کاربر:Rezapour/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
خداوند در سوره بقره برتری دادن برخی از پیامبران بر برخی دیگر را ذکر میکند که برخی از این برتری بوسیله سخن گفتن با آنها بوده است<ref>بقره، ۲۵۳.</ref> و مشهور مفسران این فضیلت گفتگو را برای حضرت موسی دانستهاند.<ref>المنار، ج۳، ص۴.</ref> اختصاص گفتگو با خداوند به حضرت موسی را نشانه این دانستهاند که این سخن گفتن غیر وحی رایجی بوده که به پیامبران میشده است.<ref>المنار، ج۳، ص۴.</ref> این سخن گفتن را فضیلتی برای حضرت موسی دانستهاند<ref name=":0"> تفسير اثنا عشري، ج2، ص: 653</ref> که البته نبود آن، نقص و مشکلی در نبوت دیگر پیامبران نیست.<ref>مفاتيح الغيب، ج11، ص ۲۶۷</ref> در همین راستا صفت «کلیم الله» به معنای کسی که خدا با او سخن گفت، اختصاص به حضرت موسی دارد؛ زیرا او تنها پیامبری بود که بدون واسطه با خداوند، سخن گفت.<ref name=":1">تفسير من وحي القرآن، ج20، ص: ۲۰۲</ref> | خداوند در سوره بقره برتری دادن برخی از پیامبران بر برخی دیگر را ذکر میکند که برخی از این برتری بوسیله سخن گفتن با آنها بوده است<ref>بقره، ۲۵۳.</ref> و مشهور مفسران این فضیلت گفتگو را برای حضرت موسی دانستهاند.<ref>المنار، ج۳، ص۴.</ref> اختصاص گفتگو با خداوند به حضرت موسی را نشانه این دانستهاند که این سخن گفتن غیر وحی رایجی بوده که به پیامبران میشده است.<ref>المنار، ج۳، ص۴.</ref> این سخن گفتن را فضیلتی برای حضرت موسی دانستهاند<ref name=":0"> تفسير اثنا عشري، ج2، ص: 653</ref> که البته نبود آن، نقص و مشکلی در نبوت دیگر پیامبران نیست.<ref>مفاتيح الغيب، ج11، ص ۲۶۷</ref> در همین راستا صفت «کلیم الله» به معنای کسی که خدا با او سخن گفت، اختصاص به حضرت موسی دارد؛ زیرا او تنها پیامبری بود که بدون واسطه با خداوند، سخن گفت.<ref name=":1">تفسير من وحي القرآن، ج20، ص: ۲۰۲</ref> | ||
در مقابل، برخی با اینکه صفت کلیم الله را مختص به موسی(ع) میدانند، اما اصل سخن گفتن بدون واسطه با خدواند اختصاص به موسی نداشته و خداوند در معراج با پیامبر اسلام نیز سخن گفت و روایات بر این سخن گفتن دلالت دارد.<ref name=":2">مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج2، ص: ۳۷۹</ref> صفت کلیم الله برای حضرت موسی سبب شد، یهودیان، کلیمی خوانده شوند.<ref>«[http://www.iranjewish.com/FAQ/FAQ29_Laghab.htm لقب جضرت موسی به فارسی چه می باشد و نبوت ایشان چگونه بود؟]»، انجمن کلیمیان تهران.</ref> | در مقابل، برخی با اینکه صفت کلیم الله را مختص به موسی(ع) میدانند، اما اصل سخن گفتن بدون واسطه با خدواند اختصاص به موسی نداشته و خداوند در معراج با پیامبر اسلام نیز سخن گفت و روایات بر این سخن گفتن دلالت دارد.<ref name=":2">مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج2، ص: ۳۷۹</ref> سخن گفتن با خداوند را مخصوص پیامبر اسلام و موسی(ع) دانستهاند.<ref>تفسير جامع، ج2، ص: ۴۶۲.</ref> | ||
صفت کلیم الله برای حضرت موسی سبب شد، یهودیان، کلیمی خوانده شوند.<ref>«[http://www.iranjewish.com/FAQ/FAQ29_Laghab.htm لقب جضرت موسی به فارسی چه می باشد و نبوت ایشان چگونه بود؟]»، انجمن کلیمیان تهران.</ref> | |||
خط ۳۳: | خط ۳۶: | ||
=== خلق کلام === | === خلق کلام === | ||
وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً بأن خلق الصوت فسمعه الكليم عليه السّلام<ref> تبيين القرآن، ص: 115</ref> | وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً بأن خلق الصوت فسمعه الكليم عليه السّلام<ref> تبيين القرآن، ص: 115</ref> | ||
سخن گفتن خدا با موسى ع از اين طريق بوده است كه امواج صوتى را در فضا يا اجسام مىآفريد، گاهى اين امواج صوتى از لابلاى" شجره وادى ايمن"، و گاهى در" كوه طور" به گوش موسى ع میرسيد.<ref>تفسير نمونه، ج6، ص: 363</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۶ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۱۴
اختصاص سخن گفتن خداوند با حضرت موسی
خداوند در سوره نساء آورده که «كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْليماً؛ خداوند با موسى سخن گفت»[۱] همچنین در سوره اعراف خطاب به حضرت موسی(ع) فرموده که او را به جهت رسالتها و سخن گفتنها بر مردم برتری داده است.[۲]
خداوند در سوره بقره برتری دادن برخی از پیامبران بر برخی دیگر را ذکر میکند که برخی از این برتری بوسیله سخن گفتن با آنها بوده است[۳] و مشهور مفسران این فضیلت گفتگو را برای حضرت موسی دانستهاند.[۴] اختصاص گفتگو با خداوند به حضرت موسی را نشانه این دانستهاند که این سخن گفتن غیر وحی رایجی بوده که به پیامبران میشده است.[۵] این سخن گفتن را فضیلتی برای حضرت موسی دانستهاند[۶] که البته نبود آن، نقص و مشکلی در نبوت دیگر پیامبران نیست.[۷] در همین راستا صفت «کلیم الله» به معنای کسی که خدا با او سخن گفت، اختصاص به حضرت موسی دارد؛ زیرا او تنها پیامبری بود که بدون واسطه با خداوند، سخن گفت.[۸]
در مقابل، برخی با اینکه صفت کلیم الله را مختص به موسی(ع) میدانند، اما اصل سخن گفتن بدون واسطه با خدواند اختصاص به موسی نداشته و خداوند در معراج با پیامبر اسلام نیز سخن گفت و روایات بر این سخن گفتن دلالت دارد.[۹] سخن گفتن با خداوند را مخصوص پیامبر اسلام و موسی(ع) دانستهاند.[۱۰]
صفت کلیم الله برای حضرت موسی سبب شد، یهودیان، کلیمی خوانده شوند.[۱۱]
«وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً» فائدته أنه سبحانه كلم موسى بلا واسطة إبانة له بذلك من سائر الأنبياء لأن جميعهم كلمهم الله سبحانه بواسطة الوحی[۱۲]
روشهای سخن گفتنِ خداوند
خداوند در سوره شوری سه روش برای سخن گفتن میان خداوند و بندگان، آورده است: «براى هيچ انسانى ممكن نيست كه با خدا (با ديد مستقيم و آشكارا) سخن گويد، مگر بوسيله وحى يا از پس پرده (مِنْ وَراءِ حِجابٍ) يا اينكه فرستادهاى از فرشتگان مأمور شود»[۱۳]
گفتگو با حضرت موسی(ع) را از نوع دوم و گفتگو مستقیم، بدون واسطه و تنها از پس پرده دانستهاند.[۱۴] در این نوع گفتگو، کلام به مخاطب میرسد اما گوینده کلام دیده نمیشود؛ زیرا یک حجاب و مانعی وجود دارد که از دیدن متکلم جلوگیری میکند. این نوع گفتگو اختصاص به حضرت موسی(ع) داشته است.[۱۵]
امام علی(ع) در ذیل گفتاری، سخن گفتن خداوند با حضرت موسی(ع) را گفتاری بدون دخالت اعضا و جوارح مادی مثل دهان دانسته است.[۱۶] امام رضا(ع) نیز سخن گفتن خداوند با مخلوقات را غیر از سخن گفتن مخلوقات با یکدیگر دانسته و سخن گفتن خداوند را بدون استفاده از دهان و زبان دانسته است.[۱۷]
چگونگی سخن گفتن
موضوع سخن گفتن خداوند با موسی(ع) موجب اختلاف گروههای مختلف از جمله اشاعره و معتزله شد.[۱۸] علامه طباطبایی نویسنده تفسیر المیزان معتقد است سخن گفتن خداوند امر حقیقی بوده که آثاری مانند سخن گفتنهای عادی نیز برای آن وجود داشته است. او معتقد است نمیتوان این سخن گفتن را مجازی دانست، اما باید آنرا شکل خاصی از سخن گفتن دانست.[۱۹]
نامعلوم بودن نوع سخن
و لكن لا يعلم أحد طبيعة هذا الحجاب، و كيف تم، و قد سكت اللّه عن ذلك، فنسكت نحن عما سكت اللّه عنه[۱۴]
و كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً "تَكْلِيماً" مصدر معناه التأكيد، يدل على بطلان من يقول: خلق لنفسه كلاما في شجرة فسمعه موسى، بل هو الكلام الحقيقي الذي يكون به المتكلم متكلما. قال النحاس: و أجمع النحويون على أنك إذا أكدت الفعل بالمصدر لم يكن مجازا[۲۰]
«وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً» إشارة إلى أن ما تلقّى موسى من كلمات ربّه لم يكن عن وحي ينقل إليه كلمات اللّه، كما كان يفعل جبريل مع أنبياء اللّه، و إنما كان تلقيا مباشرا من اللّه سبحانه: «وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً» و فى تأكيد هذا الخبر ما يدفع أي احتمال لمجاز، بل إنّ هذا الذي تلقاه موسى من ربّه، كان مما كلّمه اللّه به، و كتبه له فى الألواح[۲۱]
فقد: ظهر أن ما يكشف به الله سبحانه عن معنى مقصود إفهامه للنبي كلام حقيقة، و هو سبحانه و إن بين لنا إجمالا أنه كلام حقيقة على غير الصفة التي نعدها من الكلام الذي نستعمله، لكنه تعالى لم يبين لنا و لا نحن تنبهنا من كلامه أن هذا الذي يسميه كلاما يكلم به أنبياءه ما حقيقته؟ و كيف يتحقق؟ غير أنه على أي حال لا يسلب عنه خواص الكلام المعهود عندنا و يثبت عليه آثاره و هي تفهيم المعاني المقصودة و إلقاؤها في ذهن السامع[۲۲]
وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً» و معنى ذلك أنه ليس ذلك على بيان كالكلام بل كلمة في الحقيقة. و قيل في معنى «تكليما» أنه كلمه تكليما شريفاً عظيماً.[۲۳]
خلق کلام
وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً بأن خلق الصوت فسمعه الكليم عليه السّلام[۲۴]
سخن گفتن خدا با موسى ع از اين طريق بوده است كه امواج صوتى را در فضا يا اجسام مىآفريد، گاهى اين امواج صوتى از لابلاى" شجره وادى ايمن"، و گاهى در" كوه طور" به گوش موسى ع میرسيد.[۲۵]
پانویس
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۶۴.
- ↑ سوره اعراف، آیه۱۴۴.
- ↑ بقره، ۲۵۳.
- ↑ المنار، ج۳، ص۴.
- ↑ المنار، ج۳، ص۴.
- ↑ تفسير اثنا عشري، ج2، ص: 653
- ↑ مفاتيح الغيب، ج11، ص ۲۶۷
- ↑ تفسير من وحي القرآن، ج20، ص: ۲۰۲
- ↑ مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج2، ص: ۳۷۹
- ↑ تفسير جامع، ج2، ص: ۴۶۲.
- ↑ «لقب جضرت موسی به فارسی چه می باشد و نبوت ایشان چگونه بود؟»، انجمن کلیمیان تهران.
- ↑ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3، ص: ۲۱۸
- ↑ سوره شوری، آیه۵۱.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ تفسير الكاشف، ج2، ص: 495
- ↑ تفسير من وحي القرآن، ج20، ص: ۲۰۲
- ↑ التوحيد (للصدوق)، ص: 79
- ↑ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج4، ص: 152
- ↑ تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج2، ص: 421
- ↑ الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص: 315
- ↑ الجامع لأحكام القرآن، ج6، ص: 18
- ↑ التفسير القرآني للقرآن، ج3، ص: 101
- ↑ الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص: ۳۱۶.
- ↑ التبيان في تفسير القرآن، ج3، ص: 240
- ↑ تبيين القرآن، ص: 115
- ↑ تفسير نمونه، ج6، ص: 363