کاربر:Rezapour/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: برگرداندهشده ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: برگرداندهشده ویرایشگر دیداری |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
بعد از تولد حضرت موسی(ع)، بنابر آیات قرآن، خدا به مادر او ([[یوکابد]]<ref>مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۶، ص۵۱.</ref>) [[وحی]] کرد که فرزند خود را شیر بده و زمانی که ترس از جانش داشتی،<ref>سوره قصص، آیه۷.</ref> او را در صندوقچهای بگذار<ref>سوره طه، آیه۳۸.</ref> و در رود رها کن و نگران نباش و نترس.<ref>طباطبایی ، المیزان فی تفسیر القران ،۱۳۹۳ق ، ج۱۶ ،ص۱۰.</ref> خداوند به مادر موسی نوید داد که او را به تو برمیگردانیم و همچنین او را از [[پیامبران]] قرار خواهیم داد.<ref name=":0">سوره قصص، آیه۷.</ref> قرآن مادر موسی را نگران توصیف میکند که خداوند به او قوت قلب داد تا [[ایمان]]ش برقرار بماند و رازش را آشکار نسازد.<ref>سوره قصص، آیه۱۰.</ref> | بعد از تولد حضرت موسی(ع)، بنابر آیات قرآن، خدا به مادر او ([[یوکابد]]<ref>مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۶، ص۵۱.</ref>) [[وحی]] کرد که فرزند خود را شیر بده و زمانی که ترس از جانش داشتی،<ref>سوره قصص، آیه۷.</ref> او را در صندوقچهای بگذار<ref>سوره طه، آیه۳۸.</ref> و در رود رها کن و نگران نباش و نترس.<ref>طباطبایی ، المیزان فی تفسیر القران ،۱۳۹۳ق ، ج۱۶ ،ص۱۰.</ref> خداوند به مادر موسی نوید داد که او را به تو برمیگردانیم و همچنین او را از [[پیامبران]] قرار خواهیم داد.<ref name=":0">سوره قصص، آیه۷.</ref> قرآن مادر موسی را نگران توصیف میکند که خداوند به او قوت قلب داد تا [[ایمان]]ش برقرار بماند و رازش را آشکار نسازد.<ref>سوره قصص، آیه۱۰.</ref> | ||
بر اساس آیات قرآن و تفاسیر اسلامی، مادر موسی پس از شیر دادن به فرزندش (بنابر تورات، در مدت سه ماه<ref>کتاب خروج، فصل دو، آیه ۳.</ref>) از خطرات احتمالی درباره فرزندش ترسید، او را در صندوقچهای گذاشت و در رود انداخت<ref>طیب، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۸ش، ج۱۰، ص۲۰۷.</ref> و دخترش را به دنبال صندوقچه فرستاد.<ref>سوره قصص، آیه۱۱.</ref> فردی از خانواده فرعون، موسی را از آب گرفت.<ref>سوره قصص، آیه ۸.</ref> (تورات این فرد را دختر فرعون معرفی میکند.<ref>خروج، فصل۲، آیه۹.</ref>) همسر فرعون ([[آسیه همسر فرعون|آسیه]]<ref>ملاحویش، بیان المعانی، ۱۳۸۲ق، ج۶، ص۲۳۹.</ref>)، موسی را نور چشم خود و فرعون خواند و امید داشت که برای او نفعی داشته باشد یا حتی او را به فرزندی قبول کنند.<ref>سوره قصص، آیه۹.</ref> پس از نجات موسی(ع) از رود، او شیر هیچ زنی را قبول نکرد تا اینکه به پیشنهاد خواهر موسی، مادرش را آوردند و اینچنین موسی به نزد مادرش بازگشت.<ref> | بر اساس آیات قرآن و تفاسیر اسلامی، مادر موسی پس از شیر دادن به فرزندش (بنابر تورات، در مدت سه ماه<ref>کتاب خروج، فصل دو، آیه ۳.</ref>) از خطرات احتمالی درباره فرزندش ترسید، او را در صندوقچهای گذاشت و در رود انداخت<ref>طیب، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۸ش، ج۱۰، ص۲۰۷.</ref> و دخترش را به دنبال صندوقچه فرستاد.<ref>سوره قصص، آیه۱۱.</ref> فردی از خانواده فرعون، موسی را از آب گرفت.<ref>سوره قصص، آیه ۸.</ref> (تورات این فرد را دختر فرعون معرفی میکند.<ref>خروج، فصل۲، آیه۹.</ref>) همسر فرعون ([[آسیه همسر فرعون|آسیه]]<ref>ملاحویش، بیان المعانی، ۱۳۸۲ق، ج۶، ص۲۳۹.</ref>)، موسی را نور چشم خود و فرعون خواند و امید داشت که برای او نفعی داشته باشد یا حتی او را به فرزندی قبول کنند.<ref>سوره قصص، آیه۹.</ref> پس از نجات موسی(ع) از رود، او شیر هیچ زنی را قبول نکرد تا اینکه به پیشنهاد خواهر موسی، مادرش را آوردند و اینچنین موسی به نزد مادرش بازگشت.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۳.</ref> [[ناصر مکارم شیرازی]] با استناد به آیات قرآن معتقد است که موسی در خانه و در کنار خانواده خود بزرگ شد و گاه به نزد همسر فرعون برده میشد.<ref name=":1">مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۳۶.</ref> مکارم شیرازی همچنین از گفتار فرعون خطاب به موسی: «آیا تو را در کودکی نزد خودمان پرورش ندادیم؟»<ref>سوره شعراء، آیه ۱۸.</ref> برداشت کرده است که موسی حداقل دورهای در کاخ فرعون زندگی کرده است.<ref name=":1" /> براساس تورات نیز موسی در کودکی نزد مادرش بوده و زمانی که بزرگ شد به کاخ فرعون رفت.<ref>خروج، فصل دوم، آیات۹-۱۰.</ref> | ||
موسی در بزرگسالی در ماجرای درگیری میان فردی از بنیاسرائیل و یک مصری (قِبطی)، با زدن یک مشت، | |||
موسی در بزرگسالی در ماجرای درگیری میان فردی از بنیاسرائیل و یک مصری (قِبطی)، با زدن یک مشت، فرد مصری را کشت.<ref>سوره قصص، آیه ۱۵.</ref> پس از این ماجرا، مأموران فرعون تصمیم به قتل او گرفتند<ref>سوره قصص، آیه ۲۰.</ref> و او برای فرار، از مصر خارج شد.<ref>سوره قصص، آیه ۲۱.</ref> | |||
[[پرونده:Mosa v mar.jpg|بندانگشتی|200px|مینیاتور تبدیل شدن عصای حضرت موسی به مار اثر [[محمود فرشچیان]]]] | [[پرونده:Mosa v mar.jpg|بندانگشتی|200px|مینیاتور تبدیل شدن عصای حضرت موسی به مار اثر [[محمود فرشچیان]]]] | ||
===زندگی در مدین، پیامبری و بازگشت به مصر=== | ===زندگی در مدین، پیامبری و بازگشت به مصر=== | ||
موسی پس از درگیری با مرد قبطی و کشتن وی، برای در امان ماندن از مأموران حکومتی، به [[مدین]] فرار کرد.<ref> | موسی پس از درگیری با مرد قبطی و کشتن وی، برای در امان ماندن از مأموران حکومتی، به [[مدین]] فرار کرد.<ref>طالقانی، پرتوى از قرآن، ۱۳۶۲ش، ج۳، ص۸۸.</ref> در آنجا به دو دختر چوپان، کمک کرد که به حیواناتشان آب دهند.<ref>سوره قصص، آیه ۲۴.</ref> پدر این دختران -که در قرآن و روایات [[حضرت شعیب]] دانسته شده-،<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۷ش، ج۲، ص۱۳۸.</ref> پس از اطلاع، موسی(ع) را فراخواند<ref>سوره قصص، آیه۲۵.</ref> و پس از اطلاع از داستان موسی<ref>سوره قصص، آیه۲۵.</ref>، و به پیشنهاد یکی از دخترانش به موسی پیشنهاد کار و ازدواج با دخترش داد.<ref>سوره قصص، آیه۲۷.</ref> در نهایت موسی در [[مدین]] ماند، با دختر شعیب [[ازدواج]] کرد و چوپانی گوسفندان او را بر عهده گرفت.<ref>سوره قصص، آیات۲۷-۲۸.</ref> بنابر آنچه در قرآن و تفاسیر شیعه آمده، موسی ده سال در مدین، در کنار شعیب زندگی کرد و به چوپانی پرداخت.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۷۲.</ref> او در مسیر بازگشت از مدین به مصر<ref>طباطبایی ، المیزان فی تفسیر القران ،۱۳۹۳ق ،ج ۱۶ ،ص۳۱</ref> آتشی از سوی [[طور سینا|طور]] دید و به خانوادهاش گفت میرود تا خبری یا بخشی از آتش را بیاورد.<ref>سوره نمل، آیه۷</ref>. موسی به پیش آتش رفت، از سمت راست آنجا و از میان درختی ندا آمد: ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان<ref>سوره قصص، آیه۳۰.</ref> تنها [[توحید|من را بپرست]] و [[نماز]] را برای من بپادار.<ref>سوره طه، آیه۱۴.</ref> موسی در طور سینا، برگزیده شد<ref>سوره طه، آیه۱۳.</ref> و خداوند به موسی دستور داد [[عصای موسی|عصایش]] را بیندازد،<ref>سوره طه، آیه۱۹.</ref> آنگاه عصا تبدیل به مار شد.<ref>سوره طه، آیه۲۰.</ref> به او دستور داده شد نترسد و آن را بردارد، و آن عصا به حالت اولیه خود بازگشت.<ref>سوره طه، آیه۲۱.</ref> همچنین دستور داده شد که دستش را در گریبانش فرو ببرد که [[ید بیضاء|دستش روشن شد]].<ref>سوره طه، آیه۲۲.</ref> انجام این معجزات توسط موسی در [[کوه طور]]، برای آمادگی موسی جهت انجام آنها در نزد فرعون دانسته شده است.<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۳ش، ج۷، ص۳۳۳.</ref> | ||
بنابر آنچه در قرآن و تفاسیر شیعه آمده، موسی ده سال در مدین، در کنار شعیب زندگی کرد و به چوپانی پرداخت.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۷۲.</ref> او در مسیر بازگشت از مدین به مصر<ref>طباطبایی ، المیزان فی تفسیر القران ،۱۳۹۳ق ،ج ۱۶ ،ص۳۱</ref> آتشی از سوی [[طور سینا|طور]] دید و به خانوادهاش گفت میرود تا خبری یا بخشی از آتش را بیاورد.<ref>سوره نمل، آیه۷</ref>. موسی به پیش آتش رفت، از سمت راست آنجا و از میان درختی ندا آمد: ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان<ref>سوره قصص، آیه۳۰.</ref> تنها [[توحید|من را بپرست]] و [[نماز]] را برای من بپادار.<ref>سوره طه، آیه۱۴.</ref> موسی در طور | |||
===آغاز دعوت تا خروج بنیاسرائیل از مصر=== | ===آغاز دعوت تا خروج بنیاسرائیل از مصر=== |
نسخهٔ ۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۰۶
زندگینامه
حضرت موسی(ع)، فرزند عمران از نسل لاوی بن یعقوب خوانده شده است.[۱] نام پدرش در تورات، عمرام است که در لهجه عرب بهصورت عمران درآمده و در نزد مسلمانان نیز عمران است.[۲] ولادت حضرت موسی(ع) حدود ۲۵۰ سال پس از وفات حضرت ابراهیم بود.[۳]
براساس تورات، فرعون از ترس قدرت یافتن بنیاسرائیل و اتحاد آنان با دشمنان فرعون، دستور کشتار را صادر کرد.[۴] ناصر مکارم شیرازی، از مفسران شیعه معتقد است بر اساس آیات قرآن، فرعون برای تضعیف بنیاسرائیل، دستور به کشتن فرزندان پسر آنها داده بود.[۵] برخی مفسران علتهای دیگری برای قتل فرزندان پسر بنیاسرائیل مانند خواب دیدن فرعون[۶] یا توصیه کاهنان را مطرح کردهاند.[۷] موسی(ع) در این دوره که فرعون دستور داده بود فرزندان پسر بنیاسرائیل را بکشند و دختران آنان را به اسارت بگیرند، متولد شد.[۸]
تولد و کودکی تا فرار از مصر
بعد از تولد حضرت موسی(ع)، بنابر آیات قرآن، خدا به مادر او (یوکابد[۹]) وحی کرد که فرزند خود را شیر بده و زمانی که ترس از جانش داشتی،[۱۰] او را در صندوقچهای بگذار[۱۱] و در رود رها کن و نگران نباش و نترس.[۱۲] خداوند به مادر موسی نوید داد که او را به تو برمیگردانیم و همچنین او را از پیامبران قرار خواهیم داد.[۱۳] قرآن مادر موسی را نگران توصیف میکند که خداوند به او قوت قلب داد تا ایمانش برقرار بماند و رازش را آشکار نسازد.[۱۴]
بر اساس آیات قرآن و تفاسیر اسلامی، مادر موسی پس از شیر دادن به فرزندش (بنابر تورات، در مدت سه ماه[۱۵]) از خطرات احتمالی درباره فرزندش ترسید، او را در صندوقچهای گذاشت و در رود انداخت[۱۶] و دخترش را به دنبال صندوقچه فرستاد.[۱۷] فردی از خانواده فرعون، موسی را از آب گرفت.[۱۸] (تورات این فرد را دختر فرعون معرفی میکند.[۱۹]) همسر فرعون (آسیه[۲۰])، موسی را نور چشم خود و فرعون خواند و امید داشت که برای او نفعی داشته باشد یا حتی او را به فرزندی قبول کنند.[۲۱] پس از نجات موسی(ع) از رود، او شیر هیچ زنی را قبول نکرد تا اینکه به پیشنهاد خواهر موسی، مادرش را آوردند و اینچنین موسی به نزد مادرش بازگشت.[۲۲] ناصر مکارم شیرازی با استناد به آیات قرآن معتقد است که موسی در خانه و در کنار خانواده خود بزرگ شد و گاه به نزد همسر فرعون برده میشد.[۲۳] مکارم شیرازی همچنین از گفتار فرعون خطاب به موسی: «آیا تو را در کودکی نزد خودمان پرورش ندادیم؟»[۲۴] برداشت کرده است که موسی حداقل دورهای در کاخ فرعون زندگی کرده است.[۲۳] براساس تورات نیز موسی در کودکی نزد مادرش بوده و زمانی که بزرگ شد به کاخ فرعون رفت.[۲۵]
موسی در بزرگسالی در ماجرای درگیری میان فردی از بنیاسرائیل و یک مصری (قِبطی)، با زدن یک مشت، فرد مصری را کشت.[۲۶] پس از این ماجرا، مأموران فرعون تصمیم به قتل او گرفتند[۲۷] و او برای فرار، از مصر خارج شد.[۲۸]
زندگی در مدین، پیامبری و بازگشت به مصر
موسی پس از درگیری با مرد قبطی و کشتن وی، برای در امان ماندن از مأموران حکومتی، به مدین فرار کرد.[۲۹] در آنجا به دو دختر چوپان، کمک کرد که به حیواناتشان آب دهند.[۳۰] پدر این دختران -که در قرآن و روایات حضرت شعیب دانسته شده-،[۳۱] پس از اطلاع، موسی(ع) را فراخواند[۳۲] و پس از اطلاع از داستان موسی[۳۳]، و به پیشنهاد یکی از دخترانش به موسی پیشنهاد کار و ازدواج با دخترش داد.[۳۴] در نهایت موسی در مدین ماند، با دختر شعیب ازدواج کرد و چوپانی گوسفندان او را بر عهده گرفت.[۳۵] بنابر آنچه در قرآن و تفاسیر شیعه آمده، موسی ده سال در مدین، در کنار شعیب زندگی کرد و به چوپانی پرداخت.[۳۶] او در مسیر بازگشت از مدین به مصر[۳۷] آتشی از سوی طور دید و به خانوادهاش گفت میرود تا خبری یا بخشی از آتش را بیاورد.[۳۸]. موسی به پیش آتش رفت، از سمت راست آنجا و از میان درختی ندا آمد: ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان[۳۹] تنها من را بپرست و نماز را برای من بپادار.[۴۰] موسی در طور سینا، برگزیده شد[۴۱] و خداوند به موسی دستور داد عصایش را بیندازد،[۴۲] آنگاه عصا تبدیل به مار شد.[۴۳] به او دستور داده شد نترسد و آن را بردارد، و آن عصا به حالت اولیه خود بازگشت.[۴۴] همچنین دستور داده شد که دستش را در گریبانش فرو ببرد که دستش روشن شد.[۴۵] انجام این معجزات توسط موسی در کوه طور، برای آمادگی موسی جهت انجام آنها در نزد فرعون دانسته شده است.[۴۶]
آغاز دعوت تا خروج بنیاسرائیل از مصر
بنابر آیات قرآن، موسی به همراه برادرش هارون به نزد فرعون رفتند و خواستار رهایی بنیاسرائیل شدند.[۴۷] موسی معجزه مار شدن عصا و همچنین ید بیضا را برای فرعون و اطرافیانش آورد تا حرف او را قبول کنند،[۴۸] اما فرعونیان او را به ساحر بودن متهم کردند.[۴۹] در نهایت مجلسی برای همآوردی موسی با ساحران ترتیب داده شد، موسی(ع) سحر ساحران را از بین برد و ساحران ایمان آوردند.[۵۰] با این حال فرعون تسلیم خواسته موسی(ع) نشد و بلاهایی بر مصریان نازل شد.[۵۱] خداوند به موسی دستور داد به همراه بنیاسرائیل شبانه مصر را ترک کنند.[۵۲] پس از خروج بنیاسرائیل، فرعون اطلاع یافت، نیروهایش را جمع کرد و به دنبال بنیاسرائیل رفتند.[۵۳]
طلوع آفتاب به بنیاسرائیل رسیدند.[۵۴] حضرت موسی(ع) به دستور خداوند عصای خود را بر دریا زد و راهی میان آب برایشان باز شد و بنیاسرائیل از آن عبور کردند.[۵۵] فرعونیان نیز میخواستند از میان آن رود عبور کنند، ولی به امر خدا در آب غرق شدند.[۵۶]
مهاجرت به سرزمین موعود
پس از گذشت مدتی از خروج موسی و قوم بنیاسرائیل از مصر، حضرت موسی به میقات رفت.[۵۷] بنیاسرائیل در نبود موسی(ع) گوسالهای از طلا ساخته و آن را پرستیدند.[۵۸] موسی(ع) پس از دیدن گوسالهپرستی بنیاسرائیل دو لوحی که در طور سینا بر او نازل شده بود را از سر عصبانیت بر زمین زد و شکست.[۵۹] خداوند نیز آنها را مواخذه کرد.[۶۰] مجازات بنیاسرائیل چنین بود که به آنها امر شد یکدیگر را بکشند[۶۱] و پس از کشته شدن بسیاری از بنیاسرائیل، توبه آنها پذیرفته شد.[۶۲]
همچنین حضرت موسی(ع) به همراه هفتاد نفربرگزیده از بنیاسرائیل به میقات رفت.[۶۳][یادداشت ۱] این افراد، ایمان به خداوند را مشروط به دیدن او کردند.[۶۴] خداوند این افراد را مجازات کرده و کشت،[۶۵] ولی با وساطت و گلایه موسی(ع)[۶۶] خداوند آنها را زنده کرد.[۶۷]
حضرت موسی(ع) از خداوند برای بنیاسرائیل آب طلب کرد و خداوند به او دستور داد عصایش را بر سنگی بزند؛ دوازده چشمه از آن سنگ جاری شد و هر یک از قبائل دوازدهگانه بنیاسرائیل چشمهای مخصوص خود داشت.[۶۸] بنیاسرائیل برای ورود به سرزمین مقدس باید با انسانهایی میجنگیدند که تنومند و قدرتمند بودند.[۶۹] بنیاسرائیل از جنگ ترسیده و خطاب به موسی(ع) گفتند تو و خدایت به جنگ آنها بروید، ما همینجا میمانیم.[۷۰] خداوند ورود به سرزمین موعود را برای چهل سال بر آنان حرام کرد.[۷۱] و آنان به چهل سال آوارگی محکوم شدند.[۷۲] در دوران آوارگی مشکلاتی برای بنیاسرائیل پدید آمد که خداوند آنها را حل کرد.[۷۳] خداوند ابر را سایبان آنها قرار داد[۷۴] و برای رفع گرسنگی آنها «مَنّ و سَلوی» فرستاد.[۷۵]
وفات
حضرت موسی(ع) در دوران آوارگی در بیابان[۷۶] و در سن صد و بیست سالگی[۷۷] وفات یافت. درگذست حضرت موسی(ع) را حدود هفده قرن پیش از میلاد مسیح دانستهاند.[۷۸]
- ↑ ملاحویش، بیان المعانی، ۱۳۸۲ق، ج۲، ص۳۹۴.
- ↑ خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۲۱۸۰.
- ↑ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص: ۲۰۶.
- ↑ خروج، فصل اول، آیه۹ -۱۰.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۱۲-۱۳.
- ↑ جرجانی، جلاء الأذهان و جلاء الأحزان، ۱۳۷۷ش، ج۷، ص۱۵۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۷، ص۳۷۵.
- ↑ بروجردی، تفسیر جامع، ۱۳۶۶ش، ج۵، ص۱۴۷.
- ↑ مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۶، ص۵۱.
- ↑ سوره قصص، آیه۷.
- ↑ سوره طه، آیه۳۸.
- ↑ طباطبایی ، المیزان فی تفسیر القران ،۱۳۹۳ق ، ج۱۶ ،ص۱۰.
- ↑ سوره قصص، آیه۷.
- ↑ سوره قصص، آیه۱۰.
- ↑ کتاب خروج، فصل دو، آیه ۳.
- ↑ طیب، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۸ش، ج۱۰، ص۲۰۷.
- ↑ سوره قصص، آیه۱۱.
- ↑ سوره قصص، آیه ۸.
- ↑ خروج، فصل۲، آیه۹.
- ↑ ملاحویش، بیان المعانی، ۱۳۸۲ق، ج۶، ص۲۳۹.
- ↑ سوره قصص، آیه۹.
- ↑ علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۳.
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۳۶.
- ↑ سوره شعراء، آیه ۱۸.
- ↑ خروج، فصل دوم، آیات۹-۱۰.
- ↑ سوره قصص، آیه ۱۵.
- ↑ سوره قصص، آیه ۲۰.
- ↑ سوره قصص، آیه ۲۱.
- ↑ طالقانی، پرتوى از قرآن، ۱۳۶۲ش، ج۳، ص۸۸.
- ↑ سوره قصص، آیه ۲۴.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۷ش، ج۲، ص۱۳۸.
- ↑ سوره قصص، آیه۲۵.
- ↑ سوره قصص، آیه۲۵.
- ↑ سوره قصص، آیه۲۷.
- ↑ سوره قصص، آیات۲۷-۲۸.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۷۲.
- ↑ طباطبایی ، المیزان فی تفسیر القران ،۱۳۹۳ق ،ج ۱۶ ،ص۳۱
- ↑ سوره نمل، آیه۷
- ↑ سوره قصص، آیه۳۰.
- ↑ سوره طه، آیه۱۴.
- ↑ سوره طه، آیه۱۳.
- ↑ سوره طه، آیه۱۹.
- ↑ سوره طه، آیه۲۰.
- ↑ سوره طه، آیه۲۱.
- ↑ سوره طه، آیه۲۲.
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۳ش، ج۷، ص۳۳۳.
- ↑ سوره شعراء، آیه۱۷.
- ↑ سوره شعراء، آیات۳۰-۳۳.
- ↑ سوره شعراء، آیه۳۴.
- ↑ سوره شعراء، آیات ۳۸- ۴۸.
- ↑ سوره اعراف، آیه۱۳۳.
- ↑ سوره شعراء، آیه۵۲.
- ↑ سوره شعراء، آیه۵۳.
- ↑ سوره شعراء، آیه۶۰.
- ↑ سوره شعراء، آیه۶۳.
- ↑ سوره بقره، آیه۵۰.
- ↑ سوره اعراف، آیه۱۴۲.
- ↑ سوره اعراف، آیه۱۴۸.
- ↑ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۳۸۸.
- ↑ سوره اعراف، آیه۱۵۲.
- ↑ سوره بقره، آیه۵۴.
- ↑ حسینی شیرازی، تبیین القرآن، ۱۴۲۳ق، ص۱۸.
- ↑ سوره اعراف، آیه۱۵۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۵۵.
- ↑ سوره بقره، آیه۵۶.
- ↑ سوره اعراف، آیه۱۵۵.
- ↑ سوره بقره، آیه۵۶.
- ↑ سوره بقره، آیه۶۰.
- ↑ مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۳۳۳.
- ↑ سوره مائده، آیه۲۴.
- ↑ سوره مائده، آیه۲۶.
- ↑ سوره مائده، آیه۲۶.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۲۶۱.
- ↑ سوره بقره، آیه۵۷.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۲۶۱.
- ↑ ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۴۵.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۲۷۷.
- ↑ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۱۳۶۰ش، ج۱۴، ص۲۷۶.
خطای یادکرد: برچسب <ref>
برای گروهی به نام «یادداشت» وجود دارد، اما برچسب متناظر با <references group="یادداشت"/>
یافت نشد.