trustworthy
۱۸۹
ویرایش
(ابرابزار) |
(ابرابزار، اصلاح ارقام) |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
از زندگی شمس تبریزی اطلاعات زیادی در دسترس نیست.<ref group="یادداشت">زرینکوب، عبدالحسین، با کاروان حلّه، | از زندگی شمس تبریزی اطلاعات زیادی در دسترس نیست.<ref group="یادداشت">زرینکوب، عبدالحسین، با کاروان حلّه، ص۱۴۲؛ برخی در معرفی شمس گفتهاند: «عارفی بی پروا بود که دوست داشت خود را همچون زاهد ترک دنیاکرده ای جلوه دهد. ملحد زیرکساری بود که میخواست در آنچه به ماورای عالم حس مربوط میشود، خود را به تمام آنچه عقل عادی از قبولش ابا دارد، قانع و تسلیم کند».</ref> قدیمیترین مدارک دربارهٔ شمس تبریزی، ''ابتدانامه'' سلطان ولد و ''رساله سپهسالار'' است که گفته «هیچ آفریدهای را بر حال شمس اطلاعی نبوده چون شهرت خود را پنهان میداشت و خویش را در پرده اسرار فرو میپیچید». اگر چه شمس تبریزی در کتاب ''مقالات'' به شرح احوال و معرفی پیشینه خود نپرداختهاست اما میتوان او را از میان توصیفات و خاطرات و توصیفاتی که او به مناسبتهای گوناگون دربارهٔ افراد و اقوال مطرح میکند.<ref>شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس تبریزی، تصحیح محمد علی موحد، نشر خوارزمی، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۹۱ش، ص۱۰۰.</ref> | ||
آنچه درمورد پدر و مادر شمس تبریزی تا به اینجا دانسته شده است این است که او در مقالات آنها را به نازکدلی و مهربانی توصیف میکند و اینکه آنها شمس تبریزی را نازپرورده کرده بودند: «این عیب از پدر و مادر بود که مرا چنین به ناز برآوردند.» شمس تبریزی در جایی دربارهٔ پدر خود میگوید: «نیک مرد بود… الا عاشق نبود، مرد نیکو دیگر است و عاشق دیگر…»<ref>شمس تبریزی، مقالات، شماره ۱۱۹.</ref> «پدر از من خبر نداشت. من در شهر خود غریب، پدر از من بیگانه، دلم از او میرمید. پنداشتمی که بر من خواهد افتاد. به لطف سخن میگفت، پنداشتم که مرا میزند، از خانه بیرون میکند.»<ref>شمس تبریزی، مقالات، شماره ۷۴۰.</ref> | آنچه درمورد پدر و مادر شمس تبریزی تا به اینجا دانسته شده است این است که او در مقالات آنها را به نازکدلی و مهربانی توصیف میکند و اینکه آنها شمس تبریزی را نازپرورده کرده بودند: «این عیب از پدر و مادر بود که مرا چنین به ناز برآوردند.» شمس تبریزی در جایی دربارهٔ پدر خود میگوید: «نیک مرد بود… الا عاشق نبود، مرد نیکو دیگر است و عاشق دیگر…»<ref>شمس تبریزی، مقالات، شماره ۱۱۹.</ref> «پدر از من خبر نداشت. من در شهر خود غریب، پدر از من بیگانه، دلم از او میرمید. پنداشتمی که بر من خواهد افتاد. به لطف سخن میگفت، پنداشتم که مرا میزند، از خانه بیرون میکند.»<ref>شمس تبریزی، مقالات، شماره ۷۴۰.</ref> | ||
== اساتید == | == اساتید == | ||
شمس تبریزی در محضر استادانی چون شمس خونجی تحصیل میکردهاست. او سپس به سیر و سلوک پرداخت و در نزد کسانی چون پیر سلهباف<ref group="یادداشت">افلاکی، احمد، مناقب العارفین، | شمس تبریزی در محضر استادانی چون شمس خونجی تحصیل میکردهاست. او سپس به سیر و سلوک پرداخت و در نزد کسانی چون پیر سلهباف<ref group="یادداشت">افلاکی، احمد، مناقب العارفین، ج۱، ص۳۰۹، شمس درباره ابوبکر سله باف مینویسد: «مرا شیخی بود ابوبکر نام در شهر تبریز و او سله بافی میکرد و من بسی ولایتها که از او یافتم.» شمس در جای جای کتاب «مقالات»، به نام و کلمات ابوبکر سله باف اشاره کرده است.</ref> و شیخ رکن الدین محمد سُجاسی معروف به پیر سُجاسی، به کسب معرفت پرداخت. شمس تبریزی چنانکه از مقالات او بر میآید از برخی از بزرگان زمان خودتأثیر بود و از آن میان نامهای شهاب هریوه (اندیشمند خردگرا)، فخر رازی، اوحدالدین کرمانی و محیالدین ابن عربی در مقالات شمس آمدهاست.<ref>شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس تبریزی، تصحیح محمد علی موحد، نشر خوارزمی، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۹۱ش، ص۱۱۲.</ref>{{پایان پاسخ}} | ||
== آثار == | == آثار == |