وثاقت مشایخ شیخ صدوق در سند زیارت جامعه کبیره

سؤال

در سند زیارت جامعه کبیره از مشایخ شیخ صدوق نام برده شده، اما توثیق به‌خصوصی راجع به آنها نشده است. در نتیجه اختلاف رجالی پیش آمده که آیا مشایخ صدوق قابل اعتنا هستند یا نه؟ با این توضیح آیا می‌توان به سند زیارت جامعه‌کبیره اعتماد کرد؟

وثاقت مشایخ شیخ صدوق در سند زیارت جامعه کبیره به دلیل کثرت نقل از آنان توسط شیخ صدوق تأیید شده است. از نظر محققان این افراد از مشایخ اجازه‌ شیخ صدوق هستند و شیخ صدوق در تمام تألیفات و خود روایتی از آنان نقل کرده است. شیخ صدوق در همه این موارد در مورد آنان از تعبیر «رضی الله عنه» استفاده کرده و بر آنان اعتماد کرده است. اعتماد شیخ صدوق و مدح او در مورد این مشایخ موجب شده که سند زیارت جامعه کبیره صحیح یا نزدیک به صحیح قلمداد شود.

سند زیارت

سند زیارت جامعه کبیره را اولین بار شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه[۱] و در عیون اخبار الرضا(ع)[۲] از امام هادی(ع) نقل کرده است. سند این روایت در کتاب من لایحضره الفقیه چنین است: «رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيُ‌ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عَبْدِاللَّهِ النَّخَعِيُّ».[۳] سند این روایت در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) این چنین آمده است: «حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ وَ أَبُو الْحُسَيْنِ الْأَسَدِيُّ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْمَكِّيُّ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ»[۴]

تحلیل سند

در منابع رجالی، درباره مشایخ سند زیارت جامعه کبیره چنین آمده است:

موسی النخعی: شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه[۵] این شخص را با عنوان «موسی بن عبدالله النخعی» و در کتاب عیون اخبار الرضا(ع)[۶] با عنوان «موسی بن عمران النخعی» یاد کرده و از او زیارت جامعه کبیره را نقل کرده است. برخی محققان گفته‌اند که موسی بن عمران نخعی و موسی بن عبدالله نخعی نام یک نفر است و یکی از نام‌های عمران یا عبدالله نام جد او است و نه پدرش.[۷] در برخی منابع از قول وحید بهبهانی و شیخ عبدالله مامقانی آمده است که موسی بن عبدالله النخعی، راوی زیارت جامعه، شخصی امامی‌مذهب و دارای اعتقادات صحیح است. نقل چنین زیارتی با چنین مضامینی در مورد ائمه(ع) دلیل واضحی است بر اینکه او اهل علم و فضل بوده روایاتش مقبول اهل علم شمرده می‌شده است. عدم ذکر نام او در کتاب‌های رجالی موجب ضعف او از نظر رجالی نیست.[۸]

علی‌اکبر غفاری، محدث و محقق علوم حدیث، در ذیل روایت این زیارت در کتاب من لایحضره الفقیه می‌گوید: شیخ صدوق این روایت را توسط سه تن از مشایخ خود روایت کرده است؛ علی بن احمد بن موسی الدقاق، محمد بن احمد السنانی، که همان محمد بن احمد بن محمد بن سنان است، و حسین بن ابراهیم بن احمد بن هشام المکتب. این سه نفر از مشایخ اجازه‌اند و شیخ صدوق در تمام تألیفات و کتاب‌های خود روایتی را از این سه شیخ ذکر نکرده، مگر آنکه در مورد آنان از تعبیر «رضی الله عنه» استفاده کرده و بر آنان اعتماد کرده است. این اعتماد شیخ صدوق و مدح او در مورد آنان کافی است و به همین دلیل طریق نقل شده توسط شیخ در مورد زیارت جامعه، صحیح یا حسن مانند صحیح است و اعتماد شیخ مؤید این مطلب است.[۹] علامه مجلسی نیز سند زیارت جامعه را از صحیح‌ترین سندها بر می‌شمرد.[۱۰]

علت توثیق مشایخ سه‌گانه صدوق در سند زیارت

برخی محققان علم رجال درباره علت توثیق مشایخ سه‌گانه صدوق در سند زیارت جامعه چنین گفته‌اند: عالمان متقدم حدیث از تعدادی از مشایخ خود روایت نقل می‌کردند و این نقل روایت نشان از شأن علمی آنان است. با این حال، نام این مشایخ در کتاب‌های رجالی نیست. بنا بر قواعد علم رجال باید این افراد در شمار رجال مجهول قرار بگیرند. اما شواهد نشان می‌دهد که ایشان در شمار افراد ضعیف یا مجهول نیستند. زیرا کثرت روایت نقل شده از آنان و اعتنا به شأن آنان خلاف این را ثابت می‌کند. این موضوع درباره مورد برخی از مشایخ شیخ صدوق نیز بیان شده است: ممکن است چنین گمان شود که عدم ذکر نام آنان در کتاب‌های رجالی به دلیل عدم اعتماد بر آنان بوده است. اما عدم ذکر نام آنان دلایل مختلفی دارد که از جمله اینکه این مشایخ دارای تألیف نبوده‌اند و بیشتر کتاب‌های رجالی متقدمان در مورد کسانی بود که صاحب کتاب بودند.[۱۱]

علامه مجلسی هم علت توثیق مشایخ شیخ صدوق را چنین برمی‌شمرد: مشایخ که صدوق، که از آنها را در کتاب کمال الدین خود یاد کرده، گرچه در کتاب‌های رجال توثیقی در مورد آنان نرسیده، اما صدوق بسیار از آنان روایت نقل کرده و پس از ذکر نام آنها لفظ «رضی الله عنه» را به کار برده است[۱۲]

منابع

  1. صدوق، محمد بن علی، کتاب من لا يحضره الفقيه‌، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۶۰۹-۶۱۷.
  2. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق مهدی لاجوردی، تهران، انتشارات جهان، بی‌تا، ج۲، ص۲۷۲-۲۷۸.
  3. صدوق، کتاب من لا يحضره الفقيه‌، ج۲، ص۶۰۹
  4. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۷۲.
  5. صدوق، کتاب من لا يحضره الفقيه‌، ج۲، ص۶۰۹
  6. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۷۲.
  7. نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران، ناشر فرزند مؤلف، ۱۴۱۴ق، ج۸، ص۲۰–۲۱.
  8. نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۷–۸.
  9. صدوق، کتاب من لایحضره الفقیه، تعلیقات محقق، ج۲، ص۶۰۹.
  10. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالأنوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۱۳ق، ج۹۹، ص۱۴۴.
  11. عاملی، حسن بن زین‌الدین، منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۳۹–۴۰.
  12. مجلسی، بحارالأنوار، ج۸۰، ص۵۳.