برزخ متصل و برزخ منفصل: تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
(ابرابزار)
خط ۲: خط ۲:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
برزخ متصل و منفصل چيست؟
برزخ متصل و منفصل چیست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
در پاسخ از پرسش پيشين، روشن شد كه از نظر حكيمان و فيلسوفان، ميان عالم اسماى الهى و عالم ماده، دو عالم (مجرّد و مثال) قرار دارند، از عالم مثال، گاهى به برزخ نزولى، برزخ منفصل و يا مثال منفصل تعبير مى كنند.<ref>جلال الدين آشتيانى، شرح زاد المسافر، ص۴۲۷; و يحيى يثربى، عرفان نظرى، ج۷، ص۳۴۳.</ref>
در پاسخ از پرسش پیشین، روشن شد که از نظر حکیمان و فیلسوفان، میان عالم اسمای الهی و عالم ماده، دو عالم (مجرّد و مثال) قرار دارند، از عالم مثال، گاهی به برزخ نزولی، برزخ منفصل یا مثال منفصل تعبیر می‌کنند.<ref>جلال الدین آشتیانی، شرح زاد المسافر، ص۴۲۷; و یحیی یثربی، عرفان نظری، ج۷، ص۳۴۳.</ref>
 
در وجودِ انسان نيز، سه عالم مانند تجرد، مثال و ماده به نام عقل، خيال و بدن خاكى متصور است. خيال را برزخ متصل گويند، چون ميان بدن خاكى و عقل مجرّد قرار گرفته است. خيال آدمى مانند عالم مثال، ماده نيست; ولى آثار ماده، مانند: رنگ، بو و اشكال آن را دارد; از اين رو او را مثال خوانند.<ref>معادشناسى، ج۲، ص۱۹۵ ـ ۱۹۷.</ref>نفس آدمى كه كاملاً مجرّد است، در برابر عالم تجرّد قرار دارد.
در وجودِ انسان نیز، سه عالم مانند تجرد، مثال و ماده به نام عقل، خیال و بدن خاکی متصور است. خیال را برزخ متصل گویند، چون میان بدن خاکی و عقل مجرّد قرار گرفته است. خیال آدمی مانند عالم مثال، ماده نیست؛ ولی آثار ماده، مانند: رنگ، بو و اشکال آن را دارد؛ از این رو او را مثال خوانند.<ref>معادشناسی، ج۲، ص۱۹۵–۱۹۷.</ref>نفس آدمی که کاملاً مجرّد است، در برابر عالم تجرّد قرار دارد.
 
اگر به عالم مثال، برزخ مى گويند; به دليل قرار گرفتنش ميان عالم مجردات و مادّيات است. اگر خيال مى گويند، چون اين عالم، خود ماده را ندارد، اما آثار ماده، مانند: رنگ، بو و اَشكال آن را دارد. پس مانند خيال است و با حواسِ ظاهر درك نمى شود.
اگر به عالم مثال، برزخ می‌گویند؛ به دلیل قرار گرفتنش میان عالم مجردات و مادّیات است. اگر خیال می‌گویند، چون این عالم، خود ماده را ندارد، اما آثار ماده، مانند: رنگ، بو و اَشکال آن را دارد. پس مانند خیال است و با حواسِ ظاهر درک نمی‌شود.
 
نتيجه اينكه، عالم ميانى در جهان هستى به مثال، خيال و برزخ نام گذارى شده و خيال انسانى نيز به مثال، خيال و برزخ ناميده شده است. براى اين كه ميان اين دو حقيقت در نام گذارى نيز تفاوتى باشد، از عالم مثال به مثالِ منفصل، خيال منفصل يا برزخ منفصل تعبير مى كنند. به اين دليل منفصل ناميده شده است كه اين عالم، مستقل و جداى از موجود ديگر است و در تحقق خود نيازمند تخيّل كننده و تصوير كننده اى نيست; قائم به خود است و از «نفوس جزئيه ى متخيله»، بى نياز است يا اينكه از جسم و قوه ى مادى انسانى جداست.<ref>مهدى احمدى، عالم برزخ، ص۸۰.</ref>
نتیجه اینکه، عالم میانی در جهان هستی به مثال، خیال و برزخ نام گذاری شده و خیال انسانی نیز به مثال، خیال و برزخ نامیده شده است. برای این که میان این دو حقیقت در نام گذاری نیز تفاوتی باشد، از عالم مثال به مثالِ منفصل، خیال منفصل یا برزخ منفصل تعبیر می‌کنند. به این دلیل منفصل نامیده شده است که این عالم، مستقل و جدای از موجود دیگر است و در تحقق خود نیازمند تخیّل کننده و تصویر کننده ای نیست؛ قائم به خود است و از «نفوس جزئیهٔ متخیله»، بی‌نیاز است یا اینکه از جسم و قوهٔ مادی انسانی جداست.<ref>مهدی احمدی، عالم برزخ، ص۸۰.</ref>
 
از خيال انسانى، به خيال متصل، مثال متصل و برزخ متصل تعبير كرده اند. علت نام گذارى به متصل اين است كه اين خيال و برزخ، حقيقت مستقل ندارد; بلكه همواره با وجود خيال كننده موجود است. از اين رو برزخ مقيّد و قوى خيال نيز ناميده شده است.<ref>شرح زاد المسافر، ص۲۲۷; و محمد باقر شريعتى، معاد در نگاه عقل و دين، ص۳۲۸ ـ ۳۳۰.</ref>
از خیال انسانی، به خیال متصل، مثال متصل و برزخ متصل تعبیر کرده‌اند. علت نام گذاری به متصل این است که این خیال و برزخ، حقیقت مستقل ندارد؛ بلکه همواره با وجود خیال کننده موجود است. از این رو برزخ مقیّد و قوی خیال نیز نامیده شده است.<ref>شرح زاد المسافر، ص۲۲۷; و محمد باقر شریعتی، معاد در نگاه عقل و دین، ص۳۲۸–۳۳۰.</ref>
 
آنچه انسان در خواب ديده است را نيز مثال منفصل گويند; چون روح و قوه ى خيال، در واقع جداى از بدن سير مى كند.<ref>عالم برزخ، ص۸۱.</ref>
آنچه انسان در خواب دیده است را نیز مثال منفصل گویند؛ چون روح و قوهٔ خیال، در واقع جدای از بدن سیر می‌کند.<ref>عالم برزخ، ص۸۱.</ref>
 
سخن آخر: برزخ متصل كه همان صورت هاى موجود در خيال آدمى است، به برزخى كه در بحث معاد مطرح است ربطى ندارد. اگر از اين مرحله به برزخ ياد كرده اند، فقط به دليل اشتراك در لفظِ برزخ است; يعنى ميان بدن خاكى و عقل انسانى واقع شده است.
سخن آخر: برزخ متصل که همان صورت‌های موجود در خیال آدمی است، به برزخی که در بحث معاد مطرح است ربطی ندارد. اگر از این مرحله به برزخ یاد کرده‌اند، فقط به دلیل اشتراک در لفظِ برزخ است؛ یعنی میان بدن خاکی و عقل انسانی واقع شده است.
 
برزخ منفصل ـ همان موجودات و صورت هاى نورانى كه آثار مادى دارند ـ در چرخه ى نزول جنت حضرت آدم، آنجا بوده است و در چرخه ى صعود، دقيقاً همان برزخ؟، مورد بحث معاد مى شود كه ارواح انسان ها در قالب هاى مثالى لطيف، در آنجا به سر مى برند.
برزخ منفصل ـ همان موجودات و صورت‌های نورانی که آثار مادی دارند ـ در چرخهٔ نزول جنت حضرت آدم، آنجا بوده است و در چرخهٔ صعود، دقیقاً همان برزخ؟، مورد بحث معاد می‌شود که ارواح انسان‌ها در قالب‌های مثالی لطیف، در آنجا به سر می‌برند.
 
در حقيقت، خيالِ متّصل پس از مرگ كه همان قواى متخيّله است، به خيال منفصل مى پيوندد. بايد دانست كه مراد از خيال، موجودات حقيقى هستند كه از موجودات عالم ماده قوى ترند; زيرا محدوديتى ندارند. پس اين گونه نيست كه مراد از خيال، معناى فارسى آن يعنى اشياى موهوم و غير واقعى باشد. اين اشتباه ناشى از اشتراك لفظى است.<ref>معادشناسى، ج۲، ص۱۸۶.</ref>
در حقیقت، خیالِ متّصل پس از مرگ که همان قوای متخیّله است، به خیال منفصل می‌پیوندد. باید دانست که مراد از خیال، موجودات حقیقی هستند که از موجودات عالم ماده قوی ترند؛ زیرا محدودیتی ندارند. پس این گونه نیست که مراد از خیال، معنای فارسی آن یعنی اشیای موهوم و غیر واقعی باشد. این اشتباه ناشی از اشتراک لفظی است.<ref>معادشناسی، ج۲، ص۱۸۶.</ref>
 
==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =
|شاخه فرعی۱ =  
|شاخه فرعی۱ =
|شاخه فرعی۲ =  
|شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۱۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۵۰

سؤال

برزخ متصل و منفصل چیست؟

در پاسخ از پرسش پیشین، روشن شد که از نظر حکیمان و فیلسوفان، میان عالم اسمای الهی و عالم ماده، دو عالم (مجرّد و مثال) قرار دارند، از عالم مثال، گاهی به برزخ نزولی، برزخ منفصل یا مثال منفصل تعبیر می‌کنند.[۱]

در وجودِ انسان نیز، سه عالم مانند تجرد، مثال و ماده به نام عقل، خیال و بدن خاکی متصور است. خیال را برزخ متصل گویند، چون میان بدن خاکی و عقل مجرّد قرار گرفته است. خیال آدمی مانند عالم مثال، ماده نیست؛ ولی آثار ماده، مانند: رنگ، بو و اشکال آن را دارد؛ از این رو او را مثال خوانند.[۲]نفس آدمی که کاملاً مجرّد است، در برابر عالم تجرّد قرار دارد.

اگر به عالم مثال، برزخ می‌گویند؛ به دلیل قرار گرفتنش میان عالم مجردات و مادّیات است. اگر خیال می‌گویند، چون این عالم، خود ماده را ندارد، اما آثار ماده، مانند: رنگ، بو و اَشکال آن را دارد. پس مانند خیال است و با حواسِ ظاهر درک نمی‌شود.

نتیجه اینکه، عالم میانی در جهان هستی به مثال، خیال و برزخ نام گذاری شده و خیال انسانی نیز به مثال، خیال و برزخ نامیده شده است. برای این که میان این دو حقیقت در نام گذاری نیز تفاوتی باشد، از عالم مثال به مثالِ منفصل، خیال منفصل یا برزخ منفصل تعبیر می‌کنند. به این دلیل منفصل نامیده شده است که این عالم، مستقل و جدای از موجود دیگر است و در تحقق خود نیازمند تخیّل کننده و تصویر کننده ای نیست؛ قائم به خود است و از «نفوس جزئیهٔ متخیله»، بی‌نیاز است یا اینکه از جسم و قوهٔ مادی انسانی جداست.[۳]

از خیال انسانی، به خیال متصل، مثال متصل و برزخ متصل تعبیر کرده‌اند. علت نام گذاری به متصل این است که این خیال و برزخ، حقیقت مستقل ندارد؛ بلکه همواره با وجود خیال کننده موجود است. از این رو برزخ مقیّد و قوی خیال نیز نامیده شده است.[۴]

آنچه انسان در خواب دیده است را نیز مثال منفصل گویند؛ چون روح و قوهٔ خیال، در واقع جدای از بدن سیر می‌کند.[۵]

سخن آخر: برزخ متصل که همان صورت‌های موجود در خیال آدمی است، به برزخی که در بحث معاد مطرح است ربطی ندارد. اگر از این مرحله به برزخ یاد کرده‌اند، فقط به دلیل اشتراک در لفظِ برزخ است؛ یعنی میان بدن خاکی و عقل انسانی واقع شده است.

برزخ منفصل ـ همان موجودات و صورت‌های نورانی که آثار مادی دارند ـ در چرخهٔ نزول جنت حضرت آدم، آنجا بوده است و در چرخهٔ صعود، دقیقاً همان برزخ؟، مورد بحث معاد می‌شود که ارواح انسان‌ها در قالب‌های مثالی لطیف، در آنجا به سر می‌برند.

در حقیقت، خیالِ متّصل پس از مرگ که همان قوای متخیّله است، به خیال منفصل می‌پیوندد. باید دانست که مراد از خیال، موجودات حقیقی هستند که از موجودات عالم ماده قوی ترند؛ زیرا محدودیتی ندارند. پس این گونه نیست که مراد از خیال، معنای فارسی آن یعنی اشیای موهوم و غیر واقعی باشد. این اشتباه ناشی از اشتراک لفظی است.[۶]

منابع

  1. جلال الدین آشتیانی، شرح زاد المسافر، ص۴۲۷; و یحیی یثربی، عرفان نظری، ج۷، ص۳۴۳.
  2. معادشناسی، ج۲، ص۱۹۵–۱۹۷.
  3. مهدی احمدی، عالم برزخ، ص۸۰.
  4. شرح زاد المسافر، ص۲۲۷; و محمد باقر شریعتی، معاد در نگاه عقل و دین، ص۳۲۸–۳۳۰.
  5. عالم برزخ، ص۸۱.
  6. معادشناسی، ج۲، ص۱۸۶.