تناقض اقتضائات بشری پیامبر(ص) با عصمت او: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{شروع متن}}بسم الله الرحمن الرحیم پیشدرآمد نقش مهمی که پیامبران الهی در تا...» ایجاد کرد) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{شبهه}} | |||
با تأمل در معنی و مفهوم عصمت مطلق از یک سو و واقعیت بشری وجود پیامبر از سوی دیگر، به روشنی اثبات میشود که اقتضائات بشری پیامبر، نافی عصمت مطلق اوست. بر این امر شواهد متعددی وجود دارد که مهمترین آن عبارت است از: گزارشهای قرآنی از زندگی پیامبران و نسبت دادن ذنب و عصیان و خطا به ایشان، سیره و زندگی عملی پیامبران در تاریخ، الزامات مستقل عقلی که این الزامات ناشی از انسانشناسی قرآن است؛ یعنی نمیتوان انسانی را در نظر گرفت که با حفظ خصوصیات انسانی، به عصمت مطلق برسد! بنابراین ریشهی اعتقاد به عصمت مطلق پیامبر، در میان مسلمانان، به دورههای بعد از حیات پیامبر و اسطورهسازی آنها از شخصیت او بر میگردد! | |||
{{پایان شبهه}} | |||
نقش مهمی که پیامبران الهی در تاریخ به عهده داشتهاند، مستلزم وجود خصیصههای مهمی چون شجاعت، ایثار، تواضع، پیراستگی از دنیا، ... است. از آنجا که پیامبران حامل پیام خدا برای انسانها هستند، باید به گونهای باشند که انسانهای حقطلب بتوانند به آنان اعتماد کرده و آنان را الگوی خود در زندگی برای رسیدن به مبدأ حقایق، یعنی خداوند سبحان قرار دهند. خصیصه عصمت، یگانه خصیصهای است که این مهم را تأمین میکند. از این رو ما پیش از مراجعه به کلام خود نبی، نیازمند اثبات عصمت او هستیم تا بتوانیم به سخنش اعتماد کنیم. همه فرق اسلامی در اصل عصمت پیامبران تردید ندارند؛ اما در گستره و قلمرو آن اختلافات گوناگونی وجود دارد. در نوشتار حاضر به یکی از نظریههایی که عصمت مطلق پیامبر را نفی میکند، توجه کرده و به بررسی و نقد آن خواهیم پرداخت. | نقش مهمی که پیامبران الهی در تاریخ به عهده داشتهاند، مستلزم وجود خصیصههای مهمی چون شجاعت، ایثار، تواضع، پیراستگی از دنیا، ... است. از آنجا که پیامبران حامل پیام خدا برای انسانها هستند، باید به گونهای باشند که انسانهای حقطلب بتوانند به آنان اعتماد کرده و آنان را الگوی خود در زندگی برای رسیدن به مبدأ حقایق، یعنی خداوند سبحان قرار دهند. خصیصه عصمت، یگانه خصیصهای است که این مهم را تأمین میکند. از این رو ما پیش از مراجعه به کلام خود نبی، نیازمند اثبات عصمت او هستیم تا بتوانیم به سخنش اعتماد کنیم. همه فرق اسلامی در اصل عصمت پیامبران تردید ندارند؛ اما در گستره و قلمرو آن اختلافات گوناگونی وجود دارد. در نوشتار حاضر به یکی از نظریههایی که عصمت مطلق پیامبر را نفی میکند، توجه کرده و به بررسی و نقد آن خواهیم پرداخت. | ||
چکیدهی نقد | چکیدهی نقد |
نسخهٔ ۱۷ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۰۰
با تأمل در معنی و مفهوم عصمت مطلق از یک سو و واقعیت بشری وجود پیامبر از سوی دیگر، به روشنی اثبات میشود که اقتضائات بشری پیامبر، نافی عصمت مطلق اوست. بر این امر شواهد متعددی وجود دارد که مهمترین آن عبارت است از: گزارشهای قرآنی از زندگی پیامبران و نسبت دادن ذنب و عصیان و خطا به ایشان، سیره و زندگی عملی پیامبران در تاریخ، الزامات مستقل عقلی که این الزامات ناشی از انسانشناسی قرآن است؛ یعنی نمیتوان انسانی را در نظر گرفت که با حفظ خصوصیات انسانی، به عصمت مطلق برسد! بنابراین ریشهی اعتقاد به عصمت مطلق پیامبر، در میان مسلمانان، به دورههای بعد از حیات پیامبر و اسطورهسازی آنها از شخصیت او بر میگردد!
نقش مهمی که پیامبران الهی در تاریخ به عهده داشتهاند، مستلزم وجود خصیصههای مهمی چون شجاعت، ایثار، تواضع، پیراستگی از دنیا، ... است. از آنجا که پیامبران حامل پیام خدا برای انسانها هستند، باید به گونهای باشند که انسانهای حقطلب بتوانند به آنان اعتماد کرده و آنان را الگوی خود در زندگی برای رسیدن به مبدأ حقایق، یعنی خداوند سبحان قرار دهند. خصیصه عصمت، یگانه خصیصهای است که این مهم را تأمین میکند. از این رو ما پیش از مراجعه به کلام خود نبی، نیازمند اثبات عصمت او هستیم تا بتوانیم به سخنش اعتماد کنیم. همه فرق اسلامی در اصل عصمت پیامبران تردید ندارند؛ اما در گستره و قلمرو آن اختلافات گوناگونی وجود دارد. در نوشتار حاضر به یکی از نظریههایی که عصمت مطلق پیامبر را نفی میکند، توجه کرده و به بررسی و نقد آن خواهیم پرداخت.
چکیدهی نقد
آنچه که در نفی عصمت مطلق پیامبر و امامان(ع) دستاویز مخالفان است، برخی آیات، پارهای از روایات غیرمستند و گزارشهای تاریخی نامعتبر است. لکن با بررسی دقیق آیات مورد مناقشه، و اعتبارسنجی روایات و گزارشهای تاریخی، عصمت پیامبران به خوبی اثبات میشود. همچنین توجه به ابعاد وجودی انسان و قابلیتهای روحانی او، اثباتکننده امکان عقلی چنین موهبتی از جانب خداوند متعال است.
مقدمه
«عصمت»، ملكه نفساني قدرتمندي است كه همواره در وجود انسان معصوم، حضور و ظهور دارد و هيچ نيرويي چون غضب و شهوت و ... موجب زوال آن نميشود.[۱]مبدا پیدایش نظریه عصمت، آیات قرآنی است و به تبع آن در کتب کلامی، بحثهای بسیاری پیرامون آن شکل گرفته است. این ادعای بیهودهای است که مسأله عصمت به قرون بعد از ظهور اسلام نسبت میبرد. روایات ائمه اطهار و کتابهای کلامی نخستین مسلمانان خود گواه بر این مطلب است.[۲]
دلایل عصمت پیامبر
1. مقام وجودی و تجرد تام پیامبر: 2. حضرت رسول به مقامی از قرب الهی رسیده است که قرآن از آن به "قاب قوسین"[۳] تعبیر میکند و احدی از انس، جن و ملک به آن مقام نرسیده است. این مقام همان مقام انسان کامل است که کل جهان امکان زیر پوشش علمی و احاطه وجودی ایشان است.[۴] همچنین ایشان محل تجلی وحی است.[۵] و در قرآن کریم آمده است: "لا یمسه الا المطهرون".[۶] بنابراین که خود، محل تجلی وحی است، باید مطهَّر باشد وگرنه امکان مس قرآن و محل تجلی وحی بودن برای او نخواهد بود. در قرآن از پیامبر به عنوان اولین مسلمان یاد میشود[۷] و مشخص است که این اولویت ذاتی و رتبی است نه زمانی.[۸] نیز قرآن از پیامبر اکرم به عنوان شاهد مطلق بر انبیا و امتهای گذشته و آینده نام میبرد.[۹] پس پيامبر بايد در قيامت، معصومانه بر همه جزئياتي كه در جهان امكان، در حيطه انسانيّت ميگذرد و به همه امم مربوط است، شهادت دهد و همه خلافتها، نبوتها و ولايتها زير پوشش شهادت گواه گواهان، يعني وجود مبارك رسول اكرم صلّياللهعليهوآلهوسلّم قرار گیرد.[۱۰]
3. فلسفهی بعثت، مقتضی عصمت 4. یکم: عصمت، لازمهی نقش تعلیمی و آموزشی پیامبری:
یکی از وظایف پیامبر، علاوه بر تلقی و ابلاغ وحی، تعلیم آن است.[۱۱]اگر پیامبر در تلقی، ابلاغ و تعلیم وحی سهو و نسیانی داشته باشد، نقض غرض شده و موجب بیاعتمادی مردم به او میشود.[۱۲]حتی بعید نیست که موجب کثرت اختلافات در فهم احکام هم بشود. با پذیرش سهو و نسیان و خطا در پیامبر، هرکسی میتواند ادعا کند که در تعالیم رسول اکرم خطا بوده است و از انجام تعالیم آن تخطی کند. چرا که برای تشخیص خطا و اشتباه پیامبر، معیاری نیاز داریم و چون هیچ معیاری، جز خود پیامبر، در دست نداریم. علاوه بر این روایت صحیحی در بیان خطای پیامبر وجود ندارد. از این رو باید به عصمت مطلق تعلیمی پیامبر معتقد شویم.[۱۳]
دوم: عصمت لازمه نقش تربیتی و پرورشی پیامبری
از آنجا که پیامبر الگو و اسوهای برای همه بشریت است[۱۴]و هیچ قیدی بر این الگوبودن وارد نشده است؛ از این رو میتوان گفت تمام اقوال و افعال رسول اکرم صلی الله علیه و اله اسوه است و پیروی از آن موجب نجات خواهد شد. بنابراین عصمت از لوازم اسوهبودن پیامبر است.[۱۵]
5. آیات قرآن: در این باره آیات قرآنی بسیاری وجود دارد که در اینجا به برخی از آن اشاره میکنیم:[۱۶] 6. ۳-۱. اهتمام خداوند بر عدم ضلالت پیامبر
"و اگر فضل خدا و رحمت او بر تو نبود، طايفهاى از ايشان آهنگِ آن داشتند كه تو را از راه به در كنند؛ و[لى] جز خودشان [كسى] را گمراه نمىسازند و هيچ گونه زيانى به تو نمىرسانند. خدا كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمىدانستى به تو آموخت، و تفضّل خدا بر تو همواره بزرگ بود".[۱۷]
این آیه دلالت میکند که خداوند با فضل خویش پیامبر را مطلقا از گمراهی نجات داده است و نجات از گمراهی، انحصاری به مورد ذکر شده در آیه ندارد، بلکه این مورد به عنوان مثال ذکر شده است.[۱۸]
۳-۲. علم لدنی پیامبر
درباره علم لدنی پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله از نظر قرآن و روایات و مکاتب فلسفی و كلامي ترديدي وجود ندارد. گواه بر اين مدعا بيش از هرچیز قرآن كريم است كه بخشي از آيات آن به طور خاص به علم غيب و لدنی ارتباط دارد.[۱۹] بنابر این کسی که دارای علم لدنی از جانب پروردگار است به حقیقت گناه نیز علم دارد و هیچ گاه گرفتار آن نخواهد شد. همچنین کسی که به حقیقت عالَم آگاه است، دچار خطا نخواهد شد.
۳-۳. مخلَصین، همان معصومانند!
شیطان پس از راندهشدن از بهشت، قسم میخورد که همه را گمراه کند. اما در ادامه، عجز خود را از گمراه کردن مخلَصان، یعنی کسانی که خداوند ایشان را برای خود پاک کرده است، بیان میکند.[۲۰]یکی از بارزترین مصادیق مخلَصان، نبی اکرم صل الله علیه و اله است و شیطان هیچگاه بر او راه ندارد.[۲۱]
۳-۴. امر به اطاعت مطلق از پیامبر
در قرآن به اطاعت از پیامبر در کنار اطاعت از خداوند امر شده است.[۲۲]این اطاعت هیچ قیدی را بر نمیتابد. چرا که در کنار اطاعت از خداوند متعال بیان شده است. پس اطاعت از نبی در صورتی هم سنگ اطاعت از خداوند است که هیچگونه خطا و اشتباهی در فعل و قول او نباشد.[۲۳]
۳-۵. عدم دسترسی ظالمان به مقام امامت
در قرآن بیان شده است که امامت[۲۴]به ظالمین نمیرسد.[۲۵] در این آیه با نفی مطلق ظلم از امام ثابت میشود که امام باید معصوم باشد. چرا که گناه، حداقل، ظلم به خویشتن است.[۲۶]
۳-۶. آیه تطهیر
خداوند میفرماید: " جز این نیست که خداوند مىخواهد پليدى و گناه را از شما اهلبيت [پیامبر] دور كند و كاملًا شما را پاك سازد." آیه شریفه از یک اصل و قاعده کلی خبر میدهد که به موجب آن اراده و مشیت الهی بر زدودن هرگونه پلیدی و گناه از اهل بیت پیامبر تعلق گرفته است.[۲۷] عالمان اسلامی در مصادیق اهل بیت اختلاف نظر دارند؛ اما قدرمتیقن شمول آیه شریفه، حضرت رسول صلی الله علیه و آله به عنوان مصداق شاخص اهلبیت النبوه است و در آن هیچ اختلافی نیست.[۲۸]
7. در گزارشهای تاریخی از زندگی پیش و پس از بعثت پیامبر هیچ مورد معتبری یافت نمیشود که خطا یا عصیان و گناهی را به ایشان نسبت دهند.[۲۹] اگر چنین موردی بود، حتما دستاویزی برای مخالفان حضرت رسول صلی الله علیه و آله میشد تا برای تضعیف ایشان استفاده کنند. 8. 9. روایات نبوی و ائمه اطهار 10. البته نمیتوان برای اثبات عصمت انبیاء و ائمه(ع) به خود روایات ایشان استدلال نمود. لکن شواهد بسیاری در روایات وجود دارد مبنی بر عصمت پیامبر و ائمه که به دلیل پرهیز از تطویل در اینجا ذکر نمی شود.[۳۰]
پاسخ به شبهات عصمت:
شبهه اول: به کار بردن واژه هايي مانند عصيان، ذنب، توبه، غفران، القاءپذيري از طريق شيطان و . . . در مورد پيامبران در قرآن، نشانگر معصومیت نسبی و نافی معصومیت مطلق است!
پاسخ:
در این باره در تفاسیر شیعه و کتب کلامی و عقیدتی به نحو مبسوط پاسخ داده شده است:
1. در واژهشناسی آیات، مطابق با عصر نزول، اشتباه کردهاند. چرا که برخی از واژهها تاب چندین معنا یا تفسیرهای مختلفی را دارند که انتخاب معنای مورد نظر یا تفسیر صحیح منوط به توجه به آیات دیگر یا استدلالات عقلی متقن است. مثلا درباره واژه ضلالت که در آیه شریفه ۷ سوره ضحی به پیامبر نسبت داده شده است، در تفاسیر، معانی و تفسیرهای مختلفی بیان شده است. لذا نمیتوان جهالت و گمراهی بالفعل را با استناد به این آیه به ایشان نسبت داد.[۳۱] 2. 3. برخی آیات دال بر ترک اولی نسبت به پیامبرانی، مثل حضرت یونس است. از این رو گناهی که به یونس نسبت داده شده است، به معنای اصطلاحی آن نیست. بنابر این خلاف عصمت نیست.[۳۲] 4. 5. گاهی برخی توبیخهایی که نسبت به برخی از پیامبران شده است از باب "به در میگوییم تا دیوار بشنود" است. یعنی با اینکه مخاطبِ توبیخ، شخص شریف پیامبر است[۳۳]اما خطاب به عامه مردم و امت پیامبر است، نه خود پیامبر.[۳۴] 6. 7. گاهی عدم توجه به شأن نزول آیه و تحلیل موقعیت تاریخی نزول، موجب ایجاد اشتباه در برداشت شده است. مثلا درباره آیات اول سوره فتح، خداوند وعده بخشش گناهان ماقبل و مابعد پیامبر را میدهد و کلمه ذنب را به کار برده است.[۳۵]اما این آیه اگر با توجه به موقعیت نزول و تبعات آن در نظر گرفته شود، معنای ذنب متفاوت میشود. در واقع این آیه بیان میکند که فتح مکه سبب شد دشمنان پیامبر که او را گمراه میدانستند به او بپیوندند.[۳۶] 8. 9. گاهی عدم توجه به آیات دیگر قرآن و تفسیر آیهای جدا از دیگر آیات، سبب اشتباه در تفسیر شده است. مثلا درباره القای شیطان بدون توجه به آیاتی که عدم دسترسی شیطان به مخلَصین است، تفسیر شده است. [۳۷] 10. شبهه دوم: نسبت دادن سهو و خطا در برخی روایات و گزارشهای تاریخی
یکی از موارد چالشی در فقه و کلام مسأله سهو در سیره پیامبر اکرم است.[۳۸] در متون روایی و تاریخی نقل شده است که پیامبر حفظ برخی از سورهها و آیات را فراموش میکرد و با خواندن آیه توسط فرد دیگری به یاد میآورد،[۳۹] یا نماز صبح حضرت قضا شده است،[۴۰] یا حضرت نماز چهار رکعتی را دو رکعت تمام مینمود و با تذکار شخصی به نام ذو الیدین از مأمومین به اشتباه خود پیمی برد.[۴۱]
پاسخ به این گونه روایات
1. این روایات به لحاظ سند ضعیف، و قابلاعتنا نیستند.[۴۲] 2. 3. حتی اگر سند آنها صحیح باشد، از اخبار آحادند و خبر واحد در غیر احکام شرعی فقهی، حجت نیست؛ مگر اینکه محفوف به قرینه قطعیه باشد.[۴۳] برای این اخبار نیز هیچ قرینه قطعی وجود ندارد. لذا مورد پذیرش نیستند.[۴۴] 4. 5. این مطلب موافق نظر عامه است. لذا ممکن است برخی از این روایات از روی تقیه صادر شده باشد. لذا مورد پذیرش علمای شیعه نیست.[۴۵] 6. 7. با صریح آیات قرآن مخالفت دارد. 8. 9. با روایات دیگر تعارض دارد. در روایتی داریم که ائمه اطهار، پیامبر را از گناه منزه میدانند.[۴۶] 10. 11. مخالفت این روایات با مقام معنوی پیامبر و ادله ضروت عقلی عصمت پیامبر، نیز موجب بطلان آنهاست.[۴۷] 12. 13. حتی کسانی که بر اساس این روایت، قائل به سهوالنبی شدهاند، مانند شیخ صدوق، قائل به اسهاء یعنی به سهوافكندن هستند؛ تا معلوم شود پيامبر نيز بشري مخلوق است و مبادا كه مردم او را به معبوديت برگیرند و از خداوند روي برتابند. اسهاء بر خلاف سهو ساير مردم است كه از ناحيه شيطان ونفوذ اوست؛ حال آن كه شيطان بر پيامبر و پيشوايان دين، سلطه و چيرگي ندارد.[۴۸] 14. 15. کسانی که قایل به قضا شدن نماز پیامبر شده اند[۴۹] چنین توضیح داده اند که به واسطه غلبه خواب است و این از باب مخالفت امر مولا نیست که مخالف عصمت باشد.[۵۰] 16. شبهه سوم: منافات ملکه عصمت با خصوصیت اختیار
عصمت به هیچ وجه منافاتی با اختیار پیامبر ندارد؛ همانند پزشکی که هیچگاه غذای فرد مبتلا به آنفولانزای خوکی را نمیخورد؛ با اینکه اختیار دارد و این نشان از شدت علم ایشان به گناه است. لذا معصومان با اختیار خود به سراغ گناه نمیروند.[۵۱]
شبهه چهارم: منافات داشتن عصمت مطلق با بشر بودن
اگر بخواهیم با تأکید بر صفات بشری، عصمت پیامبر را نفی کنیم، میتوان گفت که بستگی به تعریف ما از انسان دارد. اگر صرفا به جنبه مادی انسان توجه شود، نمیتوان هیچ جنبه عالی و معنوی برای او در نظر گرفت؛ اما اگر به بعد معنوی و خلیفه اللهی او نگریسته شود، میتواند به جایی رسد که پای ملک هم بدانجا نرسید.[۵۲]عدم توجه به موهبتی بودن برخی از کمالات و صرفا نگریستن به تواناییهای تحصیلی و اکتسابی انسانی، موجب دور دانستن کمالات معنوی برای انسان شده است. اصلا خود وحی و نبوت امری موهبتی است و هیچ انسانی با سعی و کوشش بدان درجه نمیرسد. پس چگونه است که این موهبت عظیم را میپذیریم ولی لوازم آن را که آنها هم موهبتی است از جانب خداوند حکیم و بر اساس حکمت به کسانی می بخشد، انکار میکنیم.
نتیجهی سخن
حاصل مطلب اینکه عصمت مطلق پیامبر به هیچ وجه امری خلاف آیات قرآن و روایات نیست. هركس به مقام عصمت برسد، به مرحله عقل مجرّد و شهود محض و كشف صحيح راه يافته است كه در اين مرحله، وهم و خيال، تابع عقل است و هرگز در اين مرحله، وسوسههاي شيطان راه ندارد. انساني كه به مرحله اخلاص كامل و عقل مجرّد رسيده است، معلّم او خداست كه علم محض است. در این صورت نه عمداً مرتكب كار خلاف ميشود و نه جهل يا سهو و نسيان به او راه دارد. اين مقام والا براي كسي حاصل و ميسّر است كه به قلّه شكوهمند و باعظمت اخلاص رسيده باشد. بنابراين، پیامبر اکرم در علم و اراده و نيّت و تصميم و عزم و اخلاص و تقوا و تولّی و تبرّی معصوم است و هرگز مرتكب خلاف نميشود.
منابع
- ↑ عصمت مانند عدالت نيست و دست كم در چند امر باهم جدايي دارند: يك. در مراتب وجود؛ رتبه وجودي عدالت، ضعيفتر از عصمت است. دو. سهو و نسيان و غفلت، با عدالت تزاحم ندارد. امّا امور ياد شده با ملكه عصمت منافات دارد و معصوم، هيچگاه دچار سهو و نسيان و غفلت نميشود. سه. عدالت، از نوع ملكههاي عملي است، نه علمي. ولي ملكه عصمت، هم در عقل نظري حضور دارد و هم در عقل عملي؛ هرچند علم معصوم، شهودي است و نه مفهومي.( جوادی آملی، عبداله، تفسیر موضوعی قرآن (وحی و نبوت در قرآن)، انتشارات اسراء قم،۱۳۸۴،ج ۳- صفحه ۱۹۸)
- ↑ سبحانی، جعفر، عصمه الانبیاء، موسسه امام صادق، قم، بی تا، ص۸-۹
- ↑ " تا [فاصلهاش] به قدرِ [طول] دو [انتهاى] كمان يا نزديكتر شد": نجم ۹
- ↑ جوادی آملی، عبداله، تفسیر موضوعی قرآن (سیره رسول اکرم در قرآن)، انتشارات اسراء قم، ۱۳۸۵، ج۸، ص۲۴۵؛ حسن زاده آملی، حسن، انسان کامل از دیگاه نهج البلاغه، انتشارات الف لام میم، تهران، ۱۳۸۳ ش ، ص۵۲ به بعد
- ↑ شعرا۱۹۳
- ↑ "كه جز پاكشدگان بر آن دست نزنند":واقعه ۷۹
- ↑ اتعام ۱۶۳
- ↑ جوادی آملی، عبداله، پیامبر رحمت، انتشارات اسراء قم، ۱۳۸۸، ص۹۳
- ↑ نساء ۴۱
- ↑ جوادی آملی، پیامبر رحمت، ص۹۵
- ↑ بقره ۱۲۹
- ↑ قدردان ملکی، محمدحسین، پاسخ به شبهات کلامی، دفتر سوم: درباره پیامبر اعظم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۰ ش، ص۹۶
- ↑ سبحانی، جعفر، الهیات علی هدی لکتاب و السنه و العقل، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، ۱۴۱۲ ق ، ج۳، ص۱۶۷؛ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، ۱۳۶۸ ش، درس ۲۵، ص۶۶-۷۳
- ↑ احزاب ۲۱؛ ممتحنه ۴و ۶
- ↑ سبحانی، جعفر، الهیات، ص۱۷۰
- ↑ برای اطلاع بیشتر رجوع شود: سبحانی، الهیات، ج۳، ص۱۹۲ به بعد ؛ عسکری، سید مرتضی، عصمه انبیاء و الرسل، نرم افزار کلام، موسسه نور ، ص۶۸ به بعد؛ رازی، فخرالدین، عصمه الانبیاء، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۰۹ ق ، ص۱۲۱-۱۴۳
- ↑ نساء۱۱۳
- ↑ طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۴۱۷ ق ، ج۵، ص۷۷؛ فضل الله، سید محمد حسین، من وحی القرآن، دار الملاک للطباعه و النشر، بیروت، ۱۴۱۹ ق ، ج۷، ۴۵۳؛ اندلسی ابوحیان، محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، دارالفکر، بیروت، ۱۴۲۰ ق ، ج۴، ص۶۱؛ آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی التفسیر القرآن العظیم، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۵ ق ، ج۳، ص۱۳۸؛ رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، داراحیاء التراث العربیه، بیروت، ۱۴۲۰ ق ، ج۱۱، ص۲۱۶
- ↑ برای توضیح بیشتر رک: نادم، محمد حسن، علم امام (مجموعه مقالات)، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، چاپ اول، ۱۳۸۸
- ↑ ص ۸۲-۸۳
- ↑ عسکری، عصمه الانبیاء و الرسل، ص۹به بعد؛ سبحانی، عصمه الانبیاء، ص۶۶
- ↑ نسا۶۴؛ احزاب۶؛ نسا۵۹؛ نسا۶۹
- ↑ سبحانی، عصمه الانبیاء، ص۶۳؛ طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۴۰۴ و ج۱۴، ص۳۹۲؛ ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، نرم افزار جامع التفاسیر، موسسه نور، ج۴، ص۱۶۵
- ↑ امامت مقامی است که به برخی از پیامبران من جمله پیامبر اکرم صل الله علیه و آله نیز داده شده است.
- ↑ بقره ۱۲۴
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ ش ، ج۱، ص۳۷۷؛ طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۲۷۴؛ بانو امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، انتشارات نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱ش ، ج۲، ص۶۹
- ↑ قدردان ملکی، محمدحسین، پاسخ به شبهات کلامی، دفتر سوم: درباره پیامبر اعظم، ، ص۹۶
- ↑ درباره این آیه بحث مستوفی شده است و احتیاج به توضیح بیش از این نیست. رجوع شود: طباطبایی، محمدحسین، ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۳۷۴ ش ، ج۱۶، ص۴۶۲ به بعد؛ رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۴۰۸ ق ، ج۱۵، ۴۱۴ به بعد؛ نادم، علم امام، ص۴۷۱؛ صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، انتشارات فرهنگ اسلامی، قم، ۱۳۶۵ ش، ج۲۴ ص۱۱۲ به بعد؛ طبرسی،مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۹؛ فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۸، ص۳۰۰
- ↑ سبحانی، الهیات، ج۳، ص۲۰۹-۲۱۲
- ↑ رک: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار لجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق ، ج۱۱، ص۷۲ به بعد
- ↑ رک: مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰، ج۷، ص۳۷؛ طباطبایی، المیزان، ج۲۰ ، ۳۱۱؛ رازی، عصمه الانبیاء، ص۱۲۱؛ مرتضی، شریف، تنزیه الانبیاء، نشر الشریف الرضی، قم، ۱۲۵۰ ق ، ص۱۰۵-۱۰۶
- ↑ سبحانی، عصمه الانبیاء، ص۲۰۰
- ↑ زمر ۶۵
- ↑ طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، ترجمه مازندرانی، نشر مرتضوی، چاپ اول، بی تا،، ج۴، ص۱۵۲؛ صدوق، الاعتقادات، الموتمر العالمی للشیخ المفید، قم، ۱۴۱۴ ، ص۸۷؛ سبحانی، الهیات، ج۳، ص۱۹۷-۱۹۸
- ↑ فتح ۱-۲
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه مترجمان، انتشارات فراهانی، تهران، ۱۳۶۰ ش ، ج۹، ص۱۶۹؛ طباطبایی، ترجمه المیزان، ج۱۸، ص۲۵۴
- ↑ طبرسی، ترجمه مجمع البیان، ج۷، ص۱۴۵؛ طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۹۱
- ↑ مفید، عدم سهوالنبی، نشر الموتمر العالمی للشیخ المفید، قم، ۱۴۱۳ ق ، ص۱۷-۱۹
- ↑ رک: بخاری، ج۶، ص۱۱۰، باب من لم یر باساً؛ مسلم، صحیح مسلم، ص۳۰۹
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۰۳-۱۰۴
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ص۱۰۰ به بعد
- ↑ رک: قاموس الرجال، ج۱۱، ص۲۳۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۷، ص۱۱۱ به بعد
- ↑ سبحانی، جعفر، الموجز فی اصول الفقه، موسسه امام صادق، قم، ۱۳۸۷ ش ، ص۱۶۷؛ نادم، علم امام، ص۴۰۰
- ↑ مفید، عدم سهو النبی، ص۲۲
- ↑ خمینی، روح اله، محاضرات فی الاصول، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۴۰۹ ق ، ص۴۰۶؛ سبحانی، الموجز، ص۲۳۴
- ↑ مجلسی، بحارالانوار ج۱۷، ص۱۰۶-۱۰۹
- ↑ جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ص۲۸۷-۲۹۲
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۳ ق، چاپ دوم ، ج۱، ص۳۶۰
- ↑ طباطبایی، محمد حسین، سنن النبی، بوستان کتاب قم، قم، ۱۳۸۲ ش ، ص۱۱۳
- ↑ نادم، علم امام، ص۳۴۶
- ↑ سبحانی، عصمه الانبیاء، ص۳۷
- ↑ "فکان قاب قوسین أو أدنی"نجم۹؛ رک: حسن زاده، حسن، ولایت تکوینی، قیام، قم، ۱۳۸۷ ش ، ص۵۲ به بعد