي عصمت) را به من ارائه دادند ترديدي پيدا نکردم و مصداق «لاريب فيه» شدم.
۲. «و ما من نعمه فمن الله»<ref>نحل/ ۵۳.</ref> هر نعمتی که به شما رسیده از جانب خدا است. بی تردید مقام عصمت از بزرگترین نعمت‌هایی است که انسان با داشتن آن به درجه اعلای از اخلاص علمی و شهود عینی می‌رسد چنان‌که خود اعتراف می‌نماید: ما شککت فی الحق مذاریته»<ref>نهج البلاغه.</ref> از هنگامی که حق (نیروی عصمت) را به من ارائه دادند تردیدی پیدا نکردم و مصداق «لاریب فیه» شدم.


۳. امام رضا(ع) فرمود: وقتي خدا کسي را براي اداره امور مردم برگزيد سينه اش توسعه مي دهد، قلبش را منبع حکمت مي گرداند... پس او از گناه معصوم؛ از خطا و لغزش مصون است... و اين فضيلتي است از طرف خدا به هر کس که خواسته باشد عطا مي کند»<ref>کافي، ج۱، ۲۰۲.</ref>  
۳. امام رضا(ع) فرمود: وقتی خدا کسی را برای اداره امور مردم برگزید سینه اش توسعه می‌دهد، قلبش را منبع حکمت می‌گرداند… پس او از گناه معصوم؛ از خطا و لغزش مصون است… و این فضیلتی است از طرف خدا به هر کس که خواسته باشد عطا می‌کند»<ref>کافی، ج۱، ۲۰۲.</ref>


البته بايد توجه داشت که منظور از خدادادي بودن عصمت، جبري بودن آن نيست که اختيار و اراده را از انسان معصوم سلب کند و وي را در برابر تمامي گناهان بسان مصونيت بعضي از واکسن ها در مقابل بعضي از بيماري ها، واکسينه و بيمه نمايد؛ بلکه منشأ مصونيت در برابر گناه معرفت والا و شهود عيني معصوم نسبت به حقايق امور است که واقعيت ها و آلودگي هاي عيني گناهان را چون شعله جهنم سوزان مشاهده مي کنند «کلا لو تعلمون علم اليقين لترون الجحيم»<ref>تکاثر/ ۵ ـ ۶.</ref> و لذا عادتا (نه عقلا) محال است به آن نزديک شوند.  
البته باید توجه داشت که منظور از خدادادی بودن عصمت، جبری بودن آن نیست که اختیار و اراده را از انسان معصوم سلب کند و وی را در برابر تمامی گناهان بسان مصونیت بعضی از واکسن‌ها در مقابل بعضی از بیماری‌ها، واکسینه و بیمه نماید؛ بلکه منشأ مصونیت در برابر گناه معرفت والا و شهود عینی معصوم نسبت به حقایق امور است که واقعیت‌ها و آلودگی‌های عینی گناهان را چون شعله جهنم سوزان مشاهده می‌کنند «کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم»<ref>تکاثر/ ۵–۶.</ref> و لذا عادتاً (نه عقلا) محال است به آن نزدیک شوند.


بنابراين روشن مي شود که معصومين(ع) نيز داراي اميال و کشش هاي مختلف انساني هستند و در اين گير و دار با اراده و اختيار خود، راه حق و صواب را بر مي گزينند چه آن که خداوند خطاب به پيامبر فرموده: «بگو من نيز مانند شما بشري هستم و لذا در قرآن کريم از پيشوايان دين تمجيد و تعريف و بعنوان الگوي جهان بشريت معرفي شده اند و الا اگر اين کمالات براي آنان قهري و خارج از اراده شان بود ديگر معنا نداشت که تکليف، تمجيد و هشدارها متوجه آنان بشود.  
بنابراین روشن می‌شود که معصومین(ع) نیز دارای امیال و کشش‌های مختلف انسانی هستند و در این گیر و دار با اراده و اختیار خود، راه حق و صواب را برمی‌گزینند چه آن که خداوند خطاب به پیامبر فرموده: «بگو من نیز مانند شما بشری هستم و لذا در قرآن کریم از پیشوایان دین تمجید و تعریف و بعنوان الگوی جهان بشریت معرفی شده‌اند و الا اگر این کمالات برای آنان قهری و خارج از اراده شان بود دیگر معنا نداشت که تکلیف، تمجید و هشدارها متوجه آنان بشود.


عدالت در افاضه ي عصمت:  
عدالت در افاضهٔ عصمت:


در اين که افاضه عصمت به چند نفر و محروميت ديگران چگونه با عدالت الهي که غفور و مهربان است، سازگاري دارد به دو نکته اساسي بايد توجه کرد:  
در این که افاضه عصمت به چند نفر و محرومیت دیگران چگونه با عدالت الهی که غفور و مهربان است، سازگاری دارد به دو نکته اساسی باید توجه کرد:


۱. اولا اعطاي عصمت بر اساس ظرفيت، استعداد و شايستگي است و اين هرگز نشانه تبعيض و بي عدالتي نيست منتها راز تفاوت استعدادها را بايد در نظام خلقت جستجو کرد چه آن که بقاي استواري نظام حکيمانه الهي به مقتضاي قانون طبيعت بر اساس همين تفاوت ها است؛ زيرا جامعه بسان پيکره يک انسان است. همان طور که يک فرد براي رفع نيازمندي هاي خود به عضلات مختلف با بافت هاي گوناگون احتياج دارد، و جامعه نيز به سليقه ها، روحيات و استعداد هاي مختلف نيازمند است تا مشکلات زندگي را کنار زده به فراسوي ترقي و تکامل پيش برود.  
۱. اولا اعطای عصمت بر اساس ظرفیت، استعداد و شایستگی است و این هرگز نشانه تبعیض و بی عدالتی نیست منتها راز تفاوت استعدادها را باید در نظام خلقت جستجو کرد چه آن که بقای استواری نظام حکیمانه الهی به مقتضای قانون طبیعت بر اساس همین تفاوت‌ها است؛ زیرا جامعه بسان پیکره یک انسان است. همان‌طور که یک فرد برای رفع نیازمندی‌های خود به عضلات مختلف با بافت‌های گوناگون احتیاج دارد، و جامعه نیز به سلیقه‌ها، روحیات و استعدادهای مختلف نیازمند است تا مشکلات زندگی را کنار زده به فراسوی ترقی و تکامل پیش برود.


۲. ثانياً هر مخلوقي هر چه دارد از فضل و کرم خدا است و الا هيچ موجودي از خدا طلبکار نيست تا اگر وصول نشد فرياد بي عدالتي سر بدهد و اگر احياناً تصور تبعيض در افاضه نعمت هاي الهي براي کسي پيدا شود ناشي از عدم درک صحيح حقيقت عدالت و خلط آن با مفهوم مساوات است در اسلام عدالت معتبر است نه مساوات؛ زيرا مساوات عين بي عدالتي و نوعي تبعيض است. عدالت عبارت است از قرار دادن هر چيز به جايي مناسب آن»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷.</ref>  
۲. ثانیاً هر مخلوقی هر چه دارد از فضل و کرم خدا است و الا هیچ موجودی از خدا طلبکار نیست تا اگر وصول نشد فریاد بی عدالتی سر بدهد و اگر احیاناً تصور تبعیض در افاضه نعمت‌های الهی برای کسی پیدا شود ناشی از عدم درک صحیح حقیقت عدالت و خلط آن با مفهوم مساوات است در اسلام عدالت معتبر است نه مساوات؛ زیرا مساوات عین بی عدالتی و نوعی تبعیض است. عدالت عبارت است از قرار دادن هر چیز به جایی مناسب آن»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷.</ref>


۳. ثالثا : خداوند حكيم است و هيچ كار و لطف و فضلش بدون حكمت و دليل و رحجان نيست. اينكه خداوند عصمت را به عده محدود عطاء كرده است حتماً يك فضيلت و رجحاني در وجود آنها بوده است، و لازم نيست علت و حكمت تمام كارهاي خداوند را عقل انسانها درك و كشف كند، همينكه خداي حكيم اين عده را برگزيده، دليل بر فضليت آنهاست «و لقد اخترناهم علي علم علي العالمين»<ref>دخان/۳۲.</ref> «و انهم عندنا لمن المصطفين الاخيار»<ref>ص/۴۷.</ref> شيخ مفيد مي فرمايد: عصمت تفضل از جانب خداوند بر كساني است كه خدا مي دانست كه اين عده بر آن عصمت متمسك و پاي بند مي مانند<ref>همان، تصحيح الاعتقاد.</ref> يعني اگر همين ملكه عصمت را به غير معصومين مي داد باز هم در سايه اختيار و قدرتي كه داشتند معلوم نبود عصمت را بكار مي گرفتند. سيد مرتضي مساله قابل ستايش بودن عصمت را مطرح كرده و يادآور مي شود كه اگرچه عصمت تفضل الهي و شامل گروهي از بندگان خاص مي باشد ولي در عين حال قابل ستايش است، زيرا بندگان خدا در برابر عصمت بر دو گروهند: گروهي كه بر فرض افاضه عصمت با كمال آزادي و اختيار از آن در راه ترك گناه بهره مي گيرند. اما گروه ديگر بر فرض افاضه ي عصمت بهره نمي گيرند. بنابراين فقط بر گروه اول افاضه مي شود و اين از افتخارات و فضايل آنها محسوب مي شود.<ref>همان، منشور جاويد، ص۲۷، به نقل از امالي سيد مرتضي، ج۲، ص۳۴۷، و رسايل الشريف المرتضي، ج۳، ص۳۲۶.</ref>
۳. ثالثاً: خداوند حکیم است و هیچ کار و لطف و فضلش بدون حکمت و دلیل و رحجان نیست. اینکه خداوند عصمت را به عده محدود عطاء کرده است حتماً یک فضیلت و رجحانی در وجود آنها بوده است، و لازم نیست علت و حکمت تمام کارهای خداوند را عقل انسانها درک و کشف کند، همینکه خدای حکیم این عده را برگزیده، دلیل بر فضلیت آنهاست «و لقد اخترناهم علی علم علی العالمین»<ref>دخان/۳۲.</ref> «و انهم عندنا لمن المصطفین الاخیار»<ref>ص/۴۷.</ref> شیخ مفید می‌فرماید: عصمت تفضل از جانب خداوند بر کسانی است که خدا می‌دانست که این عده بر آن عصمت متمسک و پای بند می‌مانند<ref>همان، تصحیح الاعتقاد.</ref> یعنی اگر همین ملکه عصمت را به غیر معصومین می‌داد باز هم در سایه اختیار و قدرتی که داشتند معلوم نبود عصمت را بکار می‌گرفتند. سید مرتضی مسئله قابل ستایش بودن عصمت را مطرح کرده و یادآور می‌شود که اگرچه عصمت تفضل الهی و شامل گروهی از بندگان خاص می‌باشد ولی در عین حال قابل ستایش است، زیرا بندگان خدا در برابر عصمت بر دو گروهند: گروهی که بر فرض افاضه عصمت با کمال آزادی و اختیار از آن در راه ترک گناه بهره می‌گیرند. اما گروه دیگر بر فرض افاضهٔ عصمت بهره نمی‌گیرند؛ بنابراین فقط بر گروه اول افاضه می‌شود و این از افتخارات و فضایل آنها محسوب می‌شود.<ref>همان، منشور جاوید، ص۲۷، به نقل از آمالی سید مرتضی، ج۲، ص۳۴۷، و رسایل الشریف المرتضی، ج۳، ص۳۲۶.</ref>


گذشته از اين ها خداوند راه رسيدن به درجات عصمت را به روي کسي نبسته است منتها زمينه افاضه اين نور الهي را ما بايد فراهم کنيم، تشويق و توصيه هاي قرآن و پيشوايان دين گواه روشن بر اين ادعا است «ان تتقوا الله يجعل لکم فرقاناً»<ref>انفال/ ۲۹.</ref> «ان اکرمکم عندالله اتقيکم»<ref>حجرات/ ۱۳.</ref> چنان که غير از انبيا و ائمه(ع) افراد بسياري چون حضرت مريم، خديجه، زينب، فاطمه معصومه در قم، ابوالفضل العباس و ... به پاره اي از درجات عصمت به شهادت کرامت هاي که ديده شده، رسيده اند منتها لازمه داشتن عصمت، رسيدن به مقام الهي نيست؛ بلکه لازمه رسيدن به مقام الهي عصمت است.  
گذشته از این‌ها خداوند راه رسیدن به درجات عصمت را به روی کسی نبسته است منتها زمینه افاضه این نور الهی را ما باید فراهم کنیم، تشویق و توصیه‌های قرآن و پیشوایان دین گواه روشن بر این ادعا است «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً»<ref>انفال/ ۲۹.</ref> «ان اکرمکم عندالله اتقیکم»<ref>حجرات/ ۱۳.</ref> چنان‌که غیر از انبیا و ائمه(ع) افراد بسیاری چون حضرت مریم، خدیجه، زینب، فاطمه معصومه در قم، ابوالفضل العباس و به پاره ای از درجات عصمت به شهادت کرامت‌های که دیده شده، رسیده‌اند منتها لازمه داشتن عصمت، رسیدن به مقام الهی نیست؛ بلکه لازمه رسیدن به مقام الهی عصمت است.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:


۱-دانش نامه فاطمی ،پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی ، زیر نظر علی اکبر رشاد.
# دانش نامه فاطمی، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، زیر نظر علی اکبر رشاد.
 
# فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر(ص) رحمانی همدانی، ترجمه سپهری.
۲-فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر(ص) رحمانی همدانی،ترجمه سپهری.
== منابع ==
 
{{پانویس|۲}}
==منابع==
<references />
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =
  | شاخه فرعی۱ =  
  | شاخه فرعی۱ =
  | شاخه فرعی۲ =  
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۳ =  
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۵

سؤال: آیا عصمت حضرت زهراء (علیها السلام) ذاتی است.

پاسخ:

عصمت در لغت به معنای مصونیت و منع است. بر این اساس به چیزی که جنبه محافظت و نگهداری دارد «عصمت» گفته می‌شود و لذا عرب به طناب و ریسمانی که بار و اجناس را می‌بندد تا از پراکنده شدن حفظ کند «عصام» می‌گویند.[۱]

عصمت در هیچ‌یک از معصومین «ع»، یک امر ذاتی نیست بلکه ملکه و نیرویی است که از طرف خدا به فرد معصوم عطا می‌شود و با وجود آن، انگیزه برای ترک طاعت یا ارتکاب معاصی وجود ندارد[۲]؛ زیرا سیر اختیاری انسان دارای دو رکن اساسی است: علم و اراده. ما اگر دچار معصیت می‌شویم، یا نسبت به زشتی گناه آگاهی کامل نداریم یا از اراده ای قوی برای ترک آن برخوردار نیستیم. هر چه این دو عامل تقویت شوند، دایرهٔ گناهان آدمی، تنگ‌تر و تنگ‌تر خواهد شد. معصومین کسانی هستند که هم از نظر شناخت چنان اند که زشتی و ناپسندی هر کار بدی را به چشم دل می‌بینند و هم به لحاظ اراده چنان قدرتی دارند که طوفان غرایز حیوانی، عنان اختیار را از کف آنان نمی‌رباید. همهٔ ما مرتبه ای از چنین مصونیت‌هایی را تجربه نموده‌ایم؛ به عنوان مثال، خوردن برخی از نجاسات، حتّی به فکر هیچ عاقلی هم خطور نمی‌کند، چه رسد به این که جامهٔ تحقّق پوشد.[۳]

خداوند درباره عصمت فرشتگان و مصونیت پیامبر اکرم «ص» درگرفتن وحی و رساندن آن به مردم بیان گویا و روشنی دارد:

«لا یعصون الله ما أمرهم و یفعلون ما یؤمرون»[۴] بدانچه خدا به آن‌ها امر کند مخالفت نمی‌کنند و انجام می‌دهند. «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی»[۵] از روی میل و هوای نفسانی سخن نمی‌گوید؛ بلکه وحی الهی است که به او القاء می‌گردد.

عصمت موهبت الهی است نه ذاتی:

عصمت در هیچ‌کدام از معصومین ذاتی نیست اما در این که عصمت انبیاء و ائمه و حضرت زهرا(ع) اکتسابی است یا خدادادی، آیات و روایات زیادی وجود دارد مبنی بر این که عصمت یک موهبت الهی و خدادادی است که از طرف خداوند به فرد معصوم افاضه شده است منتها افاضه چنین نیروی حیاتی بدون حساب و کتاب نیست؛ بلکه باید زمینه‌های لازم، استعداد کافی، اندیشه مقتدر، توانمندی جسمی و روحی شایسته این گوهر گرانبها در افراد فراهم بشود تا مشمول این لطف بی منتها الهی قرار بگیرد.

عصمت معصومین(ع) از الطاف الهی است اما نه در همه شرایط بلکه باید زمینه‌های آن بوجود بیاید قسمتی از این زمینه‌ها غیر اختیاری است و از طریق وراثت بدست می‌آید چه آن که در علم «زیست‌شناسی» ثابت شده که بخشی از صفات خوب و بد از راه وراثت از نسلی به نسلی منتقل می‌گردد و قسمتی هم از طریق تعلیم و تربیت.

دو عامل عمده دیگر نیز در افاضه عصمت وجود دارد: یکی مجاهدت‌های فردی انبیا و ائمه(ع) پیش از رسیدن به منصب الهی بوده و لذا مورد امتحانات سختی قرار می‌گرفتند تا زمینه افاضه عصمت نهایی فراهم گردد. دیگری آگاهی خداوند از فعالیت‌های ثمربخش آنان و این که این گروه پس از مأموریت با جدیت تمام در راه جهاد فردی اجتماعی تلاش خواهند کرد».[۶]

دانشمندان و بزرگان علم کلام نیز با استفاده از آیات و روایات، عصمت را موهبت الهی دانسته‌اند نه اکتسابی، شیخ مفید (ره) می‌گوید: عصمت تفضلی است از جانب خداوند متعال به کسی که می‌داند به عصمت او چنگ می‌زند»[۷]

علامه حلی در کشف المراد، سید مرتضی در تکمله المرتضی ج۲، ص۳۴۷ و نیز فاضل مقداد در این‌باره فرموده‌اند:

عصمت لطف الهی است و با وجود آن صدور گناه ممتنع و محال می‌شود چه اینکه انگیزه ای برای ارتکاب معاصی وجود ندارد؛ ولی در عین حال قدرت انسان بر انجام گناه محفوظ است. بر خلاف اشاعره که عصمت را قدرت بر طاعت و ناتوانی از گناه می‌داند. البته مرادشان از محال، محال عادی است نه محال عقلی.

دلیل نقلی:

در این باره آیات و روایات زیادی وارد شده مبنی بر این که عصمت موهوبی و از فضل خداوند است:

۱. ولولا فضل الله علیک… اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود عده از آنان در صدد شده بودند که تو را گمراه کنند ولی به لطف خدا جز خودشان را گمراه نتوانند و هرگز ضرر و زیانی نمی‌رسانند در حالی که خدا بر تو کتاب و حکمت فرستاده، و آنچه را قادر به فراگیری نبودی بتو آموخت، به راستی فضل خدا بر تو بی‌اندازه است»[۸]

۲. «و ما من نعمه فمن الله»[۹] هر نعمتی که به شما رسیده از جانب خدا است. بی تردید مقام عصمت از بزرگترین نعمت‌هایی است که انسان با داشتن آن به درجه اعلای از اخلاص علمی و شهود عینی می‌رسد چنان‌که خود اعتراف می‌نماید: ما شککت فی الحق مذاریته»[۱۰] از هنگامی که حق (نیروی عصمت) را به من ارائه دادند تردیدی پیدا نکردم و مصداق «لاریب فیه» شدم.

۳. امام رضا(ع) فرمود: وقتی خدا کسی را برای اداره امور مردم برگزید سینه اش توسعه می‌دهد، قلبش را منبع حکمت می‌گرداند… پس او از گناه معصوم؛ از خطا و لغزش مصون است… و این فضیلتی است از طرف خدا به هر کس که خواسته باشد عطا می‌کند»[۱۱]

البته باید توجه داشت که منظور از خدادادی بودن عصمت، جبری بودن آن نیست که اختیار و اراده را از انسان معصوم سلب کند و وی را در برابر تمامی گناهان بسان مصونیت بعضی از واکسن‌ها در مقابل بعضی از بیماری‌ها، واکسینه و بیمه نماید؛ بلکه منشأ مصونیت در برابر گناه معرفت والا و شهود عینی معصوم نسبت به حقایق امور است که واقعیت‌ها و آلودگی‌های عینی گناهان را چون شعله جهنم سوزان مشاهده می‌کنند «کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم»[۱۲] و لذا عادتاً (نه عقلا) محال است به آن نزدیک شوند.

بنابراین روشن می‌شود که معصومین(ع) نیز دارای امیال و کشش‌های مختلف انسانی هستند و در این گیر و دار با اراده و اختیار خود، راه حق و صواب را برمی‌گزینند چه آن که خداوند خطاب به پیامبر فرموده: «بگو من نیز مانند شما بشری هستم و لذا در قرآن کریم از پیشوایان دین تمجید و تعریف و بعنوان الگوی جهان بشریت معرفی شده‌اند و الا اگر این کمالات برای آنان قهری و خارج از اراده شان بود دیگر معنا نداشت که تکلیف، تمجید و هشدارها متوجه آنان بشود.

عدالت در افاضهٔ عصمت:

در این که افاضه عصمت به چند نفر و محرومیت دیگران چگونه با عدالت الهی که غفور و مهربان است، سازگاری دارد به دو نکته اساسی باید توجه کرد:

۱. اولا اعطای عصمت بر اساس ظرفیت، استعداد و شایستگی است و این هرگز نشانه تبعیض و بی عدالتی نیست منتها راز تفاوت استعدادها را باید در نظام خلقت جستجو کرد چه آن که بقای استواری نظام حکیمانه الهی به مقتضای قانون طبیعت بر اساس همین تفاوت‌ها است؛ زیرا جامعه بسان پیکره یک انسان است. همان‌طور که یک فرد برای رفع نیازمندی‌های خود به عضلات مختلف با بافت‌های گوناگون احتیاج دارد، و جامعه نیز به سلیقه‌ها، روحیات و استعدادهای مختلف نیازمند است تا مشکلات زندگی را کنار زده به فراسوی ترقی و تکامل پیش برود.

۲. ثانیاً هر مخلوقی هر چه دارد از فضل و کرم خدا است و الا هیچ موجودی از خدا طلبکار نیست تا اگر وصول نشد فریاد بی عدالتی سر بدهد و اگر احیاناً تصور تبعیض در افاضه نعمت‌های الهی برای کسی پیدا شود ناشی از عدم درک صحیح حقیقت عدالت و خلط آن با مفهوم مساوات است در اسلام عدالت معتبر است نه مساوات؛ زیرا مساوات عین بی عدالتی و نوعی تبعیض است. عدالت عبارت است از قرار دادن هر چیز به جایی مناسب آن»[۱۳]

۳. ثالثاً: خداوند حکیم است و هیچ کار و لطف و فضلش بدون حکمت و دلیل و رحجان نیست. اینکه خداوند عصمت را به عده محدود عطاء کرده است حتماً یک فضیلت و رجحانی در وجود آنها بوده است، و لازم نیست علت و حکمت تمام کارهای خداوند را عقل انسانها درک و کشف کند، همینکه خدای حکیم این عده را برگزیده، دلیل بر فضلیت آنهاست «و لقد اخترناهم علی علم علی العالمین»[۱۴] «و انهم عندنا لمن المصطفین الاخیار»[۱۵] شیخ مفید می‌فرماید: عصمت تفضل از جانب خداوند بر کسانی است که خدا می‌دانست که این عده بر آن عصمت متمسک و پای بند می‌مانند[۱۶] یعنی اگر همین ملکه عصمت را به غیر معصومین می‌داد باز هم در سایه اختیار و قدرتی که داشتند معلوم نبود عصمت را بکار می‌گرفتند. سید مرتضی مسئله قابل ستایش بودن عصمت را مطرح کرده و یادآور می‌شود که اگرچه عصمت تفضل الهی و شامل گروهی از بندگان خاص می‌باشد ولی در عین حال قابل ستایش است، زیرا بندگان خدا در برابر عصمت بر دو گروهند: گروهی که بر فرض افاضه عصمت با کمال آزادی و اختیار از آن در راه ترک گناه بهره می‌گیرند. اما گروه دیگر بر فرض افاضهٔ عصمت بهره نمی‌گیرند؛ بنابراین فقط بر گروه اول افاضه می‌شود و این از افتخارات و فضایل آنها محسوب می‌شود.[۱۷]

گذشته از این‌ها خداوند راه رسیدن به درجات عصمت را به روی کسی نبسته است منتها زمینه افاضه این نور الهی را ما باید فراهم کنیم، تشویق و توصیه‌های قرآن و پیشوایان دین گواه روشن بر این ادعا است «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً»[۱۸] «ان اکرمکم عندالله اتقیکم»[۱۹] چنان‌که غیر از انبیا و ائمه(ع) افراد بسیاری چون حضرت مریم، خدیجه، زینب، فاطمه معصومه در قم، ابوالفضل العباس و … به پاره ای از درجات عصمت به شهادت کرامت‌های که دیده شده، رسیده‌اند منتها لازمه داشتن عصمت، رسیدن به مقام الهی نیست؛ بلکه لازمه رسیدن به مقام الهی عصمت است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

  1. دانش نامه فاطمی، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، زیر نظر علی اکبر رشاد.
  2. فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر(ص) رحمانی همدانی، ترجمه سپهری.

منابع

  1. بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ۴۰۳. مجمع البحرین، سیدی جامع الاحادیث نور. و مقایس اللغه، ج۴، ص۳۳۱.
  2. فاضل قوشجی، شرح تجرید، ص۴۶۴. تفسیر المیزان، ج۲/۱۴۱. مؤسسه اعلمی، بیروت، سید علی میلانی، االعصمه، مرکز ابحاث اعتقادیه، اول، ۱۴۲۱ق، ص۱۳.
  3. ر. ک. تلخیص المحصّل، ص۳۶۹; ارشاد الطالبین، ص۳۰۱; کشف المراد، ص۳۶۵; الالهیات، ج۳، ص۱۵۹; الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۳، ص۲۹۷; امام‌شناسی، ج۱، ص۸۰; امامت و رهبری، ص۱۷۴; تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۹; گوهر مراد، ص۳۷۹; انیس الموحدین، ب ۳، ف ۲; و فلسفهٔ وحی و نبوت، ص۲۱۸.
  4. تحریم/ ۶.
  5. نجم، ۳–۴.
  6. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۴، ۲۸–۳۰.
  7. تصحیح الاعتقادات، تحقیق در گاهی ص۱۲۸، دار المفید، بیروت/ ۱۴۱۴ ق.
  8. سوره نساء/ ۱۱۴.
  9. نحل/ ۵۳.
  10. نهج البلاغه.
  11. کافی، ج۱، ۲۰۲.
  12. تکاثر/ ۵–۶.
  13. نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷.
  14. دخان/۳۲.
  15. ص/۴۷.
  16. همان، تصحیح الاعتقاد.
  17. همان، منشور جاوید، ص۲۷، به نقل از آمالی سید مرتضی، ج۲، ص۳۴۷، و رسایل الشریف المرتضی، ج۳، ص۳۲۶.
  18. انفال/ ۲۹.
  19. حجرات/ ۱۳.