automoderated، ناظمان (CommentStreams)
۱۵٬۲۵۸
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
''شق الصدر'' (شکافتن سینه)، ماجرایی است که به شکافته شدن سینه [[پیامبر(ص)]]، خارج کردن قلب ایشان و شستشوی آن توسط [[جبرئیل]] اشاره دارد. این جریان در منابع معتبر [[حدیث]] و تاریخ [[اهل سنت]] مثل [[صحیح بخاری]]، [[صحیح مسلم]]، [[مسند حنبل]]، سیره ابن هشام و تاریخ طبری نقل شده است. بیشتر عالمان اهل سنت، صحت این ماجرا را پذیرفته و آن را از کمالات حضرت رسول(ص) برشمردهاند. بیشتر عالمان [[شیعه]] این ماجرا را جعلی دانسته و آن را با [[عصمت پیامبر]] ناسازگار میدانند. برخی عالمان شیعه مثل [[علامه مجلسی]] در [[بحارالانوار]] و [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] این داستان را اجمالا پذیرفته و اشکالات مخالفین را به نحوی توجیه نمودهاند. | ''شق الصدر'' (شکافتن سینه)، ماجرایی است که به شکافته شدن سینه [[پیامبر(ص)]]، خارج کردن قلب ایشان و شستشوی آن توسط [[جبرئیل]] اشاره دارد. این جریان در منابع معتبر [[حدیث]] و تاریخ [[اهل سنت]] مثل [[صحیح بخاری]]، [[صحیح مسلم]]، [[مسند حنبل]]، سیره ابن هشام و تاریخ طبری نقل شده است. بیشتر عالمان اهل سنت، صحت این ماجرا را پذیرفته و آن را از کمالات حضرت رسول(ص) برشمردهاند. بیشتر عالمان [[شیعه]] این ماجرا را جعلی دانسته و آن را با [[عصمت پیامبر]] ناسازگار میدانند. برخی عالمان شیعه مثل [[علامه مجلسی]] در [[بحارالانوار]] و [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] این داستان را اجمالا پذیرفته و اشکالات مخالفین را به نحوی توجیه نمودهاند. | ||
==شکافتن سینه پیامبر در منابع== | ==شکافتن سینه پیامبر در منابع حدیثی و تاریخی== | ||
شق الصدر پیامبر (شکافتن سینه پیامبر)، از داستانهایی است که در برخی منابع حدیث اهل سنت از جمله: صحیح بخاری، صحیح مسلم، مسند حنبل و منابع تاریخی ایشان مثل سیره ابن هشام و تاریخ طبری نقل شده است. طبق این منابع، این جریان در ۴ یا ۵ سالگی برای پیامبر(ص) اتفاق افتاده است.<ref>رسولی محلاتی، درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ج۱.</ref> | شق الصدر پیامبر (شکافتن سینه پیامبر)، از داستانهایی است که در برخی منابع حدیث اهل سنت از جمله: صحیح بخاری، صحیح مسلم، مسند حنبل و منابع تاریخی ایشان مثل سیره ابن هشام و تاریخ طبری نقل شده است. طبق این منابع، این جریان در ۴ یا ۵ سالگی برای پیامبر(ص) اتفاق افتاده است.<ref>رسولی محلاتی، درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ج۱.</ref> | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
در منابع شیعی این داستان را میتوان در کتابهای تفسیر ذیل آیه اول «سوره اسراء» که جریان [[معراج پیامبر(ص)]] را بیان میکند و در «سوره انشراح» ذیل آیه «الم نشرح…» و در منابع روایی در کتاب [[بحارالانوار]] (جلد ۱۵) جستجو کرد. همچنین شبیه به این داستان از ابن شهر آشوب از عالمان شیعه در کتاب مناقب ذکر شده که تفاوت زیادی با داستان سنی آن دارد.<ref>کربلایی، علی، سرگذشت «شق صدر النبى» (ص) از پندار تا حقیقت، کلام اسلامی، شماره ۳۱، ۱۳۷۸ش.</ref> | در منابع شیعی این داستان را میتوان در کتابهای تفسیر ذیل آیه اول «سوره اسراء» که جریان [[معراج پیامبر(ص)]] را بیان میکند و در «سوره انشراح» ذیل آیه «الم نشرح…» و در منابع روایی در کتاب [[بحارالانوار]] (جلد ۱۵) جستجو کرد. همچنین شبیه به این داستان از ابن شهر آشوب از عالمان شیعه در کتاب مناقب ذکر شده که تفاوت زیادی با داستان سنی آن دارد.<ref>کربلایی، علی، سرگذشت «شق صدر النبى» (ص) از پندار تا حقیقت، کلام اسلامی، شماره ۳۱، ۱۳۷۸ش.</ref> | ||
===روایت صحیح مسلم=== | ===روایت صحیح مسلم=== | ||
مسلم بن حجاج نیشابوری از انس بن مالک نقل میکند که جبرئیل نزد رسول خدا(ص) آمد درحالی که با نوجوانی مشغول بازی بود. وی را گرفت، بر زمین انداخت، آنگاه سینهاش را شکافت، قلب او را بیرون آورد، و از درون آن لخته خونی بیرون کشید و گفت: این سهم [[شیطان]] از تو است، سپس قلب را با آب زمزم، در طشتی از طلا شستشو داد و بعد از ترمیم در جای خود نهاد، بچهها نزد مادرش (دایه او) رفتند و گفتند: محمد کشته شد. آنان به طرف او شتافتند و او را رنگ پریده یافتند. «انس» میگوید: من اثر بخیه را در سینهاش دیدم.<ref>صحیح مسلم، کتاب الایمان، ح۲۳۶.</ref> | مسلم بن حجاج نیشابوری از انس بن مالک نقل میکند که جبرئیل نزد رسول خدا(ص) آمد درحالی که با نوجوانی مشغول بازی بود. وی را گرفت، بر زمین انداخت، آنگاه سینهاش را شکافت، قلب او را بیرون آورد، و از درون آن لخته خونی بیرون کشید و گفت: این سهم [[شیطان]] از تو است، سپس قلب را با آب زمزم، در طشتی از طلا شستشو داد و بعد از ترمیم در جای خود نهاد، بچهها نزد مادرش (دایه او) رفتند و گفتند: محمد کشته شد. آنان به طرف او شتافتند و او را رنگ پریده یافتند. «انس» میگوید: من اثر بخیه را در سینهاش دیدم.<ref>صحیح مسلم، کتاب الایمان، ح۲۳۶.</ref> | ||
خط ۲۴: | خط ۲۲: | ||
[[ابن شهر آشوب]] از عالمان حدیث شیعه، در کتاب مناقب به گونه دیگری این ماجرا را نقل کرده است: از حلیمه سعدیه نقل کرده که در خاطرات زندگی آن بزرگوار در سالهای پنجم از عمر شریفش میگوید: من پنج سال و دو روز آن حضرت را تربیت کردم، در آن هنگام روزی به من گفت: برادران من هر روز کجا میروند؟ گفتم گوسفند میچرانند، محمد گفت: من امروز به همراه ایشان میروم، و چون با ایشان رفت فرشتگان او را گرفته و بر قله کوهی بردند و به شتسشو و تنظیف او پرداختند، در این وقت پسرم به نزد من آمد و گفت: محمد را دریاب که او را ربودند! من به نزد وی رفتم و نوری دیدم که از وی به آسمان ساطع بود، او را بوسیده و گفتم: چه بر سرت آمد؟ پاسخ داد: محزون مباش که خدا با ما است و سپس داستان خود را برای او بازگو کرد، و در این وقت از وی بوی مشک خالص به مشام میرسید و مردم میگفتند: شیاطین بر او چیره شدهاند و او میفرمود: چیزی بر من نرسیده و باکی بر من نیست.<ref>درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام، همان، ج۱.</ref> | [[ابن شهر آشوب]] از عالمان حدیث شیعه، در کتاب مناقب به گونه دیگری این ماجرا را نقل کرده است: از حلیمه سعدیه نقل کرده که در خاطرات زندگی آن بزرگوار در سالهای پنجم از عمر شریفش میگوید: من پنج سال و دو روز آن حضرت را تربیت کردم، در آن هنگام روزی به من گفت: برادران من هر روز کجا میروند؟ گفتم گوسفند میچرانند، محمد گفت: من امروز به همراه ایشان میروم، و چون با ایشان رفت فرشتگان او را گرفته و بر قله کوهی بردند و به شتسشو و تنظیف او پرداختند، در این وقت پسرم به نزد من آمد و گفت: محمد را دریاب که او را ربودند! من به نزد وی رفتم و نوری دیدم که از وی به آسمان ساطع بود، او را بوسیده و گفتم: چه بر سرت آمد؟ پاسخ داد: محزون مباش که خدا با ما است و سپس داستان خود را برای او بازگو کرد، و در این وقت از وی بوی مشک خالص به مشام میرسید و مردم میگفتند: شیاطین بر او چیره شدهاند و او میفرمود: چیزی بر من نرسیده و باکی بر من نیست.<ref>درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام، همان، ج۱.</ref> | ||
در این نقل از | در این نقل از شکافتن سینه پیامبر سخنی به میان نیامده است. | ||
== نقد و بررسی ماجرا == | == نقد و بررسی ماجرا == |