سیر تحول عزاداری: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} آيا سبك عزاداري موجود، از دورهي صفويه وارد فرهنگ شيعه شد...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۹ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۵۹
آيا سبك عزاداري موجود، از دورهي صفويه وارد فرهنگ شيعه شده است؟
سوگواري و مرثيهسرايي براي سالار شهيدان(ع) در زمان ائمه معصومين(ع) رايج بوده و همچنين بر تداوم آن توصيه شده است. بزرگان دين نيز همواره شيعيان را بر ادامهي اين امر مقدّس توصيه ميفرمودند؛ اما اين كه آيا عزاداري مرسوم زمان ما از همان ابتدا و از عصر امامان معصوم(ع) بوده يا پس از آنها رايج شده است، به نظر ميرسد كه بعضي از شيوههاي عزاداري، به ويژه تعزيه خوانيها، بعد از ائمه(ع) به وجود آمده است، چنانكه پترچلكووسكي در اين زمينه ميگويد: «مراسم محرّم، حمايت و تشويق دربار صفوي را جلب كرد. ياد كرد شهادت امام حسين(ع) به صورت عملي ميهن پرستانه درآمد. گزارشات متعدّدي از اجتماعات مزبور، كه اكثراً توسط فرستادگان سياسي اروپا، مبلّغان، بازرگانان و سياحان به ثبت رسيده، از اشخاصي سخن ميگويند كه ملبّس به جامههاي رنگارنگ (بوده)، به طور منظم پيادهروي ميكردند، يا سوار بر اسبها و شترها، آفرينندهي وقايعي بودند كه به واقعهي حزنانگيز كربلا ختم ميشد. نبردهاي ساختگي توسط صدها تن از عزاداران ملبّس به جامههاي همگون و مسلح به تير و كمان و شمشير و سلاحهاي ديگر، به طور آهسته بازي ميشد. سراسر نمايش با سوگنوا همراهي ميشد و تماشاگران كه در امتداد گذرگاهها صف ميكشيدند، بر سينه ميزدند و در حالي كه دسته عزا از كنارشان رد ميشد، فرياد ميزدند: حسين، حسين، يا شاه شهيدان حسين.»[۱]
هر چند برخي، تاريخ شروع عزاداري به اين سبك را به دورهي حكومت آلبويه نسبت دادهاند، ولي روضهخواني يا قرائت كتاب «روضه الشهداء» و كتابهاي مشابه بر روي منبر، از دورهي صفويه شروع شد.[۲] در همان زمان كه مراسم محرم در دورهي صفويه رشد و توسعه مييافت، و شكل مهم و معروف ديگري از نمايش مذهبي پديد آمد كه نقل نمايشي زندگي و اعمال، رنج و مرگ شهيدان شيعه بود. موضوع اين نمايش در اساس ـ هر چند هم اندك ـ، هميشه در ارتباط با واقعهي كربلا بود، اين داستانها از كتابي فارسي به نام «روضه الشهداء»[۳]يا بهشت شهيدان، گرفته ميشد و از اوايل سدهي شانزدهم در ميان شيعيان به گونهاي گسترده، انتشار يافت. دربارهي مراسم تعزيهخواني و عزاداري در دورهي صفويه، ژان كالمارنين مينويسد: «تجديد خاطرهي فاجعه كربلا به صورتي كه در زمان صفويه جاني تازه گرفت، دنبالهي سنتي قديمي از آداب مذهبي است؛ مانند زيارت بُقاع شهيدان كربلا، سينه زني و روضهخواني در روز عاشورا و در دهه اول محرم، كه به وسيلهي مسلماناني كه گرايشهاي عقيدتي گوناگون دارند اجرا ميشده است،… موضوع گرفتن انتقام خون امام حسين(ع) كه از دير باز بخش اعظم تجديد خاطرهي فاجعهي كربلا حكمفرما بوده و شاه اسماعيل ـ بنيانگذار سلسلهي پادشاهي صفوي ـ از آن براي تبليغ و پيشبرد كارهاي خود استفاده كرد.»[۴]
ژان كالمار، قسمت بيشتري از تحولات عزاداري را به سنتهاي ديرينهي ايران مربوط ميداند و چنين ميگويد: «به عقيده من قسمت اعظم اين تحول، صرف نظر از جنبهي ايماني و عقيدتي آن، تحت تأثير سنتهايي به وجود آمده است كه ريشههاي ژرف نزد ايرانيان دارد و حتّي صورت منقّحتر نمايشي مصائب روحاني را موجب گرديده است.[۵] مطلبي كه قابل توجه است اين كه چون قبل از صفويه عزاداري به اين سبك رايج نبوده و با جلوس شاه اسماعيل بر تخت سلطنت و چند ماه بعد از آن، تأليف كتاب «روضه الشهداء» در تبريز به پايان رسيد ـ كه مجموعهي روايات رثايي و حماسي و ديني تركي و فارسي را دربارهي فاجعهي كربلا و يادآوري آن و انتقام گيري، به زبان فارسي درآورد؛ پس در اين جا هم، مانند برخي جاهاي ديگر، خود را در برابر موقعيتي تناقض آميز ميبينيم كه در آن ايران شيعي، مصيبت نامهي كربلا را به صوفياي از سلسلهي «نقشبندي» مديون است كه مسلماً به تقيّه متصفش كردهاند و احتمالاً مردي از اهل تسنن بوده كه در محافل صوفيگري و فتوت، هر چه بيشتر، اهلبيت و شهيدان كربلا را محترم ميشمرده است.[۶]
از اين جا روشن ميشود كه با توجه به خلأ فرهنگي دوران صفويّه، سرودن شعر در مدح و رثاي ائمه و شهداي كربلا؛ براي شاعران افتخاري بس بزرگ محسوب ميشد. حتي ميتوان گفت كه احتمالاً اگر محركي مانند هفت بند محتشم كاشاني ـ كه در گسترش بعدي ذكر مصائب تأثير به سزايي داشته نميبود، تعزيهخواني به جاي مهمي نميرسيد.
در دهههاي آخر قرن دهم، شاهد رواج مراسم عزاداري ماه محرم، بيشتر در مراكز شهري شيعي هستيم، در كنار عزايي عمومي كه ميرود تا بيستم و حتي بيست و هشتم صفر نيز به طول انجامد، به موازات اين امر روضهخواني گسترش مييابد و از قرن يازدهم موجب افزايش خيرات براي جمع بسياري كه به اين مجالس روي ميآورند، موجب افزايش خير است ميگردد؛ علاوه بر اين، با اين كه هيچ اطلاعي متكي بر ارقام در دست نيست؛ پس از آن كه در نيمهي دوم قرن يازدهم تدارك چشمگيري براي برگزاري عزاي حسيني و تعزيههاي سيّار آغاز ميشود، حمايت رسمي از اين مراسم بايد كسب اهميتي كرده باشد.[۷]
با روي كار آمدن دولت صفويّه و در آوردن مملكت به صورت كشوري شيعه و مقتدر تأثيري فراوان بر آيندهي آيين سوگواري محرم گذارد، به گونهاي كه تظاهرات شكوهمند شيعيان در محرم هر سال، در نشر و اشاعهي مذهب تشيّع در فلات قارّه ايران، مساعدت فراواني كرد. در اين زمان كتاب «روضه الشهداء» به رشتهي تحرير درآمد و قوهي محركهاي شد براي پيدايش مراسم محرم كه از بطن آن، سبك تازهاي از فعاليّت به نام روضهخواني يا قرائت «روضه الشهداء»، به وجود آمد. دو قرن و نيم بعد، اين سبك به منزلهي رشتهاي كه به وسيلهي آن، اشعار غنائي و متون و نمايشهاي تعزيه به هم بافته شدند.»[۸]
از آنچه گذشت چنين برميآيد كه عزاداري به سبك موجود، از صدر اسلام نبوده، بلكه بيشتر از دوران صفويه به وجود آمده است، هر چند عدهاي بر اين باورند كه منشأ آن از زمان آلبويه ميباشد؛ رواج سبك عزاداري صفويه ميتواند به اين دليل باشد كه اولا:ً دولت روي كار آمده، شيعي بوده، تمام امكانات را در دست داشته است و ثانياً: بيشتر مردم شيعه بودند و ترويج نهضت حسيني و بيان مظلوميتهاي آن حضرت و اهل بيت و يارانش را ميخواستند، بنابراين، دو عامل ياد شده در شكل گرفتن سبك موجود، نقش اساسي داشتند.
از سوي ديگر، عزاداري به اين سبك، تازه و نو بوده است و كارشناسان فرهيخته و زبردست و آگاه، بر عملكرد آنها نظارت نداشتند؛ از اين رو در ضمن كارهاي صورت گرفته، مواردي نيز افزوده شد و مورد حمايت دولت صفوي قرار گرفت.
منابع
- ↑ تعزيه هنر بومي پيشرو ايران، پترچلكووسكي، ترجمه، داود حاتمي، ص۱۰ تا ۱۱، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ اول، سال ۱۳۶۷.
- ↑ همان منبع، پاورقي، توضيح مترجم، ص۱۱.
- ↑ فتوت نامه سلطاني، مقدمه ص۹۵، تهران، چاپ محجوب، سال ۱۳۵۰. - روضه الشهداء، حسين واعظ كاشفي سبزواري، بمبئي، تاجران كتب و مالكان مطيع محمدي، بمبئي، بيتا.
- ↑ پترچلكووسكي، همان، ص۱۶۳ – ۱۶۴، همچنين در پايان نامه مؤلف و كتاب ديگرش به نام اخلاص كامل به امام حسين(ع) به طور كامل به اين موضوع پرداخته شده است.
- ↑ پترچلكووسكي، ص۱۶۴؛ اخلاص كامل به امام حسين(ع)، ژانكالمار، پاريس، بيتا، ۱۳۵۴ ش، ۱۹۷۵ م.
- ↑ پترچلكووسكي، ص۱۶۵، اخلاص كامل به امام حسين(ع)، ژانكالمار.
- ↑ پترچلكووسكي، همان، ص۱۶۵، ۱۶۶.
- ↑ همان، ص۱۶۵، اخلاص كامل به امام حسين(ع)، ص۳۶۶.