trustworthy
۳۱۰
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
{{درگاه|واژهها}} | {{درگاه|واژهها}} | ||
یکی از عباراتی که در بسیاری از سخنان پیشوایان دینی و حکیمان و عارفان به آن برمیخوریم، این عبارت است که [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] است یا [[انسان]] بالفطره [[خداشناس]] است. | یکی از عباراتی که در بسیاری از سخنان پیشوایان دینی و حکیمان و [[مراتب نفس انسانی در عرفان|عارفان]] به آن برمیخوریم، این عبارت است که [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] است یا [[حقیقت انسان|انسان]] بالفطره [[خداشناس]] است. | ||
برای این که جواب سؤال به خوبی روشن شود، باید توضیحی پیرامون این عبارت، مخصوصاً کلمه [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] داده شود. | برای این که جواب سؤال به خوبی روشن شود، باید توضیحی پیرامون این عبارت، مخصوصاً کلمه [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] داده شود. | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
واژه [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] که در فارسی به [[سرشت]] ترجمه میشود، دلالت بر نوع خلقت و آفرینش میکند، ولی معمولاً در مورد انسان به کار میرود و چیزی را [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری]] میگویند که نوع خلقت انسان اقتضای آن را داشته باشد و | واژه [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] که در فارسی به [[سرشت]] ترجمه میشود، دلالت بر نوع خلقت و آفرینش میکند، ولی معمولاً در مورد [[حقیقت انسان|انسان]] به کار میرود و چیزی را [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری]] میگویند که نوع خلقت [[حقیقت انسان|انسان]] اقتضای آن را داشته باشد و [[شناخت خدا|خدا]] دادی و غیر اکتسابی و کم و بیش مشترک بین همه افراد [[حقیقت انسان|انسان]] باشد. | ||
پس خاصیت [[امور فطری]] این است که اولا اکتسابی نیست و ثانیاً در عموم افراد وجود دارد، هر چند ممکن است شدت و ضعف داشته باشد.<ref>مصباح، مجموعه آثار خداشناسی، انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، ص۳۶.</ref> | پس خاصیت [[امور فطری]] این است که اولا اکتسابی نیست و ثانیاً در عموم افراد وجود دارد، هر چند ممکن است شدت و ضعف داشته باشد.<ref>مصباح، مجموعه آثار خداشناسی، انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، ص۳۶.</ref> | ||
== اقسام فطرت == | == اقسام فطرت == | ||
[[فطریات]] [[انسان]] را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: | [[فطریات]] [[حقیقت انسان|انسان]] را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: | ||
# [[شناختهای فطری]] که هر [[انسان]] | # [[شناختهای فطری]] که هر [[حقیقت انسان|انسانی]] بدون نیاز به آموزش از آنها برخوردار است. | ||
# [[میلها و گرایشهای فطری]] که هر [[انسان]] | # [[میلها و گرایشهای فطری]] که هر [[حقیقت انسان|انسانی]] بدون نیاز به آموزش، از آنها برخوردار است؛ بنابراین اگر نوعی شناخت [[شناخت خدا|خدا]] برای هر فردی ثابت باشد که نیازی به آموزش و اکتساب نداشته باشد، میتوان آن را [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] است نامید.<ref>آموزش عقائد، انتشارات مؤسسه امام خمینی، ص۴۴.</ref> | ||
در مورد [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] دو نوع شناخت مطرح میشود: | در مورد [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] دو نوع شناخت مطرح میشود: | ||
# یکی شناخت [[حضوری و شهودی]]، یعنی ارتباط دل با خدا. | # یکی شناخت [[حضوری و شهودی]]، یعنی ارتباط دل با [[شناخت خدا|خدا]]. | ||
# دیگری شناخت [[حصولی و ذهنی و عقلی]] یعنی شناختی که [[عقل]] نسبت به خدا دارد. | # دیگری شناخت [[حصولی]] و [[ذهنی]] و [[عقلی]] یعنی شناختی که [[عقل]] نسبت به [[شناخت خدا|خدا]] دارد. | ||
== بررسی اقسام فطرت == | == بررسی اقسام فطرت == | ||
=== قسم اول === | === قسم اول === | ||
منظور از [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] که هر [[انسان]] | منظور از [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] که هر [[حقیقت انسان|انسانی]] بدون نیاز به آموزش از آنها برخوردار است؛ یعنی [[شناخت حضوری]]، این است که [[حقیقت انسان|انسان]] آن چنان آفریده شده است که در اعماق قلبش یک رابطه وجودی با [[شناخت خدا|خداوند]] دارد که اگر در دل خودش درست کندوکاو کند و به عمق [[قلب در لغت دارای معانی مختلفی از جمله عقل و فهم است|قلب]] خود توجه کافی بنماید، این رابطه را مییابد، نه این که میداند [[شناخت خدا|خدایی]] هست، بلکه رابطه خود را با [[شناخت خدا|خدا]] مییابد و به تعبیر دیگر، میبیند و شهود میکند. | ||
بسیاری از مردم مخصوصاً در اوقات زندگی که سرگرم امور [[دنیا]] هستند، توجهی به این رابطه قلبی ندارند و تنها هنگامی که توجهشان از همه چیز بریده میشود و امیدشان از همه اسباب قطع میگردد، میتوانند به این رابطه قلبی، توجه نمایند. | بسیاری از مردم مخصوصاً در اوقات زندگی که سرگرم امور [[دنیا]] هستند، توجهی به این رابطه قلبی ندارند و تنها هنگامی که توجهشان از همه چیز بریده میشود و امیدشان از همه اسباب قطع میگردد، میتوانند به این رابطه قلبی، توجه نمایند. | ||
در روایتی از [[امام صادق (ع)]] نقل شده است که شخصی خدمت حضرت عرض کرد خدا را آن چنان به من معرفی کن که گویی او را میبینم. حضرت از او سؤال کرد؟ آیا هیچ وقت از راه دریا مسافرت کردهای؟ | در روایتی از [[امام صادق (ع)]] نقل شده است که شخصی خدمت حضرت عرض کرد [[شناخت خدا|خدا]] را آن چنان به من معرفی کن که گویی او را میبینم. حضرت از او سؤال کرد؟ آیا هیچ وقت از راه دریا مسافرت کردهای؟ | ||
گفت: بله | گفت: بله | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
گفتند: در آنجا که وسیلهای برای نجات تو وجود نداشت به چه کسی امیدوار بودی؟ | گفتند: در آنجا که وسیلهای برای نجات تو وجود نداشت به چه کسی امیدوار بودی؟ | ||
آن شخص متوجه شد که در آن حال گویا دل او با کسی ارتباط داشته در حدّی که گویا او را میدیده است.<ref>توحید صدوق، تهران، انتشارات مکتبه الصدوق، سال ۱۳۸۷ش، ص۲۳۱.</ref> این همان حالتی است که گفتیم گاهی اضطرارا توجه [[انسان]] از ماسواء قطع میشود و آن حالت به [[انسان]] روی میدهد که رابطه قلبی خودش با خدا را در مییابد. [[انسان]] با اختیار هم چنین کاری را میتواند بکند و این ارزش دارد. | آن شخص متوجه شد که در آن حال گویا دل او با کسی ارتباط داشته در حدّی که گویا او را میدیده است.<ref>توحید صدوق، تهران، انتشارات مکتبه الصدوق، سال ۱۳۸۷ش، ص۲۳۱.</ref> این همان حالتی است که گفتیم گاهی اضطرارا توجه [[حقیقت انسان|انسان]] از ماسواء قطع میشود و آن حالت به [[حقیقت انسان|انسان]] روی میدهد که رابطه قلبی خودش با [[شناخت خدا|خدا]] را در مییابد. [[حقیقت انسان|انسان]] با [[معانی و انواع اختیار|اختیار]] هم چنین کاری را میتواند بکند و این ارزش دارد. | ||
یعنی [[سیر و سلوکی]] که مورد قبول [[ادیان حق]] باشد بر این اساس استوار است که [[انسان]] تدریجاً تعلقات خودش را از غیر خدا قطع کند و دلبستگی به غیر خدا نداشته باشد تا به جایی برسد که به فرموده [[امیرالمؤمنین علی (ع)]]": {{عربی|ما کنت اعبد ربّا لم أره| ترجمه =هرگز اينگونه نبودهام که | یعنی [[سیر و سلوکی]] که مورد قبول [[ادیان حق]] باشد بر این اساس استوار است که [[حقیقت انسان|انسان]] تدریجاً تعلقات خودش را از غیر [[شناخت خدا|خدا]] قطع کند و دلبستگی به غیر [[شناخت خدا|خدا]] نداشته باشد تا به جایی برسد که به فرموده [[امیرالمؤمنین علی (ع)]]": {{عربی|ما کنت اعبد ربّا لم أره| ترجمه =هرگز اينگونه نبودهام که [[شناخت خدا|خدایی]] را که نديده باشم عبادت کنم.}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۹۸.</ref> | ||
=== قسم دوم === | === قسم دوم === | ||
امّا منظور از میلها و گرایشهای فطری که هر [[انسان]] | امّا منظور از میلها و گرایشهای فطری که هر [[حقیقت انسان|انسانی]] بدون نیاز به آموزش، از آنها برخوردار است، این است که [[حقیقت انسان|انسان]] بدون این که نیاز به تلاش داشته باشد، برای این که مسئله [[خداشناسی]] را حل بکند، با همان [[عقل فطری]] و [[شناخت خدا|خدا]] دادی که دارد به آسانی پی به وجود [[شناخت خدا|خدا]] میبرد. | ||
منظور از شناخت ذهنی و عقلی که [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری]] باشد، دلیلی است که ذهن برای آن احتیاج به تلاش ندارد؛ مثلاً عقل [[انسان]] برای تصدیق به وجود خدا نیازی به تلاش و کوشش ندارد، بلکه به آسانی درک میکند که وجود [[انسان]] و همه پدیدههای جهان [[نیازمند]] است، پس خدای بینیازی وجود دارد که نیاز آنها را بر طرف میکند.<ref>مصباح، معارف قرآن (خداشناسی) انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، ص۳۶.</ref> | منظور از شناخت ذهنی و عقلی که [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری]] باشد، دلیلی است که ذهن برای آن احتیاج به تلاش ندارد؛ مثلاً عقل [[حقیقت انسان|انسان]] برای تصدیق به وجود [[شناخت خدا|خدا]] نیازی به تلاش و کوشش ندارد، بلکه به آسانی درک میکند که وجود [[حقیقت انسان|انسان]] و همه پدیدههای جهان [[نیازمند]] است، پس [[شناخت خدا|خدای]] بینیازی وجود دارد که نیاز آنها را بر طرف میکند.<ref>مصباح، معارف قرآن (خداشناسی) انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، ص۳۶.</ref> | ||
حاصل آن که: [[فطری بودن شناخت خدا]] بدین معنا است که دل و عقل [[انسان]] با خدا آشناست، و در ژرفای روح وی مایهای برای شناخت آگاهانه خداوند وجود دارد، که قابل رشد و شکوفایی است. | حاصل آن که: [[فطری بودن شناخت خدا]] بدین معنا است که دل و عقل [[حقیقت انسان|انسان]] با [[شناخت خدا|خدا]] آشناست، و در ژرفای روح وی مایهای برای شناخت آگاهانه [[شناخت خدا|خداوند]] وجود دارد، که قابل رشد و شکوفایی است. | ||
امّا برای رشد و شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] خویش باید راههایی را بپیماید و موانعی را بر طرف کند.<ref>آموزش عقائد، انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، ص۴۴.</ref> | امّا برای رشد و شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] خویش باید راههایی را بپیماید و موانعی را بر طرف کند.<ref>آموزش عقائد، انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، ص۴۴.</ref> | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
== راههای شکوفایی فطرت == | == راههای شکوفایی فطرت == | ||
راههای زیادی برای شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] بیان شده که مهمترین آنها را ذکر میکنیم: | راههای زیادی برای شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] بیان شده که مهمترین آنها را ذکر میکنیم: | ||
# '''[[تعالیم الهی توسط انبیاء]]:''' با توجه به این که خداشناسی و خدا گرایی و بلکه گرایش [[انسان]] به دین، فطری [[انسان]]هاست و در نهاد و نهان همه تعبیه شده است، خداوند انبیاء را ارسال کرده تا [[انسان]] | # '''[[تعالیم الهی توسط انبیاء]]:''' با توجه به این که خداشناسی و [[شناخت خدا|خدا]] گرایی و بلکه گرایش [[حقیقت انسان|انسان]] به دین، فطری [[حقیقت انسان|انسان]] هاست و در نهاد و نهان همه تعبیه شده است، [[شناخت خدا|خداوند]] انبیاء را ارسال کرده تا [[حقیقت انسان|انسانها]] را هدایت کرده و [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] دینی آنها را شکوفا سازد.<ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، انتشارات اسراء، ج۱۲، ص۳۴۴.</ref> | ||
# '''[[تزکیه نفس و ریاضت و تقوا]]:''' راه دوم برای شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]]، راه تقوا و تهذیب نفس است، یعنی [[انسان]] | # '''[[تزکیه نفس و ریاضت و تقوا]]:''' راه دوم برای شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]]، راه تقوا و تهذیب نفس است، یعنی [[حقیقت انسان|انسانی]] که روحش را از طریق ریاضیت، تهذیب و دلش را تزکیه و تطهیر کرد، غیب جهان و ملکوت عالم را مشاهده میکند.<ref>همان، ج۱۲، ص۳۲۴.</ref> | ||
== موانع شکوفایی فطرت == | == موانع شکوفایی فطرت == | ||
[[موانع]] زیادی برای شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] بیان شده که مهمترین آنها را ذکر میکنیم: | [[موانع]] زیادی برای شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] بیان شده که مهمترین آنها را ذکر میکنیم: | ||
# '''[[غفلت]]:''' [[انسان]] | # '''[[غفلت]]:''' [[حقیقت انسان|انسانی]] که از خود و [[شناخت خدا|خدا]] و آیات الهی غافل شود، از حرکت علمی برای شناخت و شهود حق و از حرمت عملی برای شکوفایی فضایل نفسانی محروم میگردد؛ زیرا غفلت، که در [[فرهنگ دین]]، رجس و چرک است، نمیگذارد [[حقیقت انسان|انسان]] به سوی [[کمال]] حرکت کند.<ref>همان، ج۱۲، ص۲۹۳.</ref> | ||
# '''[[وسوسههای شیطان در آیه ۱۶۹ سوره بقره|وسوسه علمی و شیطانی]]:''' [[انسان]] پیوسته با وسوسههای شیطان رو به رو است که با دسیسه خود، حق را به جای باطل و باطل را به جای حق مینشاند و رأی [[انسان]] سالک را جای وحی یا عقل مبرهن قرار میدهد تا [[انسان]] را از مشاهده ملکوت باز بدارد.<ref>همان، ج۱۲، ۳۹۴.</ref> | # '''[[وسوسههای شیطان در آیه ۱۶۹ سوره بقره|وسوسه علمی و شیطانی]]:''' [[حقیقت انسان|انسان]] پیوسته با وسوسههای شیطان رو به رو است که با دسیسه خود، حق را به جای باطل و باطل را به جای حق مینشاند و رأی [[حقیقت انسان|انسان]] سالک را جای وحی یا عقل مبرهن قرار میدهد تا [[حقیقت انسان|انسان]] را از مشاهده ملکوت باز بدارد.<ref>همان، ج۱۲، ۳۹۴.</ref> | ||
# '''[[پندار گرایی]]:''' از موانع شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] توحیدی | # '''[[پندار گرایی]]:''' از موانع شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] توحیدی [[حقیقت انسان|انسان]]، [[پندارگرایی]] است. [[حقیقت انسان|انسانی]] که میپندارد [[شناخت خدا|خدا]] او را نمیبیند و او در مشهد و محضر [[شناخت خدا|خدای]] سبحان نیست، پنهان و نجوای او را نمیداند، [[حقیقت انسان|انسانی]] که میپندارد هدایت یافته است و نیازی به رهبری پیامبران ندارد و [[حقیقت انسان|انسانی]] که میپندارد قدرت، مال و جاه او را جاودانه میکند، در همه این موارد و نظایر آن گرفتار یکی از [[موانع شکوفایی فطرت]] است.<ref>همان، ج۱۲، ص۳۹۶.</ref> | ||
# '''[[خودبینی و هوس]]:''' از موانع بزرگ شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]]، گرفتار شدن در دام [[خود بینی]] و [[هوسمداری]] است. [[انسان]] | # '''[[خودبینی و هوس]]:''' از موانع بزرگ شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]]، گرفتار شدن در دام [[خود بینی]] و [[هوسمداری]] است. [[حقیقت انسان|انسانی]] که خواهش نفسانی جلوی بینش و گرایش او را بگیرد از شکوفایی خود بازمیماند.<ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، انتشارات اسراء، ج۱۲، ص۳۹۸.</ref> | ||
# '''[[زنگار دل]]:''' یکی از موانع شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] و شناخت حقیقت، [[زنگار دل]] است. خدای متعال میفرماید: سرّ اینکه عدهای حقایق دین را نمیبینند، آن است که جان آنان را پرده [[گناه]] و زنگار دل فرا گرفته است.<ref>همان، ج۱۲، ص۴۰۲.</ref> | # '''[[زنگار دل]]:''' یکی از موانع شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] و شناخت حقیقت، [[زنگار دل]] است. [[شناخت خدا|خدای]] متعال میفرماید: سرّ اینکه عدهای حقایق دین را نمیبینند، آن است که جان آنان را پرده [[گناه]] و زنگار دل فرا گرفته است.<ref>همان، ج۱۲، ص۴۰۲.</ref> | ||
# '''[[دنیا گرایی]]:''' تعلّق به دنیا و محبت به آن از موانع اساسی شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] است. به همین دلیل در روایات آمده است:<ref>همان، ج۱۲، ص۳۹۹.</ref> «حبّ الدنیا رأس کلّ خطیئة».<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۷۰، ص۵۹.</ref> دوست داشتن دنیا ریشه هر خطایی است. | # '''[[دنیا گرایی]]:''' تعلّق به دنیا و محبت به آن از موانع اساسی شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] است. به همین دلیل در روایات آمده است:<ref>همان، ج۱۲، ص۳۹۹.</ref> «حبّ الدنیا رأس کلّ خطیئة».<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۷۰، ص۵۹.</ref> دوست داشتن دنیا ریشه هر خطایی است. | ||
# '''[[کبر]]:''' یکی از موانع شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] تکبر است.<ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، انتشارات اسراء، ج۱۲، ص۳۹۸.</ref>خدای متعال در سوره اعراف میفرمایند: | # '''[[کبر]]:''' یکی از موانع شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] تکبر است.<ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، انتشارات اسراء، ج۱۲، ص۳۹۸.</ref>[[شناخت خدا|خدای]] متعال در سوره اعراف میفرمایند: | ||
{{قرآن بزرگ|سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَإِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لَا یُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لَا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا وَإِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا ۚ ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ| ترجمه = به زودی کسانی که در زمین به ناحق تکبر میورزند از آیات خود منصرف میسازیم، آنها چنانند که اگر هر آیه و نشانهای را ببینند به آن ایمان نمیآورند.<ref>اعراف / ۱۴۶.</ref>}} | {{قرآن بزرگ|سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَإِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لَا یُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لَا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا وَإِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا ۚ ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ| ترجمه = به زودی کسانی که در زمین به ناحق تکبر میورزند از آیات خود منصرف میسازیم، آنها چنانند که اگر هر آیه و نشانهای را ببینند به آن ایمان نمیآورند.<ref>اعراف / ۱۴۶.</ref>}} | ||
== نتیجه == | == نتیجه == | ||
نتیجه گرفته میشود که [[أمر خداشناسی]]، امری [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری]] است، در صورتی که راههای شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] را بپیماییم و [[موانع شکوفایی]] [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] را هم برطرف کنیم و کسانی که منکر خدا هستند، یقیناً یا راه را درست نپیمودند یا موانع را بر طرف نکردند و دچار چنین حالتی شدند. | نتیجه گرفته میشود که [[أمر خداشناسی]]، امری [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری]] است، در صورتی که راههای شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] را بپیماییم و [[موانع شکوفایی]] [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] را هم برطرف کنیم و کسانی که منکر [[شناخت خدا|خدا]] هستند، یقیناً یا راه را درست نپیمودند یا موانع را بر طرف نکردند و دچار چنین حالتی شدند. | ||
اگر کسانی که منکر خدا هستند، راه را درست بپیمایند و توجهات و تعلقاتی را که به عالم ماده دارند، را قطع کنند یا در یک حالت اضطراری واقع شوند که خود به خود این توجهات قطع شود، آنگاه در عمق خود، آن رابطه را مییابند، یعنی این رابطه در همه هست، منتهی مورد توجه نیست. | اگر کسانی که منکر [[شناخت خدا|خدا]] هستند، راه را درست بپیمایند و توجهات و تعلقاتی را که به عالم ماده دارند، را قطع کنند یا در یک حالت اضطراری واقع شوند که خود به خود این توجهات قطع شود، آنگاه در عمق خود، آن رابطه را مییابند، یعنی این رابطه در همه هست، منتهی مورد توجه نیست. | ||
امیدواریم که همه ما بتوانیم [[راه شکوفایی فطرت]] را به خوبی بپیماییم و [[موانع]] را بر طرف کنیم تا رابطه بین خود و خدا را مشاهده کنیم. | امیدواریم که همه ما بتوانیم [[راه شکوفایی فطرت]] را به خوبی بپیماییم و [[موانع]] را بر طرف کنیم تا رابطه بین خود و [[شناخت خدا|خدا]] را مشاهده کنیم. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |