تفاوت برزخ با عالم مثال: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش}}
{{ویرایش}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}  
{{سوال}}
معناى لفظى و اصطلاحى برزخ چيست؟
معنای لفظی و اصطلاحی برزخ چیست؟
 
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
 
حقيقت عالم برزخ چگونه است و با عالم مثالى كه فيلسوفان مى گويند، چه ارتباطى دارد؟
حقیقت عالم برزخ چگونه است و با عالم مثالی که فیلسوفان می‌گویند، چه ارتباطی دارد؟
 
وجود برزخ و برخى از اوصاف آن، به كمك آيات، روايات و نيز دلايل عقلى ثابت شد. اما اينكه اين عالم كجاست؟ آنجا ارواح با ابدان مثالى چه وضعيتى دارند؟ و...; نيازمند تحقيق جداگانه اى است كه اينجا در حد توان بيان مى شود.
وجود برزخ و برخی از اوصاف آن، به کمک آیات، روایات و نیز دلایل عقلی ثابت شد. اما اینکه این عالم کجاست؟ آنجا ارواح با آبدان مثالی چه وضعیتی دارند؟ و… ; نیازمند تحقیق جداگانه ای است که اینجا در حد توان بیان می‌شود.
 
حضرت امير(ع) درباره ى حيات برزخيان مى فرمايد:
حضرت امیر(ع) دربارهٔ حیات برزخیان می‌فرماید:
 
اگر آنچه بر مردگان آشكار شده است، بر شما آشكار مى شد، از ناراحتى و ترس فرياد مى كشيديد و پس از آن، هر چه از رهبران دينى مى شنيديد، پيروى مى كرديد; ولى آن حقايق ]برزخى[ از شما پوشيده است و به زودى ]در اثر مرگ [پرده ها كنار مى رود.<ref>محمد باقر شريعتى، معاد در نگاه عقل و وحى، ص۳۰۲، به نقل از: نهج البلاغه، كلام ۱۰.</ref>
اگر آنچه بر مردگان آشکار شده است، بر شما آشکار می‌شد، از ناراحتی و ترس فریاد می‌کشیدید و پس از آن، هر چه از رهبران دینی می‌شنیدید، پیروی می‌کردید؛ ولی آن حقایق]برزخی[از شما پوشیده است و به زودی]در اثر مرگ [پرده‌ها کنار می‌رود.<ref>محمد باقر شریعتی، معاد در نگاه عقل و وحی، ص۳۰۲، به نقل از: نهج البلاغه، کلام ۱۰.</ref>
 
يعنى حقيقت برزخ را اولياى الهى مى دانند و ما پيش از مرگ، به زواياى نهان آن جهان گسترده پى نمى بريم; از اين رو مى گويند كه انسان در اين جهان، مانند بچه، در رحم مادر است. اگر چه برايش از جهان بيرون رحم بگويند، تا به اين دنيا قدم ننهد، دركش از اين جهان ناقص است.
یعنی حقیقت برزخ را اولیای الهی می‌دانند و ما پیش از مرگ، به زوایای نهان آن جهان گسترده پی نمی‌بریم; از این رو می‌گویند که انسان در این جهان، مانند بچه، در رحم مادر است. اگر چه برایش از جهان بیرون رحم بگویند، تا به این دنیا قدم ننهد، درکش از این جهان ناقص است.
 
در مباحث عقلى و فلسفى، طى مقدمات و براهين ويژه اى، ثابت شده است كه ميان دنيا و عالم اسماى الهى، دو عالم (تجرّد و مثال) وجود دارد. سرچشمه ى عوالم هستى از خداوند، طبق ترتيب است. اول: عالم تجرّد و جبروت است كه موجوداتى برتر و داراى سعه ى خاص اند و ماده و آثار مادى ندارند; دوم: عالم مثال (برزخ) يا ملكوت است كه تنها اشكال ماده را دارند و جرم و جسم آن را ندارند; سوّم: عالم جسم و نظام مادى است كه عالم شهادت و ناسوت است. از نظر وجود، عالم تجرّد نزديك ترين و عالم مادى دورترين عالم به مبدأ متعال هستند; از اين رو در عالم تجرّد، نقص نيست و در عالم مادى نقص و محدوديت و تدريج و قوه است.
در مباحث عقلی و فلسفی، طی مقدمات و براهین ویژه ای، ثابت شده است که میان دنیا و عالم اسمای الهی، دو عالم (تجرّد و مثال) وجود دارد. سرچشمه ی عوالم هستی از خداوند، طبق ترتیب است. اول: عالم تجرّد و جبروت است که موجوداتی برتر و دارای سعه ی خاص اند و ماده و آثار مادی ندارند; دوم: عالم مثال (برزخ) یا ملکوت است که تنها اشکال ماده را دارند و جرم و جسم آن را ندارند; سوّم: عالم جسم و نظام مادی است که عالم شهادت و ناسوت است. از نظر وجود، عالم تجرّد نزدیک‌ترین و عالم مادی دورترین عالم به مبدأ متعال هستند; از این رو در عالم تجرّد، نقص نیست و در عالم مادی نقص و محدودیت و تدریج و قوه است.
 
(قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي)<ref>اسراء: ۸۵.</ref> يعنى از عالم بالاست نه از سنخ موجودات زمينى. امام على(عليه السلام) در وصف موجودات مجرّد فرمود:  
(قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی)<ref>اسراء: ۸۵.</ref> یعنی از عالم بالاست نه از سنخ موجودات زمینی. امام علی(علیه السلام) در وصف موجودات مجرّد فرمود:
 
صور عاريه عن المواد عاليه ]خاليه[ من القوه و الاستعداد... .  
صور عاریه عن المواد عالیه ]خالیه[ من القوه و الاستعداد... .
 
حقايق و صورت هاى برتر از ماده ها و خالى از قوه و استعدادها هستند.
حقایق و صورت‌های برتر از ماده‌ها و خالی از قوه و استعدادها هستند.
 
در اين عالم موجودات، قيد و محدوديت ندارند.
در این عالم موجودات، قید و محدودیت ندارند.
 
اما نورانى بودن و تجرّد عالم مثال، به عالم تجرّد مشابه است; ولى از نظر آثار مادى، مشابه عالم مادى است; از اين رو برزخ و ميان اين دو عالم است.<ref>جلال الدين آشتيانى، شرح زاد المسافر، ص۳۶۰.</ref>
اما نورانی بودن و تجرّد عالم مثال، به عالم تجرّد مشابه است; ولی از نظر آثار مادی، مشابه عالم مادی است; از این رو برزخ و میان این دو عالم است.<ref>جلال الدین آشتیانی، شرح زاد المسافر، ص۳۶۰.</ref>
 
عالم مثالى يا برزخى، ظهور عالم مجرد است و معلول آن عالم است. عالم تجرّد بر آن محيط است. اشياى عالم مثالى، به قالب ها و اندازه ها محدود است; ولى از مواد عارى اند. شيخ بهايى از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود:  
عالم مثالی یا برزخی، ظهور عالم مجرد است و معلول آن عالم است. عالم تجرّد بر آن محیط است. اشیای عالم مثالی، به قالب‌ها و اندازه‌ها محدود است; ولی از مواد عاری اند. شیخ بهایی از امام صادق(علیه السلام) نقل می‌کند که فرمود:
 
ما من مؤمن الّا و له مثال فى العرش و...<ref>محمد مظاهرى، الانسان و عالم البرزخ، ص۶۰، به نقل از: شيخ بهائى، مفتاح الفلاح، فصل اعمال وقت الزوال.</ref>.
ما من مؤمن الّا و له مثال فی العرش و...<ref>محمد مظاهری، الانسان و عالم البرزخ، ص۶۰، به نقل از: شیخ بهائی، مفتاح الفلاح، فصل اعمال وقت الزوال.</ref>
 
به هر حال، عالم مثال، جزئى از عالم مادى نيست تا مكان و محدوده داشته باشد; بلكه عالم مثال، در باطن عالم ماده وجود دارد. عالم مثال وسيع تر از عالم ماده و نافذ و محيط است. همچنين نامرئى و نامحسوس است. عالم مثال، خيالى نيست; بلكه چون آثار مادى را ندارد، قوى تر از عالم ماده است.<ref>غرويان، ص۱۲۰.</ref>
به هر حال، عالم مثال، جزئی از عالم مادی نیست تا مکان و محدوده داشته باشد; بلکه عالم مثال، در باطن عالم ماده وجود دارد. عالم مثال وسیع تر از عالم ماده و نافذ و محیط است. همچنین نامرئی و نامحسوس است. عالم مثال، خیالی نیست; بلکه چون آثار مادی را ندارد، قوی تر از عالم ماده است.<ref>غرویان، ص۱۲۰.</ref>
 
گستردگى عالم مثال و برزخ، به حدى است كه دنيا در مقايسه با آن، مانند انگشترى در بيابان است.<ref>رفيعى قزوينى، زندگى پس از مرگ، ص۷۷.</ref>
گستردگی عالم مثال و برزخ، به حدی است که دنیا در مقایسه با آن، مانند انگشتری در بیابان است.<ref>رفیعی قزوینی، زندگی پس از مرگ، ص۷۷.</ref>
 
حقايق دنيايى، تابش هاى ضعيفى از حقايق مثالى و قائم به عالم مثال اند. عالم مثال، بر اين عالم محيط و باطن اين عالم است. به گونه اى كه اگر عالم مثال نبود، عالم ماده نيز نبود. اگر عالم مجرّد نبود، عالم مثال نبود، و اگر ذات خداوند نبود، هيچ كدام نبودند.
حقایق دنیایی، تابش‌های ضعیفی از حقایق مثالی و قائم به عالم مثال اند. عالم مثال، بر این عالم محیط و باطن این عالم است. به گونه ای که اگر عالم مثال نبود، عالم ماده نیز نبود. اگر عالم مجرّد نبود، عالم مثال نبود، و اگر ذات خداوند نبود، هیچ‌کدام نبودند.
 
پس هر آنچه در عالم ماده وجود دارد، كامل آن در عالم مثال و كامل تر آن، در عالم تجرّد وجود دارد.
پس هر آنچه در عالم ماده وجود دارد، کامل آن در عالم مثال و کامل تر آن، در عالم تجرّد وجود دارد.
 
چرخ با اين اختران نغز و خوش زيباستى *** صورتى در زير دارد آنچه در بالاستى
چرخ با این اختران نغز و خوش زیباستی *** صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
 
اين سه عالم از هم جدا و در عرض هم نيستند; بلكه ظاهر و مظهر، محيط و محاط بر هم هستند.
این سه عالم از هم جدا و در عرض هم نیستند; بلکه ظاهر و مظهر، محیط و محاط برهم هستند.
 
(وَ إِنْ مِنْ شَيْء إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَر مَعْلُوم)<ref>حجر: ۲۱; «و چيزى از موجودات نيست، مگر آنكه خزاين آنها نزد ماست و مگر به اندازه ى معلوم تنزل نمى دهيم».</ref>; يعنى از هر چيزى و موجودى كه محدود و مقدور شده اند، نزد خداوند خزانه و مطلق آن موجود است. اين گونه آيات، دست كم به دو عالم اشاره دارد. آيه ى (وَ ما مِنْ غائِبَه فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاّ فِي كِتاب مُبِين)<ref>نمل: ۷۵; «و هيچ موجود پنهانى در آسمان و زمين نيست، مگر اينكه در كتاب مبين، ثبت است».</ref> و ده ها آيه ى ديگر نيز مؤيد همين مطلب اند.  
(وَ إِنْ مِنْ شَیْء إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَر مَعْلُوم)<ref>حجر: ۲۱; «و چیزی از موجودات نیست، مگر آنکه خزاین آنها نزد ماست و مگر به اندازه ی معلوم تنزل نمی‌دهیم».</ref>; یعنی از هر چیزی و موجودی که محدود و مقدور شده‌اند، نزد خداوند خزانه و مطلق آن موجود است. این گونه آیات، دست کم به دو عالم اشاره دارد. آیه ی (وَ ما مِنْ غائِبَه فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاّ فِی کِتاب مُبِین)<ref>نمل: ۷۵; «و هیچ موجود پنهانی در آسمان و زمین نیست، مگر اینکه در کتاب مبین، ثبت است».</ref> و ده‌ها آیه ی دیگر نیز مؤید همین مطلب اند.
 
انسان افزون بر بدن مادى، بدن برزخى نيز دارد. روح بر آن بدن سيطره ى كامل دارد. انسان در ادراكات خيالى خود با خيال منفصل (برزخ) متصل مى شود و هنگام خواب و پس از مرگ، به عالم برزخ مى رود. اهل كشف در بيدارى نيز با برزخ مأنوس اند. اين، همان برزخ صعودى است كه محل ثواب و عقاب ارواح است; برخلاف برزخ نزولى كه بهشت آدم آنجا بوده است در برزخ صعودى، برخى صورت ها در بند هستند و برخى مانند انبيا و شهيدان آزادند.<ref>حداد عادل، دانشنامه ى جهان اسلام، ج۳، ص۸۲.</ref>
انسان افزون بر بدن مادی، بدن برزخی نیز دارد. روح بر آن بدن سیطره ی کامل دارد. انسان در ادراکات خیالی خود با خیال منفصل (برزخ) متصل می‌شود و هنگام خواب و پس از مرگ، به عالم برزخ می‌رود. اهل کشف در بیداری نیز با برزخ مأنوس اند. این، همان برزخ صعودی است که محل ثواب و عقاب ارواح است; برخلاف برزخ نزولی که بهشت آدم آنجا بوده است در برزخ صعودی، برخی صورت‌ها در بند هستند و برخی مانند انبیا و شهیدان آزادند.<ref>حداد عادل، دانشنامه ی جهان اسلام، ج۳، ص۸۲.</ref>
 
از توضيحاتى كه ذكر شد، به دست مى آيد كه مباحث عالم مثال، در فلسفه و حكمت متعالى، با برزخ در مباحث معاد، همخوانى بسيارى دارد. طبق تقرير برزخ نزولى، افزون بر وجودِ مادىِ محسوس، وجود مثالىِ لطيفِ عارى از ماده ثابت شده است كه مقبول مباحث معاد است.
از توضیحاتی که ذکر شد، به دست می‌آید که مباحث عالم مثال، در فلسفه و حکمت متعالی، با برزخ در مباحث معاد، همخوانی بسیاری دارد. طبق تقریر برزخ نزولی، افزون بر وجودِ مادیِ محسوس، وجود مثالیِ لطیفِ عاری از ماده ثابت شده است که مقبول مباحث معاد است.
 
طبق تقرير برزخ صعودى، حالت پس از مرگ تا بر پايى رستاخيز توجيه مى شود و تصريح هايى مانند: در بند بودن، آزاد بودن و... همه از عذاب و ثواب در قالب مثالى حكايت دارد كه مقبول مباحث معاد است.
طبق تقریر برزخ صعودی، حالت پس از مرگ تا برپایی رستاخیز توجیه می‌شود و تصریح‌هایی مانند: در بند بودن، آزاد بودن و... همه از عذاب و ثواب در قالب مثالی حکایت دارد که مقبول مباحث معاد است.
 
شايد به دليل همين تناسب است كه محقق لاهيجى، برخى از اخبار مانند: معراج، آسمان هاى هفت گانه، عالم قبر و ملائكه را اشاره هايى براى عالم مثال مى داند و روايات ديگرى را تصريح به اين امر مى داند. مانند اين روايت از امام صادق(عليه السلام):  
شاید به دلیل همین تناسب است که محقق لاهیجی، برخی از اخبار مانند: معراج، آسمان‌های هفت‌گانه، عالم قبر و ملائکه را اشاره‌هایی برای عالم مثال می‌داند و روایات دیگری را تصریح به این امر می‌داند. مانند این روایت از امام صادق(علیه السلام):
 
در عرش براى هر مؤمنى مثالى است. هر گاه اين شخص مؤمن ]در اين دنيا[ به ركوع و سجده مى پردازد، مثال او نيز چنين كند، در اين هنگام ملائكه او را مى بينند. پس براى او درود مى فرستند و استغفار مى كنند.<ref>محمد مظاهرى، الانسان و عالم البرزخ، ص۶۰، به نقل از: (شيخ بهائى)، مفتاح الفلاح،.</ref>
در عرش برای هر مؤمنی مثالی است. هر گاه این شخص مؤمن ]در این دنیا[ به رکوع و سجده می‌پردازد، مثال او نیز چنین کند، در این هنگام ملائکه او را می‌بینند. پس برای او درود می‌فرستند و استغفار می‌کنند.<ref>محمد مظاهری، الانسان و عالم البرزخ، ص۶۰، به نقل از: (شیخ بهائی)، مفتاح الفلاح،.</ref>
 
نكته ى شايان يادآورى اينكه به قول محى الدين عربى بايد دانست، برزخى كه ارواح پس از مرگ به آنجا مى روند (برزخ صعودى) غير از برزخى است كه ميان عالم مجرد و عالم اجسام قرار دارد (برزخ نزولى).
نکته ی شایان یادآوری اینکه به قول محی الدین عربی باید دانست، برزخی که ارواح پس از مرگ به آنجا می‌روند (برزخ صعودی) غیر از برزخی است که میان عالم مجرد و عالم اجسام قرار دارد (برزخ نزولی).
 
صورت هايى كه در برزخ صعودى، به ارواح ملحق مى شوند; صورت كارهايى است كه در دنيا انجام شده است، به خلاف صورت هاى كه در برزخ نزولى اند. خلاصه هر دو برزخ در اين مشترك هستند كه عارى از ماده و مشتمل بر صورت ها و مقاديرند.<ref>جلال الدين آشتيانى، شرح زاد المسافر، ص۳۶۲ و ۳۶۳.</ref>
صورت‌هایی که در برزخ صعودی، به ارواح ملحق می‌شوند; صورت کارهایی است که در دنیا انجام شده است، به خلاف صورت‌های که در برزخ نزولی اند. خلاصه هر دو برزخ در این مشترک هستند که عاری از ماده و مشتمل بر صورت‌ها و مقادیرند.<ref>جلال الدین آشتیانی، شرح زاد المسافر، ص۳۶۲ و ۳۶۳.</ref>
 
بنابراين، برزخ موجود بعد از دنيا، برزخ صعودى است و برزخ حاصل از تنزلات وجودى، برزخ قبل از دنياست كه به آن جنت نزولى و به جنت بعد از دنيا كه حاصل نتايج اعمال است، برزخ صعودى گفته اند و مسلم است كه مراتب تنزلات غير از مراتب معارج است.<ref>همان، ص۲۲۷.</ref>
بنابراین، برزخ موجود بعد از دنیا، برزخ صعودی است و برزخ حاصل از تنزلات وجودی، برزخ قبل از دنیاست که به آن جنت نزولی و به جنت بعد از دنیا که حاصل نتایج اعمال است، برزخ صعودی گفته‌اند و مسلم است که مراتب تنزلات غیر از مراتب معارج است.<ref>همان، ص۲۲۷.</ref>
 
عالم برزخ و همخوانى آن با عالم مثال:
عالم برزخ و همخوانی آن با عالم مثال:
 
امام صادق(عليه السلام) در پاسخ شخصى كه خيال مى كرد، روح پس از مرگ در قالب پرنده اى منتقل مى شود، فرمود: «خير; كرامت مؤمن، بالاتر از اين است كه در قالب پرنده اى قرار داده شود; بلكه ارواح آنها در بدن هايى مانند و مثل بدن هاى ]دنيايى[ آنها قرار مى گيرد».<ref>الفروع من الكافى، ج۳، ص۲۴۴، ح ۱.</ref>
امام صادق(علیه السلام) در پاسخ شخصی که خیال می‌کرد، روح پس از مرگ در قالب پرنده ای منتقل می‌شود، فرمود: «خیر; کرامت مؤمن، بالاتر از این است که در قالب پرنده ای قرار داده شود; بلکه ارواح آنها در بدن‌هایی مانند و مثل بدن‌های ]دنیایی[ آنها قرار می‌گیرد».<ref>الفروع من الکافی، ج۳، ص۲۴۴، ح ۱.</ref>
 
در روايت ديگر فرمود:  
در روایت دیگر فرمود:
 
ارواح مؤمنان بر درختى از بهشت هستند. از غذا و نوشيدنى هاى آنجا مى خورند، مى آشامند و مى گويند: «خداوندا، رستاخيز را بر پا دار. آنچه را به ما وعده داده اى، حتمى و بازماندگان ما را به پيشينيان ما ملحق فرما.<ref>همان، ح ۲، حديث بعدى به جاى بر درختان، در خانه هاى بهشتى آمده است.</ref>
ارواح مؤمنان بر درختی از بهشت هستند. از غذا و نوشیدنی‌های آنجا می‌خورند، می‌آشامند و می‌گویند: «خداوندا، رستاخیز را بر پا دار. آنچه را به ما وعده داده‌ای، حتمی و بازماندگان ما را به پیشینیان ما ملحق فرما.<ref>همان، ح ۲، حدیث بعدی به جای بر درختان، در خانه‌های بهشتی آمده است.</ref>
 
دلالت اين حديث، بر هر سه عالم مادى، برزخ و قيامت بسيار واضح است.
دلالت این حدیث، بر هر سه عالم مادی، برزخ و قیامت بسیار واضح است.
 
اين روايت، بسيار آشكار، از بدن مثالى و عالم برزخى سخن مى گويد:
این روایت، بسیار آشکار، از بدن مثالی و عالم برزخی سخن می‌گوید:
 
... وقتى خداوند ]روح شخصى را[ قبض مى كند، اين روح به قالبى مانند قالب دنيايش منتقل مى شود. روح در اين قالب ]جديد [مى خورد و مى آشامد. هر گاه كسى نزد او آيد، او را به همان صورتى مى شناسد كه در دنيا بود.<ref>همان، ص۲۴۵، ح ۶.</ref>
... وقتی خداوند ]روح شخصی را[قبض می‌کند، این روح به قالبی مانند قالب دنیایش منتقل می‌شود. روح در این قالب]جدید [می‌خورد و می‌آشامد. هر گاه کسی نزد او آید، او را به همان صورتی می‌شناسد که در دنیا بود.<ref>همان، ص۲۴۵، ح ۶.</ref>
 
طبق اين حديث، ارواح در عالم برزخ، جسم لطيفى دارند كه كاملاً مانند جسم مادى دنيايى آنهاست، به گونه اى كه كاملاً قابل شناسايى است.
طبق این حدیث، ارواح در عالم برزخ، جسم لطیفی دارند که کاملاً مانند جسم مادی دنیایی آنهاست، به گونه ای که کاملاً قابل شناسایی است.
 
امام على(عليه السلام) در توضيح اين مطلب كه ارواح مؤمنان در نجف ساكن هستند، مى فرمايد:  
امام علی(علیه السلام) در توضیح این مطلب که ارواح مؤمنان در نجف ساکن هستند، می‌فرماید:
 
در اين وادى ارواح هر زن و مرد مؤمنى، در قالبى از نور، بر منابر نور است.<ref>عبدالله شبّر، حق اليقين، ج۲، ص۳۷۳.</ref>
در این وادی ارواح هر زن و مرد مؤمنی، در قالبی از نور، بر منابر نور است.<ref>عبدالله شبّر، حق الیقین، ج۲، ص۳۷۳.</ref>
 
امام صادق(عليه السلام) در پاسخ كسى كه از ارواح پس از مرگ مى پرسيد، فرمود:  
امام صادق(علیه السلام) در پاسخ کسی که از ارواح پس از مرگ می‌پرسید، فرمود:
 
روحش از بدن او به بدنى مثل آن منتقل مى شود و به همان شكل ]است [ تا روز قيامت سزاى اعمال خود را مى بيند. پس آن گاه كه خداوند اجساد قبور را برانگيخت، جسدش انشاء مى شود و روحش به آن بر مى گردد و محشور مى شود... .<ref>همان، ص۳۸۰.</ref>
روحش از بدن او به بدنی مثل آن منتقل می‌شود و به همان شکل ]است [ تا روز قیامت سزای اعمال خود را می‌بیند. پس آن گاه که خداوند اجساد قبور را برانگیخت، جسدش انشاء می‌شود و روحش به آن بر می‌گردد و محشور می‌شود... .<ref>همان، ص۳۸۰.</ref>
 
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:  
در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
 
هر مؤمنى در عرش مثالى دارد.<ref>محمد مظاهرى، الانسان و عالم البرزخ، ص۶۰.</ref>
هر مؤمنی در عرش مثالی دارد.<ref>محمد مظاهری، الانسان و عالم البرزخ، ص۶۰.</ref>
 
شيخ مفيد(رحمهم الله) در توضيح عذاب و نعمت اهل قبور، مى فرمايد:  
شیخ مفید(رحمهم الله) در توضیح عذاب و نعمت اهل قبور، می‌فرماید:
 
خداوند براى آنها بدن هايى مانند بدن هاى دنيايى آنها، قرار مى دهد كه با آن مؤمنان متنعم و كافران معذب مى شوند. اين بدن ها غير از بدن هايى است كه در قبر ديده و با گذشت روزگاران متلاشى مى شوند و اين عذاب ها و نعمت ها، در مكانى غير از قبر ظاهرى است.
خداوند برای آنها بدن‌هایی مانند بدن‌های دنیایی آنها، قرار می‌دهد که با آن مؤمنان متنعم و کافران معذب می‌شوند. این بدن‌ها غیر از بدن‌هایی است که در قبر دیده و با گذشت روزگاران متلاشی می‌شوند و این عذاب‌ها و نعمت‌ها، در مکانی غیر از قبر ظاهری است.
 
اين توجيه، با مبناى ما (بقاى روح بدون بدن مادى) سازگار است. چنان كه حقيقت انسانى كه مكلف است، حقيقتى خارج از اين جواهر و اعراض (جسمانى دنيايى) است. روايات نيز، همين مبنا را تأييد مى كنند.<ref>شيخ مفيد، اوائل المقالات، ص۸۸ و ۸۹.</ref>
این توجیه، با مبنای ما (بقای روح بدون بدن مادی) سازگار است. چنان‌که حقیقت انسانی که مکلف است، حقیقتی خارج از این جواهر و اعراض (جسمانی دنیایی) است. روایات نیز، همین مبنا را تأیید می‌کنند.<ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۸۸ و ۸۹.</ref>
 
مرحوم مجلسى(رحمه الله) پس از اثبات برزخ از آيات قرآن مى فرمايد:  
مرحوم مجلسی(رحمه الله) پس از اثبات برزخ از آیات قرآن می‌فرماید:
 
در احاديث بسيارى، از طرق عامه و خاصه مذكور است كه پس از مفارقت روح از بدن دنيايى، روح به بدن لطيفى مثل بدن دنيا تعلق مى گيرد كه در لطافت، مثل جسم هاى ملائكه و جن است. با آن بدن حركت و پرواز مى كند.<ref>حق اليقين، ص۴۷۳.</ref>
در احادیث بسیاری، از طرق عامه و خاصه مذکور است که پس از مفارقت روح از بدن دنیایی، روح به بدن لطیفی مثل بدن دنیا تعلق می‌گیرد که در لطافت، مثل جسم‌های ملائکه و جن است. با آن بدن حرکت و پرواز می‌کند.<ref>حق الیقین، ص۴۷۳.</ref>
 
لحظه اى كه روح از بدن عنصرى مفارقت مى كند، با بدن مثالى وارد برزخ مى شود. اين بدن هاى مثالى به گونه اى لطيف اند كه اگر صد هزار نفر هم در يك فضا جمع شوند، هرگز تنگى رخ نمى دهد. مانند افتادن هزاران تصوير در يك آينه.<ref>رفيعى قزوينى، زندگى پس از مرگ، ص۷۷.</ref>
لحظه ای که روح از بدن عنصری مفارقت می‌کند، با بدن مثالی وارد برزخ می‌شود. این بدن‌های مثالی به گونه ای لطیف اند که اگر صد هزار نفر هم در یک فضا جمع شوند، هرگز تنگی رخ نمی‌دهد. مانند افتادن هزاران تصویر در یک آینه.<ref>رفیعی قزوینی، زندگی پس از مرگ، ص۷۷.</ref>
 
از بيان قرآن و ديگر نوشته ها بر مى آيد كه نزديك ترين حالت به برزخ، حالت خواب است:  
از بیان قرآن و دیگر نوشته‌ها بر می‌آید که نزدیک‌ترین حالت به برزخ، حالت خواب است:
 
خداوند ارواح را هنگام مرگ قبض مى كند و ارواحى را كه نمرده اند نيز هنگام خواب قبض مى كند. سپس ارواح كسانى را نگه مى دارد كه فرمان مرگشان را صادر كرده است و ارواح ديگرى را (كه بايد زنده بمانند) باز مى گرداند.<ref>زمر: ۴۲.</ref>
خداوند ارواح را هنگام مرگ قبض می‌کند و ارواحی را که نمرده‌اند نیز هنگام خواب قبض می‌کند. سپس ارواح کسانی را نگه می‌دارد که فرمان مرگشان را صادر کرده است و ارواح دیگری را (که باید زنده بمانند) بازمی‌گرداند.<ref>زمر: ۴۲.</ref>
 
البته معناى اين سخن اين نيست كه عالم برزخ و مثال، خيالى هستند; بلكه مراد، تصور دنياى ديگر است. يعنى روح با بدن لطيف، درد مى كشد، لذت مى برد، فرا مى گيرد، ياد مى دهد و... . از اين رو روايت مى گويد:  
البته معنای این سخن این نیست که عالم برزخ و مثال، خیالی هستند; بلکه مراد، تصور دنیای دیگر است. یعنی روح با بدن لطیف، درد می‌کشد، لذت می‌برد، فرا می‌گیرد، یاد می‌دهد و... . از این رو روایت می‌گوید:
 
در امت هاى نخستين خواب ديدن نبود. بعدها كه خداوند به سوى قومى پيامبر فرستاد، تا آنها را به اطاعت خداوند بخواند و از بهشت و جهنم براى آنها بگويد; براى اينكه آن قوم، معنا و حقيقت بهشت و جهنم (دنياى ديگر) را تصور كنند، خواب ديدن مقرر شد.<ref>بحار الانوار، ج۶، ص۲۴۳، ح ۶۸.</ref>
در امت‌های نخستین خواب دیدن نبود. بعدها که خداوند به سوی قومی پیامبر فرستاد، تا آنها را به اطاعت خداوند بخواند و از بهشت و جهنم برای آنها بگوید; برای اینکه آن قوم، معنا و حقیقت بهشت و جهنم (دنیای دیگر) را تصور کنند، خواب دیدن مقرر شد.<ref>بحار الانوار، ج۶، ص۲۴۳، ح ۶۸.</ref>
 
روح در دنيا با جسم سنگين مادى، زنده و در تكاپو است، اما بدنِ برزخى، سبك است و وزن و جرم ندارد; اما شكل، كيفيت و مقدار دارد.
روح در دنیا با جسم سنگین مادی، زنده و در تکاپو است، اما بدنِ برزخی، سبک است و وزن و جرم ندارد; اما شکل، کیفیت و مقدار دارد.
 
صدر المتألهين، دلايلى قوى، اقامه كرده است، براى اينكه عالم خيال متصل، مجرد است. او در آثار خود، به روشنى قائل شده است كه برزخ و مثال منفصل وجود دارد و عبور از برزخ را براى وصول به قيامت، از ضروريات مسائل حكميّه مى داند.<ref>حسينى تهرانى، معادشناسى، ج۲، ص۱۹۳.</ref>
صدر المتألهین، دلایلی قوی، اقامه کرده است، برای اینکه عالم خیال متصل، مجرد است. او در آثار خود، به روشنی قائل شده است که برزخ و مثال منفصل وجود دارد و عبور از برزخ را برای وصول به قیامت، از ضروریات مسائل حکمیّه می‌داند.<ref>حسینی تهرانی، معادشناسی، ج۲، ص۱۹۳.</ref>
 
بنابراين مطالب و بر اساس آيات، برزخ در مسير لقاى رب و قيامت قرار گرفته و عالمى است كه بايد انسان، آن را پشت سر بگذارد<ref>محمد شجاعى، معاد يا بازگشت به سوى خدا، ص۲۱۲ـ۲۳۱.</ref>;(وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ)<ref>مؤمنون: ۱۰۰.</ref>. عالم برزخ را عالم مثال مى گويند، چون نمونه اى از عالم قيامت است و به اندازه ى خودش از آن حكايت مى كند.<ref>معادشناسى، ج۳، ص۲۸; يادنامه ى شهيد مطهرى «حيات پس از مرگ»; محمد حسين طباطبايى،الميزان، .</ref>
بنابراین مطالب و بر اساس آیات، برزخ در مسیر لقای رب و قیامت قرار گرفته و عالمی است که باید انسان، آن را پشت سر بگذارد<ref>محمد شجاعی، معاد یا بازگشت به سوی خدا، ص۲۱۲ـ۲۳۱.</ref>;(وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ).<ref>مؤمنون: ۱۰۰.</ref> عالم برزخ را عالم مثال می‌گویند، چون نمونه ای از عالم قیامت است و به اندازه ی خودش از آن حکایت می‌کند.<ref>معادشناسی، ج۳، ص۲۸; یادنامه ی شهید مطهری «حیات پس از مرگ»; محمد حسین طباطبایی،المیزان، .</ref>
 
==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =
|شاخه فرعی۱ =  
|شاخه فرعی۱ =
|شاخه فرعی۲ =  
|شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}


{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۱۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۵۱

سؤال

معنای لفظی و اصطلاحی برزخ چیست؟


حقیقت عالم برزخ چگونه است و با عالم مثالی که فیلسوفان می‌گویند، چه ارتباطی دارد؟

وجود برزخ و برخی از اوصاف آن، به کمک آیات، روایات و نیز دلایل عقلی ثابت شد. اما اینکه این عالم کجاست؟ آنجا ارواح با آبدان مثالی چه وضعیتی دارند؟ و… ; نیازمند تحقیق جداگانه ای است که اینجا در حد توان بیان می‌شود.

حضرت امیر(ع) دربارهٔ حیات برزخیان می‌فرماید:

اگر آنچه بر مردگان آشکار شده است، بر شما آشکار می‌شد، از ناراحتی و ترس فریاد می‌کشیدید و پس از آن، هر چه از رهبران دینی می‌شنیدید، پیروی می‌کردید؛ ولی آن حقایق]برزخی[از شما پوشیده است و به زودی]در اثر مرگ [پرده‌ها کنار می‌رود.[۱]

یعنی حقیقت برزخ را اولیای الهی می‌دانند و ما پیش از مرگ، به زوایای نهان آن جهان گسترده پی نمی‌بریم; از این رو می‌گویند که انسان در این جهان، مانند بچه، در رحم مادر است. اگر چه برایش از جهان بیرون رحم بگویند، تا به این دنیا قدم ننهد، درکش از این جهان ناقص است.

در مباحث عقلی و فلسفی، طی مقدمات و براهین ویژه ای، ثابت شده است که میان دنیا و عالم اسمای الهی، دو عالم (تجرّد و مثال) وجود دارد. سرچشمه ی عوالم هستی از خداوند، طبق ترتیب است. اول: عالم تجرّد و جبروت است که موجوداتی برتر و دارای سعه ی خاص اند و ماده و آثار مادی ندارند; دوم: عالم مثال (برزخ) یا ملکوت است که تنها اشکال ماده را دارند و جرم و جسم آن را ندارند; سوّم: عالم جسم و نظام مادی است که عالم شهادت و ناسوت است. از نظر وجود، عالم تجرّد نزدیک‌ترین و عالم مادی دورترین عالم به مبدأ متعال هستند; از این رو در عالم تجرّد، نقص نیست و در عالم مادی نقص و محدودیت و تدریج و قوه است.

(قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی)[۲] یعنی از عالم بالاست نه از سنخ موجودات زمینی. امام علی(علیه السلام) در وصف موجودات مجرّد فرمود:

صور عاریه عن المواد عالیه ]خالیه[ من القوه و الاستعداد... .

حقایق و صورت‌های برتر از ماده‌ها و خالی از قوه و استعدادها هستند.

در این عالم موجودات، قید و محدودیت ندارند.

اما نورانی بودن و تجرّد عالم مثال، به عالم تجرّد مشابه است; ولی از نظر آثار مادی، مشابه عالم مادی است; از این رو برزخ و میان این دو عالم است.[۳]

عالم مثالی یا برزخی، ظهور عالم مجرد است و معلول آن عالم است. عالم تجرّد بر آن محیط است. اشیای عالم مثالی، به قالب‌ها و اندازه‌ها محدود است; ولی از مواد عاری اند. شیخ بهایی از امام صادق(علیه السلام) نقل می‌کند که فرمود:

ما من مؤمن الّا و له مثال فی العرش و...[۴]

به هر حال، عالم مثال، جزئی از عالم مادی نیست تا مکان و محدوده داشته باشد; بلکه عالم مثال، در باطن عالم ماده وجود دارد. عالم مثال وسیع تر از عالم ماده و نافذ و محیط است. همچنین نامرئی و نامحسوس است. عالم مثال، خیالی نیست; بلکه چون آثار مادی را ندارد، قوی تر از عالم ماده است.[۵]

گستردگی عالم مثال و برزخ، به حدی است که دنیا در مقایسه با آن، مانند انگشتری در بیابان است.[۶]

حقایق دنیایی، تابش‌های ضعیفی از حقایق مثالی و قائم به عالم مثال اند. عالم مثال، بر این عالم محیط و باطن این عالم است. به گونه ای که اگر عالم مثال نبود، عالم ماده نیز نبود. اگر عالم مجرّد نبود، عالم مثال نبود، و اگر ذات خداوند نبود، هیچ‌کدام نبودند.

پس هر آنچه در عالم ماده وجود دارد، کامل آن در عالم مثال و کامل تر آن، در عالم تجرّد وجود دارد.

چرخ با این اختران نغز و خوش زیباستی *** صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی

این سه عالم از هم جدا و در عرض هم نیستند; بلکه ظاهر و مظهر، محیط و محاط برهم هستند.

(وَ إِنْ مِنْ شَیْء إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَر مَعْلُوم)[۷]; یعنی از هر چیزی و موجودی که محدود و مقدور شده‌اند، نزد خداوند خزانه و مطلق آن موجود است. این گونه آیات، دست کم به دو عالم اشاره دارد. آیه ی (وَ ما مِنْ غائِبَه فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاّ فِی کِتاب مُبِین)[۸] و ده‌ها آیه ی دیگر نیز مؤید همین مطلب اند.

انسان افزون بر بدن مادی، بدن برزخی نیز دارد. روح بر آن بدن سیطره ی کامل دارد. انسان در ادراکات خیالی خود با خیال منفصل (برزخ) متصل می‌شود و هنگام خواب و پس از مرگ، به عالم برزخ می‌رود. اهل کشف در بیداری نیز با برزخ مأنوس اند. این، همان برزخ صعودی است که محل ثواب و عقاب ارواح است; برخلاف برزخ نزولی که بهشت آدم آنجا بوده است در برزخ صعودی، برخی صورت‌ها در بند هستند و برخی مانند انبیا و شهیدان آزادند.[۹]

از توضیحاتی که ذکر شد، به دست می‌آید که مباحث عالم مثال، در فلسفه و حکمت متعالی، با برزخ در مباحث معاد، همخوانی بسیاری دارد. طبق تقریر برزخ نزولی، افزون بر وجودِ مادیِ محسوس، وجود مثالیِ لطیفِ عاری از ماده ثابت شده است که مقبول مباحث معاد است.

طبق تقریر برزخ صعودی، حالت پس از مرگ تا برپایی رستاخیز توجیه می‌شود و تصریح‌هایی مانند: در بند بودن، آزاد بودن و... همه از عذاب و ثواب در قالب مثالی حکایت دارد که مقبول مباحث معاد است.

شاید به دلیل همین تناسب است که محقق لاهیجی، برخی از اخبار مانند: معراج، آسمان‌های هفت‌گانه، عالم قبر و ملائکه را اشاره‌هایی برای عالم مثال می‌داند و روایات دیگری را تصریح به این امر می‌داند. مانند این روایت از امام صادق(علیه السلام):

در عرش برای هر مؤمنی مثالی است. هر گاه این شخص مؤمن ]در این دنیا[ به رکوع و سجده می‌پردازد، مثال او نیز چنین کند، در این هنگام ملائکه او را می‌بینند. پس برای او درود می‌فرستند و استغفار می‌کنند.[۱۰]

نکته ی شایان یادآوری اینکه به قول محی الدین عربی باید دانست، برزخی که ارواح پس از مرگ به آنجا می‌روند (برزخ صعودی) غیر از برزخی است که میان عالم مجرد و عالم اجسام قرار دارد (برزخ نزولی).

صورت‌هایی که در برزخ صعودی، به ارواح ملحق می‌شوند; صورت کارهایی است که در دنیا انجام شده است، به خلاف صورت‌های که در برزخ نزولی اند. خلاصه هر دو برزخ در این مشترک هستند که عاری از ماده و مشتمل بر صورت‌ها و مقادیرند.[۱۱]

بنابراین، برزخ موجود بعد از دنیا، برزخ صعودی است و برزخ حاصل از تنزلات وجودی، برزخ قبل از دنیاست که به آن جنت نزولی و به جنت بعد از دنیا که حاصل نتایج اعمال است، برزخ صعودی گفته‌اند و مسلم است که مراتب تنزلات غیر از مراتب معارج است.[۱۲]

عالم برزخ و همخوانی آن با عالم مثال:

امام صادق(علیه السلام) در پاسخ شخصی که خیال می‌کرد، روح پس از مرگ در قالب پرنده ای منتقل می‌شود، فرمود: «خیر; کرامت مؤمن، بالاتر از این است که در قالب پرنده ای قرار داده شود; بلکه ارواح آنها در بدن‌هایی مانند و مثل بدن‌های ]دنیایی[ آنها قرار می‌گیرد».[۱۳]

در روایت دیگر فرمود:

ارواح مؤمنان بر درختی از بهشت هستند. از غذا و نوشیدنی‌های آنجا می‌خورند، می‌آشامند و می‌گویند: «خداوندا، رستاخیز را بر پا دار. آنچه را به ما وعده داده‌ای، حتمی و بازماندگان ما را به پیشینیان ما ملحق فرما.[۱۴]

دلالت این حدیث، بر هر سه عالم مادی، برزخ و قیامت بسیار واضح است.

این روایت، بسیار آشکار، از بدن مثالی و عالم برزخی سخن می‌گوید:

... وقتی خداوند ]روح شخصی را[قبض می‌کند، این روح به قالبی مانند قالب دنیایش منتقل می‌شود. روح در این قالب]جدید [می‌خورد و می‌آشامد. هر گاه کسی نزد او آید، او را به همان صورتی می‌شناسد که در دنیا بود.[۱۵]

طبق این حدیث، ارواح در عالم برزخ، جسم لطیفی دارند که کاملاً مانند جسم مادی دنیایی آنهاست، به گونه ای که کاملاً قابل شناسایی است.

امام علی(علیه السلام) در توضیح این مطلب که ارواح مؤمنان در نجف ساکن هستند، می‌فرماید:

در این وادی ارواح هر زن و مرد مؤمنی، در قالبی از نور، بر منابر نور است.[۱۶]

امام صادق(علیه السلام) در پاسخ کسی که از ارواح پس از مرگ می‌پرسید، فرمود:

روحش از بدن او به بدنی مثل آن منتقل می‌شود و به همان شکل ]است [ تا روز قیامت سزای اعمال خود را می‌بیند. پس آن گاه که خداوند اجساد قبور را برانگیخت، جسدش انشاء می‌شود و روحش به آن بر می‌گردد و محشور می‌شود... .[۱۷]

در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود:

هر مؤمنی در عرش مثالی دارد.[۱۸]

شیخ مفید(رحمهم الله) در توضیح عذاب و نعمت اهل قبور، می‌فرماید:

خداوند برای آنها بدن‌هایی مانند بدن‌های دنیایی آنها، قرار می‌دهد که با آن مؤمنان متنعم و کافران معذب می‌شوند. این بدن‌ها غیر از بدن‌هایی است که در قبر دیده و با گذشت روزگاران متلاشی می‌شوند و این عذاب‌ها و نعمت‌ها، در مکانی غیر از قبر ظاهری است.

این توجیه، با مبنای ما (بقای روح بدون بدن مادی) سازگار است. چنان‌که حقیقت انسانی که مکلف است، حقیقتی خارج از این جواهر و اعراض (جسمانی دنیایی) است. روایات نیز، همین مبنا را تأیید می‌کنند.[۱۹]

مرحوم مجلسی(رحمه الله) پس از اثبات برزخ از آیات قرآن می‌فرماید:

در احادیث بسیاری، از طرق عامه و خاصه مذکور است که پس از مفارقت روح از بدن دنیایی، روح به بدن لطیفی مثل بدن دنیا تعلق می‌گیرد که در لطافت، مثل جسم‌های ملائکه و جن است. با آن بدن حرکت و پرواز می‌کند.[۲۰]

لحظه ای که روح از بدن عنصری مفارقت می‌کند، با بدن مثالی وارد برزخ می‌شود. این بدن‌های مثالی به گونه ای لطیف اند که اگر صد هزار نفر هم در یک فضا جمع شوند، هرگز تنگی رخ نمی‌دهد. مانند افتادن هزاران تصویر در یک آینه.[۲۱]

از بیان قرآن و دیگر نوشته‌ها بر می‌آید که نزدیک‌ترین حالت به برزخ، حالت خواب است:

خداوند ارواح را هنگام مرگ قبض می‌کند و ارواحی را که نمرده‌اند نیز هنگام خواب قبض می‌کند. سپس ارواح کسانی را نگه می‌دارد که فرمان مرگشان را صادر کرده است و ارواح دیگری را (که باید زنده بمانند) بازمی‌گرداند.[۲۲]

البته معنای این سخن این نیست که عالم برزخ و مثال، خیالی هستند; بلکه مراد، تصور دنیای دیگر است. یعنی روح با بدن لطیف، درد می‌کشد، لذت می‌برد، فرا می‌گیرد، یاد می‌دهد و... . از این رو روایت می‌گوید:

در امت‌های نخستین خواب دیدن نبود. بعدها که خداوند به سوی قومی پیامبر فرستاد، تا آنها را به اطاعت خداوند بخواند و از بهشت و جهنم برای آنها بگوید; برای اینکه آن قوم، معنا و حقیقت بهشت و جهنم (دنیای دیگر) را تصور کنند، خواب دیدن مقرر شد.[۲۳]

روح در دنیا با جسم سنگین مادی، زنده و در تکاپو است، اما بدنِ برزخی، سبک است و وزن و جرم ندارد; اما شکل، کیفیت و مقدار دارد.

صدر المتألهین، دلایلی قوی، اقامه کرده است، برای اینکه عالم خیال متصل، مجرد است. او در آثار خود، به روشنی قائل شده است که برزخ و مثال منفصل وجود دارد و عبور از برزخ را برای وصول به قیامت، از ضروریات مسائل حکمیّه می‌داند.[۲۴]

بنابراین مطالب و بر اساس آیات، برزخ در مسیر لقای رب و قیامت قرار گرفته و عالمی است که باید انسان، آن را پشت سر بگذارد[۲۵];(وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ).[۲۶] عالم برزخ را عالم مثال می‌گویند، چون نمونه ای از عالم قیامت است و به اندازه ی خودش از آن حکایت می‌کند.[۲۷]

منابع

  1. محمد باقر شریعتی، معاد در نگاه عقل و وحی، ص۳۰۲، به نقل از: نهج البلاغه، کلام ۱۰.
  2. اسراء: ۸۵.
  3. جلال الدین آشتیانی، شرح زاد المسافر، ص۳۶۰.
  4. محمد مظاهری، الانسان و عالم البرزخ، ص۶۰، به نقل از: شیخ بهائی، مفتاح الفلاح، فصل اعمال وقت الزوال.
  5. غرویان، ص۱۲۰.
  6. رفیعی قزوینی، زندگی پس از مرگ، ص۷۷.
  7. حجر: ۲۱; «و چیزی از موجودات نیست، مگر آنکه خزاین آنها نزد ماست و مگر به اندازه ی معلوم تنزل نمی‌دهیم».
  8. نمل: ۷۵; «و هیچ موجود پنهانی در آسمان و زمین نیست، مگر اینکه در کتاب مبین، ثبت است».
  9. حداد عادل، دانشنامه ی جهان اسلام، ج۳، ص۸۲.
  10. محمد مظاهری، الانسان و عالم البرزخ، ص۶۰، به نقل از: (شیخ بهائی)، مفتاح الفلاح،.
  11. جلال الدین آشتیانی، شرح زاد المسافر، ص۳۶۲ و ۳۶۳.
  12. همان، ص۲۲۷.
  13. الفروع من الکافی، ج۳، ص۲۴۴، ح ۱.
  14. همان، ح ۲، حدیث بعدی به جای بر درختان، در خانه‌های بهشتی آمده است.
  15. همان، ص۲۴۵، ح ۶.
  16. عبدالله شبّر، حق الیقین، ج۲، ص۳۷۳.
  17. همان، ص۳۸۰.
  18. محمد مظاهری، الانسان و عالم البرزخ، ص۶۰.
  19. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۸۸ و ۸۹.
  20. حق الیقین، ص۴۷۳.
  21. رفیعی قزوینی، زندگی پس از مرگ، ص۷۷.
  22. زمر: ۴۲.
  23. بحار الانوار، ج۶، ص۲۴۳، ح ۶۸.
  24. حسینی تهرانی، معادشناسی، ج۲، ص۱۹۳.
  25. محمد شجاعی، معاد یا بازگشت به سوی خدا، ص۲۱۲ـ۲۳۱.
  26. مؤمنون: ۱۰۰.
  27. معادشناسی، ج۳، ص۲۸; یادنامه ی شهید مطهری «حیات پس از مرگ»; محمد حسین طباطبایی،المیزان، .