داستان قطع انگشت دزد کندی توسط امام علی(ع): تفاوت میان نسخهها
(جایگزینی متن - ' | ارجاعات =' به ' | ارجاعات = | بازبینی نویسنده = ') |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '|شاخه فرعی' به '| شاخه فرعی') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = | | شاخه اصلی = | ||
|شاخه فرعی۱ = | | شاخه فرعی۱ = | ||
|شاخه فرعی۲ = | | شاخه فرعی۲ = | ||
|شاخه فرعی۳ = | | شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
نسخهٔ ۱۸ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۲۶
این مقاله هماکنون به دست A.ahmadi در حال ویرایش است. |
علامه مجلسی در نقل قضاوتی از امیرمومنان (سلام الله علیه) آورده است: «قَضَی فِی رَجُلٍ کِنْدِیٍّ أَمَرَ بِقَطْعِ یَدِهِ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ سَرَقَ وَ کَانَ الرَّجُلُ مِنْ أَحْسَنِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَنْظَفِهِمْ ثَوْباً فَقَالَ عَلِیٌّ مَا أَرَی مِنْ حُسْنِ وَجْهِکَ وَ نَظَافَه ثَوْبِکَ وَ مَکَانِکَ مِنَ الْعَرَبِ تَفْعَلُ مِثْلَ هَذَا الْفِعْلِ فَنَکَسَ الْکِنْدِیُّ ثُمَّ قَالَ اللَّهَ اللَّهَ فِی أَمْرِی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ … فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ لَقَدْ فَرَّجَ عَنِّی قَدْ کُنْتُ مَغْمُوماً بِمَقَالَتِکَ الْأَوَّلَه …» از روایت برداشت میشود که آن حضرت در مقابل التماسهای مرد کندی دوبار دچار تردید و تأمل شد و خواست حکم را اجرا نکند گرچه بالاخره حکم را اجرا کرد؛ آیا این کار با عصمت امیرمومنان منافات ندارد؟ منظور از عبارت (لَقَدْ فَرَّجَ عَنِّی قَدْ کُنْتُ مَغْمُوماً بِمَقَالَتِکَ الْأَوَّلَه) چیست؟
این روایت از نظر سندی معتبر نیست. حضرت دچار تردید نشده است و بلکه در مقابل درخواست آن مرد سارق سرش را پایین انداخت و بعد فرمود حکم خدا باید اجرا شود و این منافاتی با عصمت ندارد.
آن مرد اول ادعا میکرد اولین بار است که دزدی کرده و این حضرت را غمگین میکرد که ای کاش رازش آشکار نمیشد و توبه میکرد؛ اما وقتی گفت این صدمین بار است که دزدی کرده، خیال حضرت راحت شد.
اصل حدیث
در گزارشی آمده است که امیر المؤمنین «ع» حکم به قطع انگشتان دست مردی از قبیله کِندی که سرقت کرده بود دادند. این مرد صورتی زیبا و لباسی تمیز داشته و فردی برجسته میان مردم بود و موقعیت اجتماعی نزد عرب داشت، آن حضرت او را به جهت سرقتی که کرده بود، سرزنش نمود. آن شخص امیر المؤمنین را به خدا قسم میداد که حدّ سرقت را بر وی اجرا نکند و گریه نمود. حضرت به جهت خواهش او که با گریه همراه بود، سر خویش را به زیر انداختند و بعد از مدت زمانی سر بلند نمودند و فرمودند: وظیفه من جز قطع دست تو چیزی نیست؛ سپس امر فرمودند دست او را قطع نمایید. آن مرد گریه کنان لباس حضرت را گرفتند و این بار حضرت را نسبت به خانواده خود به خدا قسم دادند که اگر دست مرا قطع کنید این امر مایه از بین رفتن من و خانوادهام میشود و من سرپرست ۱۳ عائله هستم و آنها جز من کسی را ندارند. آن حضرت مجدداً سر خود را به پایین انداختند و سپس خطاب به آن فرد وظیفه خود را مبنی بر اجرای حد بیان نمودند سپس دستور دادند حدّ را بر او اجرا کنند. هنگامی که انگشتان دست او را قطع نمودند خطاب به حضرت گفتند: به خدا سوگند نود و نه بار سرقت نمودم و این بار صدم بود و در همه این دزدیها خداوند بر من پوشانید. امیر المؤمنین «ع» با شنیدن این سخن گویا خوشحال شدند و فرمودند: من به دلیل سخنانت غمگین بودم و این سخن اخیر تو مایه رفع این غم شد و خداوند حلیم و کریم است بر تو تعجیل نکرد و اگر میخواست همان بار اول عقوبت میشدی.[۱]
سند
نکته اول: معتبر نبودن حدیث: این روایت را علامه بدون سند آورده است و از منظر رجالی اعتباری ندارد و در کتابهای معتبر حدیثی نیز نقل نشده است.
نکته دوم: تفاوت گوش دادن به سخنان مجرم با تردید در اجرای حکم: در خصوص رفتار حضرت نسبت به این شخص بر فرض قبول روایت، باید گفت که امیرمؤمنان «ع» در برابر خواهشهای آن فرد که با حالت گریه مطرح میشد، واکنش روحی از خود نشان دادند، نه اینکه دچار تردید شده باشند و این از سخنان آن حضرت روشن میشود که بعد از گریه آن مرد، فرمود باید حکم اجرا شود و به عبارتی دل امام برای آن فرد سوخت چه این که یکی از صفات امام، به تعبیر امام رضا «ع»، شفقت و دلسوزی و مهربانی است؛ بیان حضرت چنین است: «الْإِمَامُ الْأَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّه بِالْوَلَدِ الصَّغِیرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِی الدَّاهِیَه النَّآد؛ امام همدم و همراه، پدر مهربان و دلسوز، همچون برادر تنی، مادر مهربان به کودک صغیر، پناه بندگان خدا در گرفتاری سخت است».[۲]
در واقع امیرمؤمنان «ع» در اینجا هم شأن پدری مهربان را دارند و هم شأن کسی که به تعبیر قرآن حافظ حدود الله[۳] است و به عبارتی جمع اضدادند و این حالتها منافاتی با عصمت امام ندارد زیرا امام دچار تردید نشده و بلکه شأن پدری خود را نشان داده است.
قاطعیت امام در اجرای حدود الهی
از سیره امیر مؤمنان در موضوع حدود استفاده میشود که آن حضرت هنگام قضاوت تا زمانی که حدّی بر یک نفر مستقر و ثابت نشده بود، حکم را اجرا نمیکرد. آن حضرت تا آنجا که امکان داشت به کتمان موجبات حدّ تشویق و توصیه میفرمود و برای اثبات آن تلاش نمیکرد. به عنوان نمونه سیاهپوستی نزد حضرت آمد و گفت: ای امیر مؤمنان من دزدی کردهام، مرا پاک گردان. حضرت رویشان را از او برگرداند و فرمود: شاید از جای بدون حفاظ، دزدیدهای. گفت: من از جای با حفاظ دزدیدهام. حضرت باز رویشان را برگرداند و فرمود: شاید به مقدار حدّ نصاب، دزدی نکردهای. گفت: به حد نصاب دزدیدهام. وقتی مرد سیاهپوست سه بار اقرار کرد، حضرت انگشتانش را قطع نمود.[۴]
این یعنی امام «ع» در مواردی که راهی جز اجرای حدّ نبود، با قاطعیت تمام به آن ملتزم میشدند و هیچگونه تردیدی به خود راه نمیدادند؛ آن حضرت در جریان حدّ زدن مردی، خطاب به خویشان او که درخواست اجرا نشدن حدّ را از امام «ع» داشتند، فرمودند: «هَذَا وَ اللَّهِ لَسْتُ أَمْلِکُه؛ به خدا سوگند، این اجرای حدّ از اموری است که در اختیار من نیست بلکه دستور خداست».[۵]
نیز آن حضرت در مورد مرد دیگری که حدّ زده شد، خطاب به قبیله او که از این کارِ امام «ع» خشمگین شده بودند، این آیه از قرآن را تلاوت فرمودند: (وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی؛[۶] و نباید دشمنی گروهی، شما را بر آن دارد که به عدالت رفتار نکنید، عدالت پیشه کنید که آن به پرهیزگاری نزدیکتر است)[۷]
منظور از عبارت (لَقَدْ فَرَّجَ عَنِّی قَدْ کُنْتُ مَغْمُوماً بِمَقَالَتِکَ الْأَوَّلَه)
بر فرض اینکه این سخن از امیرمومنان باشد، به این معناست که حضرت از اینکه مردی با این صورت زیبا و لباس تمیز و موقعیت اجتماعی و با یک بار دزدی، باید دستش قطع شود، ناراحت بود؛ هدف امام این بود که ای کاش این فرد زودتر توبه میکرد تا گناهش بخشیده شده و حد اجرا نشود و طبق این روایت فرمود خدای حکیم و مهربان، انسانها را به خاطر یک گناه مجازات نمیکند، اما وقتی آن مرد گفت صدمین بار است که دزدی کردهام، امام فرمود از حرف اولت که گفتی اولین بار است دزدی کردهام ناراحت شدم اما با این سخنت، غمم را برطرف کردی.
منابع
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج۴۰، ص۲۸۷.
- ↑ کلینی، محمد، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج۱، ص۲۰۰، بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِی فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه، حدیث ۱.
- ↑ ن. ک: کلینی، محمد، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۲۵۱، بَابُ الْعَفْوِ عَنِ الْحُدُود، حدیث ۱.
- ↑ محمدی ری شهری، محمد، دانش نامه امیر المؤمنین ((ع))، قم، دار الحدیث، ۱۳۸۹، چاپ سوم، ج۱۱، ص۵۷۱.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج۴۱، ص۹، حدیث ۱.
- ↑ مائده/ ۸.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج۴۱، ص۹، حدیث ۲.