هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)

نسخهٔ تاریخ ‏۳ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۱۵ توسط Mnazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (بارگزاری اولیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

جریان هجوم به خانه حضرت فاطمه(س) چه بوده است؟ اسناد موجود در این جریان را ذکر بفرمایید.


در منابع اهل سنت

منابع اهل سنّت روايات مختلفي در مورد تهاجم به خانه فاطمه(س) ذکر کرده‌اند.

  • در کتابهاي العقد الفريد و تاريخ ابوالفداء و اعلام النساء اين گونه آمده است که ابوبکر گروهي را به سرکردگي عمر بن خطاب به سوي خانه علي(ع) فرستاد و به سرکرده آنان گفت: اگر در برابر فرمانت سر فرود نياوردند با آنان پيکار کن. عمر با شعله‌اي از آتش حرکت کرد تا خانه علی(ع) را به آتش بکشد، در اين گير و دار بود که فاطمه(س) با او روبرو شد و فرمود: هان! اي پسر خطاب، آيا آمده اي تا خانه ما را به آتش بکشي؟ عمر پاسخ داد: آري مگر اين که همان را که امّت گردن نهاده‌اند بپذيريد و با خليفه انتخابي ما دست بيعت دهيد.[۱]
  • مدائني از سلمه بن محارب، و او از سليمان تيمي، و او از ابن عون روايت کرده است که ابابکر براي بيعت گرفتن از علي(ع) به دنبال وي فرستاد، پس علي(ع) بيعت نکرد. در اين هنگام عمر با شعله اي آتش، روانه خانه علي(ع) شد. فاطمه(س) در پشت درب با او سخن مي‌گفت: اي پسر خطاب! آيا تو را در حال آتش زدن خانه ام مي بينم؟! عمر گفت: آري! و آن چنان به اين امر مسرّ و محکم هستم چنان که پدرت بر ديني که آورده بود محکم بود![۲]
  • مؤلف کتاب «الامامه و السياسه» معروف به تاريخ خلفاء، تحت عنوان چگونگي بيعت امام علي(ع) مي نويسد: ابوبکر در پي جويي از کساني که از بيعت سر باز زده و در نزد امام علي(ع) جمع شده بودند برآمد، از اين رو عمر را به سوي خانه علي(ع) روانه داشت تا آنان را جهت بيعت با ابوبکر احضار کند، عمر به در خانه فاطمه(س) آمد و آنان را ندا کرد، اما آنان از آمدن و دست بيعت دادن به ابوبکر خودداري کردند. عمر به همراهان خود دستور داد تا هيزم بياورند، و فرياد کشيد به خدائي که جان عمر در دست اوست يا بايد از خانه بيرون بياييد يا اين که خانه را با هر کسي که در آن است به آتش مي کشم!! به او گفتند: اي ابا حفص (عمر) آيا مي داني که فاطمه (دختر پاره تن رسول خدا(ص) ) در اين خانه است؟ گفت گر چه او هم باشد. در اين هنگام فرياد فاطمه(س) بلند شد: یا ابتاه يا رسول اللّه! آيا مي بيني بعد از تو ابن خطاب (عمر) و ابن ابي قحافه (ابوبکر) با ما چه مي کنند.[۳]
  • زماني که پيامبر(ص) از دنيا رحلت فرمود عباس نزد علی(ع) رفت و گفت: دستت را بده تا با تو بيعت کنم... پس اميرالمؤمنين(ع) با عدّه‌اي از پيروانش در منزلش دست به مبارزه زدند، چون پيامبر به وي چنين دستور داده بود. در اين هنگام عدّه اي به خانه علي(ع) حمله ور شده و به آن جا هجوم آوردند و درب خانه‌اش را به آتش کشيدند و او را به زور از خانه خارج کردند. آن ها حضرت فاطمه(س) را پشت درب فشار سختي دادند به حدّي که محسن را سقط کرد.[۴]
  • . ابي الهجاء شبل الدّوله حنفي مي گويد: بعد از آن که ابوبکر از مردم براي خود بيعت گرفت عمر را همراه با قنفذ و خالد بن وليد و ابا عبيده جراح و عده‌اي از جماعت ديگر به سوي خانه علي(ع) و فاطمه(س) فرستاد. «عمر هيزم را بر در خانه فاطمه(س) جمع کرد و آن را آتش زد و فاطمه(س) به طرف در آمد که از ورود آتش به خانه جلوگيري کند، در اين هنگام عمر و همراهانش با فشار در را باز کردند و فاطمه زهرا(س) بين در و ديوار ماندند. آنچنان فشار بر آن حضرت وارد شد به طوري که مسمارهاي در به سينه فاطمه(س) فرو رفت و از شدت فشار فرزندش را سقط نمود و فرياد مي کشيد: اي پدر جان! يا رسول اللّه! ببين بعد از تو عمر و ابوبکر با من چه کردند؟ در اين هنگام عمر به اطرافيان خود گفت: بزنيد فاطمه را! پس آن‌ها با شلاق حضرت فاطمه را زدند، به حدي که آثار صدمات و شلاق بر جسم مبارک آن حضرت نمايان شد. بر اثر اين ضربات فاطمه(س) مريض شدند و عاقبت به شهادت رسيدند. پس فاطمه شهيده خانه نبوّت است و سبب قتل او عمربن خطاب بوده است».[۵]

در منابع شیعه

یکی از طولانی ترین نقل‌ها در زمینه هجوم به خانه حضرت زهرا(س) از سليم بن قيس از سلمان فارسي نقل شده است که در نقل شیعه به این روایت اکتفا می‌شود.

«ابوبکر براي تثبيت خلافت خود از علي(ع) خواست که او نيز بيعت کند، ولي امام(ع) بيعت نکردند، سرانجام ابوبکر، قنفذ را نزد امير المؤمنين(ع) فرستاد و عده‌اي کمک نيز به همراهش قرار داد. او آمد تا در خانه حضرت و اجازه ورود خواست، ولي حضرت به آنان اجازه نداد. اصحاب قنفذ به نزد ابوبکر و عمر برگشتند در حاليکه آنان در مسجد نشسته بودند و مردم اطراف آن دو بودند و گفتند: به ما اجازه داده نشد. عمر گفت: برويد، اگر به شما اجازه داد وارد شويد وگرنه بدون اجازه وارد شويد. آنها آمدند و اجازه خواستند حضرت زهرا(س) فرمود: «به شما اجازه نمي دهم بدون اجازه وارد خانه من شويد». همراهان او برگشتند ولي خود قنفذ آنجا ماند. آنان (به ابوبکر و عمر) گفتند: فاطمه چنين گفت، و ما از اينکه بدون اجازه وارد خانه اش شويم خودداري کرديم.

عمر عصباني شد و گفت: ما را با زنان چه کار است!! سپس به مردمي که اطرافش بود دستور داد تا هيزم بياورند، آنان هيزم برداشتند و خود عمر نيز همراه آنان هيزم برداشت و آنها را اطراف خانه فاسمه(س) قرار دادند. سپس عمر ندا کرد: به خدا قسم اي علي بايد خارج شوي و با خليفه پيامبر(ص) بيعت کني وگرنه خانه را با خودتان به آتش مي کشم!! حضرت زهرا(س) فرمود: اي عمر، ما را با تو کاري نيست! جواب داد: در را باز کن وگرنه خانه تان را به آتش مي کشيم! فرمود: اي عمر از خدا نمي ترسي که به خانه من وارد مي شوي ولي عمر از برگشتن ابا کرد.

عمر آتش طلبيد و آنرا بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرده و وارد خانه شدند. فاطمه زهرا(س) در ميان در و ديوار مصدوم و مجروح شدند. با گفتن یا ابتاه يا رسول اللّه استغاثه مي کرد و صيحه مي‌کشيد و از ستم ابوبکر و عمر شکوه کرد، ولي عمر رحمي به او ننمود و با شمشيري که در غلاف بود به پهلوهاي فاطمه(س) زد و با تازيانه دستها و بازوان او را متورم ساخت. علي(ع) در اين حال صداي استغاثه را شنيد بيرون آمد و به عمر حمله کرد و او را در يک لحظه به زمين افکند و خواست او را بکشد، ولي در اين هنگام سفارش پيامبر(ص) را متذکر شد و فرمود: اي پسر صهّاک، قسم به آنکه محمّد(ص) را به پيامبري مبعوث نمود اگر نبود مقدري که از طرف خداوند گذاشته و عهدي که پيامبر با من نموده است مي دانستي که تو نمي‌تواني به خانه من داخل شوي.[۶]

مضروب شدن فاطمه(س) و کشته شدن محسن

در مورد مضروب شدن حضرت فاطمه زهرا(س) توسط عمر و سقط فرزند آن حضرت به نمونه هايي از منابع اهل سنت اشاره می‌شود:

  • ذهبي مورخ مشهور اهل سنت با ذکر سند مي گويد: «انّ عمر رفس[۷] فاطمه حتّي اسقطت بمحسن؛ همانا عمر چنان لگدي به فاطمه(س) زد که محسن از او سقط شد.»[۸]
  • ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه نقل مي کند که: «اَن عُمر ضَرَبَ فاطمه(س) بالسّوطِ و قَصدَ منزله؛ عمر به منزل فاطمه(س) آمد و او را با تازيانه زد».[۹]
  • از ابراهيم بن يسار بن هاني نقل شده است که: «انّ عمر ضربَ بِبطن فاطمه يوم البيعه حتي ألقت الجنين من بطنها؛ عمر در روز بيعت به پهلوي فاطمه زهرا(س) زد، بطوري که سقط جنين نمود».[۱۰]

در اينجا از رواياتي كه در منابع شيعه آمده است صرف نظر شده است، چرا که علماي شيعه اجماع بر اين دارند كه عمر به دستور ابوبكر همراه گروهی، بر خانه حضرت فاطمه(س) هجوم بردند و در خانه را به آتش كشيده و به زور وارد منزل آن حضرت شدند و علاوه بر ضربات به ایشان باعث سقط جنين و شهادت ايشان شدند.

اعتراف عمر به تهاجم خود به خانه فاطمه(س)

عمر در ضمن نامه‌اي به معاويه، چگونگي برخورد خود با فاطمه(س) را چنين بيان مي کند: ... به فاطمه که پشت در بود گفتم: اگر علي از خانه (براي بيعت) بيرون نيايد، هيزم فراواني به اين جا بياورم و آتشي برافروزم و خانه و اهلش را بسوزانم، و يا اين که علي(ع) را براي بيعت به سوي مسجد مي کشانم. آن گاه تازيانه قنفذ را گرفتم و فاطمه(س) را با آن زدم، و به خالد بن وليد گفتم تو و مردان ديگر هيزم بياوريد، و به فاطمه گفتم: خانه را به آتش مي کشم.... همان دم دستش را از در بيرون آورد تا مرا از ورود به خانه باز دارد، من او را دور نموده وبا شدّت، در را فشار دادم و با تازيانه بر دستهاي او زدم، تا در را رها کند، از شدّت درد تازيانه، ناله کرد و گريست، ناله او به قدري جانکاه و جگر سوز بود که نزديک بود دلم نرم شود و از جا منصرف گردم، ولي به ياد کينه هاي علي(ع) و حرص او بر کشتن قريشيان افتادم.. با پاي خود لگد بر در زدم صداي ناله فاطمه(س) را شنيدم که گمان کردم، اين ناله، مدينه را زير و رو کرد، در آن حال فاطمه مي گفت:

{{عربی|يا اَبتاه! يا رسول اللّه! هکذا يُفْعَلُ بِحَبيبَتِک وَ اِبْنَتَک، أَهْ! يا فِضَّه اِلَيْک فَخُذيني فَقَدْ وَ اللّهِ قُتِلَ مَا في رحمي مِنْ حَمْلٍ|ترجمه=اي پدر جان! اي رسول خدا! بنگر که اين گونه با حبيبه و دختر تو رفتار مي شود، آه! اي فضه بيا و مرا درياب که سوگند به خدا فرزندم که در رحم من بود کشته شد، در عين حال در را فشار دادم، در باز شد، وقتي وارد خانه شدم، فاطمه با همان حال روبروي من ايستاد، ولي شدّت خشم من، مرا به گونه اي کرده بود که گوئي پرده اي در برابر چشمم افتاده است، چنان سيلي روي روپوش به صورت فاطمه زدم که به زمين افتاد...».[۱۱]


منابع

  1. عماد الدين اسماعيل ابي الفداء، تاريخ ابي الفداء، بيروت، لبنان، دارالمعرفه، ج۱، ص۵۶؛ أبي عمر أحمد بن محمد بن عبد ربّه، العقد الفريد، القاهره ـ مصر، مکتبه النهضه المصريه، الطبعه الثانيه، ۱۳۸۱ق، ج۴، ص۲۵۹؛ عمر رضا کحاله، اعلام النساء، بيروت ـ لبنان، مؤسسه الرساله، ۱۴۴۰ق، ج۳، ص۱۲۰۷؛ علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين هندي، کنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، بيروت ـ لبنان، مؤسسه الرساله ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۴۹.
  2. احمد بن يحيي بلاذري، انساب الأشرف، القاهره ـ مصر، ج۱، ص۵۸۶، ح۱۱۸۴.
  3. ابو محمد عبدالله بن مسلم، ابن قتيبه الدينوري، الامامه و السياسه، قم، منشورات الرضي، الطبعه الاخيره، ۱۳۸۸ق، ص۱۲.
  4. علي بن حسين بن علي مسعودي، اثبات الوصيه، صاحب کتاب مروج الذهب، ص۱۴۲.
  5. ابو الهجاء الحنفي، کتاب مؤتمر علماء بغداد و مقدمه السيّد شهاب الدّين المرعشي النّجفي، چاپ ايران، الطبعه الثالثه، ۱۳۹۹ق، ص۶۳. به نقل السّقيفه لأبي بکر الجوهري، الامامه و السياسه، لابن قتيبه. ابن ابي الحديد، في شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۹.
  6. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، الطبعه الثانيه، ۱۴۰۲ق، ج۴۳، ص۱۹۷؛ شبّر، جلاء العيون، ج۱، ص۱۹۲؛ طبرسي، احتجاج، ج۱، ص۴۱۴.
  7. در قاموس المحيط مي گويد: الرفس: الصدمه بالرجل في الصّدر، ماده رفس. يعني رفس به معني صدمه زدن با پا بر سينه است.
  8. شهاب الدين أبي الفضل أحمد بن علي بن حجر العسقلاني، لسان الميزان، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، الطبعه الثالثه، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۲۶۸، ح۸۲۴.
  9. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۷۱.
  10. ابوالفتح محمد بن عبدالکريم، ابن ابي بکر الشهرستاني، الملل و النحل، بيروت، ۱۴۰۲ق، ج۱، ص۵۷.
  11. الامامه و السياسه، ج۱، ص۱۴؛ اعلام النساء، ج۳، ص۱۲۱۴؛ الغدير، ج۷، ص۲۲۹؛ بن ابي الحديد، ج۱۶، ص۲۸۱.