automoderated، دیوانسالاران، مدیران
۷٬۲۳۰
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezvani }} | |||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
خط ۱۰: | خط ۱۱: | ||
علی(ع) روشی در پیش گرفت که اصل اسلام در آغاز راه صدمه نبیند از حکومت ظاهری محرومش کردند اما تکلیف الهی را هرگز رها نکرد به همان علت و انگیزه که درکنار رسول الله اولین مجاهد راه حق بود و اگر نبود ایثار وجهاد او دین مستقر نمیشد پس از رسول الله نیز نقش علی همین است و به همان روش از اصل اسلام با مواضع وتاکتیکهای گوناگون دفاع کرد تا دین باقی ماند. | علی(ع) روشی در پیش گرفت که اصل اسلام در آغاز راه صدمه نبیند از حکومت ظاهری محرومش کردند اما تکلیف الهی را هرگز رها نکرد به همان علت و انگیزه که درکنار رسول الله اولین مجاهد راه حق بود و اگر نبود ایثار وجهاد او دین مستقر نمیشد پس از رسول الله نیز نقش علی همین است و به همان روش از اصل اسلام با مواضع وتاکتیکهای گوناگون دفاع کرد تا دین باقی ماند. | ||
==شیوه برخورد امام علی با خلفا== | |||
امام علی(ع) پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) در رابطه با مسئله رهبری در دو راهی سرنوشتساز قرار گرفتند. او یا میبایست بپاخیزد و با توسل به قدرت، خلافت و حکومت را به دست گیرد، یا آن که وضع موجود را تحمل کرده و در حد امکان به حل مشکلات و انجام وظائف خود بپردازد. امام راه دوم را برگزید و در مقابل غصب خلافت و خلفا، به تقابل نظامی روی نیاورد. امام در خطبه شقشقیه نهج البلاغه دلایل این انتخاب را بیان کرده است. | |||
امام در این خطبه تشریح میکند در دورهای است که تاریکی و خفقان جامعه را فرا گرفته و برای گرفتن حق یاوری ندارد و او تنهاست. پس در زمان خلفا به صبر و بردباری روی می آورد و مثل کسی است که خار در چشم و استخوان در گلو دارد و با چشم خود می بیند که میراثش را به غارت میبرند.<ref>سید رضی، نهجالبلاغه، خطبه ۳.</ref> | |||
امام بردباری و صبر در مقابل مسئله رهبری را به عقل و خرد نزدیکتر میداند. البته سکوت در اینجا به معنای عدم قیام در مقابل ابوبکر است. | |||
امیر | عواملی باعث شد که حضرت امیر صبر و بردباری در مقابل خلفا را به عقل نزدیکتر بداند: | ||
===اختلاف گریزی=== | |||
اختلاف شکنندهترین عنصر جامعه، مایه نفوذ دشمن و اسباب برادر کشی است. امام با هوشمندی به این مسائل وارد نشد و از اختلاف دوری کرد. در شرایطی که اسلام در آغاز راه است و پیامبر(ص) امت از دنیا رفته است، اگر امام، با توسل به قدرت و قیام مسلحانه درصدد قبضه حکومت و خلافت برمیآمد، بسیاری از عزیزان خود را، از دست میداد.<br> | |||
علاوه بر این که گروه بسیاری از صحابه پیامبر(ص)، که به خلافت امام راضی نبودند، کشته میشدند. این گروه، هر چند در مسئله رهبری در نقطه مقابل امام موضع گرفته بودند و روی کینهها و عقدههایی که داشتند، راضی نبودند زمام امور در دست علی(ع) قرار بگیرد، ولی در امور دیگر اختلافی با امام نداشتند، و با کشته شدن این عده که به هر حال قدرتی در برابر شرک و بتپرستی و مسیحیگری و یهودیگری به شمار میرفتند، قدرت مسلمانان در مرکز به ضعف میگرایید. | |||
===برگشت از دین=== | |||
{{جعبه نقل قول| عنوان = | نقلقول = امام علی(ع):{{-}}... به خدا سوگند! اگر ترس از ایجاد شکاف و اختلاف در میان مسلمانان نبود و بیم آن نمیرفت که بار دیگر کفر و بتپرستی به سرزمین اسلام بازگردد و اسلام محو و نابود شود، با آنان به گونه دیگری رفتار میکردیم.»<ref>ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء التراث العربیه، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۳۰۷.</ref>|تاریخ بایگانی| منبع = | تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = 14px|رنگ پسزمینه =#FFF9E7| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | |||
پس از رحلت رسول خدا و فتنه سقیفه مردمان قبایل مختلف از دین دلسرد شده و به دلایلی مأیوس و از دین برگشتند. امام علی(ع) در یکی از نامههای خود که به مردم مصر نوشته، به این نکته اشاره میکنند و میفرمایند: | |||
: «... به خدا سوگند! هرگز فکر نمیکردم و به خاطرم خطور نمیکرد که عرب بعد از پیامبر(ص)، امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند و خلافت را از من دور سازند! تنها چیزی که مرا ناراحت کرد، اجتماع مردم در اطراف فلانی بود که با او بیعت کنند. (وقتی که چنین وضعی پیش آمد) دست نگه داشتم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و میخواهند دین محمد(ص) را نابود کنند. (در اینجا بود) که ترسیدم، اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم، باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من، از محروم شدن از خلافت و حکومت بر شما بزرگتر بود، چرا که این بهره دوران چند روزه دنیا است که زائل و تمام میشود، همانطور که سراب تمام میشود یا ابرها از هم میپاشند، پس در این پیش آمدها به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پابرجا و محکم گردید.»<ref>سید رضی، نهجالبلاغه، نامه ۶۲.</ref> | |||
پس از رحلت رسول خدا و فتنه سقیفه مردمان قبایل مختلف | |||
«... به خدا سوگند! هرگز فکر نمیکردم و به خاطرم خطور نمیکرد که عرب بعد از پیامبر ( | |||
۳. خطر پیامبران دروغین | ۳. خطر پیامبران دروغین |