حلول

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۳ توسط Izadmehr (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} سؤال: آیا حلول خداوند در اشیا صحیح است؟ {{پایان سوال}} {{پاسخ}} مسئله حلول و اتحاد از جمله مسائل خرافی و غیر صحیح است که توسط ائمه و حکمای اسلامی رد شده است. این مسئله در آثار کلامی مسلمانان عمدتاً در مبحث صفات سلبی خدا و به منظور...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

سؤال: آیا حلول خداوند در اشیا صحیح است؟

مسئله حلول و اتحاد از جمله مسائل خرافی و غیر صحیح است که توسط ائمه و حکمای اسلامی رد شده است. این مسئله در آثار کلامی مسلمانان عمدتاً در مبحث صفات سلبی خدا و به منظور نفی حلول خدا در غیر و نیز نفی اتحاد او با غیر مطرح شده است.

پیشینه

پیشینه این بحث به آموزه تجسّد یا تجسّم در مسیحیت برمی‌گردد. در میان پیروان ادیان آسمانی اعتقاد مسیحیان به حلول خدا در حضرت مسیح یا مادرش حضرت مریم از جمله عقایدی است که هم میان مردم عادی و هم میان دانشمندان مسیحیت وجود دارد. در متون مقدس آنان نیز به این اعتقاد باطل تصریح شده است.[۱]

نظر دانشمندان اسلامی

در میان دانشمندان اسلامی افرادی همچون علامه حلی[۲]، صدر المتألهین[۳][۴]، علامه طباطبائی[۵]، آیت الله مکارم شیرازی[۶][۷] علامه طهرانی[۸] این بحث را مطرح کرده و آن را از نظر عقلی و نقلی، نقد و نقض کرده‌اند.

نقد و بررسی

براى حلول سه معنى قابل تصور است:

  1. حلول به معناى عارض شدن باشد. يعنى یک عَرَض در یک جسم(جوهر) حلول کند؛ مانند حرارت و برودت كه حلول بر آتش و آب می‌كنند. اشكال اين معنا آن است كه: عرض بدون معروض و حالّ بدون محل نمی‌شود. بلكه هميشه نيازمند به محل و معروض است و وجودش يك وجود تبعى است كه هرگز قائم به ذات خويش نيست و اگر خداوند حالّ در محلى باشد به اين معنا لازم مى‌‏آيد كه نيازمند به آن محل باشد و احتياج مستلزم امكان است و امكان قسيم واجب است و این با واجب الوجود بودن خداوند تنافی دارد.
  2. حلول به معناى واقع شدن و حلول كردن جسمى در جسم ديگرى باشد؛ مانند حلول زيد در منزل و آب در كوزه. اين معنا نيز باطل است چون مستلزم نياز به مكان و جسم ديگر است و حاجتمندى از خصائص ممكنات است و ممكن قسيم واجب الوجود است.
  3. حلول به معناى قيام موجودى به موجود ديگر در اصل وجود باشد؛ همانند قيام اثر به مؤثر. اين معنا هم كه بطريق اولى براى خداوند محال است. چون مستلزم آن است كه ذات حق معلول شيئى ديگر باشد و حال آنكه واجب الوجود مؤثر است و نه متأثر علت است و نه معلول.

1

2

3

  1. انجيل يوحنا، اصحاح هشتم، دهم و چهاردهم
  2. علامه حلی، کشف المراد، ص100
  3. صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، محمد بن ابراهیم، کتاب‌المشاعر، ج۱، ص۵۳
  4. صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، محمد بن ابراهیم، شواهد الربوبیه ، صفحه 161
  5. طباطبائی ، محمدحسین، نهایة‌الحکمة، ج۱، ص۲۷۵ـ ۲۷۷
  6. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج1، ص 164
  7. مکارم شیرازی، ناصر، عود ارواح ، ص 46
  8. حسینی طهرانی، سید محمد حسین، امام شناسى، ج‏17، ص244