روایت «زنده شدن تصویر شیر به امر امام کاظم»: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
(←‏حدیث و ترجمه: ابرابزار، اصلاح نویسه‌های عربی)
خط ۹: خط ۹:


== حدیث و ترجمه ==
== حدیث و ترجمه ==
{{عربی|عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: اِسْتَدْعَى اَلرَّشِيدُ رَجُلاً يُبْطِلُ بِهِ أَمْرَ أَبِي اَلْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ وَ يَقْطَعُهُ وَ يُخْجِلُهُ فِي اَلْمَجْلِسِ فَانْتُدِبَ لَهُ رَجُلٌ مُعَزِّمٌ فَلَمَّا أُحْضِرَتِ اَلْمَائِدَةُ عَمِلَ نَامُوساً عَلَى اَلْخُبْزِ فَكَانَ كُلَّمَا رَامَ خَادِمُ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ تَنَاوُلَ رَغِيفٍ مِنَ اَلْخُبْزِ طَارَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ اِسْتَفَزَّ هَارُونَ اَلْفَرَحُ وَ اَلضَّحِكُ لِذَلِكَ فَلَمْ يَلْبَثْ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى أَسَدٍ مُصَوَّرٍ عَلَى بَعْضِ اَلسُّتُورِ فَقَالَ لَهُ يَا أَسَدَ اَللَّهِ خُذْ عَدُوَّ اَللَّهِ قَالَ فَوَثَبَتْ تِلْكَ اَلصُّورَةُ كَأَعْظَمِ مَا يَكُونُ مِنَ اَلسِّبَاعِ فَافْتَرَسَتْ ذَلِكَ اَلْمُعَزِّمَ فَخَرَّ هَارُونُ وَ نُدَمَاؤُهُ عَلَى وُجُوهِهِمْ - مَغْشِيّاً عَلَيْهِمْ وَ طَارَتْ عُقُولُهُمْ خَوْفاً مِنْ هَوْلِ مَا رَأَوْهُ فَلَمَّا أَفَاقُوا مِنْ ذَلِكَ بَعْدَ حِينٍ قَالَ هَارُونُ لِأَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَسْأَلُكَ بِحَقِّي عَلَيْكَ لَمَّا سَأَلْتَ اَلصُّورَةَ أَنْ تَرُدَّ اَلرَّجُلَ فَقَالَ إِنْ كَانَتْ عَصَا مُوسَى رَدَّتْ مَا اِبْتَلَعَتْهُ مِنْ حِبَالِ اَلْقَوْمِ وَ عِصِيِّهِمْ فَإِنَّ هَذِهِ اَلصُّورَةَ تَرُدُّ مَا اِبْتَلَعَتْهُ مِنْ هَذَا اَلرَّجُلِ فَكَانَ ذَلِكَ أَعْمَلَ اَلْأَشْيَاءِ فِي إِفَاقَةِ نَفْسِهِ|ترجمه=على بن يقطين گويد: هارون الرشید مردی خواست كه امر امامت ابی الحسن موسی بن جعفر را بوسيله او باطل كند و او را خاموش سازد و در مجلس شرمنده كند. یک مرد افسونگرى را براى او آوردند و هنگامی که سفره غذا انداختند آن مرد نيرنگى با قرص‌های نان زد كه خادم امام(ع) هر وقت می‌خواست قرص نانى بردارد از جلو دستش مي‌پريد. هارون از خنده و شادى از جا پريده بود. درنگى نشد كه امام کاظم(ع) سربلند كرد و به‌صورت شيرى كه بر يكى از پرده‌ها بود فرمود ای شیر خدا دشمن خدا را بگیر. آن صورت از تصویر بیرون پرید و چون بزرگترين درنده آن جادوگر را بلعيد. هارون و همدستانش غش كردند و برو افتادند و از ترس عقل آنها پريد و هنگامی که به‌هوش آمدند پس از مدتى هارون به امام(ع) گفت به‌حق خودم بر تو خواهش دارم كه از اين صورت بخواهى آن مرد را برگرداند. فرمود اگر عصاى موسى چوب‌دستی‌های جادوگران را که بلعيده بود رد كرد، اين صورت هم آنچه بلعيده رد مي‌كند. اين معجزه مؤثرترين وسيله كشتن آن حضرت(ع) گرديد.}}
{{عربی|عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ قَالَ: اِسْتَدْعَی اَلرَّشِیدُ رَجُلاً یُبْطِلُ بِهِ أَمْرَ أَبِی اَلْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ وَ یَقْطَعُهُ وَ یُخْجِلُهُ فِی اَلْمَجْلِسِ فَانْتُدِبَ لَهُ رَجُلٌ مُعَزِّمٌ فَلَمَّا أُحْضِرَتِ اَلْمَائِدَةُ عَمِلَ نَامُوساً عَلَی اَلْخُبْزِ فَکَانَ کُلَّمَا رَامَ خَادِمُ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ تَنَاوُلَ رَغِیفٍ مِنَ اَلْخُبْزِ طَارَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ اِسْتَفَزَّ هَارُونَ اَلْفَرَحُ وَ اَلضَّحِکُ لِذَلِکَ فَلَمْ یَلْبَثْ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنْ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی أَسَدٍ مُصَوَّرٍ عَلَی بَعْضِ اَلسُّتُورِ فَقَالَ لَهُ یَا أَسَدَ اَللَّهِ خُذْ عَدُوَّ اَللَّهِ قَالَ فَوَثَبَتْ تِلْکَ اَلصُّورَةُ کَأَعْظَمِ مَا یَکُونُ مِنَ اَلسِّبَاعِ فَافْتَرَسَتْ ذَلِکَ اَلْمُعَزِّمَ فَخَرَّ هَارُونُ وَ نُدَمَاؤُهُ عَلَی وُجُوهِهِمْ - مَغْشِیّاً عَلَیْهِمْ وَ طَارَتْ عُقُولُهُمْ خَوْفاً مِنْ هَوْلِ مَا رَأَوْهُ فَلَمَّا أَفَاقُوا مِنْ ذَلِکَ بَعْدَ حِینٍ قَالَ هَارُونُ لِأَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لَمَّا سَأَلْتَ اَلصُّورَةَ أَنْ تَرُدَّ اَلرَّجُلَ فَقَالَ إِنْ کَانَتْ عَصَا مُوسَی رَدَّتْ مَا اِبْتَلَعَتْهُ مِنْ حِبَالِ اَلْقَوْمِ وَ عِصِیِّهِمْ فَإِنَّ هَذِهِ اَلصُّورَةَ تَرُدُّ مَا اِبْتَلَعَتْهُ مِنْ هَذَا اَلرَّجُلِ فَکَانَ ذَلِکَ أَعْمَلَ اَلْأَشْیَاءِ فِی إِفَاقَةِ نَفْسِهِ|ترجمه=علی بن یقطین گوید: هارون الرشید دستور داد مردی برای او حاضر کنند تا امر امامت ابی الحسن موسی بن جعفر را به‌وسیله او باطل کند؛ او را خاموش سازد و در مجلس شرمنده کند. یک مرد افسونگری را برای او آوردند. هنگامی که سفره غذا انداختند، آن مرد نیرنگی با قرص‌های نان کرد که خادم امام(ع) هر وقت می‌خواست قرص نانی بردارد از جلو دستش می‌پرید. هارون از خنده و شادی از جا پریده بود. پس از مدت اندکی امام کاظم(ع) سر بلند کرد و به تصویر شیری که بر یکی از پرده‌ها بود فرمود: ای شیر خدا دشمن خدا را بگیر. آن صورت از تصویر بیرون پرید و چون بزرگترین درنده آن جادوگر را بلعید. هارون و همدستانش غش کردند و برو افتادند و از ترس عقل آنها پرید. هنگامی که به‌هوش آمدند پس از مدتی هارون به امام(ع) گفت به‌حق خودم بر تو خواهش دارم که از این صورت بخواهی آن مرد را برگرداند. فرمود اگر عصای موسی(ع) چوب‌دستی‌های جادوگران را که بلعیده بود برگرداند، این صورت هم آنچه بلعیده برمی‌گرداند. این معجزه مؤثرترین وسیله کشتن آن حضرت(ع) گردید.}}


==معجزه و کرامت==
==معجزه و کرامت==

نسخهٔ ‏۹ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۵۰

سؤال

علیّ بن یقطین گوید: هارون مرد افسونگری را طلب کرد که امر موسی بن جعفر(ع) را باطل کند و در مجلس او را خجل کند؛ چون سفره گستردند، مرد افسونگر سحری در نان‌ها کرد که هرچه آن جناب می‌خواست نانی بردارد از جلویش می‌پرید و هارون خوشحال می‌شد؛ حضرت به صورت شیری که به پرده‌ای منقش بود، فرمود: «ای شیر خدا، دشمن خدا را بگیر» عکس مانند بزرگ‌ترین درندگان شد و افسونگر را درید. هارون و یارانش غش کردند و چون به هوش آمدند، هارون به حضرت گفت تو را به حقّی که من بر تو دارم دستور بده دوباره این تصویر آنچه را خورد برگرداند، حضرت فرمود: «اگر عصای موسی ریسمان‌های ساحران را که بلعید، برگرداند او هم این مرد را برمی‌گرداند». آیا این گونه معجزه‌ها از نظر عقلی قابل قبول است و ما بدان معتقدیم؟


این معجزه را شیخ صدوق در کتاب آمالی با سلسله سند معتبر و مستند نقل کرده است که همه راویت‌گران آن، ثقه و از بزرگان شیعه می‌باشند و همانگونه که معجزه حضرت موسی از نظر عقلی قابل پذیرش می‌باشد و ساحران هم آن را قبول کرده و به آن حضرت ایمان آورده‌اند، از جانشینان رسول خدا نیز اینگونه معجزه‌ها عقل پذیر است.

حدیث و ترجمه

«عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ قَالَ: اِسْتَدْعَی اَلرَّشِیدُ رَجُلاً یُبْطِلُ بِهِ أَمْرَ أَبِی اَلْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ وَ یَقْطَعُهُ وَ یُخْجِلُهُ فِی اَلْمَجْلِسِ فَانْتُدِبَ لَهُ رَجُلٌ مُعَزِّمٌ فَلَمَّا أُحْضِرَتِ اَلْمَائِدَةُ عَمِلَ نَامُوساً عَلَی اَلْخُبْزِ فَکَانَ کُلَّمَا رَامَ خَادِمُ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ تَنَاوُلَ رَغِیفٍ مِنَ اَلْخُبْزِ طَارَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ اِسْتَفَزَّ هَارُونَ اَلْفَرَحُ وَ اَلضَّحِکُ لِذَلِکَ فَلَمْ یَلْبَثْ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنْ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی أَسَدٍ مُصَوَّرٍ عَلَی بَعْضِ اَلسُّتُورِ فَقَالَ لَهُ یَا أَسَدَ اَللَّهِ خُذْ عَدُوَّ اَللَّهِ قَالَ فَوَثَبَتْ تِلْکَ اَلصُّورَةُ کَأَعْظَمِ مَا یَکُونُ مِنَ اَلسِّبَاعِ فَافْتَرَسَتْ ذَلِکَ اَلْمُعَزِّمَ فَخَرَّ هَارُونُ وَ نُدَمَاؤُهُ عَلَی وُجُوهِهِمْ - مَغْشِیّاً عَلَیْهِمْ وَ طَارَتْ عُقُولُهُمْ خَوْفاً مِنْ هَوْلِ مَا رَأَوْهُ فَلَمَّا أَفَاقُوا مِنْ ذَلِکَ بَعْدَ حِینٍ قَالَ هَارُونُ لِأَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لَمَّا سَأَلْتَ اَلصُّورَةَ أَنْ تَرُدَّ اَلرَّجُلَ فَقَالَ إِنْ کَانَتْ عَصَا مُوسَی رَدَّتْ مَا اِبْتَلَعَتْهُ مِنْ حِبَالِ اَلْقَوْمِ وَ عِصِیِّهِمْ فَإِنَّ هَذِهِ اَلصُّورَةَ تَرُدُّ مَا اِبْتَلَعَتْهُ مِنْ هَذَا اَلرَّجُلِ فَکَانَ ذَلِکَ أَعْمَلَ اَلْأَشْیَاءِ فِی إِفَاقَةِ نَفْسِهِ؛ علی بن یقطین گوید: هارون الرشید دستور داد مردی برای او حاضر کنند تا امر امامت ابی الحسن موسی بن جعفر را به‌وسیله او باطل کند؛ او را خاموش سازد و در مجلس شرمنده کند. یک مرد افسونگری را برای او آوردند. هنگامی که سفره غذا انداختند، آن مرد نیرنگی با قرص‌های نان کرد که خادم امام(ع) هر وقت می‌خواست قرص نانی بردارد از جلو دستش می‌پرید. هارون از خنده و شادی از جا پریده بود. پس از مدت اندکی امام کاظم(ع) سر بلند کرد و به تصویر شیری که بر یکی از پرده‌ها بود فرمود: ای شیر خدا دشمن خدا را بگیر. آن صورت از تصویر بیرون پرید و چون بزرگترین درنده آن جادوگر را بلعید. هارون و همدستانش غش کردند و برو افتادند و از ترس عقل آنها پرید. هنگامی که به‌هوش آمدند پس از مدتی هارون به امام(ع) گفت به‌حق خودم بر تو خواهش دارم که از این صورت بخواهی آن مرد را برگرداند. فرمود اگر عصای موسی(ع) چوب‌دستی‌های جادوگران را که بلعیده بود برگرداند، این صورت هم آنچه بلعیده برمی‌گرداند. این معجزه مؤثرترین وسیله کشتن آن حضرت(ع) گردید.»

معجزه و کرامت

معجزه یکی از نشانه‌های راستگویی و الهی بودن پیامبران و اهل بیت عصمت و طهارت می‌باشد، چنانچه ابوبصیر نقل می‌کند که از امام صادق –علیه السّلام- پرسیدم: چرا خداوند به پیامبران و شما ائمه معجزه عطا نموده؟! فرمود: «برای آنکه دلیل بر صدق و راستی گفتار ایشان باشد و معجزه نشانه‌ای است که خداوند عطا نمی‌کند مگر به پیامبران و حجّت‌های خود، تا شناخته گردد و تمیز داده شود درستی گفتار راستگو و دروغ دروغگو (که به دروغ ادّعای پیامبری یا امامت می‌کند)».[۱]

یکی ازاین معجزه‌ها، معجزه امام کاظم –علیه السّلام- می‌باشد که به هارون الرّشید و بقیه نشان داد و شیخ صدوق این معجزه را در حدیث ۱۹ مجلس ۲۹ کتاب الامالی با سلسله سند معتبر نقل می‌کند که علیّ بن یقطین می‌گوید:

اسْتَدْعَی الرَّشِیدُ رَجُلًا یُبْطِلُ بِهِ أَمْرَ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ یَقْطَعُهُ وَ یُخْجِلُهُ فِی الْمَجْلِسِ فَانْتُدِبَ لَهُ رَجُلٌ مُعَزِّمٌ فَلَمَّا أُحْضِرَتِ الْمَائِدَه عَمِلَ نَامُوساً عَلَی الْخُبْزِ فَکَانَ کُلَّمَا رَامَ خَادِمُ أَبِی الْحَسَنِ تَنَاوُلَ رَغِیفٍ مِنَ الْخُبْزِ طَارَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ اسْتَفَزَّ هَارُونَ الْفَرَحُ وَ الضَّحِکُ لِذَلِکَ فَلَمْ یَلْبَثْ أَبُو الْحَسَنِ أَنْ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی أَسَدٍ مُصَوَّرٍ عَلَی بَعْضِ السُّتُورِ فَقَالَ لَهُ یَا أَسَدَ اللَّهِ خُذْ عَدُوَّ اللَّهِ قَالَ فَوَثَبَتْ تِلْکَ الصُّورَه کَأَعْظَمِ مَا یَکُونُ مِنَ السِّبَاعِ فَافْتَرَسَتْ ذَلِکَ الْمُعَزِّمَ فَخَرَّ هَارُونُ وَ نُدَمَاؤُهُ عَلَی وُجُوهِهِمْ مَغْشِیّاً عَلَیْهِمْ وَ طَارَتْ عُقُولُهُمْ خَوْفاً مِنْ هَوْلِ مَا رَأَوْهُ فَلَمَّا أَفَاقُوا مِنْ ذَلِکَ بَعْدَ حِینٍ قَالَ هَارُونُ لِأَبِی الْحَسَنِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لَمَّا سَأَلْتَ الصُّورَه أَنْ تَرُدَّ الرَّجُلَ فَقَالَ إِنْ کَانَتْ عَصَا مُوسَی رَدَّتْ مَا ابْتَلَعَتْهُ مِنْ حِبَالِ الْقَوْمِ وَ عِصِیِّهِمْ فَإِنَّ هَذِهِ الصُّورَه تَرُدُّ مَا ابْتَلَعَتْهُ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ فَکَانَ ذَلِکَ أَعْمَلَ الْأَشْیَاءِ فِی إِفَاقَه نَفْسِهِ.[۲]

سند

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ: وی شیخ، فقیه، دارای قدر و منزلت نزد قمی‌ها بود و ثقه است.[۳]

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ: وی نویسنده کتاب «بصائر الدرجات» و از بزرگان شیعه در قم، ثقه و دارای منزلتی بزرگ در میان مردم بود.[۴]

وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ: وی بزرگ طایفه، فقیه و از افراد برجسته و موجه در قم بود.[۵]

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی: شیخ، بزرگ، فقیه قم وثقه بود که امام رضا، امام جواد و امام هادی –(ع)- را دیده است.[۶]

الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ: ثقه، فقیه، متکلم و از راویان امام موسی و امام رضا –علیهما السلام- می‌باشد.[۷]

أَخِیهِ: یعنی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ: وی ثقه است.[۸]

عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ: وی کسی است که طبق روایاتی امام موسی بن جعفر – علیه السّلام- بهشت را برایش ضمانت کرده بود.[۹] ثقه، جلیل القدر و دارای منزلتی بزرگ نزد امام موسی بن جعفر –علیهما السّلام-.[۱۰]

ازاین رو، این داستان که یکی از معجزه‌های امام موسی کاظم –علیه السّلام- می‌باشد، دارای سندی معتبر و همه راویان آن از بزرگان شیعه و ثقه هستند. پذیرش دلالت روایت، هیچ استبعادی ندارد. چون معجزات فراوانی در زندگی امامان بوده است که نکته مورد سؤال، یکی از نمونه‌های آن می‌باشد.

سازگاری با قرآن

این معجزه موافق قرآن کریم نیز می‌باشد که عصای حضرت موسی سلام الله علیه اژدهایی شد و تمام وسائل ساحران فرعون را بلعید و همه آن را با چشم دیدند و ساحران با دیدن این معجزه انکارناپذیر به حضرت موسی ایمان آوردند و از تهدید فرعون هراسی به خود راه ندادند و این می‌رساند که اینگونه معجزه‌ها در تمام ادیان آسمانی مورد پذیرش بوده و انسان‌های هم عصر پیامبران و جانشینان پیامبران الهی بارها آن را با چشم خود دیده‌اند و قرآن کریم نیز نمونه‌هایی را از این معجزه‌ها بیان کرده است.[۱۱]


منابع

  1. ابن بابویه، محمد، علل الشرائع، ترجمه: مسترحمی، تهران، کتاب فروشی مصطفوی، چاپ ششم، ۱۳۶۶، ص۲۶۴.
  2. ابن بابویه، محمد، الأمالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶، مجلس ۲۹، ص۱۴۸، حدیث۱۹.
  3. رک: نجاشی، احمد، رجال النجاشی، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ ششم، ۱۳۶۵، ص۳۸۳. حلی، حسن، رجال العلامه الحلی، نجف، دار الذخائر، چاپ دوم، ۱۴۱۱ق، ص۱۴۷.
  4. نجاشی، احمد، رجال النجاشی، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ ششم، ۱۳۶۵، ص۳۵۴.
  5. حلی، حسن، رجال ابن داود، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۴۲، ص۱۶۸.
  6. حلی، حسن، رجال العلامه الحلی، نجف، دار الذخائر، چاپ دوم، ۱۴۱۱ق، ص۱۴.
  7. حلی، حسن، رجال العلامه الحلی، نجف، دار الذخائر، چاپ دوم، ۱۴۱۱ق، ص۳۹.
  8. رک: طوسی، محمد، رجال الطوسی، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳، ص۳۵۵. رجال العلامه الحلی، پیشین، ص۴۹.
  9. کشی، محمد، رجال الکشی (اختیار معرفه الرجال مع تعلیقات میر داماد الأسترآبادی)، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۳۶۳، ج‏۲، ص۷۲۹.
  10. رک: طوسی، محمد، فهرست کتب الشیعه و أصولهم و أسماء المصنّفین و أصحاب الأصول، قم، مکتبه محقق طباطبائی، چاپ اول، ۱۴۲۰ ق، ص۲۷۰. رجال ابن داود، پیشین، ص۲۵۴. رجال العلامه الحلی، پیشین، ص۹۱.
  11. ناقه حضرت صالح در سوره‌های اعراف/ ۷۳ و هود/ ۶۴ و شعراء/ ۱۵۵ و شمس/ ۱۳؛ گاو بنی اسرائیل در سوره بقره/ ۷۳–۶۷؛ عصای حضرت موسی در سوره‌های اعراف/ ۱۰۷ و ۱۱۷ و نمل/ ۱۰ و قصص/ ۳۱ و شعراء/ ۳۲ و ۴۵.