بصیرت در قرآن

سؤال
بصیرت در قرآن به چه معناست؟ چه کاربردی دارد؟ عوامل و موانع بصیرت چیست

بصیرت به معنای «دلیل، حجت، برهان و بینایی دل» است. آن را «شاهد و گواه» نیز معنی کرده اند.

بصیرت در قرآن به معنای‌ چشم یا قوه بینایی، صاحبان بینش و پندگیری، آگاه یا بینا، روشنایی دهنده، آشکار کننده و روشنی ده، تمیز دهنده حق از باطل، یادآور‌و بینش ده آمده است.

قرآن برای بصیرت عواملی را برمی‌شمارد از جمله: ژرف اندیشی، تقوی، ایمان، استعداد پذیرش، اندیشه و تفکر در آیات آفاقی و انفسی.

قرآن در آیاتی، غفلت، نفاق، پذیرش سرپرستی دشمنان، توجیه گری و خودخواهی را از جمله موانع بصیرت دانسته است.

بصیرت در لغت

بصیرت در لغت از ماده «بصر» و جمع آن «بصائر» و به معنای «دلیل، حجت، برهان و بینایی دل» است. بصیرت را «شاهد و گواه» نیز معنی کرده اند. [۱] [۲] [۳] [۴]

ابن فارس چند معنی برای بصیرت ذکر کرده است، از جمله «علم به یک چیز» و «برهان» که تمامی آن‌ها به معنای اصلی آن(وضوح و روشنی) باز می‌گردد.[۵]

بصیرت در قرآن

مشتقات این ماده ۱۴۸ مرتبه در قرآن به کار رفته‌است.

  1. بَصَر و جمع آن اَبصار، به معنای چشم ظاهری یا قوه بینایی،[۶]
  2. ترکیب «اولی الابصار» به معنای صاحبان بینش و پندگیری،[۷]
  3. بصیر به معنای آگاه یا بینا،[۸]
  4. مبصر به معنای روشنایی دهنده،[۹]
  5. مبصر به معنای بینا،[۱۰]
  6. مبصره به معنای آشکار کننده و روشنی ده،[۱۱]
  7. مستبصر به معنای تمیز دهنده حق از باطل یا طالب بصیرت وآگاهی،[۱۲]
  8. تبصره به معنای یادآور و بینش‌ده،[۱۳]

صورت فعلی این ماده نیز در قرآن، هم به صورت مجرد ﴿بصر[۱۴] و هم مزید ﴿اَبصَرَ[۱۵] و ﴿یُبصِرون[۱۶] به کار رفته‌است. گفته شده که گونه مجرد، بیشتر در مواردی به کار رفته که نگاه ظاهری با بینش باطنی‌همراه بوده است.[۱۷][۱۸]

به‌طور کلی بصیرت و اِبصار به معنای بینایی است که گاه با چشم ظاهر، صورت می‌گیرد و جنبه حسی دارد و گاه با چشم درون و عقل و به معنای ادراکات عقلی و قلبی است.[۱۹]

کاربرد معنایی برای واژه بصیرت

  1. یقین و اطمینان: ﴿قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي؛ بگو: این راه من است من و پیروانم، با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم!(یوسف:۱۰۸) پیامبر در این آیه اعلان می‌دارد که با یقین و اطمینان و از روی بصیرت کامل و معرفتی که حق و باطل را از هم جدا می‌سازد، به خدا دعوت می‌کند.[۲۰]
  2. شاهد و آگاهی‌داشتن: ﴿بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ؛ بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است.(قیامه:۱۴) در تفسیر این آیه دو احتمال وجود دارد: یکی این‌که انسان خود شاهد اعمال خویش است. دیگر آن‌که این آیه معنایی مشابه آیه ۲۴ نور دارد؛[۲۱] به این صورت که شاهدانی از انسان مانند اعضا و جوارحش بر اعمال او نظارت دارند.[۲۲]
  3. دلایل روشن: ﴿قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ ۖ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا؛ دلایل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمد؛ کسی که (به وسیله آن، حقّ را) ببیند، به سود خود اوست؛ و کسی که از دیدن آن چشم بپوشد، به زیان خودش می‌باشد(سوره انعام:۱۰۴) در آیات دیگر نیز به این معنا اشاره شده است.[۲۳] بیشتر مفسران بصائر(جمع بصیرت) را به معنای حجج و بینات دانسته‌اند که باعث شناخت هدایت از ضلالت و ایمان از کفر[۲۴] یا موجب علم و آگاهی می‌شود؛ به گونه‌ای که گویی معلوم به چشم دیده می‌شود.[۲۵]

برخی نیز بصائر را به معنای وحی و آنچه رسول آورده، تفسیر کرده‌اند.[۲۶] [۲۷]

ادامه آیه ۱۰۴‌ انعام آمده است که هرکس این نشانه‌ها را بیابد و به آن‌ها اقرار کند و ایمان بیاورد، سود برده است: ﴿فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا [۲۸] [۲۹] از آن جهت به نشانه‌ها و دلایل روشن و قاطع الهی بصائر گفته شده که موجب بینایی قلب و درک حقایق به وسیله آن می‌شود. بر این اساس، کوری و بینایی در این آیه ناظر به شناخت قلبی و چشم بصیرت است.[۳۰]

عوامل بصیرت

  1. ژرف اندیشی: خداوند به پیامبرش دستور می دهد: از مردم بپرسید: مالک آسمان ها و زمین کیست؟ آیا شما غیر از خدا را به سرپرست خودتان برگزیده اید؟ اولیایی که نه سودی برای شما دارند و نه زیانی؟! آیا نابینا و بینا و تاریکی و نور باهم برابر است: ﴿قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللّهُ قُلْ أَفَاَّتخَذْتُم مِّن دُوِنهِ أَوْلِیاء لاَ یَمْلِکُونِ لأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضرَّاُ قلْ هَلْ یَسْتَوِی الأَعْمَی وَاْلبَصِیرُ أَمْ هلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَالنورُ؛ بگو: پروردگار آسمان‌ها و زمین کیست؟ بگو: خدا. بگو: پس آیا جز او سرپرستانی گرفته‌اید که اختیار سود و زیان خود را ندارند بگو آیا نابینا و بینا یکسانند یا تاریکی‌ها و روشنایی برابرند. بگو: آیا نابینا و بینا یکسانند، یا تاریکی و نور برابرند؟(آل عمران:١٩٠)
  2. تقوی: قرآن کریم، تقوا را عامل دیگری برای دست یابی به بصیرت دانسته است: ﴿إِنَّ اَّلذِینَ اَّتقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُون؛ مسلّماً کسانی که نسبت به گناهان و معاصی و آلودگی های ظاهری و باطنی تقوی ورزیده‌اند، هر گاه وسوسه‌هایی از سوی شیطان به آنان رسید، خدا و قیامت را یاد کنند، پس بی‌درنگ بینا شوند و از دام وسوسه‌ها نجات یابند.(اعراف:٢٠١)
  3. ایمان: «هَذَاَ بصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمْ وَ هُدًی وَ رَحْمَۀٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُون| ترجمه=این [قرآن] دلایل روشن از سوی پروردگار شماست و برای گروهی که ایمان می آورند، سراسر هدایت و رحمت است.|سوره =اعراف| آیه=٢٠٣}}
  4. استعداد پذیرش: قرآن تصریح می‌کند کسانی که استعداد پذیرش هدایت را نداشته باشند، قابلیت بصیرت را ندارند: ﴿أَفَأَنتَ تَهْدِی اْلعُمْی وَلَوْ کاُنواْ لَا یُبصِرُون؛ آیا تو نابینایان را- هرچند نبینند- هدایت توانی کرد؟!(یونس:٤٣) به بیان دیگر، آیا با این اوضاع و احوال که اینان بوی از بصیرت به مشامشان نرسیده، تو می توانی این نابینایان را هدایت نمایی؟ !!
  5. اندیشه و تفکر در آیات آفاقی و انفسی[یادداشت ۱]:خداوند در این مورد می‌فرماید: ﴿وَفِی اْلأَرْضِ آَیاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ۝۲۰وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تبْصِرُون۝۲۱؛ و در روی زمین برای اهل یقین، نشانه‌هایی متقاعد کننده است و در خود شما، پس آیا نمی بینید؟!(ذاریات:٢١-٢٠) تدبر و تفکر و اندیشه در مورد جهان هستی، از جمله خود انسان، می تواند نشانه‌هایی باشد برای اینکه انسان، مقام یقین را درک کند. آیا انسان نمی خواهد به بصیرت دست یابد؟ آیا نمی خواهد به مقامات الهی برسد؟
  6. قرآن: قرآن مایه بصیرت و باز شدن چشم دل است:
  • ﴿قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ مِنْ رَبِّي ۚ هَٰذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛ بگو: من تنها از چیزی پیروی می‌کنم که بر من وحی می‌شود؛ این وسیله بینایی از طرف پروردگارتان، و مایه هدایت و رحمت است برای جمعیّتی که ایمان می‌آورند.(اعراف:۲۰۳)
  • ﴿(قَدْ جَاءكُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ؛ دلایل بصیرت آفرین از طرف پروردگارتان برای شما آمد؛ کسی که به وسیله آن، بصیرت و آگاهی یافت، به سود خود اوست؛ و کسی که از دیدن آن چشم پوشید، به زیان خودش می‌باشد؛ و من نگاهبان شما نیستم.(انعام:۱۰۴)
  • ﴿هَٰذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ؛ این (قرآن و شریعت آسمانی) وسایل بینایی و مایه هدایت و رحمت است برای مردمی که (به آن) یقین دارند!(جاثیه:۲۰)

موانع بصیرت

  1. غفلت: توجه بیش از حد به مسائل دنیوی، موجب غفلت انسان می شود و غفلت، آدمی را از بصیرت و آگاهی نسبت به حقایق آخرت باز می دارد. در قیامت عده‌ای به خاطر غفلت‌شان در دنیا، بازخواست می‌شوند: ﴿لَقدْ کُنتَ فِی غَفْلَۀٍ مِّنْ هَذَاَ فکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءکَ فَبَصَرُکَ اْلیوْمَ حَدِیدٌ؛ (به او خطاب می‌شود:) تو از این صحنه(و دادگاه بزرگ قیامت) غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزبین است!(ق:٢٢)
  2. نفاق: خداوند در باره منافق و سستی جریان آن که باعث بصیرت پگیدا نکردن‌شان می‌شود، می‌فرماید: ﴿مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ اَّلذِی اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهبَ اللّه بنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَّا یُبْصِرُون؛ مثل آنان، همچون مثل کسانی است که آتشی افروختند و چون پیرامون آنان را روشنایی داد، خدا نورشان را برد و در میان تاریکی هایی که نمی‌بینند، رهای‌شان کرد.(بقره:١٧) این آیه، شرح حال منافقان کوردل است؛ آنها مانند کسانی هستند که در صحرای ظلمانی برای روشن نمودن اطراف و پیرامون خویش آتشی افروخته تا در پرتو نور آن، راه را از بی راهه بشناسند و به مقصود خویش نایل آیند؛ ولی همین که این شعلۀ آتش اطراف آنها را روشن ساخت، خداوند به ناگاه آن را خاموش می سازد و آنان را در تاریکی وامی گذارد. به گونه ای که قادر به دیدن هیچ چیز نیستند؛ بنابراین، حجاب نفاق، مانع بصیرت و روشنی دل گشته و انسان را در تاریکی مطلق فرو می برد.
  3. توجیه‌گری و خودخواهی: خود واهی و توجیه‌گری، از دیگر موانع بصیرت انسان است: ﴿بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ۝۱۴وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ۝۱۵؛ بلکه انسان، خود بر نیک و بد خویش، بینااست. هر چند در ظاهر برای خود عذرهایی بتراشد.(قیامت:۱۵-۱۴) با اینکه انسان از وضع خودش آگاه است و از کردار و گفتار به نیکی آگاهی دارد؛ اما بااین حال و با این سطح آگاهی نسبت به نفس خویش، باز نمی خواهد حقیقت را بپذیرد. این درحالی است که خداوند، گوش‌ها، چشم‌ها و پاهای انسان‌ها را به سخن می‌آورد تا علیه آنان شهادت دهند، این انکار و این عدم پذیرش، غیر از آن خودخواهی که وجود انسان را احاطه کرده بود، چیز دیگری نیست: ﴿اْلیوْمَ نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أْیدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَاُنواَ یکْسِبُون؛ امروز بر دهان‌های آنان مهر می‌نهیم و دست‌های‌شان با ما سخن می‌گویند و پاهای‌شان بدانچه فراهم می‌ساختند، گواهی می‌دهند.(یس:٦٥)
  4. پذیرش سرپرستی دشمنان: انتخاب سرپرستی دشمنان دین و پذیرش ولایت آنها، مانع بصیرت دینی می شود. نتیجه طبیعی پذیرش چنین ولایتی، قرار گرفتن در دامن رهبران نالایق و در نتیجه، دور ماندن از حقایق و پذیرش ولایت شیطان است: ﴿وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَسَاکِنِهِمْ وَزَیَّنَ لَهُمَ الشَّیطَانُ أَعْمَاَلهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السّبِیلِ وَکَاُنوا مُسْتَبْصِرِین؛ و عاد و ثمود را [نیز هلاک نمودیم]. قطعاً [فرجام آنان] از سراهای‌شان بر شما آشکار گردیده است و شیطان کارهای‌شان را در نظرشان بیاراست و از راه بازشان داشت با آنکه [درکار دنیا] بینا بودند.(عنکبوت:٣٨)

منابع

  1. حسین بن محمد، راغب اصفهانی، مفردات فی الفاظ القرآن، تحقیق:صفوان عدنان داوودي، قم، طليعة النور، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق، ص۱۲۷.
  2. قاضی خان بدر محمد دهار، دستور الاخوان، ذیل «بصر»، تهران، چاپ سعید نجفی اسداللّهی.
  3. لویس معلوف، ذیل «بصر»، المنجد: عربی ـ فارسی، ترجمه: محمد بندر ریگی، تهران ۱۳۷۴ ش.
  4. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، بی‌جا، موسسه دار الهجره، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق، ج۷، ص۱۱۷.
  5. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، تحقیق: عبد السلام محمد هارون، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۵۳.
  6. سوره نحل، آیه۷۷. سوره احزاب، آیه۱۰. سوره ق، آیه۲۲. سوره نجم، آیه۱۷. سوره احقاف، آیه۲۶. سوره انعام، آیه۱۰۳. سوره ص، آیه۴۵.
  7. سوره آل‌عمران، آیه۱۳. سوره نور، آیه۴۴. سوره حشر، آیه۲.
  8. سوره اسراء، آیه۱۷. سوره فاطر، آیه۱۹.
  9. سوره یونس، آیه۶۷. سوره نمل، آیه۸۶. سوره غافر، آیه۶۱.
  10. سوره اعراف، آیه۲۰۱.
  11. سوره نمل، آیه۱۳. سوره اسراء، آیه۱۲. آیه۵۹.
  12. سوره عنکبوت، آیه۳۸.
  13. سوره ق، آیه۸.
  14. سوه قصص، آیه۱۱. سوره ق، آیه۲۲.
  15. سوره انعام، آیه۱۰۴. سوره کهف، آیه۲۶.
  16. سوره بقره، آیه۱۷. سوره اعراف، آیه۱۵۱ و آیه۱۹۸. سوره یونس، آیه۴۳. سوره هود، آیه۲۰. و ….
  17. فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، بصائر ذوی التمیز فی لطائف الکتاب العزیز، قاهره مصر، المجلس الأعلی للشئون الإسلامیة - لجنة إحیاء التراث الإسلامی، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م، ج۲، ص۲۲۲.
  18. حسین بن محمد، راغب اصفهانی، مفردات فی الفاظ القرآن، تحقیق:صفوان عدنان داوودی، قم، طلیعة النور، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق، ص۱۲۷.
  19. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ نهم، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۵۵.
  20. طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵م، ج‌۵‌، ص‌۴۶۳.
  21. ﴿يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ در آن روز زبان‌ها و دست‌ها و پاهای‌شان بر ضدّ آنها به اعمالی که مرتکب می‌شدند گواهی می‌دهد!
  22. طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵ م، ج‌۲۹، ص‌۲۲۹‌.
  23. سوره اعراف، آیه۲۰۳. سوره اسراء، آیه۱۰۲. سوره جاثیه، آیه۲۰.
  24. طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵ م، ج‌۷، ص‌۳۹۶.
  25. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، رَوضُ الجِنان و رَوحُ الجَنان فی تفسیر القرآن، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، ۱۳۷۵ش، ج‌۷، ص‌۴۰۴.
  26. جار الله زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقایق التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، ج‌۲، ص‌۵۵‌.
  27. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج‌۲، ص‌۱۶۸.
  28. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، رَوضُ الجِنان و رَوحُ الجَنان فی تفسیر القرآن، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، ۱۳۷۵ش، ج‌۷، ص‌۴۰۵.
  29. طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵ م، ج‌۷، ص‌۳۹۷.
  30. قاضی سعید قمی، محمد سعید بن محمد مفید، شرح توحید الصدوق، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى‌، چاپ اول، ۱۴۱۵ق، ج‌۲، ص‌۲۹۴.
  1. مراد از آيات آفاقى، آفرينش خورشيد، ماه و ستارگان با نظام دقيق حاکم بر آن‌ها، و نيز آفرينش انواع جانداران، گياهان، کوه‌ها و درياها با شگفتى‌هاى بي‌شمارش که هر يک، آيه و نشانه‌اى بر حقانيت، علم، حکمت و ساير اوصاف کمال خداوند است. «دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، فرهنگ نامه علوم قرآن، ص۱۹.»