پیامبران اولوالعزم

نسخهٔ تاریخ ‏۷ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۵۹ توسط 127.0.0.1 (بحث) (جایگزینی متن - ' | ارجاعات =' به ' | ارجاعات = | بازبینی نویسنده = ')
سؤال

معیار در اولوالعزم بودن انبیاء چیست؟


مفهوم‌شناسی

انبیاء گروهی از افراد بشر هستند که دستورهای خدا را از ناحیه خداوند می‌گیرند و به مردم ابلاغ می‌کنند و به عبارتی آن‌ها واسطه میان خداوند و سایر افراد بشر می‌باشند.[۱] وظیفه پیامبران دو گونه است: یکی از جانب خداوند که برای بشر قانون و دستورالعمل آورده‌اند و یکی اینکه مردم را به خدا و عمل به دستورالعمل‌های الهی آن عصر و زمان دعوت و تبلیغ می‌کرده‌اند. غالب پیامبران فقط وظیفه دوم را انجام می‌داده‌اند و عده بسیار کمی از پیامبران که قرآن آنها را «اولوالعزم» می‌خواند، قانون و دستورالعمل آورده‌اند.

در قرآن

قرآن شخصیت پیامبران اولوالعزم را به لحاظ ویژگی‌های برجسته و صفات بارزشان بیش از دیگران ارج نهاده و گرامی داشته است، این گروه از پیامبران کتاب و شریعت مستقلی داشته‌اند و پیامبران معاصر یا متأخر از آنان تبعیت می‌کردند تا زمانی که یکی دیگر از پیامبران «اولوالعزم» به رسالت مبعوث می‌شد و شریعت نوینی می‌آورد.[۲]

قرآن نام پنج پیامبر اولوالعزم را نام برده است ﴿شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّیٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَیٰ وَعِیسَیٰ ۖ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ ۚ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ ۚ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ؛ از [احکام] دین، آنچه را که به نوح درباره آن سفارش کرد، برای شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحی کردیم و آنچه را که درباره آن به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودیم که: «دین را برپا دارید و در آن تفرقه‌اندازی مکنید.» بر مشرکان آنچه که ایشان را به سوی آن فرا می‌خوانی، گران می‌آید. خدا هر که را بخواهد، به سوی خود برمی‌گزیند، و هر که را که از در توبه درآید، به سوی خود راه می‌نماید.(شوری:۱۳). در این آیه، حضرت نوح(ع) و حضرت ابراهیم(ع) و حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) و حضرت محمد(ص) به عنوان پیامبران اولوالعزم معرفی شده‌اند. این پنج نفر، صاحبان کتاب و شریعت می‌باشند و دیگر انبیاء، حافظان و نگهبانان شریعت این انبیاء بوده‌اند، اگر چه صحیفه یا زبور داشته‌اند، ولی شریعت جامع را همان پنج نفر آورده‌اند.[۳]

در آیه دیگری نیز نام اولوالعزم به کار رفته است، ﴿فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ؛ پس صبر کن همان گونه که پیامبران اولوالعزم صبر کردند(احقاف:۳۵)

در روایات

طبق روایات معیار اولوالعزم همان شریعت استوار و کامل تر و داشتن کتابی که دارای قوانین و دستورالعمل‌هایی بوده است، می‌باشد[۴] پس خداوند وقتی سخن از صحیفه حضرت داود(ع) به میان می‌آورد نام کتاب را بر آن نمی‌نهد، چون آن مجموعه مشتمل بر قوانین زندگی و حدود و کیفرها نبوده و تنها شامل پند و اندرز و نصیحت بوده است؛ لذا آن پیامبر(ع) دارای شریعت مستقل نبوده است.[۵]

ویژگی‌ها

پیامبران اولوالعزم دارای ویژگی‌هایی هستند که در قرآن و روایات ذکر شده است:

داشتن کتاب

موارد استعمالات لغوی «کتاب» در قرآن کریم نشان می‌دهد که معنای اصطلاحی آن عبارت است از مجموعه معارف و قوانین دینی و الهی که علاوه بر معارف و نصایح و اندرز، مشتمل بر قوانین فردی، اجتماعی، عبادی و سیاسی نیز باشد. بنابر همین تعریف اولوالعزم به کسی گفته می‌شود که دارای کتاب باشد.

در آیه شریفه الگو:و لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ دلالت ندارد که همه انبیای الهی دارای کتابی مستقل بوده‌اند، بلکه مقصود آن است که به مجموعه مرسلین کتاب داده شده است و هیچ رسولی بی کتاب نبوده است. مثلاً خداوند در قرآن خطاب بهحضرت یحیی(ع) می‌فرماید: ﴿یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّه؛ ای یحیی کتاب الهی را با قوت بگیر.(مریم:۱۲) که بیانگر این نکته است که حضرت یحیی بقیه انبیاء هم کتاب داشته‌اند؛ و هر کس که کتاب داشته باشد، شریعت دارد لذا معیار در اولوالعزم بودن اگر چه شریعت داشتن کتاب است ولی دلیل بر شریعت و کتاب نداشتن بقیه انبیاء نمی‌باشد.

لذا معیار در اولوالعزم بودن، داشتن کتاب و شریعت مستقل با قوانین و دستورالعمل‌های فراگیر می‌باشد، ولی معنای شریعت به معنای خاص این نیست که فقط این پنج پیامبر شریعت داشته‌اند بلکه لفظی عام است و به این معنی است که همه انبیاء دارای شریعت بوده‌اند، لکن شریعت مستقل نداشته‌اند که مأمور به تبلیغ بوده‌اند.

از نظر قرآن کریم، مجموعه قوانینی که با دامنه گسترده‌ای از سوی خداوند برای هدایت انسان‌ها تنظیم شده، برای شکوفایی فطرت بشر دارای زیر بنایی است که ثابت و اصلی می‌باشد و به آن «دین» گفته می‌شود و آنکه فروع و جزئیاتی دارد که متغیر و متحول است «شریعت و منهاج» نامیده می‌شود و دین الهی به مانند نهری بزرگ است که انسانها در طی اعصار و قرون توسط شریعت هر پیامبری به آن راه یافته‌اند. قرآن می‌فرماید: }}لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَه وَ مِنْهاجاً[۶]{{قرآن| برای هر قومی شریعت و طریقه ای مقرر داشتیم البته شریعت به معنای جامع غیر از شریعت ویژه است و این آیه شریفه همان شریعت ویژه است.[۷]

و لذا با توجه به مطالب بیان شده این نکته روشن می‌شود که حضرت آدم(ع) هم شریعت داشته است.


منابع

  1. مطهری، مرتضی، نبوت، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۷۳، ص۱۳.
  2. رجوع شود به: مطهری، مرتضی، خاتمیت، تهران، صدرا، چاپ پنجم ۱۳۷۰، ص۴۸.
  3. جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، اسراء، چاپ اول، جششم، بخش چهارم مقدمه فصل اول فصل دین و شریعت.
  4. صدوق، محمد، علل الشرایع ـ رحمه الله علیه ـ بی جا، بی تا، ص۱۳۳.
  5. قرآن در قرآن همان فصل قرآن و کتابهای آسمانی.
  6. مائده/۴۸.
  7. قرآن در قرآن همان فصل، دین و شریعت.