معنای اسطوره در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(جایگزینی متن - 'متفرقات معارف در قرآن' به 'معارف قرآنی')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۵: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
اساطیر جمع «اسطوره» است. این واژه در لغت به معنای افسانه و داستان می‌باشد که بیشتر در مورد اخبارخرافی استعمال می‌شود.<ref>لویس معلوف، المنجد فی اللغه، قم،: نشر بلاغت، دوّم، ص۱۱.
اساطیر جمع «اسطوره» است. این واژه در لغت به معنای افسانه و داستان می‌باشد که بیشتر در مورد اخبار خرافی استعمال می‌شود.<ref>لویس معلوف، المنجد فی اللغه، قم،: نشر بلاغت، دوّم، ص۱۱.


و سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج۱، انتشارات اسلام، هفدهم، ص ۳۱.</ref>
و سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج۱، انتشارات اسلام، هفدهم، ص ۳۱.</ref> اسطوره در قرآن کریم، ۹ بار تکرار شده است؛ و به معنای افسانه یا داستان یا خیال آمده است. در تمام این آیات نه‌گانه قرآن کریم، نخست در پی اثبات حقایقی می‌باشد که اسطوره نیست، علت این که افرادی چنین نسبتی به آن داده‌اند، کفر و تأثیر اعمال زشت ایشان است.


عالمان ادیان در منشأ رواج این واژه می‌گویند: اختراع اسطوره‌ها و افسانه‌ها در تمام نوع بشر عمومیّت دارد. هم چنان‌که در نزد باستانیان و بومیان استرالیا رواج داشت. اسطوره از آن ناشی شد که به اندیشه‌های مافوق الطبیعه اهمیّت خاص می‌دهند یا برای تشریفات و آداب و عبادت قبیله، یک نوع حقانیّت و استدلال ایجاد می‌کنند و نیز پیدایش ریشهٔ اساطیر اولیّه را می‌توان در خواب‌ها و رؤیاها جستجو کرد، که آن را بارها نقل و تکرار نموده‌اند، تا بدان وسیله برای ابتداء و سرآغاز و علل معانی امور تا حدّی دلیل و سببی پیدا کنند. هم چنین اساطیر ممکن است از آن جا تکوین یافته باشد که در یکی از روزهای نخستین از شخصی که دارای قوهٔ پندار نیرومندی بوده است سؤالاتی به عمل آمده: مانند این که: چگونه آسمان برافراشته شد است؟ چه کسی عالم را ساخته است؟ انسان اوّلی از کجا آمد؟... پس او از قوّهٔ تصوّر یا از خواب و خیال خویش جواب‌هایی برای آن سؤالات گفته است، به ویژه اگر حکایات ساده‌ای از پیرمردان در این باره شنیده و نقل کرده و سپس خود بر آن جزئیاتی افزوده باشد، کم‌کم اسطوره به ظهور رسید؛ البتّه اسطوره‌گویی گاهی بسیار ساده و ابتدائی است، نظیر این که علّت زلزله را، خرسی بدانیم که در زیر زمین باشد که هر گاه تنش را می‌خارد، خانه به لرزش در می‌آید و گاهی عمیق‌تر و با معناتر. امّا اسطوره‌های نیمه تاریخی از نوع دیگر و عبارت از تکامل و تحویل یک واقعهٔ ابتدائی و حادثه اصلی است که در آن شخص مادی یا پهلوانی زورمند کارهای فوق عادت انجام می‌دهد تا آن که کم‌کم به صورت یک افسانه پر از عجائب و غرایب در می‌آید.<ref>جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمهٔ علی اصغر حکمت، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چهارم، ۱۳۷۰، ص۲۵.</ref>
در آیهٔ ۳۱ انفال خبر از مشرکانی می‌دهد که نقشه قتل حضرت محمد(ص) را داشته‌اند و در مقابل تحدی قرآن کریم ادعا نموده‌اند چیز مهمی نیست، ما مثل آن را می‌آوریم ولی همین که عاجز ماندند عوض ایمان به آن، تهمت اسطوره به آن چسباندند.


به‌طور مسلّم همواره واقعیّاتی وجود دارد که بعضی با اغراض متفاوت بر آن افزوده‌اند، لذا عقل از پذیرش آن‌ها در سرگردانی می‌ماند.<ref>زرین کوب، عبد الحسین، در قلمرو وجدان، انتشارات علمی، اوّل، ص۴۰۴–۴۰۵.</ref> بر انسان عاقل است که با بکارگیری عقل و منطق، گرد و غبار را از واقعیّات بزداید.
در آیه ۲۴ سوره نحل از اول سوره در مورد عظمت نعمت‌های خدا سخن می‌گوید تا آنجا که قابل شمارش نیست ولی کافران دنبال عبادت مخلوق رفته و قیامت را که حق است انکار نمود و قرآن کریم را اسطوره می‌پندارند و با توجه به این که معاد و قرآن کریم حق است، نمی‌تواند این مطلب حق، اسطوره باشد ولی کافران که در گناه غلطیده‌اند حق را نادیده می‌گیرند، نظیر همین آیه، آیات ۸۳ سوره مؤمنون و ۶۸ سوره نحل است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱و ۱۴و ۱۵، تهران: انتشارات دار الکتب اسلامی، هشتم، صص۱۶۸، و ۲۹۳ و ۵۲۸.</ref>


قرآن کریم می‌فرماید: {{قرآن|ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ}}<ref>بقره: ۲/۲.</ref> در این کتاب هیچ شک و تردیدی نیست، هدایت برای متّقیان است.
در آیه ۵ سوره فرقان به قرآن کریم، نسبت اسطوره داده‌اند که دست‌نوشت خود پیامبر یا املاء صبح و شام دیگران به او است خداوند در جواب این سخن می‌فرماید: خدائی آن را نازل نمود که از حقیقت آسمان و زمین آگاه است و اوست غفور رحیم در هر صورت این قرآن اعجاز پیامبر است، با خرافه و افسانه حسابش جداست.<ref>همان، ج۱۵، ص۲۱.</ref>


افرادی که از حقیقت تقوی روگردان هستند، همواره در هر عصری در مقابل واقعیّات الهی موضع گرفته، و چون خود قابلیّت درک حقیقت را نداشته، تهمت اساطیر به آن زده‌اند. به‌طور قطع همین مهمّ سبب آن شده است که دربارهٔ علل پیدایش مذاهب نظراتی داده شود که محکوم به بطلان و فساد است، عدّه‌ای خواسته‌اند علّت ایجاد آن را عوامل اقتصادی یا ضد استعماری یا نیازهای اخلاقی، اجتماعی یا جعل و بی‌اطلاعی از اسرار طبیعت و… بیان نمایند.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، انگیزه پیدایش مذاهب، مؤسسهٔ مطبوعاتی هدف، ص۱۱ و ۱۲.</ref>
در آیه ۱۷ سوره احقاف درباره کسی می‌باشد که عواطف انسانی خود را از دست داده است، زیرا به والدین و ولی نعمت خود احترام نمی‌کنند و چون مادر و پدر سوی خدا استغاثه می‌کنند و انذار به قیامت می‌کنند او می‌گوید قیامت از اساطیر است و سپس اصل عذاب قیامت برای آنها مسلّم می‌گیرد و آنها را به عذاب عرضه می‌کند به خاطر استفاده نامشروع از نعمت الهی و استکباری که دارند. یعنی در حقیقت همان استکباری که نسبت به والدین داشته سبب استکبار به خدا شده است.<ref>همان، ج۲۱، ص۳۷۷.</ref>


اسطوره در قرآن کریم، ۹ بار تکرار شده است؛ و به معنای افسانه یا داستان یا خیال آمده است. در تمام این آیات نه‌گانه قرآن کریم، نخست در پی اثبات حقایقی می‌باشد که اسطوره نیست، علّت این که افرادی چنین نسبتی به آن داده‌اند. کفر و تأثیر اعمال زشت ایشان است.
در آیه ۱۵ سوره قلم یاد می‌کند از کسانی که به خاطر کارهای زشت قابلیت فهم و درک حقیقت قرآنی را ندارند. وقتی قرآن کریم به آن‌ها عرضه می‌شود، می‌گویند: اساطیر اولین است.<ref>همان، ج۲۴، ص۳۸۷.</ref> چه بسا این که در آیه سوره مطففین، همین افرادی که قلب آن‌ها زنگار زده از گناه چنین نسبت به قرآن کریم داده شده است.<span></span>
 
در آیهٔ ۳۱ انفال خبر از مشرکانی می‌دهد که نقشهٔ قتل حضرت محمد(ص) را داشته‌اند و در مقابل تحدّی قرآن کریم ادّعا نموده‌اند چیز مهمّی نیست، ما مثل آن را می‌آوریم ولی همین که عاجز ماندند عوض ایمان به آن، تهمت اسطوره به آن چسباندند.
 
در آیهٔ ۲۴ سورهٔ نحل از اوّل سوره در مورد عظمت نعمت‌های خدا سخن می‌گوید تا آنجا که قابل شمارش نیست ولی کافران دنبال عبادت مخلوق رفته و قیامت را که حقّ است انکار نمود و قرآن کریم را اسطوره می‌پندارند و با توجّه به این که معاد و قرآن کریم حقّ است، نمی‌تواند این مطلب حقّ، اسطوره باشد ولی کافران که در گناه غلطیده‌اند حقّ را نادیده می‌گیرند، نظیر همین آیه، آیات ۸۳ سورهٔ مؤمنون و ۶۸ سورهٔ نحل است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱و ۱۴و ۱۵، تهران: انتشارات دار الکتب اسلامی، هشتم، صص۱۶۸، و ۲۹۳ و ۵۲۸.</ref>
 
در آیهٔ ۵ سورهٔ فرقان به قرآن کریم، نسبت اسطوره داده‌اند که دست نوشت خود پیامبر یا املاءصبح و شام دیگران به او است خداوند در جواب این سخن می‌فرماید: خدائی آن را نازل نمود که از حقیقت آسمان و زمین آگاه است و اوست غفور رحیم در هر صورت این قرآن اعجاز پیامبر است، با خرافه و افسانه حسابش جداست.<ref>همان، ج۱۵، ص۲۱.</ref>
 
در آیهٔ ۱۷ سورهٔ احقاف دربارهٔ کسی می‌باشد که عواطف انسانی خود را از دست داده است، زیرا به والدین و ولی نعمت خود احترام نمی‌کنند و چون مادر و پدر سوی خدا استغاثه می‌کنند و انذار به قیامت می‌کنند او می‌گوید قیامت از اساطیر است و سپس اصل عذاب قیامت برای آنها مسلّم می‌گیرد و آنها را به عذاب عرضه می‌کند به خاطر استفاده نامشروع از نعمت الهی و استکباری که دارند. یعنی در حقیقت همان استکباری که نسبت به والدین داشته سبب استکبار به خدا شده است.<ref>همان، ج۲۱، ص۳۷۷.</ref>
 
در آیهٔ ۱۵ سورهٔ قلم یاد می‌کند از کسانی که به خاطر کارهای زشت قابلیّت فهم و درک حقیقت قرآنی را ندارند. وقتی قرآن کریم به آن‌ها عرضه می‌شود، می‌گویند: اساطیر اولین است.<ref>همان، ج۲۴، ص۳۸۷.</ref> چه بسا این که در آیهٔ سورهٔ مطففین، همین افرادی که قلب آن‌ها زنگار زده از گناه چنین نسبت به قرآن کریم داده شده است.
 
در پایان اضافه می‌شود که پاکی درون از صفات رذیله در درک انسان از واقعیّات تأثیر مستقیم دارد، لذا قرآنی که نور است، همواره از سوی عدّه‌ای که از گناه غفلت نمی‌ورزیده‌اند مورد تهمت قرار گرفته و اسطوره نامیده شده است.
 
<span></span>
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}


automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱

ویرایش