automoderated، دیوانسالاران، مدیران
۷٬۲۳۰
ویرایش
جز (←برگشت از دین) |
|||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
ظهور پیامبران دروغین مانند «مُسَیلمه»، «طُلَیحه»، «سجاح» پس از وفات پیامبر و هر جذب پیرو و طرفدار که باعث انحراف جامعه شده بود، از عوامل همکاری امام با خلیفه بود. ایشان قصد حمله به مدینه را داشتند که توسط مسلمانان شکست خوردند. | ظهور پیامبران دروغین مانند «مُسَیلمه»، «طُلَیحه»، «سجاح» پس از وفات پیامبر و هر جذب پیرو و طرفدار که باعث انحراف جامعه شده بود، از عوامل همکاری امام با خلیفه بود. ایشان قصد حمله به مدینه را داشتند که توسط مسلمانان شکست خوردند. | ||
===خطر حمله کشورهای همسایه=== | |||
دو امپراطوری بزرگ روم و ایران خبر ظهور پیامبر(ص) را تهدید قدرت خود دانسته و دست به تحرکاتی زدند. رومیان چندین بار زمان حیات پیامبر(ص) قصد حمله داشتند و جنگ تبوک به همین سبب رخ داد. بنابراین خطر حمله احتمالی رومیان نیز مایه نگرانی دیگری برای جبهه مسلمانان بود، زیرا تا آن زمان مسلمانان سه بار، با رومیان رو در رو درگیر شده بودند و رومیان، مسلمانان را برای خود خطری جدی تلقی میکردند و در پی فرصتی بودند که به مسلمانان حمله کنند. | |||
امپراطوری ایران نیز با وجود مشکلات داخلی قصد داشت به هر نحو ممکن با جریان اسلام مقابله نماید. خبر رحلت پیامبر(ص) به آنان بیشتر جرات میداد. از اینرو امیرمومنان(ع) ملاحظه این شرایط را مد نظر داشت، لذا از آغاز جنگ داخلی و اختلاف به شدت دوری نمود. | |||
===حفظ خاندان رسول خدا(ص)=== | |||
حفظ عترت پیامبر(ص)، که وارثان اصلی حضرت، حامیان دین، همتای قرآن، و مفسران شریعت بودند و اسلام ناب و اصیل را پس از رسول الله(ص)، به مردم نشان میدادند، نابودی آنان ضربهای جبرانناپذیر بود. امیرمؤمنان میفرماید: «... پس اندیشه کردم، دیدم در آن هنگام به غیر از اهل بیتِ خود یاوری ندارم، راضی نشدم که آنها کشته شوند.»<ref>سید رضی، نهجالبلاغه، خطبه ۲۶.</ref> | |||
این عوامل، دلایل سکوت حضرت علی(ع) در دوران خلفا شمرده شده اند. او تلخی حوادث و وقایع روزگار را به جان خرید و به نفع مصلحت دین دست به تقابل نزد. سکوت ایشان نه تنها بیعت و موافقت با خلافت ابوبکر، عمر و عثمان، بلکه نشانه شناخت درست شرایط زمانی و در نظر گرفتن مصلحت اسلام بوده است. | |||
==تقابل با معاویه== | |||
امام در آغازین روز خلافت خود معاویه را از قدرت خلع واورا به مدینه فرا خواند بدان جهت که نمیخواست چنین جریانی در اسلام وبه نام دین اسلام رسمیت داشته باشد؛ چون میدانست معاویه، به دنبال پادشاهی خاندان خود به نام اسلام است؛ چنانکه بعدها او فرزندش یزید را به ولیعهدی خود تعیین کرد و بدین سان، باب «موروثی کردنِ» خلافت را گشود. در حالی که این نگاه، با آموزههای دینی کاملاً مغایرت دارد. | امام در آغازین روز خلافت خود معاویه را از قدرت خلع واورا به مدینه فرا خواند بدان جهت که نمیخواست چنین جریانی در اسلام وبه نام دین اسلام رسمیت داشته باشد؛ چون میدانست معاویه، به دنبال پادشاهی خاندان خود به نام اسلام است؛ چنانکه بعدها او فرزندش یزید را به ولیعهدی خود تعیین کرد و بدین سان، باب «موروثی کردنِ» خلافت را گشود. در حالی که این نگاه، با آموزههای دینی کاملاً مغایرت دارد. |