بیماریهای مسری در میان بنیاسرائیل: تفاوت میان نسخهها
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} در قرآن به مرگ و میر قوم بنی اسرائیل اشاره شده؛ آیا می توان...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۳ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۵۰
در قرآن به مرگ و میر قوم بنی اسرائیل اشاره شده؛ آیا می توان ادعا کرد که مرگ آنها به واسطه بیماریهای واگیردار بوده است؟
در سه آیه قرآن به بیماری و مرگ بنیاسرائیل اشاره شده که برخی از مفسران با توجه به قرائن، علت مرگ برای آنها را، بیماری واگیردار طاعون معرفی کردهاند. در اینجا به آیات و دیدگاه مفسران میپردازیم.
فرار از جهاد و مبتلا شدن به طاعون
هر حادثهای که در این دنیا پدید آید منتسب به علت است. در برخی از مواقع علت مشخص و در برخی از حادثهها مجهول است. به عبارت دیگر برخی از علتها مادی و برخی دیگر معنوی است. بیماری واگیردار و مرگ دسته جمعی قوم بنیاسرائیل به صراحت در سوره بقره آیه (۲۴۳) آمده و علت آن را معنوی و فرار از جهاد معرفی نموده است: ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يشْكُرُون﴾؛ «آیا ندیدى جمعیتى را كه از ترس مرگ، از خانههاى خود فرار كردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (كه به بهانه بیمارى طاعون، از شركت در میدان جهاد خوددارى نمودند). خداوند به آنها گفت: بمیرید! (و به همان بیمارى، كه آن را بهانه قرار داده بودند، مردند) سپس خدا آنها را زنده كرد (و ماجراى زندگى آنها را درس عبرتى براى آیندگان قرار داد) خداوند نسبت به بندگان خود احسان مىكند ولى بیشتر مردم، شكر (او را) بهجا نمىآورند».
دو شأن نزول برای آیه فوق مطرح شده و در هر دو علت مرگ را بیماری واگیردار طاعون نامیدهاند. در شأن نزول اول آمده که در یكى از شهرهاى «شام» بیمارى طاعون راه یافت که با جهشی عجیب و سرسامآور، مردم را یكى پس از دیگرى از بین میبرد. در این میان عده بسیارى به این امید كه شاید از چنگال مرگ رهایى یابند، آن محیط و دیار را ترک کردند، از آنجا كه آنها پس از فرار از محیط خود و رهایى از مرگ در خود احساس قدرت و استقلالى نموده و با نادیده گرفتن اراده الهى و چشم دوختن به عوامل طبیعى دچار غرور شدند پروردگار، آنها را نیز در همان بیابان به همان بیمارى نابود ساخت.[۱]
و در شأن نزول دیگری، اصل آمدن بیمارى مزبور در این سرزمین را بهعنوان مجازات دانسته است، زیرا پیشوا و رهبر آنان از آنان خواست كه خود را براى مبارزه و جهاد آماده كنند و از شهر خارج گردند، آنها به بهانه اینكه در محیط جنگ مرض طاعون است، از رفتن به میدان جنگ خوددارى كردند، پروردگار آنها را به همان چیزى كه از آن هراس داشتند و بهانه فرار قرار داده بودند مبتلا ساخت و بیمارى طاعون در آنها شایع شد، آنها خانههاى خود را خالى كرده و براى نجات از طاعون فرار كردند و در بیابان همگى از بین رفتند. مدتها از این جریان گذشت و حزقیل كه یكى از پیامبران بنى اسرائیل بود از آنجا عبور نمود و از خدا خواست كه آنها را زنده كند، خداوند دعاى او را اجابت نمود و آنها به زندگى بازگشتند.[۲]
سه نکته کلیدی در این آیه وجود دارد:
الف) مردم از ترس مرگ فرار کردند، میتوان آن را ترس از جهاد یا بیماری معنا کرد.
ب) مردن را به خدا نسبت داده است، به این معنا که خدا آنها را به صورت مستقیم میرانده و عذاب نموده است.
ج) زنده کردن آنها پس از مرگ که باز هم آیه آن را به صورت مستقیم به خدا نسبت داده است. مفسران از آیه، بیماری واگیردار طاعون برداشت نمودهاند و با کمک قرائن و احادیث به آن پیبردهاند. هر چند احادیث با مضامین متفاوت بیان شده است، اما علت مرگ آنها را طاعون مطرح میکنند.
علامهطباطبائی و صاحب تفسیرنمونه با اشاره به امر «موتوا» آن را امر لفظی نمیدانند؛ بلکه تكوینى تفسیر نمودند، به این معنا، منافاتى ندارد كه مرگ این گروه از مجراى طبیعى (بیماری طاعون) واقع شده باشد. این سنت الهی بر سراسر جهان هستى و عالم حیات، حكومت مىكند که خداوند، عوامل مرگ را فراهم میکند.[۳]
در متن آیه تعبیر به امر (موتوا؛ بمیرید) شده و به صورت اخباری بیان نکرده است: «خدا ایشان را میراند و سپس زنده كرد» براى این بود كه بهتر بر نفوذ قدرت و غلبه امر الهى دلالت كند، چون تعبیر به انشاء در امور تكوینى از تعبیر به اخبار مؤثرتر و مؤكدتر است، همچنان كه در اوامر تشریعى تعبیر به اخبار از تعبیر به انشاء مؤكدتر است.[۴]
زنده کردن قوم بنیاسرائیل بعد از مردن در آیه مطرح شده و آن را به خدا نسبت داده و در روایات زنده شدن قوم به واسطه دعای حزقیل پیامبر نسبت داده شده است. علامه با رد اعجاز میفرماید: این جمله تا حدى دلالت دارد بر اینكه خداى تعالى زندهشان كرده تا زندگى كنند و بعد از زنده شدن مدتى زندگى كردهاند، براى اینكه اگر این احیا و زنده ساختن، در نهایت معجزهاى بوده تا دیگران از آن عبرت بگیرند و یا دلیلى و یا بیانى براى اثبات حقیقتى بوده باشد، باید آن را ذكر مىكرد، چون رسم قرآن در بلاغتش همین است، همچنان كه در داستان اصحاب كهف ذكر كرد كه بعد از زنده شدن چه كارهایى كردند.[۵]
دخالت بیماری واگیردار طاعون در مرگ دسته جمعی بنیاسرائیل به واقعیت نزدیکتر است. زیرا در قرآن با واژه «الوف» به معنى هزارها نفر برای مردن آنها به كار برده شده است، بعضى از روایات، تعداد نفرات آنها را ده هزار و بعضى هفتاد یا هشتاد هزار نفر بیان کردند.[۶] در شیوع بیماری طاعون نیز شاهد مرگ دسته جمعی هستیم. علاوه بر احادیث و اشاره به بیماری طاعون، خداوند به وسیله اسباب مادی مرگ را محقق میسازد و منافاتی با قدرت و امر الهی ندارد و این مرگ دسته جمعی به دست ویروس طاعون قابل تحقق است.
نزول بیماری طاعون از آسمان برای بنیاسرائیل
برخی از عذابهای الهی از آسمان نازل میشود که با توجه به معنای لغات و احادیث آن را به بیماری طاعون تفسیر نمودهاند: ﴿فَبَدَّلَ الَّذينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيرَ الَّذی قيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يفْسُقُون﴾[۷]؛ اما افراد ستمگر، این سخن را كه به آنها گفته شده بود، تغییر دادند (و به جاى آن، جمله استهزاآمیزى گفتند) لذا بر ستمگران، در برابر این نافرمانى، عذابى از آسمان فرستادیم».
در متن آیه فوق دو نکته نهفته است؛ نکته اول، چرا بهجای واژه «رجز» عذاب نیامده است؟ نکته دیگر، کیفیت عذاب از آسمان است که باید بررسی شود. در متن آیه واژه «رجز» به کار رفته است. راغب اصفهانی اصل معنى آن را اضطراب و انحراف و بىنظمى میداند، مخصوصاً این تعبیر در مورد شتر به هنگامى كه گامهاى خود را نزدیک به هم و کوتاه و نامنظم ـ به خاطر ضعف و ناتوانى ـ بر مىدارد.[۸] در چند آیه قرآن[۹] واژه رجز به معنای اضطراب آمده است. در برخی از آیات رجز را نوعی عذاب معرفی کرده است ﴿أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ[۱۰]﴾. نفس عذاب نیز به همراه خود اضطراب و پریشانی میآورد.[۱۱] طبرسى پس از آنكه معنى اصلى آن را میل از حق گرفته مینویسد: رجز لرزشى است در پاى شتر در اثر دردى كه آن را از سیر معمولى باز میدارد. این کلمه در لغت اهل حجاز به معنى عذاب گرفته شده و سپس با استفاده از حدیث آن را به بیماری واگیردار طاعون تفسیر نموده است. در ادامه با نقل قول از ابنزید میگوید: با بیمارى طاعون در یک ساعت ۲۴۰۰۰ نفر از بزرگان و پیرمردهایشان هلاک شدند و فرزندانشان باقى ماند و در نتیجه علم و عبادت از آنان رفت و از دست دادن افاضل و دانشمندانشان عذابى براى باقیماندگان شد.[۱۲]
نویسنده تفسیرنمونه بین رجز و طاعون ارتباط خوبی داده و مینویسد: از اینجا روشن مىشود، چرا در بعضى از روایات، «رجز» را به «طاعون» تفسیر نمودند، به علت آنکه به سرعت در میان بنىاسرائیل شیوع یافت و عدهاى را از میان برد. ممكن است گفته شود، بیمارى طاعون چیزى نیست كه از آسمان فرود آید، ولى این تعبیر ممكن است به خاطر آن باشد كه عامل انتقال میكروب طاعون در میان بنىاسرائیل گرد و غبارهاى آلودهاى بوده است كه به فرمان خدا با وزش باد در میان آنها، پخش گردید. عجیب اینكه یكى از عوارض دردناک طاعون آن است كه مبتلایان به آن گرفتار اضطراب و بىنظمى در سخن و در راه رفتن مىشوند كه با معنى ریشهاى كلمه «رجز» نیز كاملاً متناسب است.[۱۳] برداشت دیگر نویسنده نمونه این بود که در آیه فوق، بهجاى «فأنزلنا علیهم» مىگوید ﴿فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا﴾ تا روشن گردد كه این عذاب و مجازات الهى تنها دامان«ستمگران» بنىاسرائیل را گرفت و هرگز خشک و تر با هم نسوختند. در پایان آیه جمله ﴿بِما كانُوا يفْسُقُونَ﴾ را ذكر مىكند تا بگوید كه ظلم و فسق علت مجازاتشان بوده است. علاوه بر آن اصرار بر گناه، نزول عذاب الهی را افزایش میدهد.[۱۴] در تفسیر البرهان نیز با اشاره به روایات، رجز را به طاعون تفسیر نمود[۱۵]، مرحوم طالقانی با استفاده از لغت، رجز را ضعف قواى جسمى و نفسى دانسته و در مورد نسبت دادن آن به آسمان میگوید شاید از جهت سلطه و احاطه عذاب باشد.[۱۶] در تفسیر کشف الاسرار با تقسیم عذاب به دو قسم، عذابهای آسمانی را چون طاعون و صاعقه و مرگ ناگهانی بهدست خداوند معرفی کرده و در ادامه مینویسد: به همین سبب واژه آسمانی را به کاربرده است، چون انسانها نتوانند در مقابلش قد علم کنند.[۱۷]
در نتیجه اکثر مفسرین رجز را به معنای عذاب گرفتهاند؛ اما در اینکه چه نوع عذابی را خداوند فرستاد، مفسران با کمک روایات به بیماری طاعون تطبیق دادند، هر چند از ظاهر آیه قابل برداشت نیست[۱۸] بیماری طاعون در دو نوع گسترده است: یکی طاعون خیارکی که از پوست منتقل میشود و دیگری طاعون ریوی که از طریق ریه و تنفس منتقل میشود. اشاره قرآن به آسمان و هوای بالا شاید به یکی از راههای انتقال آن یعنی هوای آلوده به میکروب طاعون است که وقتی افراد تنفس کنند، دچار طاعون میشوند. علاوه بر آن، یکی از موارد شیوع طاعون آبهای آلوده است و خداوند در قرآن وقتی میخواهد به بارش باران اشاره کند از کلمه «سماء» نیز استفاده میکند. همچنین یکی از نشانههای طاعون تهوع، سرگیجه، نداشتن تعادل و ... است که در واژه «رجز» نهفته است.
عذاب سامری در اثر بیماری واگیردار
قرآنکریم در مورد عذاب سامری میگوید: ﴿قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِی الْحَياه أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلى إِلهِكَ الَّذی ظَلْتَ عَلَيهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْيمِّ نَسْفا [۱۹]﴾ (موسى) گفت: «برو، كه بهره تو در زندگى دنیا این است كه (هر كس با تو نزدیک شود) بگویى «با من تماس نگیر!» و تو میعادى (از عذاب خدا) دارى، كه هرگز تخلّف نخواهد شد! (اكنون) بنگر به این معبودت كه پیوسته آن را پرستش مىكردى! و ببین ما آن را نخست مىسوزانیم، سپس ذرّات آن را به دریا مىپاشیم!».
واژهای که در متن آیه با عنوان «مساس» به کار رفته، سبب اختلاف در بین مفسران شده است. بعضى از مفسران گفتهاند كه جمله «لا مِساسَ» اشاره به یكى از قوانین جزائى شریعت موسى است كه بعد از صادر شدن حکم کسی حق نزدیکی با وی را نداشت.[۲۰] بعضى دیگر گفتهاند: سامرى به واسطه نفرین موسى به بیمارى مرموز و واگیرداری مبتلا شد كه تا زنده بود كسى نمىتوانست با او تماس بگیرد و اگر كسى تماس مىگرفت، گرفتار بیمارى مىشد. یا اینكه سامرى گرفتار یک نوع بیمارى روانى به صورت وسواس شدید و وحشت از هر انسانى شد، به طورى كه هر كس نزدیک او مىشد، فریاد مىزد با من تماس نگیرید![۲۱] به نظر میرسد آنچه سبب دوری مردم و وحشت آنها میشود، همان بیماری واگیردار و مسری است که از روایات قابل استفاده است و علامه طباطبایی نیز این تفسیر را مشروط به صحیح السند بودن حدیث، خوب میداند.[۲۲] طبرسی نیز مینویسد: هر کسی که با او در تماس بود به تب شدید مبتلا میشد.[۲۳]
در سوره اعراف آیه ۱۳۳ اشاره به عذاب بنیاسرائیل به واسطه ملخ و قورباغه و پشه و خون شده است: ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَيهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ ...﴾ هر کدام از آنها در انتشار بیماریهای واگیردار مانند وبا و طاعون و ... سهمی دارند و برای اهل فن مهم است.
در سه آیه به صورت غیرمستقیم به بیماری واگیردار در میان قوم بنیاسرائیل اشاره شده است. با توجه به واژهها و قرائن در متن آیه و اشاره صریح احادیث در ذیل آن و از همه مهمتر دیدگاه مفسران شیعه و سنی، عذاب الهی در قالب بیماری واگیردار طاعون بوده است. امام صادق در حدیثی، فعل خدا را همراه با اسباب مادی میداند و میفرماید: «أَبَى اللَّهُ أَنْ یجْرِی الْأَشْیاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَابِ فَجَعَلَ لِکلِّ شَیءٍ سَبَباً»[۲۴]؛ خدا اِبا دارد و نمىپسندد که چیزها را جارى و برقرار گرداند؛ مگر به اسباب، پس براى هر چیزى سببى قرار داد». خداوند نیز در نظام علت و معلول مقدر فرمود که با شیوع بیماری واگیردار، مرگ دسته جمعی را تقدیر نماید.
پینوشت
[۱]. در قرآن از زبان حضرت ابراهیم آمده است: پروردگار من آن کسی است که چون بیمار شوم، مرا شفا میدهد (شعراء: ۸۰). ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر بیمار بودید (برای وضو و غسل) بر خاکِ پاک تیمّم کنید (نساء: ۴۳؛ مائده: ۶). روزه در روزهای معدودی بر شما مقرّر شده است. هر کس از شما بیمار یا در سفر باشد، به همان تعداد از روزهای دیگر روزه بدارد و بر کسانی که روزه طاقت فرساست، کفّارهای است که خوراک دادن به بینوا است (بقره: ۱۸۴ـ ۱۸۵). هر کس از شما بیمار باشد یا ناراحتی در سر داشته باشد و ناچار شود قبل از قربانی در احرام سر بتراشد، برای کفّاره آن باید روزه بگیرد یا صدقه دهد و یا قربانی کند (بقره: ۱۹۶). بر بیماران گناهی نیست که در جهاد شرکت نکنند (توبه: ۹۱؛ فتح: ۱۷). در صورتی که برای خدا و پیامبر او خیرخواهی کنند (توبه: ۹۱). مؤمنانی که بدون بیماری و ناراحتی از جهاد بازنشستهاند، با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند، یکسان نیستند. خداوند این افراد را بر نشستگان برتری داده است (نساء: ۹۵). بر کسانی که بیمار هستند، گناهی نیست که به هنگام نماز در جنگ سلاحهای خود را بر زمین بگذارند، ولی باید مواظب باشند (نساء: ۱۰۲). بر نابینا، لنگ، بیمار و بر شما گناهی نیست که از خانههای خود بخورید یا از خانههای پدران، مادران، برادران، خواهران، عموها، عمّهها، داییها، خالهها و دوستان خود یا آن خانههایی که کلیدهای آن را در اختیار دارید، بخورید. همچنین گناهی نیست که با هم یا جدا جدا بخورید (نور: ۶۱). هرچه از قرآن میسّر میشود، بخوانید. [خدا] میداند که در میان شما بیمارانی خواهند بود. پس هر چه از قرآن میسّر شد، تلاوت کنید. نماز برپا دارید. زکات دهید و وام نیکو دهید (مزمّل: ۲۰).
ابراهیم به قوم خود گفت: من بیمار هستم [و از حضور در مراسم ناتوان هستم] (صافات: ۸۹). خداوند یونس را در حالی که بیمار بود، بر زمین خشکی افکند (صافات: ۱۴۵). عیسی به اذن خدا پیسی را شفا میداد (آلعمران: ۴۹؛ مائده: ۱۱۰).
[۲]. وَ قَالَ مُوسَى یا رَبِّ لَا مَرَضٌ یضْنِینِی وَ لَا صِحَّه تُنْسِینِی وَ لَکنْ بَینَ ذَلِک أَمْرَضُ تَارَه فَأَشْکرُک وَ أَصِحُّ تَارَه فَأَشْکرُک.
منابع
- ↑ سیوطی، جلالالدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۳۱۰، دمشق: دارالکلم الطیب، ۱۴۲۶ق.
- ↑ سیوطی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۱۰؛ طبرسی، فضلبنحسن، احتجاج، ج۲، ص۸۸، تهران: إسلامیه، ۱۳۸۱؛ کلینی، محمدبنیعقوب، اصول کافی، ج۸، ص۲۳۷، ترجمه محمدباقر کمرهای، چاپ سوم، قم: اسوه، ۱۳۷۵؛ سمرقندی، محمدبنمسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۳۰، بیروت: الأعلمی، ۱۴۱۱ق.
- ↑ مکارمشیرازى، ناصر و همکاران، پیام قرآن، ج۲، ص۲۱۹، چاپچهارم، قم: مدرسه امیرالمؤمنین(ع)، ۱۳۷۴؛ طباطبائی، ترجمه تفسیرالمیزان، ج۲، ص۴۲۲، ترجمه محمدباقرموسوی، چاپ پنجم، قم: انتشارات جامعه مدرسین، ۱۳۷۴.
- ↑ طباطبائی، همان.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۲، ص۴۲۱، چاپ دوم، بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
- ↑ مکارم شیرازی، ۱۳۶۸، ج۲، ص۲۱۹.
- ↑ بقره: ۵۹.
- ↑ راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۳۴۱، چاپ دوم، تهران: المکتبه المرتضویه، ۱۳۶۲.
- ↑ اعراف: ۱۳۴؛ انفال: ۱۱.
- ↑ سباء: ۵.
- ↑ قـرشـیبـنابی، عـلیاکبـر، قامـوس الـقرآن، ج۳، ص۵۵ چاپ شـشم، تـهـران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱.
- ↑ طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان، ، ج۱، ص۱۸۹، چاپ پنجم، تهران: مکتبه الاسلامیه. ۱۳۹۵ق.
- ↑ مکارمشیرازی، ۱۳۶۸، ج۱، ص۲۷۱.
- ↑ همان.
- ↑ بحرانی، هاشمبنسلیمان، البرهان فی تفسیرالقرآن، ج۱، ص۲۲۶، قم: موسسه البعثه، ۱۴۱۵ق.
- ↑ طالقانی، محمود، پرتوی از قرآن، ج۱، ص۱۶۹، چاپ چهارم، تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۲.
- ↑ میبدی، احمدبنمحمد، كشف الأسرار و عده الأبرار، ج۱، ص۲۰۴، تحقیق: حکمت، علیاصغر، چاپ پنجم، تهران: امیرکبیر،۱۳۷۱.
- ↑ ر.ک: مفاتیح الغیب، ج۳، ص۵۲۶.
- ↑ طه: ۹۷.
- ↑ طباطبایی، ۱۳۹۰ق، ج۱۴، ص۲۲۰؛ سیدبنقطب، فی ظلال القرآن، ج۵، ص۴۹۴، چاپ سیوپنجم، بیروت: دارالشروق، ۱۴۲۵ق.
- ↑ سیدبنقطب، ج۶، ص۲۳۴۹.
- ↑ طباطبائی، ۱۳۷۴، ج۱۴، ص۲۷۶.
- ↑ طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان، ج۱۶، ص۶۹، چاپ پنجم، تهران: مکتبه الاسلامیه. ۱۳۹۵ق.
- ↑ مجلسى، محمدتقى، بحارالانوار، ج۲، ص۹۰، تهران: المکتبه الاسلامیه، ۱۳۸۵.