حب الوطن من الایمان: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:


=== در منابع شیعی ===
=== در منابع شیعی ===
این جمله در منابع قبل از قرن پنجم قمری شیعه به‌عنوان حدیث نقل نشده است. اولین منبع موجود که این جمله به‌عنوان روایت در آن نقل شده تفسیر [[ابوالفتوح رازی]] (درگذشتهٔ پس از ۵۵۲ق) است.<ref>ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۰-۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۲۹۹.</ref> در قرن دهم قمری، [[ملا فتح الله کاشانی]] (درگذشتهٔ ۹۸۸ق) این جمله را در تفسیر خود به عنوان روایت نقل کرده است. در دورهٔ صفوی، این روایت را [[شیخ حر عاملی]] (۱۰۳۳ - ۱۱۰۴ق) در مقدمهٔ امل الآمل به‌عنوان روایت نقل کرده است.<ref name=":1" /> [[شیخ عباس قمی]] (۱۲۹۴-۱۳۵۹ق)، با استناد به کلام شیخ حر عاملی، این جمله را به‌عنوان روایتی مرسل نقل کرده است.<ref>القمی، عباس بن محمدرضا، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، تهران، دارالاسوه للطباعه والنشر، ۱۴۱۴ق، ج۸، ص۵۲۵.</ref> در دوره‌های بعد، [[ملا احمد نراقی]] (۱۱۸۵-۱۲۴۵ق) این جمله را به‌عنوان روایت در کتاب خزائن خود آورده است.<ref>نراقی، احمد بن محمدمهدی، خزائن، تحقیق حسن حسن‌زاده آملی، قم، قیام، ۱۳۸۰ش، ص۵۲۸.</ref>   
این جمله در منابع قبل از قرن پنجم قمری شیعه به‌عنوان حدیث نقل نشده است. اولین منبع موجود که این جمله به‌عنوان روایت در آن نقل شده تفسیر [[ابوالفتوح رازی]] (درگذشتهٔ پس از ۵۵۲ق) است.<ref>ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۰-۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۲۹۹.</ref> در قرن دهم قمری، [[ملا فتح الله کاشانی]] (درگذشتهٔ ۹۸۸ق) این جمله را در تفسیر خود به عنوان روایت نقل کرده است. در دورهٔ صفوی، این روایت را [[شیخ حر عاملی]] (۱۰۳۳ - ۱۱۰۴ق) در مقدمهٔ امل الآمل به‌عنوان روایت نقل کرده است.<ref name=":1">عمادزاده اصفهانی، حسین، نقل از چهارده معصوم، نشر طلوع، ۱۳۶۶ش، ص۱۴۳.</ref> [[شیخ عباس قمی]] (۱۲۹۴-۱۳۵۹ق)، با استناد به کلام شیخ حر عاملی، این جمله را به‌عنوان روایتی مرسل نقل کرده است.<ref>القمی، عباس بن محمدرضا، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، تهران، دارالاسوه للطباعه والنشر، ۱۴۱۴ق، ج۸، ص۵۲۵.</ref> در دوره‌های بعد، [[ملا احمد نراقی]] (۱۱۸۵-۱۲۴۵ق) این جمله را به‌عنوان روایت در کتاب خزائن خود آورده است.<ref>نراقی، احمد بن محمدمهدی، خزائن، تحقیق حسن حسن‌زاده آملی، قم، قیام، ۱۳۸۰ش، ص۵۲۸.</ref>   


در منابع متأخر شیعی، [[سید محسن امین]]<ref>الامین، السید محسن، اعیان الشیعه، تحقیق السید حسن الامین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۳۰۱.</ref> (۱۲۸۴- ۱۳۷۱ق‌)، [[سید جعفر مرتضی عاملی]]<ref>العاملی، السید جعفر مرتضی، </ref> (۱۳۶۴ – ۱۴۴۱ق) و محمد محمدی ری‌شهری<ref>محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمة (با ترجمهٔ فارسی)، قم، مؤسسهٔ علمی و فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۷۹ش، ج۱۳، ص۲۳۶.</ref> (۱۳۲۵-۱۴۰۱ش) این جمله را به‌عنوان روایت نقل کرده‌اند. در تمام این منابع، این جمله به‌عنوان روایتی مرسل نقل شده است.<ref>رحیمی، مرتضی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصل‌نامهٔ حدیث‌پژوهی، ش۱۲، پاییز و زمستان ۱۳۹۳ش، ص۲۲۲.</ref> در منابع تحلیلی متأخر شیعی برخی بر حدیث‌نبودن این جمله تأکید کرده‌اند.<ref>سیمایی، مهدی، مشهورات بی‌اعتبار در تاریخ و حدیث، قم، کتاب طه، ۱۳۹۸ش،  ص۱۶۶-۱۶۷.</ref> اما برخی این روایت را به دلیل شهرت و استنادهای زیاد به آن به عنوان حدیث به عنوان روایت مرسل و ضعیف تلقی کرده اند.<ref>رحیمی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصل‌نامهٔ حدیث‌پژوهی، ص۲۲۲.</ref>   
در منابع متأخر شیعی، [[سید محسن امین]]<ref>الامین، السید محسن، اعیان الشیعه، تحقیق السید حسن الامین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۳۰۱.</ref> (۱۲۸۴- ۱۳۷۱ق‌)، [[سید جعفر مرتضی عاملی]]<ref>العاملی، السید جعفر مرتضی، </ref> (۱۳۶۴ – ۱۴۴۱ق) و محمد محمدی ری‌شهری<ref>محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمة (با ترجمهٔ فارسی)، قم، مؤسسهٔ علمی و فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۷۹ش، ج۱۳، ص۲۳۶.</ref> (۱۳۲۵-۱۴۰۱ش) این جمله را به‌عنوان روایت نقل کرده‌اند. در تمام این منابع، این جمله به‌عنوان روایتی مرسل نقل شده است.<ref>رحیمی، مرتضی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصل‌نامهٔ حدیث‌پژوهی، ش۱۲، پاییز و زمستان ۱۳۹۳ش، ص۲۲۲.</ref> در منابع تحلیلی متأخر شیعی برخی بر حدیث‌نبودن این جمله تأکید کرده‌اند.<ref>سیمایی، مهدی، مشهورات بی‌اعتبار در تاریخ و حدیث، قم، کتاب طه، ۱۳۹۸ش،  ص۱۶۶-۱۶۷.</ref> اما برخی این روایت را به دلیل شهرت و استنادهای زیاد به آن به عنوان حدیث به عنوان روایت مرسل و ضعیف تلقی کرده اند.<ref>رحیمی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصل‌نامهٔ حدیث‌پژوهی، ص۲۲۲.</ref>   
خط ۴۴: خط ۴۴:
* عده‌ای وطن را امری دنیایی دانسته‌اند که با ایمان، که امری آخرتی است، سازگاری ندارد.<ref>شهیدی، سیدجعفر، شرح مثنوی شریف، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۹۱ش، ج۵، ص۳۲۹.</ref>   
* عده‌ای وطن را امری دنیایی دانسته‌اند که با ایمان، که امری آخرتی است، سازگاری ندارد.<ref>شهیدی، سیدجعفر، شرح مثنوی شریف، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۹۱ش، ج۵، ص۳۲۹.</ref>   
* برخی وطن را بهشت، که مسکن اولیهٔ آدم ابوالبشر (ع) بوده، دانسته‌اند.<ref>العجلونی، کشف الغناء، بیروت، ج۱، ص۳۴۷.</ref>
* برخی وطن را بهشت، که مسکن اولیهٔ آدم ابوالبشر (ع) بوده، دانسته‌اند.<ref>العجلونی، کشف الغناء، بیروت، ج۱، ص۳۴۷.</ref>
* عده‌ای منظور از وطن در این روایت را شهر مکه قلمداد کرده‌اند.
* عده‌ای منظور از وطن در این روایت را شهر مکه قلمداد کرده‌اند.<ref>العجلونی، کشف الغناء، بیروت، ج۱، ص۳۴۵.</ref>
* بعضی وطن را دنیا و آنچه که به آن تعلق دارد دانسته‌اند.<ref>الخویی، میرزا حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، تهران، مکتبة الاسلامیة، ۱۳۵۸ش، ج۲۱، ص۳۶۳.</ref>   
* بعضی وطن را دنیا و آنچه که به آن تعلق دارد دانسته‌اند.<ref>الخویی، میرزا حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، تهران، مکتبة الاسلامیة، ۱۳۵۸ش، ج۲۱، ص۳۶۳.</ref>   
* برخی منظور از وطن در این روایت را انسان و کرامت انسانی قلمداد کرده‌اند.
* برخی منظور از وطن در این روایت را انسان و کرامت انسانی قلمداد کرده‌اند.<ref>مغنیه، محمدجواد، فی ضلال نهج البلاغه، بیروت، دارالعلم للملائین، ۱۹۷۹م، ج۱، ص۲۰۲. </ref>
* برخی معنای وطن را همان سرزمین جغرافیایی دانسته اند که فردی در آن به دنیا می‌آید.
* بعضی وطن را سرزمین بزرگ اسلامی، که حفظ آن بر همه واجب است، به‌شمار برده‌اند.<ref>عجلونی، اسماعیل بن محمد، کشف الخفاء، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۴۵؛ سید جعفر مرتضی، الصحیح من السیره، بیروت، دارالهادی، ج۳، ص۳۳۳.</ref>
* بعضی وطن را سرزمین بزرگ اسلامی، که حفظ آن بر همه واجب است، به‌شمار برده‌اند.<ref>عجلونی، اسماعیل بن محمد، کشف الخفاء، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۴۵؛ سید جعفر مرتضی، الصحیح من السیره، بیروت، دارالهادی، ج۳، ص۳۳۳.</ref>


==علاقه به وطن==
==بازتاب در عرفان و تصوف==
حس وطن‌خواهی و وطن‌دوستی از [[امور فطری]] است و انسان ناخودآگاه به زادگاه خود علاقه خاصی دارد. در تاریخ اسلام درباره پیامبر(ص) نقل شده است هنگامی که حضرت از مکه به مدینه هجرت می‌کرد، در مسیر هنگامی که به جحفه رسید، در حالی که از فشار مشرکان محزون و ناراحت بود، به یاد مکه آه سردی کشید؛ در این هنگام [[جبرئیل]] نازل شد و آیه: {{قرآن|إنَّ الّذی فَرَضَ عَلَیْکَ القُرْآنَ لَرادُّکَ إلی مَعادٍ|ترجمه=آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت بازمی‌گرداند.|سوره=قصص|آیه=۸۶}} را برای پیامبر(ص) نازل و او را دلداری داده و پرسید آیا مشتاق به مکه هستی؟ پیامبر گفت: آری و آه سردی کشیده و گفت: {{متن عربی|الوطن، الوطن.}}<ref name=":1">عمادزاده اصفهانی، حسین، نقل از چهارده معصوم، نشر طلوع، ۱۳۶۶ش، ص۱۴۳.</ref>
 
== ذاتی‌نبودن تقدس زمان و مکان ==
ارزش و اعتبار زمان و مکان ذاتی نیست بلکه به‌خاطر حوادث و وقایعی است که در آنها رخ می‌دهد، مانند [[سیزده رجب]] یا [[هجده ذی‌الحجه]] که دارای ارزش و اعتبار ذاتی نبودند بلکه به‌خاطر ولادت [[امام علی(ع)]] در سیزدهم رجب و انتصاب ایشان به [[جانشینی پیامبر(ص)]] در ۱۸ ذی‌الحجه، این روزها اعتبار و ارزش پیدا کردند. همچنین مکانی مانند [[غار حرا]] ارزش ذاتی ندارد بلکه به دلیل وجود پیامبر(ص) و نزول [[وحی]] در آن تقدس پیدا کرده است. بنابراین وطن هم فی‌نفسه تقدس ندارد و به همین خاطر است که قرآن کریم در موارد متعددی دستور به هجرت داده است.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}


۶٬۸۱۴

ویرایش