اقسام جنگ در اسلام: تفاوت میان نسخهها
(ابرابزار) |
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
در این زمینه نیز آیات متعددی وجود دارد. از جمله خداوند متعال میفرماید: | در این زمینه نیز آیات متعددی وجود دارد. از جمله خداوند متعال میفرماید: | ||
قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکتابَ حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَه عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُون<ref>توبه/ ۲۹.</ref>؛ با آن گروه از اهل کتاب که به خدای متعال و روز قیامت ایمان ندارند و آنچه را که خدای متعال و فرستادهاش حرام کردهاند، حرام نمیشمارند و پیرو دین حق نیستند، بجنگید تا هنگامی که با خواری به دست خود جزیه دهند. | |||
البته جنگ با اهل کتاب نیز دارای شرایطی است. در «شرایع الاسلام» آمده است: «با اهل کتاب، باید به فرمان امام عادل یا نماینده او جهاد کرد».<ref>شرایع الاسلام، ج۱، ص۱۱۱ به نقل از محمدکریم اشراق، همان، ص۲۶۵؛ (شهید ثانی)، شرح لمعه، ج۱۰، ص۵۴.</ref> | البته جنگ با اهل کتاب نیز دارای شرایطی است. در «شرایع الاسلام» آمده است: «با اهل کتاب، باید به فرمان امام عادل یا نماینده او جهاد کرد».<ref>شرایع الاسلام، ج۱، ص۱۱۱ به نقل از محمدکریم اشراق، همان، ص۲۶۵؛ (شهید ثانی)، شرح لمعه، ج۱۰، ص۵۴.</ref> |
نسخهٔ ۲ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۰۲
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
اقسام جنگ در اسلام
جنگ با مشرکان
خداوند متعال میفرماید: وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِکینَ کآفَّه کمَا یُقَاتِلُونَکمْ کآفَّه وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ[۱] با مشرکان، همگیتان به اتفاق کارزار کنید؛ چنانکه آنان همگی به اتفاق با شما کارزار میکنند و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است.
جنگ با مشرکان در حقیقت، دفاع از مقام انسانیت و آزادی بشر و محو ظلم و بیدادگری است. اصولاً کفر و الحاد و شرک به خداوند یکتا، یکی از عوامل انحطاط بشریت و از ریشههای اصلی ظلم و فساد در جوامع انسانی است. جامعهای که به اصل توحید معتقد نباشد، بیگمان به ظلم و انواع رذائل و مفاسد دیگر، گرفتار خواهد شد.[۲]
جنگ با کفّار
این موضوع در آیات متعددّی از قرآن کریم مطرح شده است. خداوند متعال میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکم مِّنَ الْکفَّارِ[۳]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! با کافرانی که در نزدیکی شما هستند پیکار کنید!
منظور از «کافر» در اینجا، «کافر حربی» (کافر اصلی) است؛ یعنی کسی که دارای هیچیک از مذاهب اسلام، مسیحیت، یهود و زرتشتی نباشد. جهاد با کفّار حربی را «جهاد دعوت» یا جهاد ابتدایی و تعرضّی نیز خواندهاند. در جهاد با کافرِ حربی، به حضور امام عادل، نیاز است.[۴]
جنگ با اهل کتاب
مقصود از اهل کتاب، «یهود و نصاری» هستند و مجوس و صابئین هم به آنها ملحق میشوند؛ جنگ با آنها تا زمانی که تسلیم شوند و با دستخویش جزیه بپردازند واجب است.[۵]
در این زمینه نیز آیات متعددی وجود دارد. از جمله خداوند متعال میفرماید:
قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکتابَ حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَه عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُون[۶]؛ با آن گروه از اهل کتاب که به خدای متعال و روز قیامت ایمان ندارند و آنچه را که خدای متعال و فرستادهاش حرام کردهاند، حرام نمیشمارند و پیرو دین حق نیستند، بجنگید تا هنگامی که با خواری به دست خود جزیه دهند.
البته جنگ با اهل کتاب نیز دارای شرایطی است. در «شرایع الاسلام» آمده است: «با اهل کتاب، باید به فرمان امام عادل یا نماینده او جهاد کرد».[۷]
شهید مطهریw مینویسد:
در جنگ با اهل کتاب با توجه به آیات موارد مشروعیت جهاد، شرط این است که طرف دیگر بخواهد جنگ را شروع کند یا برای نشر دعوت اسلامی مانع ایجاد کند.[۸]
جنگ با منافقان
خداوند متعال میفرماید: یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ[۹]؛ ای پیامبر! با کافران و منافقان بجنگ و بر آنان سخت بگیر، و (بدان که) جایگاه آنان جهنّم است و بد سرانجامی دارند.
منافقان و توطئهگران داخلی، به کارشکنی و ویرانگری میپردازند و مانع اجرای طرحهای حکومت اسلامی هستند. بیآنکه کارشکنی و ویرانگری و خراب کاری خود را، علنی سازند.[۱۰] البته در نحوهٔ جهاد با منافقان و چگونگی جهاد با آنان، مباحث گوناگونی مطرح است.
جنگ با اهل بغی
«اهل بغی» یا «بغات» کسانی را گویند که علیه حکومت شرعی قیام کرده باشند جهاد با بغات، در واقع، جنگ داخلی علیه مسلمانانی است که علیه خلیفه (امام) حق قیام کنند.[۱۱]
جلالالدیّن فارسی، در تعریف اهل بغی مینویسد:
اهل بغی گروهی از مسلمانان هستند که چون نمیتوانند مطلوب خویش را از راههای مشروع بدست آورند یا نگهداری کنند، دست به تجاوز متشکل مسلحانه علیه مسلمانان میزنند؛ در نتیجه از احکام و روشهایی که خدا در قرآن روا شمرده و پیامبر به کار بسته، انحراف پیدا میکنند؛ به تذکّرات خیرخواهانه برادران خویش اعتنایی نمیکنند و حاضر نمیشوند به قرآن و سنّت برگردند.[۱۲]
آیت الله خوییw باغیان (بغاه) را دو گروه میداند:
۱. کسانی که بر امامA بغی (خروج) میکنند. در این صورت بر مؤمنان، تا زمانی که تسلیم امر الهی شوند و اطاعت امام را بپذیرند، جنگیدن با آنها واجب است و در این خصوص، در بین مسلمین اختلافی وجود ندارد.
۲. گروه دوم از بغاه، طایفهای از مسلمین هستند که بر طایفهای دیگر بغی (تجاوز) کرده باشند؛ که در این صورت بر سایر مسلمانان واجب است که بین آنها صلح ایجاد کنند. اما اگر باغیان بر بغی (ستم و تجاوز) خویش اصرار داشتند، با آنها بجنگند تا فرمان الهی را بپذیرند.[۱۳]
آیتالله مصباح یزدی نیز مینویسد:
برای اهل بغی چند صورت میتوان تصور کرد: نخست آن که، گروهی از مسلمانان بر ضد حکومت و امام عادل بر حق، قیام کنند. صورت دیگری که برای اهل بغی تصور میشود این است که یکی از حکومتهای اسلامی بر حکومت اسلامی دیگر ستم روا دارد و به آن تجاوز کند….[۱۴]
در برخی از آیات قرآن، به این نوع جنگ نیز اشاره شده است. خداوند متعال میفرماید: … وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ[۱۵]؛ اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر جنگ کنند، میان آنها آشتی برقرار کنید؛ و اگر یکی از آن دو، بر دیگری تعدی کند، با او پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر بازگشت، میانشان به دادگری آشتی برقرار سازید. و عدالت ورزید، که خدا دادگران را دوست میدارد. خداوند متعال، به منظور جلوگیری از ظلم و بیدادگری و خروج از نظامات عمومی، که ممکن است در داخل ممالک اسلامی وقوع یابد، قوانینی وضع کرده که در صورت بروز چنان حوادث نامطلوبی، اعمال گردد و اجتماع از شرّ، ظلم و تعدّی، محفوظ بماند.[۱۶]
جنگهای امام علیA با ناکثین، قاسطین و مارقین، در حقیقت جنگ با اهل بغی بوده است. در این رابطه در بخشهای بعدی مطالبی ذکر خواهد شد.
جهاد رهاییبخش
جنگ و جهاد رهاییبخش، یا به تعبیری «جنگ امدادی»، دفاع از کسانی است که مورد ظلم و تجاوز دیگران قرار گرفتهاند.
خداوند متعال میفرماید: … وَمَا لَکمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ…[۱۷]؛ چرا در راه خدا جهاد نمیکنید؟! در صورتی که جمعی ناتوان از مردان و زنان و کودکان، اسیر ظلم کفارند!
امام علیA نیز میفرماید:
کونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً…».[۱۸] همواره یاور مظلومان و دشمن ستمگران باشید.
این جهاد برای رهایی مؤمنان ناتوان و دربند است. گاهی گروهی از مسلمانان که در کشوری غیر اسلامی و دارالکفر زندگی میکنند، مورد ظلم و تجاوز قرار میگیرند و به هر علت، توانایی رویارویی با این تجاوز و ستم را ندارند. از سوی دیگر، امکان مهاجرت به کشور اسلامی، برای آنان فراهم نیست؛ در چنین وضعی، بر سایر مسلمانان لازم است که در حدّ توان، به کمک آنها شتافته و با زورگویان و ستم پیشهگان بجنگند و موجبات رهایی و آزادی آنان را، از بند ستم و اسارت فراهم سازند.[۱۹]
جلالالدیّن فارسی مینویسد:
چنین جهادی از لحاظ مصالح استمداد کنندگان، دفاعی است و از حیث رفتار مسلمانانی که به یاری ستم دیدهگان میشتابند، ماهیّت آزادیبخشی دارد.[۲۰]
۷. دفاع و مقابله به مثل
مسلمانان مکلّفند با هر فرد یا گروهی که اندیشهٔ هر نوع تجاوز به مسلمانان؛ اعم از تعدی به مقدّسات، عرض، ناموس، جان، مال و… را در سر میپروراند، تا سر حدّ استطاعت بجنگند و تسلیم نشوند.[۲۱] تا اینکه او را از این کار بازدارند. این نوع جنگ، «دفاع» یا «جهاد دفاعی» نام دارد.[۲۲]
جهاد دفاعی بر همه مسلمانان، به هر نحو ممکن واجب است و در آن اذن امام عادل و مجتهد و دستگاه حکومتی شرط نیست.[۲۳] به نظر تمامی فقهای مسلمان، چنانچه، بر مسلمین یا سرزمینهای اسلامی یا اساس اسلام، از جانب دشمنان هجوم صورت گیرد، بر همهٔ مسلمانان واجب است با تمامی امکانات و توان از آن دفاع کنند.[۲۴]
شهید مطهریw مینویسد:
اگر جنگی برای دفع تهاجم باشد (دیگری به سرزمین ما تجاوز کرده به مال و ثروت ما چشم دوخته به حریت و آقایی ما چشم دوخته و میخواهد آن را سلب کند…) در این شرایط اگر نجنگیم به بهانه صلح، این صلح نیست، تسلیم است.[۲۵]
در جهاد دفاعی، چون هدف دفع تعدّی تجاوزکاران بیگانه است، با رسیدن به این هدف؛ جهاد دفاعی هم خاتمه مییابد. خداوند متعال ضمن صدور فرمان جهاد دفاعی، طرف پیکار و هدف آن را مشخص فرموده: … وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدین…[۲۶]؛ در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند، بجنگید و دست به تجاوز نزنید؛ زیرا خدا تجاوزکاران را دوست ندارد.
در این آیه خداوند فرمان میدهد که به مجرّد اینکه دشمن، درخواست صلح و متارکهٔ جنگ کرد، با تقاضای او موافقت نمایید.[۲۷] در جهاد دفاعی، تهاجم و تجاوز به مسلمانان، هم میتواند داخلی باشد (همانند اینکه متجاوزی داخلی، عرض و ناموس یا مال و مقدّسات فردی را مورد تجاوز قرار دهد) و هم ممکن است، خارجی باشد؛ یعنی بیگانه به سرزمین اسلامی تجاوز کند. امّا در جهادی که، «مقابله به مثل» نامیده میشود، تجاوز به عرض و ناموس در آن نیست، بلکه بیرون راندن مهاجمان از سرزمین اسلامی و آزادسازی کشور اسلامی از وجود متجاوزان، مطرح است.
منابع
این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجیزاده» قم مرکز مدیریت حوزههای علمیه، ۱۳۹۲ش.
- ↑ همان، توبه، ۳۶.
- ↑ علی کیا، اسلام دین جنگ و دین صلح، ص۲۲.
- ↑ قرآن کریم، توبه، ۱۲۳.
- ↑ محمدکریم اشراق، تاریخ و مقررات جنگ در اسلام، ص۲۵۹–۲۶۰.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج۱۶، ص۲۰۵؛ سیدابوالقاسم خویی، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۱.
- ↑ توبه/ ۲۹.
- ↑ شرایع الاسلام، ج۱، ص۱۱۱ به نقل از محمدکریم اشراق، همان، ص۲۶۵؛ (شهید ثانی)، شرح لمعه، ج۱۰، ص۵۴.
- ↑ مرتضی مطهری، جهاد، همان، ص۱۳–۱۴.
- ↑ توبه/ ۷۳.
- ↑ محمدکریم اشراق، همان، ص۲۶۸.
- ↑ ترمینولوژی حقوق، ص۲۰۲ به نقل از اشراق، ص۲۷۱.
- ↑ جلالالدیّن فارسی، جهاد حد نهایی تکامل، ص۱۰۹.
- ↑ سیدابوالقاسم خویی، منهاج الصالحین، همان، ج۱، ص۳۶۱.
- ↑ محمدتقی مصباح یزدی، همان، ص۱۳۳–۱۳۴.
- ↑ حجرات/ ۹.
- ↑ ر. ک. شیخالاسلام کردستانی، مقالهٔ جنگ در اسلام، ص۱۸.
- ↑ نساء/ ۷۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۷، ص۵۵۸؛ فتّال نیشابوری، روضه الواعظین، ص۱۳۶.
- ↑ ر. ک. محمدتقی مصباح یزدی، همان، ص۱۳۴.
- ↑ جلالالدّین فارسی، همان، ص۱۰۸.
- ↑ ر. ک. شهید اول، الدروس، ج۲، ص۵۹؛ علامه حلّی، قواعد الاحکام، ج۳، ص۵۷۱.
- ↑ ر. ک. محمدتقی مصباح یزدی، همان، ص۱۳۵.
- ↑ ر. ک. ابوالقاسمبنحسن میرزای قمی، جامع الشتات، ج۱، ص۳۶۲.
- ↑ عباسعلی عظیمی شوشتری، مقالهٔ قوانین و مقررات کلی جنگ و دفاع در اسلام، فصلنامهٔ مصباح، سال ششم، شماره ۲۲، ص۲۶.
- ↑ مرتضی مطهری، همان، ص۲۵.
- ↑ بقره/۱۹۰.
- ↑ ر. ک. جلالالدّین فارسی، همان، ص۱۰۵.