رابطه فطرت خداشناسی با انکار خداوند: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(خنثی‌سازی نسخهٔ 75330 از Mohammadaminrazi (بحث))
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
{{درگاه|واژه‌ها}}
{{درگاه|واژه‌ها}}


یکی از عباراتی که در بسیاری از سخنان پیشوایان دینی و حکیمان و [[مراتب نفس انسانی در عرفان|عارفان]] به آن برمی‌خوریم، این عبارت است که [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] است یا [[حقیقت انسان|انسان]] [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|باالفطره]] [[خداشناس]] است.
یکی از عباراتی که در بسیاری از سخنان پیشوایان دینی و حکیمان و [[مراتب نفس انسانی در عرفان|عارفان]] به آن برمی‌خوریم، این عبارت است که خداشناسی فطری است یا [[حقیقت انسان|انسان]] باالفطره [[خداشناس]] است. واژه [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] به معنای سرشت و نوع خلقت انسان است و به ویژگی‌هایی اشاره دارد که اکتسابی نیستند و در عموم انسان‌ها مشترک‌اند. فطرت انسان شامل دو دسته اصلی است: خداشناسی فطری و میل‌ها و گرایش‌های فطری. خداشناسی فطری به شناخت حضوری و شهودی از خدا اشاره دارد که هر فرد به طور طبیعی در دل خود دارد و می‌تواند در مواقع خاص به آن دست یابد. همچنین، شناخت عقلانی و ذهنی از وجود خدا نیز به سادگی برای انسان قابل درک است.


برای این که جواب سؤال به خوبی روشن شود، باید توضیحی پیرامون این عبارت، مخصوصاً کلمه [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] داده شود.
برای شکوفایی فطرت، راه‌هایی مانند تعالیم الهی و تزکیه نفس وجود دارد، در حالی که موانعی نظیر غفلت، وسوسه‌های شیطانی، پندارگرایی، خودبینی و ... می‌توانند مانع از این شکوفایی شوند. در نهایت، خداشناسی امری فطری است که با پیمودن راه‌های صحیح و رفع موانع، انسان می‌تواند به آن دست یابد و رابطه خود با [[شناخت خدا|خدا]] را درک کند و کسانی که منکر خدا هستند، یقیناً یا راه را درست نپیمودند یا موانع را بر طرف نکردند و دچار چنین حالتی شدند.


== مفهوم‌شناسی ==
== مفهوم‌شناسی ==
واژه فطرت که در فارسی به [[سرشت]] ترجمه می‌شود، دلالت بر نوع خلقت و آفرینش می‌کند، ولی معمولاً در مورد انسان به کار می‌رود و چیزی را فطری می‌گویند که نوع خلقت انسان اقتضای آن را داشته باشد و [[شناخت خدا|خدا]] دادی و غیر اکتسابی و کم و بیش مشترک بین همه افراد انسان باشد.
واژه فطرت که در فارسی به [[سرشت]] ترجمه می‌شود، دلالت بر نوع خلقت و آفرینش می‌کند، ولی معمولاً در مورد انسان به کار می‌رود و چیزی را فطری می‌گویند که نوع خلقت انسان اقتضای آن را داشته باشد و خدا دادی و غیر اکتسابی و کم و بیش مشترک بین همه افراد انسان باشد.
پس خاصیت امور فطری این است که اولا اکتسابی نیست و ثانیاً در عموم افراد وجود دارد، هر چند ممکن است شدت و ضعف داشته باشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجموعه آثار خداشناسی|عنوان کتاب=مجموعه آثار خداشناسی|نام=محمدتقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|ناشر=انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)|صفحه=36}}</ref>
پس خاصیت امور فطری این است که اولا اکتسابی نیست و ثانیاً در عموم افراد وجود دارد، هر چند ممکن است شدت و ضعف داشته باشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجموعه آثار خداشناسی|عنوان کتاب=مجموعه آثار خداشناسی|نام=محمدتقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|ناشر=انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)|صفحه=36}}</ref>


خط ۱۹: خط ۱۹:
فطریات انسان را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:
فطریات انسان را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:
# خداشناسی فطری که هر انسانی بدون نیاز به آموزش از آن‌ها برخوردار است.
# خداشناسی فطری که هر انسانی بدون نیاز به آموزش از آن‌ها برخوردار است.
# میل‌ها و گرایش‌های فطری که هر انسانی بدون نیاز به آموزش، از آن‌ها برخوردار است؛ بنابراین اگر نوعی شناخت [[شناخت خدا|خدا]] برای هر فردی ثابت باشد که نیازی به آموزش و اکتساب نداشته باشد، می‌توان آن را [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] است نامید.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آموزش عقائد|عنوان کتاب=آموزش عقائد|نام=محمد تقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|ناشر=انتشارات مؤسسه امام خمینی|صفحه=44}}</ref>
# میل‌ها و گرایش‌های فطری که هر انسانی بدون نیاز به آموزش، از آن‌ها برخوردار است؛ بنابراین اگر نوعی شناخت [[شناخت خدا|خدا]] برای هر فردی ثابت باشد که نیازی به آموزش و اکتساب نداشته باشد، می‌توان آن را خداشناسی فطری است نامید.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آموزش عقائد|عنوان کتاب=آموزش عقائد|نام=محمد تقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|ناشر=انتشارات مؤسسه امام خمینی|صفحه=44}}</ref>


در مورد خداشناسی فطری دو نوع شناخت مطرح می‌شود:
در مورد خداشناسی فطری دو نوع شناخت مطرح می‌شود:
# یکی شناخت [[حضوری و شهودی]]، یعنی ارتباط دل با خدا.
# یکی شناخت [[حضوری و شهودی]]، یعنی ارتباط دل با خدا.
# دیگری شناخت [[حصولی]] و [[ذهنی]] و [[عقلی]] یعنی شناختی که [[عقل]] نسبت به خدا دارد.
# دیگری شناخت [[حصولی]] و [[ذهنی]] و [[عقلی]] یعنی شناختی که عقل نسبت به خدا دارد.


== بررسی اقسام فطرت ==
== بررسی اقسام فطرت ==
خط ۵۶: خط ۵۶:
امّا منظور از میل‌ها و گرایش‌های فطری که هر انسانی بدون نیاز به آموزش، از آن‌ها برخوردار است، این است که انسان بدون این که نیاز به تلاش داشته باشد، برای این که مسئله خداشناسی را حل بکند، با همان عقل فطری و خدا دادی که دارد به آسانی پی به وجود خدا می‌برد.
امّا منظور از میل‌ها و گرایش‌های فطری که هر انسانی بدون نیاز به آموزش، از آن‌ها برخوردار است، این است که انسان بدون این که نیاز به تلاش داشته باشد، برای این که مسئله خداشناسی را حل بکند، با همان عقل فطری و خدا دادی که دارد به آسانی پی به وجود خدا می‌برد.


منظور از شناخت ذهنی و عقلی که فطری باشد، دلیلی است که ذهن برای آن احتیاج به تلاش ندارد؛ مثلاً عقل انسان برای تصدیق به وجود خدا نیازی به تلاش و کوشش ندارد، بلکه به آسانی درک می‌کند که وجود [[حقیقت انسان|انسان]] و همه پدیده‌های جهان [[نیازمند]] است، پس خدای  بی‌نیازی وجود دارد که نیاز آن‌ها را بر طرف می‌کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معارف قرآن (خداشناسی)|عنوان کتاب=معارف قرآن (خداشناسی)|نام=محمد تقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|ناشر=انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)|صفحه=36}}</ref>
منظور از شناخت ذهنی و عقلی که فطری باشد، دلیلی است که ذهن برای آن احتیاج به تلاش ندارد؛ مثلاً عقل انسان برای تصدیق به وجود خدا نیازی به تلاش و کوشش ندارد، بلکه به آسانی درک می‌کند که وجود انسان و همه پدیده‌های جهان نیازمند است، پس خدای  بی‌نیازی وجود دارد که نیاز آن‌ها را بر طرف می‌کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معارف قرآن (خداشناسی)|عنوان کتاب=معارف قرآن (خداشناسی)|نام=محمد تقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|ناشر=انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)|صفحه=36}}</ref>


حاصل آن که: [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری  بودن شناخت خدا]] بدین معنا است که دل و عقل انسان با خدا آشناست، و در ژرفای روح وی مایه‌ای برای شناخت آگاهانه خداوند وجود دارد، که قابل رشد و شکوفایی است.
حاصل آن که: فطری  بودن شناخت خدا بدین معنا است که دل و عقل انسان با خدا آشناست، و در ژرفای روح وی مایه‌ای برای شناخت آگاهانه خداوند وجود دارد، که قابل رشد و شکوفایی است.


امّا برای رشد و شکوفایی فطرت خویش باید راه‌هایی را بپیماید و موانعی را بر طرف کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آموزش عقائد|عنوان کتاب=آموزش عقائد|نام=محمد تقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|ناشر=انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)|صفحه=44}}</ref>
امّا برای رشد و شکوفایی فطرت خویش باید راه‌هایی را بپیماید و موانعی را بر طرف کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آموزش عقائد|عنوان کتاب=آموزش عقائد|نام=محمد تقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|ناشر=انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)|صفحه=44}}</ref>
خط ۷۲: خط ۷۲:
# '''[[وسوسه‌های شیطان در آیه ۱۶۹ سوره بقره|وسوسه علمی و شیطانی]]:''' انسان پیوسته با وسوسه‌های شیطان رو به رو است که با دسیسه خود، حق را به جای باطل و باطل را به جای حق می‌نشاند و رأی انسان سالک را جای وحی یا عقل مبرهن قرار می‌دهد تا انسان را از مشاهده ملکوت باز بدارد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر موضوعی قرآن کریم|عنوان کتاب=تفسیر موضوعی قرآن کریم|نام=عبد الله|نام خانوادگی=جوادی آملی|ناشر=انتشارات اسراء|جلد=12|صفحه=394}}</ref>
# '''[[وسوسه‌های شیطان در آیه ۱۶۹ سوره بقره|وسوسه علمی و شیطانی]]:''' انسان پیوسته با وسوسه‌های شیطان رو به رو است که با دسیسه خود، حق را به جای باطل و باطل را به جای حق می‌نشاند و رأی انسان سالک را جای وحی یا عقل مبرهن قرار می‌دهد تا انسان را از مشاهده ملکوت باز بدارد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر موضوعی قرآن کریم|عنوان کتاب=تفسیر موضوعی قرآن کریم|نام=عبد الله|نام خانوادگی=جوادی آملی|ناشر=انتشارات اسراء|جلد=12|صفحه=394}}</ref>
# '''[[پندار گرایی]]:''' از موانع شکوفایی فطرت توحیدی انسان، [[پندارگرایی]] است. انسانی که می‌پندارد خدا او را نمی‌بیند و او در مشهد و محضر خدای سبحان نیست، پنهان و نجوای او را نمی‌داند، انسانی که می‌پندارد هدایت یافته است و نیازی به رهبری پیامبران ندارد و انسانی که می‌پندارد قدرت، مال و جاه او را جاودانه می‌کند، در همه این موارد و نظایر آن گرفتار یکی از موانع شکوفایی فطرت است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر موضوعی قرآن کریم|عنوان کتاب=تفسیر موضوعی قرآن کریم|نام=عبد الله|نام خانوادگی=جوادی آملی|ناشر=انتشارات اسراء|جلد=12|صفحه=396}}</ref>
# '''[[پندار گرایی]]:''' از موانع شکوفایی فطرت توحیدی انسان، [[پندارگرایی]] است. انسانی که می‌پندارد خدا او را نمی‌بیند و او در مشهد و محضر خدای سبحان نیست، پنهان و نجوای او را نمی‌داند، انسانی که می‌پندارد هدایت یافته است و نیازی به رهبری پیامبران ندارد و انسانی که می‌پندارد قدرت، مال و جاه او را جاودانه می‌کند، در همه این موارد و نظایر آن گرفتار یکی از موانع شکوفایی فطرت است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر موضوعی قرآن کریم|عنوان کتاب=تفسیر موضوعی قرآن کریم|نام=عبد الله|نام خانوادگی=جوادی آملی|ناشر=انتشارات اسراء|جلد=12|صفحه=396}}</ref>
# '''[[خودبینی و هوس]]:''' از موانع بزرگ شکوفایی فطرت، گرفتار شدن در دام [[خود بینی]] و [[هوس‌مداری]] است. انسانی که خواهش نفسانی جلوی بینش و گرایش او را بگیرد از شکوفایی خود بازمی‌ماند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر موضوعی قرآن کریم|عنوان کتاب=تفسیر موضوعی قرآن کریم|نام=عبدالله|نام خانوادگی=جوادی آملی|ناشر=انتشارات اسراء|جلد=12|صفحه=۳۹۸}}</ref>
# '''[[خودبینی]] و [[هوس]]:''' از موانع بزرگ شکوفایی فطرت، گرفتار شدن در دام خود بینی و هوس‌مداری است. انسانی که خواهش نفسانی جلوی بینش و گرایش او را بگیرد از شکوفایی خود بازمی‌ماند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر موضوعی قرآن کریم|عنوان کتاب=تفسیر موضوعی قرآن کریم|نام=عبدالله|نام خانوادگی=جوادی آملی|ناشر=انتشارات اسراء|جلد=12|صفحه=۳۹۸}}</ref>
# '''[[زنگار دل]]:''' یکی از موانع شکوفایی فطرت و شناخت حقیقت، زنگار دل است. خدای متعال می‌فرماید: سرّ اینکه عده‌ای حقایق دین را نمی‌بینند، آن است که جان آنان را پرده [[گناه]] و زنگار دل فرا گرفته است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر موضوعی قرآن کریم|عنوان کتاب=تفسیر موضوعی قرآن کریم|نام=عبدالله|نام خانوادگی=جوادی آملی|ناشر=انتشارات اسراء|جلد=12|صفحه=402}}</ref>
# '''[[زنگار دل]]:''' یکی از موانع شکوفایی فطرت و شناخت حقیقت، زنگار دل است. خدای متعال می‌فرماید: سرّ اینکه عده‌ای حقایق دین را نمی‌بینند، آن است که جان آنان را پرده [[گناه]] و زنگار دل فرا گرفته است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر موضوعی قرآن کریم|عنوان کتاب=تفسیر موضوعی قرآن کریم|نام=عبدالله|نام خانوادگی=جوادی آملی|ناشر=انتشارات اسراء|جلد=12|صفحه=402}}</ref>
# '''[[دنیا گرایی]]:''' تعلّق به دنیا و محبت به آن از موانع اساسی شکوفایی فطرت است. به همین دلیل در روایات آمده است:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر موضوعی قرآن کریم،|عنوان کتاب=تفسیر موضوعی قرآن کریم|نام=عبدالله|نام خانوادگی=جوادی آملی|ناشر=انتشارات اسراء|جلد=12|صفحه=399}}</ref> «حبّ الدنیا رأس کلّ خطیئة».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=بحارالأنوار|عنوان کتاب=بحارالأنوار|نام=محمد باقر|نام خانوادگی=مجلسی|جلد=۷۰|صفحه=۵۹}}</ref> دوست داشتن دنیا ریشه هر خطایی است.
# '''[[دنیا گرایی]]:''' تعلّق به دنیا و محبت به آن از موانع اساسی شکوفایی فطرت است. به همین دلیل در روایات آمده است:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر موضوعی قرآن کریم،|عنوان کتاب=تفسیر موضوعی قرآن کریم|نام=عبدالله|نام خانوادگی=جوادی آملی|ناشر=انتشارات اسراء|جلد=12|صفحه=399}}</ref> «حبّ الدنیا رأس کلّ خطیئة».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=بحارالأنوار|عنوان کتاب=بحارالأنوار|نام=محمد باقر|نام خانوادگی=مجلسی|جلد=۷۰|صفحه=۵۹}}</ref> دوست داشتن دنیا ریشه هر خطایی است.
trustworthy
۳۱۰

ویرایش