سؤال

چرا شیعیان در دنیا در بدترین وضعیت به سر می‌برند در حالیکه خدا در قرآن فرموده که وارثان اصلی زمین بندگان صالح من هستند؟ چرا بین شیعیان و دیگر مذاهب عدل رعایت نشده


آیات بسیاری در قرآن کریم پیرامون حکومت جهانی صالحان وجود دارد، و مراد از آن، حاکمیت صالحان در عصر ظهور و حکومت جهانی مهدوی می‌باشد:

آسایش و بهرمندی ستمگران و گناهکاران از نعمت‌های ظاهری دنیا و سلطهٔ جائرانهٔ آنان بر زمین، علامت و نشانهٔ خوب بودن آن‌ها یا بر خلاف عدالت الهی نیست بلکه در حقیقت گرفتار عذاب غفلت و مهلت و سقوط در پرتگاه بلای عظیم استدراج گردیده‌اند؛ و از طرفی هم مقتضای سنت الهی این نیست که هر کس در زمین به ظلم و ستم بپردازند او را فوراً گرفتار بلا و عذاب آسمانی نماید چه آن که در این صورت همه مجبور خواهند بود نه مختار.

بخشی از گرفتاری و مشکلات مسلمانان و شیعیان ممکن است به خاطر اعمال و رفتارهای خود شان و بیگانگی و فاصله گرفتن آنان از روح دین و دیانت و اسلام باشد و بخشی به خاطر ابتلائات و بخشی هم به خاطر ظلم وستم جبابره و ستمگران که در دو صورت اخیر و تحمل مظلومیت‌های ناخواسته و اجباری عندالله ماجور خواهند بود و در برابر ستم‌ها و مظلومیت‌های که به خاطر مسلمان و شیعه بودن می‌کشند خدای متعال به آنان اجر صابران را عطا خواهد فرمود.


وعده حکومت صالحان

آیات بسیاری در قرآن کریم پیرامون حکومت جهانی صالحان وجود دارد، و مراد از آن، حاکمیت صالحان در عصر ظهور و حکومت جهانی مهدوی می‌باشد:

﴿و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الارض یرثها عبادی الصالحون[۱]؛ ما در زبور داود از پس ذکر (تورات) نوشته‌ایم که سرانجام، زمین را بندگان شایسته ما به ارث می‌برند و صاحب می‌شوند. آیات دیگری نیز به این وعده خداوند اشاره کرده‌اند.[۲]

روایات نیز بر این مسئله تأکید کرده‌اند: امام سجاد(ع) فرمود: قسم به خدا آن‌ها شیعیان ما اهل بیت هستند که خدا این وعده را در مورد آن‌ها بدست مردی از ما محقق می‌سازد و او مهدی این امّت است و اوست آن که رسول خدا(ص) فرمود: اگر روزی از دنیا باقی نمانده باشد، خدا آن روز را تا آن جا طولانی می‌کند که مردی از عترتم که نامش نام من است به ولایت رسیده و زمین را آن چنان که از ظلم و جور پر شده باشد، از عدل و قسط پر سازد.[۳] روایات دیگری نیز بر این مطلب دلالت دارند.[۴]

گناه‌کاران و رفاه در زندگی دنیایی

انسان گناه‌کار از سه حال خارج نیست:

  • شخص گناه‌کار توبه می‌کند و بازمی‌گردد.
  • خداوند بوسیله یک نشانه یا بلا او را آگاه می‌کند تا به هدایت باز گردد.
  • شخص گناه‌کار شایستگی هیچ‌یک از این دو را ندارد. خدا به جای بلا، نعمتهای ظاهری و بجای گرفتاری و تنگدستی، رفاه ظاهری به او می‌بخشد و این همان «عذاب استدراج» است؛ که در آیات قرآن به همین تعبیر {{قرآن|والذین کذّبوا بایاتنا سَنتدرجهم من حیث لا یعلمون[۵] «کسانی که آیات ما را تکذیب کردند به زودی آنان را از آنجا که نمی‌دانند (و فکرش را هم نمی‌کنند) تدریجاً به سوی عذاب پیش می‌بریم».

لذا انسان باید به هنگام روی آوردن نعمت‌های الهی در صورت توبه نکردن مراقب باشد، که نعمت ظاهری، «عذاب استدراج» نباشد.[۶]

بنابراین گنهکارانی که دائم به ظلم و معصیت مشغولند و به ظاهر در خوشی و رفاه به سر می‌برند و غافل از نتیجه اعمال خود هستند، اما در واقع اینها نقمت و بلا است به صورت نعمت و مقدمه عذاب آنها است که به تدریج به سوی عذاب الهی پیش می‌روند اما خودشان متوجه نمی‌شوند. آسایش و بهرمندی ستمگران و گناهکاران از نعمت‌های ظاهری دنیا و سلطهٔ جائرانهٔ آنان بر زمین، علامت و نشانهٔ خوب بودن آن‌ها یا بر خلاف عدالت الهی نیست بلکه در حقیقت گرفتار عذاب غفلت و مهلت و سقوط در پرتگاه بلای عظیم استدراج گردیده‌اند؛ و از طرفی هم مقتضای سنت الهی این نیست که هر کس در زمین به ظلم و ستم بپردازند او را فوراً گرفتار بلا و عذاب آسمانی نماید چه آن که در این صورت همه مجبور خواهند بود نه مختار.

مومنان و سختی در دنیا

امام علی(ع) می‌فرماید: «هیچ ملّتی از آغوش ناز و نعمت زندگی گرفته نشده مگر به واسطه گناهانی که انجام دادند، زیرا خداوند هرگز به بندگان خود ستم روا نمی‌دارد.»[۷]

پس روشن می‌شود که میان اعمال انسان و نظام تکوین زندگی او ارتباط و پیوند نزدیکی وجود دارد که اگر براساس اصول فطرت و قوانین آفرینش گام بردارند برکات الهی شامل حال آن‌ها می‌شود و هرگاه فاسد شوند زندگی آن‌ها به فساد و تباهی می‌گراید.

البته در مصیبت‌های جمعی گاهی افرادی مورد بلا واقع می‌شوند که به ظاهر مرتکب گناه نشده‌اند که این به دو صورت است: یا این که گرچه گناه نکرده‌اند ولی راضی به گناه دیگران بوده‌اند و فریضه امر به معروف و نهی از منکر را ترک کرده‌اند، و این خود گناهی بس بزرگ است چنان‌که حضرت علی (ع) می‌فرماید: «الرّاضی بفعل قوم کالداخل فی معهم؛[۸] آن کسی که به کار جمعیتی راضی باشد همچون کسی است که در آن کار دخالت دارد.» یا این که گناهی مرتکب نشده‌اند و راضی به گناه آن‌ها هم نبوده‌اند و فریضه امر به معروف و نهی از منکر را نیز انجام داده‌اند که در این صورت مأجورند.

از این رو نسبت به برخی مؤمنین می‌توان گفت که آن‌ها خود باعث فرو فرستادن بلا از جانب خداوند هستند به این معنی که در طول زندگی لغزش‌هایی از آن‌ها سر می‌زند که مستوجب تنبیه است و خداوند به خاطر ایمان این اشخاص عذاب آن‌ها را در قالب بلا و در این دنیا فرو می‌فرستد و عذاب آن‌ها را به آخرت محوّل نمی‌کند و به این وسیله آن‌ها را از آلودگی پاک کرده و آماده متنعّم شدن از نعمت‌های اخروی می‌گرداند. در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند: «انّ العبد اذا کثرت ذنوبه و لم یکن عنده من العمل ما یکفرها ابتلأه بالحزن لیکفرها»[۹] هنگامی که بنده ای گناهانش افزون شود و اعمالی که آن را جبران کند نداشته باشد خداوند او را گرفتار اندوه می‌کند تا گناهانش را پاک کند.

د- از آیات و روایات اسلامی استفاده می‌شود بخشی از مصائب و سختی‌هایی که به انسان می‌رسد در حقیقت ابتلا و آزمایش الهی است، و خداوند نسبت به برخی انسان‌ها نعمت‌ها را به سختی تبدیل می‌کند و آن‌ها را به انواع بلاها و مشکلات دچار می‌سازد تا میزان ایمان آن‌ها مشخص شود. خداوند متعال می‌فرماید: {{قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّکُم بِشَیء مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْص مِّنَ الاَمْوَ لِ وَ الاَنفُسِ وَ الثَّمَرَ تِ وَبَشِّرِ الصَّـبِرِینَ؛[۱۰] «قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، زیان مالی و جانی و میوه‌ها آزمایش می‌کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان.»

بخشی از گرفتاری و مشکلات مسلمانان و شیعیان ممکن است به خاطر اعمال و رفتارهای خود شان و بیگانگی و فاصله گرفتن آنان از روح دین و دیانت و اسلام باشد و بخشی به خاطر ابتلائات و بخشی هم به خاطر ظلم وستم جبابره و ستمگران که در دو صورت اخیر و تحمل مظلومیت‌های ناخواسته و اجباری عندالله ماجور خواهند بود و در برابر ستم‌ها و مظلومیت‌های که به خاطر مسلمان و شیعه بودن می‌کشند خدای متعال به آنان اجر صابران را عطا خواهد فرمود.



منابع

  1. سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
  2. نور / ۵۵.
  3. فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر الصافی پیشین. ۳ / ۴۴۵.
  4. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، پیشین. ۳ / ۸۹۳.
  5. اعراف / ۱۸۲.
  6. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ سیزدهم، سال ۱۳۷۰. ج ۲۴، ص ۴۱۶ و ۴۱۷.
  7. نهج البلاغه، خطبه ۱۲.
  8. نهج البلاغه، قصار ۱۵۴.
  9. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، دارالکتب الاسلامیّه، ج ۲، ص ۴۴۴. بیتا.
  10. . بقره، ۱۵۵.