automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
درحقیقت میتوان ادعا کرد که تشکل شیعه و آشکار شدن مکتب شیعه، به عنوان مکتب اصیل و نشأت گرفته از اساس اسلام، بعد از قیام امام حسین (علیهالسلام) به وجود آمد و تا آن زمان، مکتب تشیع در مقابل قدرتهای وقت، به عنوان یک ایدئولوژی و تشکیلات مهم اسلامی مطرح نبود؛ اما پس از انقلاب خونین کربلا، برای شیعیان شکی باقی نماند، که اگر حقانیت هست در این مکتب است، و دریافتند که اسلام حقیقی و مروج تعالیم پیامبر (صلیالله علیه و آله) در خاندان اوست و اهل بیت پیامبر (صلیالله علیه و آله) به خلافت و زعامت مسلمین سزاوارترند. از آن پس، نهضتهای مهم سیاسی شیعه به عنوان یک مکتب و تشکیلات انقلابی و ریشه دار در میان مسلمین مطرح شد.<ref>خربوطلی، تاریخ العراق، ص۱۲۳، به نقل از تاریخ سیاسی اسلام، ص۳۵۲.</ref> | درحقیقت میتوان ادعا کرد که تشکل شیعه و آشکار شدن مکتب شیعه، به عنوان مکتب اصیل و نشأت گرفته از اساس اسلام، بعد از قیام امام حسین (علیهالسلام) به وجود آمد و تا آن زمان، مکتب تشیع در مقابل قدرتهای وقت، به عنوان یک ایدئولوژی و تشکیلات مهم اسلامی مطرح نبود؛ اما پس از انقلاب خونین کربلا، برای شیعیان شکی باقی نماند، که اگر حقانیت هست در این مکتب است، و دریافتند که اسلام حقیقی و مروج تعالیم پیامبر (صلیالله علیه و آله) در خاندان اوست و اهل بیت پیامبر (صلیالله علیه و آله) به خلافت و زعامت مسلمین سزاوارترند. از آن پس، نهضتهای مهم سیاسی شیعه به عنوان یک مکتب و تشکیلات انقلابی و ریشه دار در میان مسلمین مطرح شد.<ref>خربوطلی، تاریخ العراق، ص۱۲۳، به نقل از تاریخ سیاسی اسلام، ص۳۵۲.</ref> | ||
انتشار اخبار كربلا تأثير عجيبى در ميان مسلمانان گذاشت، از يك سو، اوج مظلوميّت امام حسين عليه السلام و يارانش و نهايت قساوتى كه در شهادت آنان و اسارت خاندان پاكش آشكار شده بود، سبب نفرت مسلمانان از دستگاه خلافت اموى شد.ص۶۶۶ | |||
پس از حادثه عاشورا دو گونه مخالفت و قيام بر ضدّ دستگاه يزيد و آنگاه خلافت بنىاميّه، رخ داد. بخشى از آن، سازمان نيافته و به تعبير ديگر، حركت فردى و جسورانه بود. سنگينى آن حادثه، تاب سكوت را (با همه خطراتش) از برخى گرفت و آنها را به ابراز انزجار و اعلان نفرت از دژخيمان اموى واداشت كه گاه به كشته شدن آنها مىانجاميد. | |||
در اينجا به دو نمونه اشاره مىكنيم: | |||
1- حميد بن مسلم (از وقايعنگاران و راويان حادثه كربلا) مىگويد: زنى از قبيله بكر بن وائل همراه شوهرش در كربلا، در جمع لشكريان عمر بن سعد حضور داشت، هنگامى كه مشاهده كرد لشكريان به سوى خيمههاى ابىعبداللَّه عليه السلام حمله كردند و شروع به غارت نمودند، شمشيرى را برداشت و به سوى آن خيمهها روان شد و فرياد زد: | |||
«يا آلَ بَكْرِ بْنِ وائِلٍ، أَتُسْلَبُ بَناتُ رَسُولِ اللَّهِ؟ لا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ، يالَثاراتِ رَسُولِ اللَّهِ | |||
؛ اى خاندان بكر بن وائل! آيا دختران رسول خدا غارت شوند (و شما آرام باشيد؟!) حكم و فرمانى جز براى خدا نيست (از او بايد اطاعت كرد، نه از بنىاميّه)؛ اى خونخواهانِ رسول خدا بپاخيزيد».شوهرش آمد و او را گرفت و به جايگاهش بازگرداند. | |||
عبداللَّه بن عفيف ازدى كه از شيعيان اميرمؤمنان عليه السلام بود و يك چشم خود را در جنگل جمل و چشم ديگرش را در جنگ صفّين در ركاب على عليه السلام از دست داده بود و پيوسته در مسجد كوفه به عبادت مشغول بود [2] از جاى برخاست و فرياد زد: اى پسر مرجانه! كذّاب پسر كذّاب تويى و پدرت، و آن كسى است كه تو و پدرت را بر اين جايگاه نصب كرد. اى دشمن خدا! فرزندان انبيا را به قتل مىرسانى و اكنون بر منبر مؤمنان، اين چنين جسورانه سخن مىگويى؟! | |||
ابن زياد وقتى كه او را شناخت دستور دستگيرى او را صادر كرد و قبيله عبداللَّه بن عفيف و برخى ديگر از قبايل او را از مسجد خارج ساختند و به منزلش بردند. | |||
كر ابن زياد به منزلش حمله كرد و او را دستگير و به نزد ابن زياد آورد و آنجا نيز ابن عفيف با شجاعت در برابر ابن زياد ايستادگى كرد و با كلماتى آتشين او را رسوا ساخت. سرانجام ابن زياد كه در برابر آن همه شجاعت و بى باكى درمانده و ناتوان شده بود، دستور داد سرش را از بدن جدا سازند.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها، قم، ص۶۶۷.</ref>ص۶۶۷ | |||
== توابین == | == توابین == | ||
قيام توّابين، نخستين عكسالعمل همگانى در ارتباط با حادثه كربلا، توسّط مردم كوفه شكل گرفت؛ چرا كه از يك سو، در كوفه شيعيان فراوانى زندگى مىكردند كه به اميرمؤمنان عليه السلام و امام حسين عليه السلام علاقمند بودند و از سوى ديگر، آنان با نامههاى خود، آن حضرت را به عراق دعوت كردند، و سپس از يارى او سرباز زدند و در واقع اباعبداللَّه الحسين عليه السلام و يارانش را تسليم دشمن كردند و از سوى سوم، جمعى از همين مردم در آن حادثه هولناك مشاركت داشتند.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها، قم، ص۶۶۸.</ref> | |||
پس از مرگ یزید در سال ۶۴ هجری قمری اختلاف و هرج و مرجی میان امویان افتاد. در سال ۶۴ و ۶۵ هجری شیعیان به حرکت درآمدند که اولین قیام شیعیان علیه امویان، قیام «توابین» بود.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۰–۱۰۱، بیروت، دارالمعرفه، بیروت؛ تاریخ طبری، ج۵،</ref> | پس از مرگ یزید در سال ۶۴ هجری قمری اختلاف و هرج و مرجی میان امویان افتاد. در سال ۶۴ و ۶۵ هجری شیعیان به حرکت درآمدند که اولین قیام شیعیان علیه امویان، قیام «توابین» بود.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۰–۱۰۱، بیروت، دارالمعرفه، بیروت؛ تاریخ طبری، ج۵،</ref> | ||