automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
مفسران ذیل این آیه نتیجه گرفتهاند که دعوت نباید توأم با خشونت باشد، و به عبارت دیگر دعوت و تبلیغ نمیتواند توأم با اکراه و اجبار باشد.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۸۹ش، ج۱۶، ص۱۸۰.</ref> گفته شده عقیده با زور و تحمیل در قلب کسی ایجاد نمیشود یا از قلب کسی بیرون آورد. تبلیغ پیامبر در مکه موعظه و بیان کلمات حکمت آمیز و اظهار عطوفت و مهربانی نسبت به مردم بود. اسلام در دعوت خود، اهل منطق و استدلال و موعظه و مجادله است.<ref>منتظری، حسینعلی، درسهایی از نهج البلاغه، تهران : انتشارات سرایی، 1382. ج۲، ص۴۳۰.</ref> در روایات تأکید شده است: «رغبوا الناس فی دینکم» «مردم را به دین خود ترغیب کنید.» اگر به سبب تبلیغ سوء دین و شریعت، مانع از هدایت کسی شده یا هدایت شدهای را از دین متنفر گردانیم، یکی از بزرگترین گناهان را مرتکب شدهایم.<ref>منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران: نشر سایه، 1385. ص۶۴۹.</ref> | مفسران ذیل این آیه نتیجه گرفتهاند که دعوت نباید توأم با خشونت باشد، و به عبارت دیگر دعوت و تبلیغ نمیتواند توأم با اکراه و اجبار باشد.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۸۹ش، ج۱۶، ص۱۸۰.</ref> گفته شده عقیده با زور و تحمیل در قلب کسی ایجاد نمیشود یا از قلب کسی بیرون آورد. تبلیغ پیامبر در مکه موعظه و بیان کلمات حکمت آمیز و اظهار عطوفت و مهربانی نسبت به مردم بود. اسلام در دعوت خود، اهل منطق و استدلال و موعظه و مجادله است.<ref>منتظری، حسینعلی، درسهایی از نهج البلاغه، تهران : انتشارات سرایی، 1382. ج۲، ص۴۳۰.</ref> در روایات تأکید شده است: «رغبوا الناس فی دینکم» «مردم را به دین خود ترغیب کنید.» اگر به سبب تبلیغ سوء دین و شریعت، مانع از هدایت کسی شده یا هدایت شدهای را از دین متنفر گردانیم، یکی از بزرگترین گناهان را مرتکب شدهایم.<ref>منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران: نشر سایه، 1385. ص۶۴۹.</ref> | ||
منظور از حکمت، بیان مصالح و استدلال و برهان است نسبت به کسانی که اهل استدلال و منطق هستند.<ref>قرشی بنابی، علیاکبر، تفسیر احسن الحدیث، بنیاد بعثت، تهران، ۱۳۷۵ش، ج5، ص: 522 .</ref> مردم را بوسیله قرآن، بدین خداوند دعوت کن، زیرا دین، یگانه راه رسیدن بخشنودی خداوند است. در اینجا قرآن را حکمت نامیده است.<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش، ج6، ص: 605.</ref> | |||
== دعوت از مردم با موعظه حسنه == | == دعوت از مردم با موعظه حسنه == | ||
آیه ۱۲۵ سوره نحل گفته است به وسیله اندرزهای نیکو دعوت به راه خدا انجام گیرد. یعنی استفاده کردن از عواطف انسانها، چرا که موعظه، و اندرز بیشتر جنبه عاطفی دارد که با تحریک آن میتوان تودههای عظیم مردم را به طرف حق متوجه ساخت. در حقیقت حکمت از بُعد عقلی وجود انسان استفاده میکند و موعظه حسنه از بعد عاطفی. مقید ساختن موعظه به حسنه شاید اشاره به آن است که اندرز در صورتی مؤثر میافتد که خالی از هر گونه خشونت، برتری جویی، تحقیر طرف مقابل، تحریک حس لجاجت او و مانند آن بوده باشد. چه بسیارند اندرزهایی که اثر معکوسی میگذارند به خاطر آنکه مثلا در حضور دیگران و توام با تحقیر انجام گرفته، یا از آن استشمام برتری جویی گوینده شده است، بنا بر این موعظه هنگامی اثر عمیق خود را میبخشد که حسنه باشد و به صورت زیبایی پیاده شود.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۴۵۶.</ref> | |||
غرض از موعظه، تذکیر و بیداری و تحریک عقیده و حسن دینی است، نسبت به کسانی که ایمان دارند ولی غافل میباشند.<ref>قرشی بنابی، علیاکبر، تفسیر احسن الحدیث، بنیاد بعثت، تهران، ۱۳۷۵ش، ج5، ص: 522 | |||
.</ref> | .</ref> | ||
موعظه به این معنا تفسیر شده که کارهای نیک طوری یادآوری شود که قلب شنونده از شنیدن آن بیان، رقت پیدا کند، و در نتیجه تسلیم گردد. موعظه عبارت از بیانی است که نفس شنونده را نرم، و قلبش را به رقت درآورد، و آن بیانی خواهد بود که آنچه مایه صلاح حال شنونده است از مطالب عبرتآور که آثار پسندیده و ثنای جمیل دیگر آن را در پی دارد دارا باشد.<ref>طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۳۷۴، ج12، ص: 534</ref> | موعظه به این معنا تفسیر شده که کارهای نیک طوری یادآوری شود که قلب شنونده از شنیدن آن بیان، رقت پیدا کند، و در نتیجه تسلیم گردد. موعظه عبارت از بیانی است که نفس شنونده را نرم، و قلبش را به رقت درآورد، و آن بیانی خواهد بود که آنچه مایه صلاح حال شنونده است از مطالب عبرتآور که آثار پسندیده و ثنای جمیل دیگر آن را در پی دارد دارا باشد.<ref>طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۳۷۴، ج12، ص: 534</ref> |